آدمی که شخصیّت او ملکوک شود کارایی خود را از دست بدهد. استعداد او کور می‌شود، رشد او متوقّف می‌شود و از همه‌ی این‌ها مهم‌تر «مَنْ هَانَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فَلَا تَأْمَنْ شَرَّه‏»[۱] کسی در جامعه شخصیّت نداشت، ارتکاب زشتی‌ها و کارهای پست دیگر برای او مهم نخواهد بود. می‌گویند آب که از سر گذشت چه یک نی، چه صد نی. می‌گوید آبروی ما که رفت، دیگر برای ما مهم نیست. نباید اشخاص را خرد کرد. خدا آدم را خرد می‌کند. هیچ کسی بی‌عیب نیست، برای هر کسی در زندگی مشکلاتی پیش آمده است. خدا ستّار است، ما هم باید ستّار باشیم. عیب‌های گذشته‌ی مردم را به صورت یک آرم مطرح کردن و به آن عنوان در جامعه معرّفی کردن خلاف نصّ صریح قرآن کریم است و آثار زیان بار آن این است که ما یک انسانی را از نظر شخصیّتی کشتیم. «عِرضُ المُؤمن کَدَمه» آبروی مؤمن مثل خون مؤمن می‌ماند. همان‌گونه که آدم خون کسی را بریزد مرتکب قتل شده است، آبروی کسی را هم بریزد در حکم قتل است. این‌قدر مهم است! می‌فرماید: قتل یک مؤمن هم «مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ‏ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً»[۲] این بی‌توجّهی‌ها و غفلت‌ها در جامعه‌ی ما وحشتناک است. گاهی در قیامت پرونده را خیلی سنگین می‌کند و راه نجاتی برای کسی باقی نمی‌گذارد.


[۱]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج‏ ۷۲، ص ۳۰۰٫

[۲]– سوره‌ی مائده، آیه ۳۲٫