فرق بین «تسویه» و «تقدیر» این است که تسویه به معنای یکسان و هماهنگ نمودن اعضا، اجزا و قواى هر موجودى است؛ یعنی روى هم نهادن آن اجزا به نحوى است که هر جزئى در جایى قرار گیرد که جایى بهتر از آن برایش تصور نشود، و علاوه بر آن جایى قرار گیرد که اثر مطلوب را از هر جاى دیگرى بهتر بدهد. و تقدیر به معنای اندازه مخصوص و حدود معین است.
در ارتباط با ترتیب مراحل چهارگانه – خلقت، تسویه، تقدیر، و هدایت – که در آیه بیان شده باید گفت؛ ترتیب همانی است که قرآن بیان کرده است؛ یعنی ابتدا خلق و آفرینش، پس از آن تسویه و اعتدال، سپس حد و اندازه و پس از آن هدایت می‌باشد.
 

پاسخ تفصیلی

خدای متعال در آیات ابتدایی سوره اعلی چهار مرحله از آفرینش انسان را بیان می‌کند. به جهت اهمیت این مسئله نخست خطاب به پیامبر(ص) می‌فرماید: «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى»؛[۱] منزّه شمار نام پروردگار بلند مرتبه‌‏ات را.
در معنای تسبیح نام پروردگار مفسران می‌گویند:
الف. در این آیه خدای متعال به رسولش(ص) دستور می‌دهد اسم پروردگار خویش را تقدیس و تنزیه کند. از این‌که نفرمود پروردگارت را تنزیه کن، بلکه فرمود اسم پروردگارت را تنزیه کن – و ظاهر لفظ “اسم” کلمه‌‏اى است که بر مسمى دلالت کند- و کلمه هم جایش در زبان است، فهمیده می‌شود، منظور این است که هر وقت نام پروردگارت را به زبان می‌آورى نام چیز دیگر از قبیل آلهه، شرکا و شفعا که خدا از آن منزه است با آن کلمه به زبان نیار، و نسبت ربوبیت به آنها مده؛ یعنى امورى که از شئون ربوبیت است و مختص به خداى تعالى است؛ مانند خلقت، ایجاد، رزق، مرگ، زندگی و… به غیر خدا نسبت مده. و یا معنایش این است که چیزهایی که لایق ساحت مقدس خداى تعالى نیست؛ نظیر عجز، جهل، ظلم، غفلت و… از هر صفت نقص و عیب را به خدا منسوب مکن.
خلاصه این‌که تنزیه نام خدا این است که وقتى سخن از خدا می‌‏رود باید کلام از بیان امورى که مناسب با ذکر او نیست خالى باشد، این تنزیه خدا در مرحله زبان و سخن است که باید با تنزیه او در مرحله عمل موافق باشد، و لازمه این تنزیه، توحید کامل و نفى شرک جلى است، و شرک جلى درست عکس توحید است، و شخص مشرک نه تنها خداى تعالى را منزه از نواقص مذکور نمی‌داند، بلکه از شنیدن نام خدا به تنهایى ناراحت می‌شود؛ به دلیل آیاتی مانند:
«و چون خدا به تنهایى نامش برده می‌شود آنهایى که به آخرت ایمان ندارند دل‌هایشان متنفر می‌شود، و چون نام خدایانى که به جاى خداى تعالى می‌‏پرستند برده شود بشاش و خشنود می‌گردند».[۲] «و چون نام پروردگارت به تنهایى در قرآن برده می‌شود از شدت تنفر پشت می‌کنند و می‌روند».[۳]
کلمه «اعلى» به معناى قادر و توانایى است که هیچ قادرى تواناتر از او نیست، و غالب و چیره بر هر کس می‌باشد.[۴] این کلمه صفت «ربک» است، نه صفت «اسم»، و همین صفت حکم آیه را تعلیل می‌کند، و می‌فهماند که چرا گفتیم نام پروردگارت را منزه بدار، براى این‌که او از هر علوى که تصور شود عالی‌تر است.[۵]
البته بعضى گفته‌‏اند اعلى صفت اسم است، و معنایش این است که تسبیح و تنزیه کن به یاد نام اعلاى خدایت، و نام‌هاى نیکوى خدا تمامش اعلى است.[۶]
ب. از ابن عباس نقل شده است، معناى «سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى» این است که باید “سبحان ربى الاعلى” بگویی. البته این نسبت را هم به وى داده‌‏اند که معنایش این است که نماز بخوان.[۷]
ج. بعضى گفته‌‌اند: مراد از کلمه «اسم»، مسمى؛ یعنى خود خداى تعالى است، و معناى آیه این است که خدا را از هر فعل و صفتى که لایق به ساحت قدس او نیست منزه بدار.[۸]
خدای متعال پس از آن‌که به پیامبرش فرمود تسبیح کن نام پرودگارت را، آن‌گاه به بیان مظاهر تدبیر الهى(خلقت، تسویه، تقدیر، هدایت و …) می‌پردازد.
۱ – «الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى»، خلقت هر چیزى به معناى ایجاد و گردآورى اجزاى آن است.[۹] «تسویه» به معنای اعتدال،[۱۰] یکسان و هماهنگ نمودن اعضا و اجزا و قواى هر موجودی در حد خود، و تنظیم حرکات و فواصل و نسبت‌‏ها است؛[۱۱] یعنی روى هم نهادن آن اجزا به نحوى است که هر جزئى در جایى قرار گیرد که جایى بهتر از آن برایش تصور نشود، و علاوه بر آن جایى قرار گیرد که اثر مطلوب را از هر جاى دیگرى بهتر بدهد، مثلا در مورد انسان چشم را در جایى و گوش را در جایى و هر عضو دیگر را در جایى قرار دهد که بهتر از آن تصور نشود، و حقش ادا شود.[۱۲]
و این دو کلمه(خلقت و تسویه) هر چند در آیه شریفه مطلق آمده، لیکن تنها شامل مخلوقاتى می‌شود که یا در آن ترکیب باشد، و یا شائبه‌اى از ترکیب داشته باشد، و آیه مورد بحث تا چهار آیه بعد در مقام توصیف تدبیر الهى است، و این خود برهانى است بر ربوبیت مطلقه او.[۱۳]
۲ – «وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدى‏»، یعنى آنچه را خلق کرده با اندازه مخصوص و حدود معین خلق کرده،[۱۴] هم در ذاتش و هم در صفاتش و هم در کارش، و نیز آن‌را با ابزاری مجهز کرده که با آن اندازه‌‏ها متناسب باشد، و به وسیله همان ابزار او را به سوى آنچه تقدیر کرده هدایت فرمود. پس هر موجودى به سوى آنچه برایش مقدر شده و با هدایتى ربانى و تکوینى در حرکت است؛[۱۵] مانند طفل که از همان اولین روز تولدش راه پستان مادر را می‌شناسد، و جوجه کبوتر می‌داند که باید منقار در دهان مادر و پدرش کند، و هر حیوان نرى به سوى ماده‌‏اش هدایت، و هر ذى نفعى به سوى نفع خود هدایت شده است.[۱۶] و مانند هدایت انسان به سوی سعادت و شقاوت.[۱۷] بر همین قیاس هر موجودى به سوى کمال وجودیش هدایت شده است.[۱۸]
بر این اساس و با توجه به آنچه را که بیان شد، پاسخ این پرسش نیز روشن شد که، اولا: بین تسویه و تقدیر تفاوت وجود دارد؛ چرا که تسویه به معنای یکسان و هماهنگ نمودن اعضا و اجزا و قواى هر موجودى است؛ یعنی روى هم نهادن آن اجزا به نحوى که هر جزئى در جایى قرار گیرد که جایى بهتر از آن برایش تصور نشود، و علاوه بر آن، جایى قرار گیرد که اثر مطلوب را از هر جاى دیگرى بهتر بدهد. اما تقدیر به معنای اندازه مخصوص و حدود معین است.
ثانیا: هر یک از مراحل چهارگانه – خلقت، تسویه، تقدیر، هدایت – به ترتیب آنچه را که در آیه بیان شده است می‌باشد؛ یعنی ابتدا خلق و آفرینش، پس از آن تسویه و اعتدال، سپس حد و اندازه و پس از آن هدایت.

 


پی نوشت:

[۱]. اعلی، ۱٫

[۲]. زمر، ۴۵٫

[۳]. اسراء، ۴۶٫

[۴]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏۱۰، ص ۷۱۹، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.

[۵]. طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۲۰، ص ۲۶۴، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، ۱۴۱۷ق.

[۶]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۱۰، ص ۷۱۹٫

[۷]. همان.

[۸]. همان.

[۹]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۲۰، ص ۲۶۵٫

[۱۰]. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳۰، ص ۹۷، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.

[۱۱]. طالقانی، سید محمود، پرتوى از قرآن، ج ‏۴، ص ۸، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۶۲ش.

[۱۲]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۲۰، ص ۲۶۵٫

[۱۳]. همان.

[۱۴]. «وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»، حجر، ۲۱٫ برای آگاهی بیشتر در این زمینه، ر. ک: پاسخ، ۵۳۶۶۱٫

[۱۵]. «ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ»، و سپس راه سعادتش را آسان و فراهم کرد. عبس، ۲۰٫

. [۱۶]«وَ لِکُلٍّ وِجْهَهٌ هُوَ مُوَلِّیها»؛ هر کسى را جانبى است که بدان روى می‌آورد. بقره، ۱۴۸٫

[۱۷]. جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏۳۰، ص ۹۷٫

[۱۸]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏۲۰، ص ۲۶۵؛ ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، المیزان، ج ‏۲۰، ص ۴۴۰- ۴۴۲، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.