مفسران در تفسیر این آیه و نیز دیگر آیات مشابه، نظریات متفاوتی را بیان کرده اند. جمع زیادی از مفسران پیشین در تفسیر این آیه اصرار بر حفظ ظاهر آیه دارند، ولی آلوسی در تفسیر خود اشکالاتی را بر این گونه تفاسیر وارد و جواب آنها را نیز بیان کرد.

بعضى هم مانند نویسنده «تفسیر فى ظلال» از این آیات و مانند آن به عنوان این که اینها حقایقى است که درک آن براى ما ممکن نیست، به راحتى گذشتند. عده ای هم از ظاهر آیات فراتر رفته و گفتند منظور از آسمان که جایگاه فرشتگان است، یک عالم ملکوتى و ما وراء طبیعى است، و از این جهان محسوس، برتر و بالاتر است، و منظور از نزدیک شدن شیاطین به این آسمان براى استراق سمع و پرتاب کردن شهاب ها به آنها، این است که آنها مى‏خواهند به جهان فرشتگان نزدیک شوند تا از اسرار خلقت و حوادث آینده آگاهى یابند، ولى آنها شیاطین را با استفاده از انوار معنوى ملکوتى که تاب تحمل آن را ندارند، مى‏رانند.

پاسخ تفصیلی

آیه نهم سوره جن به نقل از جنیان بیان می دارد: «وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً».[۱] و این که ما پیش از این به استراق سمع در آسمانها مى‏نشستیم، امّا اکنون هر کس بخواهد استراق سمع کند، شهابى را در کمین خود مى‏یابد.

قبل از بیان تفسیر لازم است معنای چند واژه کلیدی را بدانیم:

یک. استراق سمعاستراق از ماده “سرقت” به معنای دزدى است؛[۲] سرقت یعنى این که مال کسى را به طور مخفیانه ببرند و صاحب مال متوجه نشود، اما استراق سمع به معنای دزدى کلام است؛ یعنی وقتی که دو نفر با هم آهسته صحبت می کنند و می خواهند کسى متوجه نشود، شخصى در خفا به کلام آنها گوش فرا دهد و این یکى از گناهان بزرگ است.‏[۳]

دو. شهاب: در لغت به معنای شعله ای از آتش است که زبانه می کشد.[۴]

سه. رصد: در لغت به معانی آماده برای مراقبت، در کمین بودن و کمین کننده آمده است.[۵]

مضمون همین آیه در دو سوره دیگر قرآن نیز تکرار شده است:

یک. سوره صافات؛ “مگر آنها که در لحظه‏اى کوتاه براى استراق سمع به آسمان نزدیک شوند، که «شهاب ثاقب» آنها را تعقیب مى‏کند“![۶]

دو. سوره حجر؛ “مگر آن کس که استراق سمع کند (و دزدانه گوش فرا دهد) که «شهاب مبین» او را تعقیب مى‏کند (و مى‏راند)”.[۷]

آیه سوره جن و همچنین دو آیه دیگر اشاره شده، از آیاتى هستند که مفسران در تفسیر آن بسیار سخن گفته و برداشت های متفاوتی از آن کرد ه اند، از جمله:

۱ – بعضى مانند نویسنده «تفسیر فى ظلال» به راحتى از این آیات و مانند آن گذشته و به عنوان این که اینها حقایقى است که درک آن براى ما ممکن نیست و باید به آنچه در عمل واقعى ما در این زندگى مؤثر است بپردازیم به تفسیر اجمالى قناعت کرده، و از توضیح و تبیین این مسئله صرف نظر نموده است.

او با اعتراف به ناتوانی درک این حقایق، مى‏گوید: «شیطان و چگونگی استراق سمع او و همچنین این که شیطان چه چیزی را استراق سمع می کند؟! از غیب هاى الاهى است که از خلال نصوص نمى‏توان به آن دست یافت، و پرداختن به آن نتیجه‏اى ندارد؛ زیرا بر اعتقادات ما چیزى نمى‏افزاید، و جز اشتغال فکر انسان به امرى که به او ارتباط خاصى ندارد و او را از انجام عمل حقیقی او در این زندگى باز مى‏دارد ثمره‏اى نخواهد داشت».[۸]

صاحب تفسیر نمونه در پاسخ چنین برداشتی می نویسد: «البته نباید تردید داشت که قرآن یک کتاب بزرگ انسان سازى و تربیت و حیات است، اگر چیزى ارتباط با زندگی انسان ها نداشته باشد مطلقا در آن مطرح نخواهد شد، همه آن درس زندگى است، چرا که قرآن نور و کتاب مبین است و براى فهم و تدبر و هدایت مردم نازل شده است، پس چگونه فهم این آیات به ما ارتباطی ندارد؟ به هر حال ما این طرز موضع‏گیرى را در برابر این گونه آیات و مانند آن نمى‏پسندیم».[۹]

۲ – جمع قابل توجهى از مفسران، مخصوصا مفسران پیشین، اصرار دارندکه معناى ظاهرى آیات را کاملا حفظ کنند ایشان می گویند:

«سماء» اشاره به همین آسمان است، و «شهاب» اشاره به همین شهاب است (همین سنگریزه‏هاى سرگردانى است که در این فضاى بی کران در گردش اند و گاهی در حوزه جاذبه زمین قرار مى‏گیرند و به سوى زمین کشیده مى‏شوند و بر اثر سرعت برخورد با امواج هوا، داغ و سوزان و شعله‏ور و خاکستر مى‏شوند) و «شیطان» همان موجودات خبیثه متمرد هستند که مى‏خواهند به آسمان ها بروند و گوشه‏اى از اخبار این عالم ما که در آسمان ها منعکس است را، از طریق استراق سمع (گوش دادن مخفیانه) دریابند، و به دوستان خود در زمین برسانند، ولى شهاب ها همچون تیر به سوى آنها پرتاب مى‏شوند و آنها را از رسیدن به این هدف باز مى‏دارند.[۱۰]

آلوسى در «روح المعانى» بعد از ذکر این تفسیر ظاهری، اشکالات مختلفى را که با در نظر گرفتن هیئت قدیم و افلاک پوست پیازى و امثال آن متوجه این تفسیر مى‏شده به تفصیل بیان کرده و به پاسخ آن پرداخت. برای دریافت توضیحات به تفسیر ایشان مراجعه شود.[۱۱]

۳ – صدر آیه ۹ جن اگر با آیه قبلى ضمیمه شود، این معنا استفاده مى‏شود: «پر شدن آسمان از نگهبانان قوی اخیرا پیش آمده، و قبلا چنین نبوده، بلکه جنیان آزادانه به‏ آسمان بالا مى‏رفتند، و در جایى که خبرهاى غیبى و سخنان ملائکه به گوششان برسد مى‏نشستند». و از ذیل آیه که با “فاء” تفریع فرموده: «فمن …» استفاده مى‏شود که جنیان خواسته‏اند بگویند از امروز هر کس از ما بخواهد در آن نقطه‏هاى قبلى آسمان به گوش بنشیند، تیرهاى شهابى را مى‏یابد که از خصوصیاتش این است که تیراندازى در کمین دارد.

در نتیجه از مجموع دو آیه مربوط به این ماجرا به دست مى‏آید که: جنیان به یک حادثه آسمانى برخورده‏اند، حادثه‏اى جدید که مقارن با نزول قرآن و بعثت خاتم الانبیاء (ص) رخ داده، و آن عبارت از این است که با بعثت آن جناب، جنیان از تلقى اخبار غیبى آسمانى و استراق سمع براى به دست آوردن آن ممنوع شده‏اند.[۱۲]

علامه طباطبایی در جایی دیگر می گوید: «آنچه به عنوان یک احتمال مى‏توان در این جا گفت این است که این گونه بیانات در کلام الاهى از قبیل امثالى است که براى روشن شدن حقایق غیر حسى در لباس حسى ذکر مى‏شود، همان گونه که خداوند مى‏فرماید: «اینها مثال هایى است که براى مردم مى‏زنیم و جز عالمان آنها را درک نمى‏کنند».[۱۳] و امثال این تعبیرات در قرآن فراوان است، مانند عرش، کرسى، لوح، کتاب.

بنابراین، این گونه می توان مطرح کرد که منظور از آسمان که جایگاه فرشتگان است، یک عالم ملکوتى و ما وراء طبیعى است، و از این جهان محسوس، برتر و بالاتر است، و منظور از نزدیک شدن شیاطین به این آسمان براى استراق سمع و پرتاب کردن شهاب ها به آنها آن است که آنها مى‏خواهند به جهان فرشتگان نزدیک شوند تا از اسرار خلقت و حوادث آینده آگاهى یابند، ولى آنها شیاطین را با انوار معنوى ملکوتى که تاب تحمل آن را ندارند مى‏رانند.[۱۴]

از میان تفسیر های متفاوت ارائه شده، به نظر می آید که موارد مطرح شده از مشهورترین اقوال در تفسیر این آیه و آیات مشابه باشد.

 

 

منبع:اسلام کوئست


پی نوشت:

[۱] جن، ۹.

[۲] لسان العرب، ج۱۰، ص۱۵۶.

[۳] طیب، سید عبد الحسین، اطیب القرآن، ج ۸، ص۲۰، انتشارات اسلام، چاپ دوم، تهران، ۱۳۷۸ش.

[۴] راغب، مفردات فی غریب القرآن، ج ۱، ص ۴۶۵.

[۵] قاموس قرآن، ج ۳،ص ۱۰۱.

[۶] “إِلاَّ مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَهَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ“.

[۷] “إِلاَّ مَنِ اسْتَرَقَ السَّمْعَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ مُبینٌ“.

[۸] شاذلی، سیدبن قطب، تفسیر فی ظلال قرآن، ج ۴، ص۲۱۳۳، ناشر دارالشروق، چاپ هفدهم، بیروت، ۱۴۱۲ق.

[۹] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص۴۳، دارالکتب اسلامیه، چاپ اول، تهران،۱۳۷۴ش.

[۱۰] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۴۳.

[۱۱] آلوسی، سیدمحمود، روح المعانی، ج ۷، ص ۲۷۰، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، بیروت، ۱۴۱۵ق.

[۱۲] طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه موسوی، ج ۲۰، ص ۶۴.

[۱۳] عنکبوت، ۴۳، «وَ تِلْکَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما یَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ».

[۱۴] المیزان، ج ۱۷، ص۱۸۷ ـ ۱۸۶.