امّا سلیمان با همه‌‌ی قدرتی که دارد با مورچه صحبت می‌کند. یک سوره در قرآن به نام «سوره النّمل» داریم، سوره‌ی مورچه است. خدای متعال یک داستانی را در آن‌جا نقل می‌کند که حضرت سلیمان به مورچه گفت: «قالَتْ نَمْلَهٌ».[۱] یک مورچه‌‌ی مادّه‌ای با حضرت سلیمان سخن گفته است و حضرت سلیمان با او مکالمه کرده است. از جمله در این سوره‌‌ی نمل قضیّه‌ی هُدهُد را بیان می‌کند که هُدهُد در حضور و در تشرّف محضر حضرت سلیمان، در بارگاه حضرت سلیمان، در منطقه‌ی فلسطین تأخیر داشت. حضرت سلیمان هم به ما می‌آموزد که حکومت باید قاطعیّت داشته باشد، حکومت باید ابهّت داشته باشد. در حکومت الهی هرج و مرج ممنوع است، هر کسی هر طور بخواهد کالای خود را بفروشد، هر طور بخواهد برود و بیاید، این هرج و مرج را حکومت علوی نمی پذیرد، حکومت الهی نمی‌پذیرد. لذا اگر حکومت حضرت سلیمان فراتر از گردونه‌ی جهان بشر است و موجودات دیگر هم در حیطه‌ی حاکمیّت حضرت سلیمان گنجانده شده‌اند، در آن‌جا بی‌نظمی ممنوع است. حضرت سلیمان این تأخیر را تهدید کرد «لَأَذْبَحَنَّه‏».[۲] هُدهُد، یک پرنده نمی‌داند قدرت الهی در وجود من است و من، من نیستم نماینده‌ی خدا هستم، با چه جرأتی با تأخیر می‌آید؟

 


[۱]– سوره‌ی نمل، آیه ۱۸٫

[۲]– همان، آیه ۲۱٫