وقتی سکوت سبز تو، تفسیر می شود

چون بوی عشق، نام تو تکثیر می شود

در انعکاس ساده آن فصل التهاب

تنهایی ات،هر آینه تصویر می شود

طاقت گدازتر ز تب جنگ روبروست

صلحی که زیر سایه شمشیر می شود

تو مرد جنگ بودی و، می دانم ای عزیز!

سردار بی سپاه زمین گیر می شود!

صبر تو، انتظار عطش سوز کربلاست

صبری که صبح حادثه، تعبیر می شود

مسموم دست کینه شده، وَه چه جانگداز!

زینب ز داغ آن دل خون، پیر می شود

تو نور چشم فاطمه بودی، برادرم!

این شهر در فراق تو، دلگیر می شود

 

شاعر: پروانه نجاتی