«…قَالَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص یَقُولُ لِفَاطِمَهَ وَ قَدْ جَاءَتْهُ ذَاتَ یَوْمٍ تَبْکِی وَ تَقُولُ یَا رَسُولَ اللَّهِ عَیَّرَتْنِی نِسَاءُ قُرَیْشٍ بِفَقْرِ عَلِی …»؛[۱] راوی می‌گوید روزى فاطمه(س) با چشم گریان حضور پیامبر(ص) آمد و می‌گفت زن‌هاى قریش مرا از فقر و نادارى على(ع) سرزنش می‌کنند. پیامبر فرمود به سخن آنان اعتنا نکن؛ زیرا ترا همسرى بزرگوار داده‌‏ام که پیش از همه ایمان آورده و دانش او از همه بیشتر است. خداى متعال به تمام اهل زمین توجه کرد و پدرت را از میان آنها برگزید و او را به نبوت برگزید. و بار دیگر بدان‌ها توجهى کرد و از آنها شوهرت را برگزید و او را جانشین من قرار داد، و به من وحى نمود تا ترا به ازدواج او درآوردم.
اى فاطمه مگر نمی‌دانى بر اثر اهمیتى که در پیشگاه خدا دارى، او ترا به همسرى مردى درآورد که از همه بردبارتر و داناتر و پیش‌قدم‌تر به اسلام است. این‌جا بود که فاطمه(س) سلام خندید و خوشحال شد.

آنچه در مورد این روایت – صرف نظر از سند آن – می‌توان گفت این است که هر گریه‌ای نشان از نارضایتی ندارد، بلکه گاهی انسان با آن‌که به راه درستش اطمینان دارد، اما از زیادی سرزنش دیگران اندوهناک شده، بویژه بانوان که روح لطیف‌تری دارند، ممکن است این اندوه در آنان به جاری شدن اشک چشمان نیز شود. علاوه بر آن‌که شاید راوی، همین گلایه محزونانه حضرت زهرا(س) را به گریه تعبیر کرده باشد.

 

منبع: اسلام کوئست


[۱]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد، ج ‏۱، ص ۳۶، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.