کسی خدمت حضرت ابا ابراهیم، موسی کاظم علیه الصّلاه و السّلام رسید و از «امام» سؤال کرد. وجود مقدّس حضرت موسی کاظم علیه السّلام هم آمادگی‌های ذهنی را برای آن شخص فراهم آورد تا امامت خود را به او بیان کند. آن شخص عرضه داشت: آقا جان، قبول کردم ولی دوست دارم معجزه‌ای از شما ببینم که بروم و به دیگران بگویم امام من حضرت موسی کاظم علیه السّلام است، دوست دارم بگویم: خود من به رأی العین دیدم، از امام دیدم. امام با دو چیز برای ما شناخته می‌شود: ۱-‌ نصّ، ۲-‌ معجزه. یعنی حجّت قبلی، حجج قبلی باید خبر داده باشند که او امام است، نصّی از معصوم از معصوم در مورد او باشد، این یک پایه‌ی امامت او است و پایه‌ی دوم این است که خود امام دارای معجزه باشد. عرض کرد می‌خواهم ببینم. آن‌جا یک درخت وجود داشت. حضرت فرمودند: پیش آن درخت برو و بگو: موسی بن جعفر علیه السّلام گفته است به آن‌جا بیایی. درختی بود که ریشه داشت، درختی که برپا بود و شاخه داشت. پیش آن درخت رفت و گفت: حضرت موسی بن جعفر علیه السّلام دستور داده‌اند شما بیایید. این درخت از جا کنده شد و خدمت حضرت موسی کاظم علیه السّلام آمد.