«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ المُرسَلینَ طِیبِنَا‏ حَبیبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنا اللهُ صُحبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ رِضاهُ وَ رأَفَتَه وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ».

Sadighi-13951214-HozeElmiye-ThaqalainSite (9)

درخواست توبه‌ی مقبوله

وجود مبارک حضرت سیّد ساجدین (علیه السّلام) در دعای نازنین خود با توصیفی دلپذیر سازنده از صفات جمالیّه‌ی پروردگار منّان خواسته‌ی سرنوشت سازی را مسئلت کردند و آن توبه‌ی مقبوله بود. توبه‌ی مقبوله‌ای که دیگر خرابی به دنبال آن نباشد. ما بیچاره هر کجا گرفتار می‌شویم «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ»[۲] هر کجا زمین می‌خوریم، هر جا پشت در می‌مانیم، هر جا مورد بی‌مهری قرار می‌گیریم، هر جا دست ما از اسباب ظاهری کوتاه می‌شود رو به خدا می‌آوریم و خدا را با همه‌ی وجود خود می‌خوانیم و توبه می‌کنیم و دست از خلاف‌های خود برمی‌داریم.

Sadighi-13951214-HozeElmiye-ThaqalainSite (8)

طبع سرکش انسان و شکستن توبه

 امّا «فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ‏» وقتی خدا مشکل را برمی د‌ارد، مثل این‌که مشکل نداشتیم، مثل این‌که قولی به خدا ندادیم. دوباره به آن حالت اوّل خود برمی‌گردیم و این طبع سرکش بشر دست از چموشی برنمی‌دارد و نخواهد برداشت.

Sadighi-13951214-HozeElmiye-ThaqalainSite (7)

توجّه دادن قرآن کریم به بی‌اساس بودن درخواست توبه بعد از مرگ

 بر این اساس است که قرآن کریم حالتِ انسانِ بیچاره‌ی عمر باخته‌ی فرصت از دست داده‌ی با مرگ دست به گریبان کرده، خدای سبحان نقل می‌کند به آن‌جا که رسید می‌گوید: «رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ»[۳] وقتی مشاهده کرد، دید؛ آن‌جا دست به دعا می‌شود که خدایا من را برگردان. «لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً» شاید عمل صالح انجام بدهم. ولی پروردگار متعال می‌فرماید: «کَلاَّ إِنَّها کَلِمَهٌ هُوَ قائِلُها» این دارد حرف می‌زند. باز در یک آیه‌ی دیگری دارد «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ»[۴] اگر این‌ها را برگردانیم، این‌ها باز همان آدم‌های قبلی هستند. «لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ» این‌ها اصلاً خلاف هستند، این‌ها مرزشکن هستند، این‌ها هنجار شکن هستند. برمی‌گردند. خدای متعال این واقعیت بشر را در این آیات به وضوح پرده برداشته است و برای ما بیان فرموده است.

Sadighi-13951214-HozeElmiye-ThaqalainSite (6)

توبه‌ی واقعی سحره‌ی فرعون

لذا مسئله‌ی توبه که اکسیر است، انسان باید تحوّل طلب باشد، انسان باید مهاجر باشد. انسان باید انقلابی باشد، در وجود خود او انقلابی حاصل بشود با آنچه که است این را بردارد. یک چیزی که باید باشد بنا بکند. مثل سحره‌ی فرعون این‌ها وقتی که با یک حقیقتی مواجه شدند که فهمیدند این حقیقت است، گفتند که: «إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ‏»[۵] خیلی تعبیر اسرارآمیز عجیبی است هر چه دقّت بکنید بیشتر مرموز بودن این جمله شاید بیشتر برای شما روشن بشود.

Sadighi-13951214-HozeElmiye-ThaqalainSite (5)

دست کشیدن سحره‌ی فرعون از تمام امکانات ظاهری

این امکانات ظاهری داشتند. تبلیغات‌چی‌های دستگاه فرعونی بودند. از نعم ظاهریّه متنعّم بودند و فرعون هم به این‌ها وعده‌های مقامات داده بود. پول که به این‌ها می‌داد هیچ، بلکه گفته بود که: شما از مقرّبین خواهید بود. به شما اعتبارهای جدید، مناصب جدید می‌دهیم.

Sadighi-13951214-HozeElmiye-ThaqalainSite (4)

ایمان آوردن سحره‌ی فرعون به حضرت موسی (علیه السّلام)

با این فضایی که این‌ها زندگی کرده بودند و با این انگیزه‌ای که برای پیروزی داشتند که به مقامات بالای سیاسی برسند، با پدیده‌ی اعجاز حضرت موسای کلیم مواجه شدند. وقتی سحر خود را با آن مقایسه کردند – چون جنس سحر را می‌دانستند، قماش سحر را می‌دانستند- دیدند آنچه از حضرت موسی واقع شد، هیچ مناسبتی با این ندارد. آن‌جا خدا را یافتند، خدا را دیدند.

Sadighi-13951214-HozeElmiye-ThaqalainSite (3)

توجّه انسان به شروع زندگی برای داشتن پایان سعادتمند

حالا چه مقدّماتی داشته است نمی‌دانم برای شما عرض کردیم که خواجه عبدالله می‌گوید: همه از آخر می‌ترسند من از اوّل می‌ترسم. چون این اوّل ما است که آخر ما را رقم می‌زند. چه خطّی را شروع کردیم، چه کارهایی می‌کنیم، این بذرهایی که پاشیدیم به مرور میوه‌ی آن را می‌چینیم. تازه حواس ما باید به اوّل باشد. حالا صرف نظر از این‌که «لَیْتَ شَعْرِی أَ لِلشَّقَاءِ وَلَدَتْنِی أُمِّی أَمْ لِلْعَنَاءِ رَبَّتْنِی»[۶] خدایا نمی‌دانم من را برای جهنّم ساختی یا برای بهشت.

اجباری نبودن انتخاب جهنّم

«کُلٌّ مُیَسَّرٌ لِمَا خُلِقَ لَهُ»[۷] جبر نیست، جبّاری است. هر کسی جهنّمی شده است عن اختیارٍ جهنّمی شده است هیچ بحثی در آن نیست ولی چه مقدّماتی باعث می‌شود که آدم آن راه را انتخاب می‌کند، گرفتار جهنّم می‌شود نمی‌دانم. ما از اسرار عالم بی‌خبر هستیم. لذا از اوّل همه‌ی معانی باید ترسید، آخر ترس ندارد، اوّل ترس دارد.

دریافت حقیقت عالم توسّط سحره‌ی فرعون

 «کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ»[۸] بنای خداوند بر این است که هر کسی هر کاری را که شروع کرد کمک بکند آن کار را به آخر برساند. ببینید که از کجا شروع کردیم و به کجا می‌خواهیم برسیم. حالا این سحره‌ی فرعون خوب حرام‌خور که بودند، کار حرام هم که می‌کردند، غرق در امور دنیا هم که بودند، به فرعون هم که لبیک گفته بودند. امّا چه شد یک مرتبه همه‌ی گذشته‌ی آن‌ها را خدا در یک لحظه آب کرد. آن‌چنان از گذشته‌ی خود گسستند، آن‌چنان پشت پا زدند، آن‌چنان مسیر را تغییر دادند که واقعاً جا دارد آدم داد بزند؛ یعنی یک چنین چیزی می‌شود با آن مقدّمات به این معال دست پیدا بکند گفتند: «إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ‏»[۹] خیلی تعبیر، تعبیر لطیف، دقیق، مرموز، مکتوم خیلی چیز عجیبی است. «إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ‏»؛ این آن چیزی است که حضرت سجاد (علیه السّلام) این را می‌خواهد آدم به یک چیزی، به یک نوری، به یک حقیقتی برخورد بکند که همه‌ی وجود او را بشکند، حباب وجود او را خالی بکند، هیچ چیزی از این باقی نماند. «إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ‏».

اتّصال به پیامبر (صلوات الله علیه) مسیر مشخّص شده از سوی قرآن

مسیری را که قرآن کریم برای ما ترسیم فرموده است یکی اتّصال به پیغمبر اکرم است. مردی خدمت وجود نازنین امام صادق (علیه السّلام) آمد؛ عرض کرد: من یک دعایی را ابداع کردم، اجازه می‌دهید برای باز شدن قفل کار خود از این دعای ابداعی خود استفاده بکنم؟ حضرت فرمودند: این کار را نکن. وقتی مشکل پیدا کردی «فَفَزِعَ إِلَى‏ رسول الله» پناهنده شو، پشت تو خالی است، به یک جایی پناه ببر. «فَفَزِعَ إِلَى‏ رسول الله» پناه به پیغمبر ببرید و شاید این‌که بین در و دیوار مادر مظلوم ما پیغمبر را صدا زد «أبتاه» و دختر بزرگوار ایشان هم در کربلا وقتی با مصیبت عالم سوز مواجه شد، کنار بدن بی‌سر «َفَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَیْنَبَ بِنْتَ عَلِیٍّ (علیه السّلام) تَنْدُبُ الْحُسَیْنَ (علیه السّلام) وَ تُنَادِی بِصَوْتٍ حَزِینٍ وَ قَلْبٍ کَئِیبٍ یَا مُحَمَّدَاهْ (یا جداه) یا رسول الله هَذَا الْحُسَیْنُ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ»[۱۰]؛

ایجاد تحوّل در حوزه

از دوستان عزیز ما آقای جانباز درخواست ایشان این است که إن‌شاءالله در مسیر لبیک گفتن به مطالبات رهبر دلسوز ما در مسیر تحوّل حوزه‌ها تأمّلی داشته باشند، هم فکری داشته باشند، ببینند در این مجموعه تاکنون چه قدم‌هایی برداشته شده است و شما چه مقدار همکاری داشتید و چطور می‌شود این را در مسیری سریع‌تر و کیفی‌تر انجام داد. إن‌شاءالله روی این مسائل هم یک تأمّلی بفرمایید یک مقایسه‌ای بین سابقه‌ی حوزه‌ها و آنچه که الآن این‌جا است؛ صرفه‌جویی‌هایی که در احیاناً قلّت تعطیلات تابستانی واقع می‌شود، استفاده‌ی از تعطیلات می‌شود، کتاب‌هایی که تغییر پیدا کرده است اختیاراً که بین این با آن اجمالاً یک کارهایی شده است، این‌ها را هم مشورت بکنید، هم صحبت بشوید، فردا جمعی مراجعه می‌کنند تا از نزدیک با شما صحبت بکنند، ببینند که چه می‌کنید و چه کرده‌اید و چه می‌خواهد بشود.

مسیر ولایت، مسیر الهی

بدانید که اگر کاری بکنیم دل مقام معظّم رهبری خشنود بشود، این نشانه‌ی این است که حضرت حجّت هم خشنود هستند، راضی هستند. مسیر ولایت برای ما مسیر قراردادی نیست، مسیر الهی است. حبل الله است و هم شرع است، هم واقع است، هم مصلحت است. لذا هم دوست داریم با مجموعه مدیریّت… شما جوان هستید، فکر شما جوان‌تر است، بنشینید برای تحوّل نوآوری داشته باشید. پیشنهادهای قابل قبول اجرایی انجام نشده داشته باشید، خود شما هم کمک بکنید، سهیم بدانید؛

آرزوی نبودن فاصله بین شاگرد و استاد در حوزه‌

ما آنچه که آرزو داریم این است که مجموعه‌ی عزیزانی که برای حضرت حجّت (علیه السّلام) دارند خدمت می‌کنند، خادم شما هستند، در عین حال مدیر شما و استاد شما هستند، به منزله‌ی پدر شما هستند، برادران بزرگوار شما هستند ولی آن چیزی که آرزوی ما است این است که فاصله‌ای بین بالا و پایین نباشد. یک مجموعه‌ی به هم پیوسته مجموعه به صورت یک واحد نظام یافته عین اعضا و جوارح ما.

ایجاد فرآورده‌های معنوی در حوزه

 در عین این‌که همه‌ی آن‌ها یک عضو هستند، هیچ کدام از آن‌ها مستقل نیستند، همه با هم تعامل دارند، با هم تعاون دارند این حالت را ما آرزو داریم. هم در تحقّق این آرمان و ایده باید عوض این‌که طلبکار باشید متوقّع باشید خود را بدهکار بدانید کمک بکنید، صاحب فکر باشید. فرآورده‌های معنوی داشته باشید، هم اندیشی داشته باشید.

مذمّت زودرنج بودن طلبه

 بعد جرأت و شجاعت هم داشته باشید، زود رنج هم نباشید، طلبه‌ی زود رنج برای خود سودی دارد، نه برای جامعه مفید است. آدم‌های پر توقع زود رنج هم می‌شوند، حال کار هم ندارد، به دنبال بهانه است که یک کسی یک چیز بی‌ربطی، یک کاری بکند که او دوست نداشته باشد به سرعت یا خدایی ناخواسته عقب می‌کشد دیگر جرأت ندارد واقعیات را بگوید می‌گوید: گوش شنوایی که نیست، یک بار گفتیم دیگر نه. نه، پیغمبر مگر خسته می‌شد؟! شما عیون ما هستید، پاره‌ی تن ما هستید، حاصل عمر ما هستید. خود را ما بدانید. ما را خود بدانید. به جای رنجش کار بکنید. تاکتیک خود را عوض بکنید اگر مطلب حقّی، ایده‌ی حقّی، همّت بلندی دارید ولی احساس می‌کنید فاصله‌ی وجودی دارد، حریمی وجود دارد نمی‌توانید پیاده بکنید، مجهّز به یک جهازی بشوید که بتوانید نفوذ بکنید برای شما حیف است که جوان باشید، جوانمرد باشید در محیط آزادسازی خود آمده باشید، خود شما اسیر باشید، خود را زندانی بکنید، خود را محدود بدانید. آمدیم که خود را از همه‌ی قیود و اسارت‌ها رها بکنیم.

نهی از ظاهرسازی در طلبه

بگذار هر نوع محدودیّت، هر نوع خدایی ناخواسته تفاوت ظاهر و باطن، ظاهرسازی ولی اعتقاد نداشتن باطنی این در شأن حوزه‌ی امام زمان و امام صادق (علیه السّلام) و ائمّه‌ی اطهار (علیهم السّلام) است، نه در شأن کسی است که به همه‌ی زرق و برق‌ها پشت پا زده است، آمده است که آدم بشود و آدم بسازد لذا زلال باشیم، شفاف باشیم، همدیگر را باور بکنیم.

همّت جهانی داشتن طلبه

 نواقص همدیگر را هم حل بکنیم. ما تافته‌های جدا بافته نیستیم، ما هم شما هستیم و ادّعایی هم نداریم که ما بهتر می‌فهمیم. لذا نظرات شما برای ما مغتنم است، نظر بدهید و اهل نظر باشید. یعنی به خود حق بدهید که شما می‌توانید فکری بدهید و این فکر مایه‌ی تحوّل حوزه‌های عالم بشود. چرا نتوانید؟ خدا اگر بخواهد به کسی برکت بدهد یک جهشی، یک تجلّی در او می‌کند و باعث جهش می‌شود هم برای خود و هم برای عالم. باید همّت شما همّت جهانی باشد. باید همّت شما همّت ابدی باشد. شما یک نقطه‌ی عطف تاریخ باشید. با توکّل به خدا این ظرفیت را در خود پیدا بکنید دارید ولی باید خود را پیدا بکنید.

لزوم توجّه به نماز اوّل وقت به جماعت

لذا در این جهت و در این جهت هم که بعضی از دوستان من الآن به آقای جانباز هم عرض می‌کردم گفتند که سحرها رونق سابق را ندارد. نماز جماعت صبح رونق سابق را ندارد. این برای ما جا دارد که گریه بکنیم. دو روز کسی مساوی باشد مغموم است ولی کسی روز بعد از آن ناقص‌تر از روز قبل باشد نه تنها عایدی ندارد، بلکه عقب رفته است. من خجالت می‌کشم که بگویم روایت چه چیزی می‌گوید. معلوم می‌شود خدا رحمت خود را برداشته است. این‌طور نباشد. بدانید حضرت حجّت از شما توقّع دارند، این‌جا خانه‌ی امام زمان است. وجود نازنین حضرت دوست دارند شما همه‌ی نماز‌های خود را اوّل وقت بخوانید، با جماعت بخوانید. سحرها با حضرت هم ناله بشوید. چرا این افتخار را «شَرَفُ الْمُؤْمِنِ قِیَامُهُ بِاللَّیْلِ‏»[۱۱] این شرف شما است، حیف است که شما سحر بلند نشوید. حیف است که شما دیر بخوابید و دیر بلند بشوید. همدیگر را کمک بکنید. قرار بگذارید همدیگر را بیدار بکنید. یک مدّتی بعضی از عزیزان ما اساتید شما برادران عزیزان ما شب‌ها می‌ماندند به نوبت نمی‌دانم الآن هم ادامه دارد یا نه، ولی آرزوی ما این است که همه‌ی شما را نمره اوّل ببینیم در راضی کردن حضرت حجّت و جلب رحمت‌های الهی.

توجّه به اعمال ظاهری طلبه در بین مردم

نکته‌ی آخری هم که عرض می‌کنم این است که این مدرسه را این حوزه را بالاتر از خانه‌ی شخصی خود بدانید آنچه که پیش آمده است ثروت باد آورده‌ای نبوده است. بالاخره با یک مشکلاتی این‌جا ساخته شده است و برای بعد از شما هم است. لذا احساس بکنید که خانه‌ی شخصی امام زمان (علیه السّلام) است، شما این‌جا هستید. خیلی مواظبت بکنید، هم در نظافت آن، هم شخصاً نظیف باشید، هر کسی بیاید ببیند که شما چقدر تمیز هستید. از نظر ظاهر، از نظر اصلاح، از نظر لباس، از نظر برخورد از نظر نوع خوردن، نوع آشامیدن. مردم خیلی به طلبه، شاید همه نه، ولی در بین مردم اشخاصی هستند که خیلی توجّه می‌کنند که ما چطور لقمه برمی‌داریم، چطور می‌خوریم. بعضی‌ها غذا در دهان دارند حرف می‌زنند. بعضی‌ها موقع آشامیدن یک طور می‌آشامند که صدا می‌دهد. قورت دادن ما، نوع نگاه ما، نگاه ما حکایت از حیای ما داشته باشد، چشم ما دریده نباشد. با حریم زندگی بکنیم. محترمانه زندگی بکنیم. شخصیت باشیم، شخصیت‌پرور باشیم. آدم هر چه بدهد، همان را پس می‌گیرد. این‌که آدم پیش دوست خود منضبط است، خوب غذا می‌خورد، خوب حرف می‌زند، سکوت به جا دارد، این احترام به او است. احترام، احترام می‌آورد. ما با عالم خوب رفتار بکنیم، تا از عالم خوب ببینیم و نسبت به در دیوار این مدرسه احساس بکنید حضرت دارد ما را نگاه می‌کند. در مقابل چشم حضرت با حضرت چه می‌کنید. لذا در شئون مختلف آن هم در حفظ نظافت آن و هم در صدمه نزدن به در و دیوار و تزئینات و امور آن امانتدار باشید. ما از شما امین‌تر چه کسی را داریم؟ از شما سالم‌تر و صاف‌تر و نجیب‌تر ما چه کسی را داریم؟ شما إن‌شاءالله نجبای امام زمان (علیه لسّلام) هستید، شما برگزیده‌ها هستید. شما امیدهای حضرت هستید.

امانتداری از امانت عمر

 لذا در شئون مختلف به حول الله و قوّه دقّت شما در قدم اوّل دل شما که خانه‌ی امام زمان است باشد، این دل را کثیف نکنید، فکر بد نداشته باشید. ثانیاً عمر شما امانت است به شما داده شده است تضییع عمر نکنید. بی‌نشاطی در عمر خود نداشته باشید حالا با وجود آقای مرادی که یک بحمدالله خود ایشان پروژه‌ای است و در عین داشتن عائله بحمدالله خیلی با نشاط در کنار شما هستند. آقای شیدان یک نعمت دیگری هستید، بحمدالله برای شما چیزهای دارویی درست می‌کنند شربت می‌دهند.

ناامید نبودن از قبول توبه در سال‌های پایانی عمر

 هر کدام از این دوستان ما بحمدالله… هر گل می‌گویند یک بویی دارد، همه‌ی این‌ها دست گل‌های خوبی هستند، شما یک مجموعه‌ی خیلی دوست داشتنی هستید یک ظرفیت خیلی بالایی دارید. لذا هم در تربیت شخص من کوشا باشید، خدا تا یک لحظه به آخر عمر در توبه را به روی ما باز نگه داشته است. ناامید نشوید که حالا من محاسن سفید نمی‌شود آدم بشوم. می‌شود، ممکن است با نفس یکی از شما، من هم آدم بشوم. لذا نقصی دیدید این را برای خود تهدید تلّقی نکنید، یک فرصتی… بگویید حالا یک کسی که در جامعه روی او حساب می‌کنند، حیف است که این اشکال را داشته باشد. هم خود من احتیاج دارم، هم مجموعه احتیاج دارد. خود را صاحبکار بدانید، مأمور مولا بدانید، این توان را در خود ببینید که بتوانید در ما اثر گذار باشید، دست هم را هم بگیرید، هم خانه‌ی ظاهری امام زمان (علیه السّلام) را مراقبت بکنید، هم خانه‌ی باطنی ایشان را.


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی عنکبوت، آیه ۶۵٫

[۳]– سوره‌ی مؤمنون، آیات ۹۹ و ۱۰۰٫

[۴]– سوره‌ی انعام، آیه ۲۸٫

[۵]– سوره‌ی زخرف، آیه ۱۴٫

[۶]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۹۷، ص ۴۲۲٫

[۷]– همان، ج ۴، ص ۲۸۲٫

[۸]– سوره‌ی اسراء، آیه ۲۰٫

[۹]– سوره‌ی زخرف، آیه ۱۴٫

[۱۰]– همان، ج ‏۴۵، ص ۵۸٫

[۱۱]– وسائل الشیعه، ج ‏۸، ص ۱۴۶٫