الف- آثار تقوا در قرآن

۱٫ امان‌نامه از ترس و غصه

قَالَ اللَّهُ الحَکِیم فِی کِتابِهِ الکَرِیمِ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ

در قرآن کریم آیاتی راجع به تقوا هست که پرمغز و پرفایده بودن تقوا را در زندگی مادی و معنوی بیان می‌کند؛ از جمله آیه: «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ»؛[۱] مردم! آگاه باشید اولیای خدا نه باید بترسند، و نه باید غم و غصّه به خودشان راه دهند.

Khoshvaght-Thaqalain (21)

سؤال این است که اولیای خدا چه کسانی هستند؟ خود خدا در تفسیر اولیای خود فرمود: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ»؛[۲] اولیای خدا کسانی هستند که ایمان به خدا دارند و در زندگی تقوا را مستمرّاً مراعات می‌کنند. آن‌ها نه باید از مردن بترسند، و نه از حالاتی که بعد از مردن پیش می‌آید غصّه‌ای به خود راه دهند. خدا به دست آن‌ها امان‌نامه داده است. تقوا کارت سبز است.

خیلی‌ها از مردن می‌ترسند؛ چرا؟ چون از بعد از مرگ می‌ترسند. در دنیا کارهایی کرده‌اند که بعد از مرگ گرفتارشان می‌کند. کارهای آن‌ها مصیبت‌بار است؛ لذا می‌ترسند. امّا اولیای خدا از آن کارها نکرده‌اند و ترسی هم ندارند. خدا به آن‌ها امان‌نامه داده است. خود تقوا امان‌نامه است. (رسم تقوی‌پیشگان)

۲٫ زندگی آسان دنیوی و اخروی

خداوند در ادامه آیات قبل که درباره‌ی اولیای خدا بود، می‌فرماید: «لَهُمُ الْبُشْرى‏ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ»؛[۳]ما در زندگی دنیا و در زندگی آخرت به اولیای خدا که همان اهل تقوا هستند، بشارت و مژده می‌دهیم. چرا؟ چون طبق وعده‌ی خود خدا، هم در زندگی دنیا مشمول عنایات پروردگار متعال هستند و هم بعد از مردن، مشمول برکات، خیرات و مواهب الهی هستند. بنابراین انسان‌های باتقوا، اولیا و دوستان خدای متعال هستند. (رسم تقوی‌پیشگان)

خداوند در آیه‌ی دیگر فرمود: «وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْراً»؛[۴] یعنی نتیجه‌ی عمل کردن به حرف خدا این است که زندگی، آسان می‌شود. خدا می‌گوید: «ما فرمان می‌دهیم و می‌گوییم: چون این آدم به حرف خدا گوش می‌دهد، پس دزد مالش را نبرد؛ پولش نصیب ظالم نشود؛ سرطان نگیرد و ام اس نگیرد و… . این‌ها همه یسر و مصداق آسانی زندگی است. امّا اگر بخواهد برعکس عمل کند یعنی واجبات را انجام ندهد و محرّمات را مرتکب شود، زندگی برعکس می‌شود؛ «سَنَقُولُ لَهُ عُسراً»؛ زندگی سخت می‌شود؛ لذا شب که خوابیده، بلای بزرگی به سراغش می‌آید؛ یا دزد به او می‌زند یا بلاهای زیاد دیگر. این برای آن است که مردم هوشیار باشند و دور کارهای بد نگردند. (مدرسه حضرت صاحب الأمر عج ۲۴/ ۹ /۹۰)

۳٫ کلید ورود به بهشت

پروردگار متعال حلّ همه‌ی مشکلات مادی و معنوی را زیر سر تقوا گذاشته و فرموده: «اگر تقوا را مراعات کنی، هم زندگی مادی‌ات منظم می‌شود و هم سعادت مادری و معنوی‌ات تأمین می‌شود.» خدا کلید ورود به بهشت را در کف باکفایت تقوا قرار داده است. لذا در قرآن فرموده: «وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّهِ زُمَراً»؛[۵] کسانی که در دنیا تقوا را مراعات کرده‌اند، وقتی در روز قیامت محشور می‌شوند، آن‌ها را دسته‌دسته به بهشت می‌برند؛ چون تقوا داشته‌اند.

در آیه‌ی دیگر می‌فرماید: «ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِینَ اتَّقَوْا»؛[۶] در روز قیامت نجات از تمام بدبختی‌ها و مشکلات، نصیب کسانی است که در دنیا تقوا را مراعات کرده‌اند.

خدا در آیه‌ی دیگر صریحاً فرمود: «تِلْکَ الْجَنَّهُ الَّتِی نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا»؛[۷] من این بهشت به این خوبی را برای انسان‌های باتقوا ساخته و پرداخته‌ام. این بهشت را به بنده‌های باتقوا می‌دهم؛ به فسّاق و فجّار نمی‌دهم. (مدرسه شهیدین)

بنابراین فردا کلید ورود به بهشت، تقوا است. چون خدا وعده داده است که: «وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّهُ لِلْمُتَّقِینَ».[۸] بهشت در روز قیامت برای چه کسانی آماده می‌شود؟ برای اهل تقوا. پس، فردا تقوا کلید ورود به بهشت است و امروز هم سپر بلا در دنیا است. در اثر تقوا است که انسان در دنیا به زندان نمی‌رود، اعدام نمی‌شود، شلاق نمی‌خورد، دستش را نمی‌برند و آبرویش نمی‌رود. هیچ‌کدام از این‌ها برای آدم باتقوا پیش نمی‌آید. (مدرسه حضرت صاحب الأمر عج ۱۶/ ۰۷ /۸۳)

۴٫ رهایی از مشکلات

خداوند در قرآن فرموده است: «مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً».[۹] در آیه، فعل مضارع «یَتَّقِ» دالّ بر استمرار است. اگر کسی مستمراً تقوا را ادامه داد، نه این‌که یک هفته یا دو هفته، بلکه مستمراً تقوا را ادامه داد، یکی از آثارش این است که «یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً»؛ یعنی خدا در مضائق و تنگناهای زندگی دنیایی برایش راه بیرون شد، فراهم می‌کند. خدا می‌گوید: منِ خدا بلدم؛ قدرت دارم؛ علم دارم؛ امّا انسان نه قدرت دارد و نه علم؛ پس وقتی تقوا را مراعات می‌کند به منِ خدا ضمیمه می‌شود و از علم و قدرت من استفاده می‌کند و برایش «راهِ بیرون شد» فراهم می‌شود؛ لذا راهی را که می‌رود، می‌بیند همان راهی بود که باید می‌رفت.

بعضی‌ها به چهل راه می‌روند و بر می‌گردند، امّا کارشان درست نمی‌شود. تقوا اثرش این است که خدا کاری می‌کند که از اوّل وارد راهی می‌شوی که بنا بوده وارد شوی. امّا کسی که تقوا ندارد، با فکر خودش وارد می‌شود و می‌بیند اشتباه شد. بعد به دومین راه و سومین راه می‌رود ولی به نتیجه نمی‌رسد. این یکی از وعده‌های مادی به متّقین است که اگر انسان بخواهد دچار ناراحتی و اضطراب در اثر نرسیدن به مقاصد و اهدافش نشود، باید تقوا را مراعات کند؛ در این صورت خدا کمکش می‌کند که از اوّل همان کاری را که باید بکند، انجام دهد و به نتیجه برسد. (مسجد اعظم ۱۹/ ۱۲ /۸۹)

برای تثبیت این مسأله خدا یک سوره‌ی بزرگ به نام سوره‌ی یوسف علیه السلام نازل کرده است. سوره‌ی یوسف علیه السلام شاه بیتش همین است که حضرت یوسف علیه السلام که یک جوان چهارده- پانزده ساله بود، در آن کشور نه پدر داشت، نه مادر، نه کس و کار و نه پول، او هیچ چیز نداشت و در خانه‌ی عزیز مصر، یک بنده بود. امّا طرف مقابل در آن زمان به نظر مردم همه چیز داشت؛ او ملکه بود؛ کشور مال او بود؛ پول مال او بود؛ ارتش مال او بود. بنابراین یک طرف همه چیز داشت و طرف دیگر هیچ‌چیز نداشت.

حضرت یوسف علیه السلام فقط یک کار کرد. او فقط تقوا را مراعات کرد و کار دیگری نتوانست بکند. در صحنه‌ای که گرفتار شده بود و هیچ راهی جز فرار وجود نداشت، همین یک کار را انجام داد. او نتوانست کار دیگری بکند؛ فقط می‌توانست از محیط گناه فرار کند و این کار را کرد. امّا به کجا فرار کند؟! آن زن، درها را بسته بود. با این حال حضرت یوسف علیه السلام به طرف در بسته فرار کرد. چون تقوا را مراعات کرد، خدای متعال به دلِ مردِ آن زن انداخت که در یک ساعت معین بلند شود و به در خانه برود و وقتی کلید را می‌اندازد و در را باز می‌کند، آن صحنه را ببیند.

آن مرد نه جلوتر رفت و نه دیرتر، دقیقاً موقع همان صحنه رفت. این علم خدا است. وقتی شوهر کلید را انداخت و در را باز کرد، دید حضرت یوسف علیه السلام جلو می‌دود و زنش هم از پشت سر، او را گرفته که نگذارد برود. لذا شوهر زن، اوّلین شاهد صدق حضرت یوسف علیه السلام بود.

خدا می‌گوید: «من این‌گونه کمک می‌کنم.» درها بسته بود. خدا چگونه درها را باز کرد؟! کار حضرت یوسف علیه السلام که نبود؛ کار کس دیگر هم نبود. آن‌جا خانه‌ی عزیز مصر بود. چه کسی می‌توانست درش را باز کند؟ خدا می‌گوید: «من این‌گونه به آدم باتقوا کمک می‌کنم.» این وعده‌ای است که شامل تمام شئون زندگی نه تنها یک انسان بلکه همه‌ی انسان‌ها است. بنابراین این سوره شاهد است برای اثبات ادّعای خدا که فرموده: «من کمک انسان‌های باتقوا هستم و با هر چه دارم، کمکشان می‌کنم.» (مدرسه حضرت صاحب الأمر عج ۰۹/ ۰۷ /۸۳)

۵٫ جلوگیری از قحطی و خشکی

پروردگار متعال برای دعوت و گرایش دادن انسان‌ها به مراعات تقوا، در آیات مختلف اسلوب‌های متفاوتی را به کار برده است؛ مثلاً دیده بعضی از مسایل در نظر مردم خیلی سخت و مشکل است؛ پس، از این موضوع استفاده کرده و وعده داده که «اگر تقوا را مراعات کنید، این مشکل را برای شما حل می‌کنم»؛ مثلاً یکی از مصیبت‌های خطرناک جوامع بشری در گذشته مسأله‌ی قطحی بود. وقتی یک سال، دو سال یا سه سال باران نمی‌آمد، قحطی می‌شد و مردم از گرسنگی می‌مردند. قحطی عامل خطر و مرگ‌آور بود و همه از آن می‌ترسیدند. آن زمان وسایل نقلیه مثل امروز نبود که از اقصی نقاط زمین، گندم بیاورند. چون امکان آوردن نبود، مردم می‌مردند. لذا مردم از نیامدن باران و خشکسالی و قحطی سخت می‌ترسیدند.

Khoshvaght-Thaqalain (20)

خدا آیه‌ای نازل فرمود که اگر تقوای مرا مراعات کنید، کاری می‌کنم که به موقع و به اندازه باران از آسمان بیاید؛ زمین بذرها را رشد دهد و تربیت کند و ارزاق عمومی انسان‌ها و حیوانات و نباتات به وفور در روی زمین پیدا شود. امّا همان‌طور که گفته شد، شرطش این است که انسان‌ها تقوا را مراعات کنند. خدا فرمود: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ‏ِ»؛[۱۰] اگر مردمی که در روستاها و شهرها زندگی می‌کردند تقوا را مراعات می‌کردند، منِ خدا به اندازه و به وقت از بالا باران نازل می‌کردم و زمین بذرها را سبز می‌کرد و برکات برای مردم، حیوانات و نباتات به وفور در روی زمین پیدا می‌شد.

شرط این نعمت، مراعات تقوا است. ما هنوز ندیده‌ایم یک روستا یا یک شهر کاملاً تقوا را در برابر فرمان خدا مراعات کنند تا ببینیم خدای متعال به این عهد و پیمانش وفا می‌کند یا نه! چرا که این شرط تحقّق پیدا نکرده است و ما هنوز ندیده‌ایم. امّا خدا این‌گونه بیان می‌کند که «اگر شما تقوا را مراعات کنید، حتماً منِ خدا کار می‌کنم که قحطی پیش نیاید.» (رسم تقوی‌پیشگان)

۶. پیروزی در جنگ

پروردگار متعال برای دعوت مردم به تقوا اعلام کرده است که تقوای شما حتّی در جنگ هم مفید و مؤثّر خواهد شد. خدا فرموده است: «إِنْ تَصْبِرُوا وَ تَتَّقُوا لا یَضُرُّکُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً»؛[۱۱] اگر در زندگی تقوا را مراعات کنید، مکر و توطئه‌ی دشمنان، هیچ لطمه و ضرری به شما نخواهد زد. این وعده‌ی خدا است و شرطش تقوا است. (رسم تقوی‌پیشگان)

۷٫ جلب محبّت خدا

آنچه انسان‌ها را می‌سازد و تربیت می‌کند، تقوا است؛ لذا خدا فرموده: بدون تقوا نمی‌شود بیایی؛ اگر بیایی، یک آدم عوضی آمده‌ای و من هم قبول نمی‌کنم. تقوا انسان را سالم و صاف تربیت می‌کند و آن وقت خدا انسان را می‌پسندد؛ لذا خدا تقوا را دوست دارد. خداوند دو آیه فرستاده و اعلام کرده که من دو گروه را خیلی دوست دارم.

یکی انسان‌های باتقوا؛ «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ».[۱۲] خدا فرموده متّقین را دوست دارد تا دیگران هم بفهمند و تشویق شوند که تقوا را پیاده کنند.

دوم اگر خدای نکرده آلوده شده‌ای یا بعداً آلوده می‌شوی، «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ».[۱۳] کسانی که وقتی خراب شدند، زود برگردند و خود را اصلاح کنند، خدا آن‌ها را دوست دارد. امّا اگر برنگردند که خودشان را اصلاح کنند، خدا بدش می‌آید و عمر که بگذرد، خطر پیش می‌آید. بنابراین تقوا آن است که اگر فردی گناه کرد، فوراً توبه کند. این موضوع را خدا دوست دارد؛ نه این‌که رها کند تا در پیری توبه کند و به پیری هم نرسد و بمیرد. تقوا آن‌قدر مسأله‌ی مهمی است که خدا اعلام کرده من انسان باتقوا را دوست دارم و از آدم بی‌تقوا بدم می‌آید. (مدرسه حضرت صاحب الأمر عج ۲۲/ ۱۰ /۹۰)

۸٫ همراهی خدا

خداوند متعال به طور کلی آیه‌ای فرستاد که: «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ»؛[۱۴] یعنی به یقین بدانید که خدا با انسان‌هایی است که تقوا را در زندگی مراعات می‌کنند. خدا با انسان است یعنی این‌که انسان ضعیف و جاهل است و به همه چیز علم و توانایی ندارد؛ امّا خدا به همه چیز هم علم دارد هم قدرت و توانایی. خداوند می‌فرماید: ای انسان ضعیف! اگر تقوا را مراعات کنی، دیگر ضعیف نیستی. تو به علاوه‌ی منِ خدا، مقتدر و توانا هستی؛ پس هر جا که نتوانی کاری کنی، من می‌توانم. این آخرین حرف خدا است. (رسم تقوی‌پیشگان)

این‌ها نتیجه و فواید مادی و معنوی تقوا است که پروردگار متعال ضمن آیات قرآن برای تشویق انسان‌ها نازل کرده است. بعد از بیان صراط مستقیم، همه‌ی این آیات، انسان‌ها را دعوت می‌کنند به این‌که به حرف خدا گوش دهید. اگر چه شیطان می‌گوید: «نه»، و نفس امّاره هم می‌گوید: «نه»؛ امّا شما به حرف خدا گوش بدهید تا این همه منافع در ادامه تقوا نصیب شما شود.

مشخّص شد که موضوع کتاب آسمانی ما، هدایت انسان‌ها است. هدایت یعنی راهنمایی. آن راه هم عبارت است از صراط مستقیم. صراط مستقیم طبق تفسیر خود خدا اطاعت فرمان خدا است؛ یعنی انجام واجب و ترک حرام. این محور و موضوع قرآن کریم است. ما بقی آیات هم به عنوان دعوت و تشویق ما به اطاعت فرمان خدا نازل شده است؛ چون خدا می‌دانست که در وجود ما چیزهایی هست که ما را به مخالفت دعوت می‌کند، لذا خدا این آیات را نازل کرده تا ما بخوانیم و با آن مشوّق‌ها دلگرم شویم و به طرف اطاعت فرمان خدا برویم. (مسجد اعظم ۱۹/ ۱۲ /۸۹)

ب- آثار تقوا در نهج البلاغه

امیرمؤمنان صل الله و علیه و آله درباره مسأله‌ی تقوا خیلی داد سخن داده‌اند. ایشان ضمن همه‌ی خطابه‌هایشان راجع به تقوا صحبت کرده‌اند؛ بخصوص خطابه‌های مستقل و مفصّلی هم درباره دعوت مردم به تقوا و ترک گناه برای ما به ارث گذاشته‌اند که ما استفاده کنیم و به طرف گناه نرویم. ایشان آثار تقوا و نشانه‌های متّقین را نیز در خطبه‌هایشان بیان کرده‌اند؛ در این بخش قسمتی از بیانات امیرمؤمنان علیه السلام نقل می‌شود.

خطبه ۱۸۹

یکی از خطبه‌هایی که حضرت علیه السلام درباره تقوا بیان فرموده‌اند، خطبه‌ی ۱۸۹ نهج البلاغه است. در این خطبه آمده است:

«وَ نَحْوَهُ قَصْدُ سَبِیلِکُمْ وَ إِلَیْهِ مَرَامِی مَفْزَعِکُم‏»؛ وقتی کسی راه تقوا را پیش می‌گیرد، هدف کیست؟ هدف آشنایی با خدا است.

«فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِکُمْ»؛ تقوا بیماری‌های دل‌های شما را معالجه می‌کند؛ بیماری حسد، بیماری تکبر، بیماری سوء ظن؛ مراعات تقوا همه‌ی این‌ها را اصلاح می‌کند.

«وَ بَصَرُ عَمَى أَفْئِدَتِکُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِکُمْ وَ صَلَاحُ فَسَادِ صُدُورِکُمْ وَ طُهُورُ دَنَسِ أَنْفُسِکُمْ وَ جِلَاءُ غِشَاءِ أَبْصَارِکُمْ وَ أَمْنُ فَزَعِ جَأْشِکُمْ وَ ضِیَاءُ سَوَادِ ظُلْمَتِکُمْ»؛ اگر انسان تقوا را مراعات کند، بصیرت دل پیدا می‌کند و می‌فهمد که چه چیز بد و چه چیز خوب است. پس طرف انجام کارهای بد نمی‌رود و طرف انجام کارهای خیر و خوب می‌رود. امّا اگر تقوا را مراعات نکند و وظیفه‌اش را یاد نگیرد، چیزهای بد و خوب را نمی‌بیند و تشخیص نمی‌دهد؛ لذا در زندگی گرفتار کارهای زشت و بد خواهد بود.

«فَاجْعَلُوا طَاعَهَ اللَّهِ شِعَاراً دُونَ دِثَارِکُمْ». انسان دو نوع لباس می‌پوشد: لباس رو و لباس زیر. لباس زیر با بَشَره [پوست] بدن تماس دارد؛ امّا لباس رو با آن تماسی ندارد. امام علیه السلام فرموده‌اند: «اطاعت فرمان خدا را مثل لباس زیر قرار دهید»؛ یعنی فاصله‌ای بین شما و بین آن نباشد و به شما چسبیده باشد. اطاعت فرمان خدا را شِعار قرار دهید؛ مثل لباس زیرتان؛ نه دِثار که لباس روی شما است.

«وَ شَفِیعاً لِدَرَکِ طَلِبَتِکُمْ»؛ هر چه از خدا می‌خواهید، تقوا و اطاعت فرمان خدا شفیع شما خواهد بود. خدای متعال به برکت اطاعت فرمان و تقوا خواسته‌هایتان را به شما خواهد داد.

«وَ جُنَّهً لِیَوْمِ فَزَعِکُمْ»؛ تقوا روز قیامت سپر بلای شما است. آن‌جا عذاب‌ها و بیچارگی‌ها فراوان است. سپر شما فقط تقوا است. کسانی که در زندگی دنیا دارای تقوا هستند، در قیامت از تمام خطرات و مصائب، مصون و محفوظند.

«وَ مَصَابِیحَ لِبُطُونِ قُبُورِکُمْ»؛ انسان فردا می‌میرد و او را در قبر دفن می‌کنند. کسانی که در دنیا تقوا را مراعات کنند، تاریکی قبر برایشان مشکلی نیست. آن‌ها نورانیت دل دارند. هر جا دفن شوند، همه چیزها را می‌بینند و راحت و آزاد هستند.

«وَ سَکَناً لِطُولِ وَحْشَتِکُمْ»؛ انسان باید سالیان دراز در قبر بخوابد. بر حسب ظاهر، انسان وحشت می‌کند؛ امّا انسان باتقوا در آن‌جا وحشت نخواهد داشت و در آن‌جا انیس‌های زیادی خواهد داشت.

«وَ نَفَساً لِکَرْبِ مَوَاطِنِکُمْ»؛ در تمام ایستگاه‌های بعد از مرگ، تقوا حلّال مشکلات و کارت سبز انسان است که هر جا آن را نشان دهد، آزاد است.

«فَإِنَّ طَاعَهَ اللَّهِ حِرْزٌ مِنْ مَتَالِفَ مُکْتَنِفَهٍ وَ مَخَاوِفَ مُتَوَقَّعَهٍ وَ أُوَارِ نِیرَان‏ مُوقَدَهٍ». در زندگی، بسیاری از مشکلات، دور و بر انسان است که موجب تلف وقت، عمر و سلامتی می‌شود؛ امّا اگر انسان تقوا را مراعات کند، تقوا جبران همه‌ی آن تلفات را خواهد کرد. همان‌طور که قرآن کریم در سوره‌ی مبارکه‌ی و العصر فرمود: «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْرٍ، إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»؛[۱۵]تمام انسان‌ها در حال ضرر دادن و خسران و زیان هستند، مگر کسانی که در سایه‌ی ایمان به خدا مطیع فرمان خدا باشند. اهل تقوا اگر چه عمر، سلامتی و جوانی‌شان را از دست می‌دهند، امّا در اثر ایمان و اعمال صالحه، خدا چیزهایی به آن‌ها می‌دهد که همه‌ی این‌ها به اضعاف مضاعف جبران می‌شود. (رسم تقوی‌پیشگان)

خطبه ۲۲۱

یکی دیگر از خطبه‌های نهج البلاغه که درباره تقوا است، خطبه ۲۲۱ است. حضرت علیه السلام در این خطبه فرموده‌اند:

«فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتَاحُ سَدَادٍ»؛ «سَداد» یعنی «صواب». صواب در مقابل خطا است. هر کارِ خیری کلیدش تقوا است. اگر تقوا باشد، انسان را به کار خیر دعوت می‌کند؛ امّا اگر نباشد، انسان به طرف کار شرّ دعوت می‌شود. یکی از محسّنات و آثار خوب تقوا این است که انسان به طرف کار خیر می‌رود. کار خیر مُقَفَّل [قفل‌شده] است و کلیدش تقوا است. اگر تصمیم بگیریم که گناه نکنیم، به طرف انجام واجبات و ترک گناه کشیده می‌شویم، و این خودش سَداد و صواب است.

«وَ ذَخِیرَهُ مَعَادٍ»؛ تقوا ذخیره‌ای برای فردای قیامت می‌شود. چون پول ما به آن‌جا نمی‌رود. پست و مقام به آن‌جا نمی‌رود. خانه به آن‌جا نمی‌رود. زمین به آن‌جا نمی‌رود. انسان را لخت می‌کنند و در قبر می‌خوابانند. آنچه همراه انسان است، آثار اعمالی است که انجام داده است. آن آثار ذخیره می‌شود. هر بار که انسان واجبی را انجام می‌دهد و حرامی را ترک می‌کند، دو مَلکِ مأمور، آن را می‌نویسند و فردا که انسان از دنیا رفت، به صورت پرونده در می‌آید و آن را به دست انسان می‌دهند و می‌گویند: «اقْرَأْ کِتابَکَ»؛[۱۶] این نامه عمل تو است؛ بخوان. همه‌ی کارهایی که انجام داده‌ایی در آن ثبت شده است. انسان هم وقتی می‌خواند، می‌بیند همه‌ی کارهای ریز و درشت، مخفی و علنی، همه را نوشته‌اند؛ «لا یُغادِرُ صَغِیرَهً وَ لا کَبِیرَهً إِلَّا أَحْصاها».[۱۷]

«وَ عِتْقٌ مِنْ کُلِّ مَلَکَهٍ»؛ تقوا نمی‌گذارد انسان، اسیر چیزی باشد. «مَلَکه» یعنی اسیر و مملوک چیزی شدن. انسان مملوک پول می‌شود؛ مملوک پست و مقام می‌شود؛ مملوک شهوات می‌شود. امّا اگر تقوا را مراعات کند، مملوک هیچ‌چیز جز خدا نمی‌شود. با ادامه‌ی تقوا ایمان بالا می‌رود و انسان باور می‌کند که نباید اسیر زن شد؛ نباید اسیر پست و مقام و پول شد؛ بلکه باید مملوک خدا باشیم همان‌طور که در تکوین بودیم.

«وَ نَجَاهٌ مِنْ کُلِّ هَلَکَهٍ»؛ انسان اگر تقوا را مراعات نکند، هلاک پیش پای او است، دزدی و… می‌کند. کاری می‌کند که اعدامش می‌کنند. امّا اگر تقوا را مراعات کرد، هلاکت از آدم دور می‌شود.

«بِهَا یَنْجَحُ الطَّالِبُ»؛ هر چه کار خیر می‌خواهیم، به وسیله‌ی تقوا به آن می‌رسیم؛ به وسیله معصیت نمی‌شود رسید. (مدرسه حضرت صاحب الأمر عج ۱۸/ ۱۲ /۹۰)

خطبه ۲۳۳

یکی دیگر از خطبه‌های حضرت امیر علیه السلام درباره‌ی فواید مادی و معنوی تقوا خطبه ۲۳۳ است. ایشان در این خطبه فرمودند:

«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ». همه‌ی انسان‌ها، بنده‌ی تکوینی پروردگار متعال هستند، چون خدا است که به آن‌ها هستی و وجود داده است؛ لذا مالک هستی‌شان و آثار هستی‌شان پروردگار متعال است؛ پس همه‌ی انسان‌ها در تکوین و خلقت، مملوک خدا هستند. لذا شایسته است در تشریع هم مطیع فرمان خدا باشند. امام علیه السلام فرموده‌اند: «ای بنده‌های خدا! من شما را به تقوا سفارش می‌کنم.» در برابر فرمان خدا مخالفت نکنید؛ امرش را اطاعت کنید و نهیش را ترک کنید. چرا؟

«فَإِنَّهَا حَقُّ اللَّهِ عَلَیْکُمْ»؛ تقوا حقی از خدا بر دوش شما است.

سؤال این است که چرا من باید به حرف خدا گوش دهم؟ به خاطر این‌که همه چیز تو از خدا است. خدا همه چیز به تو داده است. قبل از این‌که تو مالک چیزهایت باشی، خدا مالک همه چیزهایت حتّی هستی و وجود تو است. در مقابل این بخشیدن و این دادن و این‌که این همه در طول عمرت نیازمندی‌هایت را تأمین کرد،‌ خدا این حق را دارد که وقتی فرمانی به تو می‌دهد و این فرمان به نفع تو هم هست،‌ تو به حرفش گوش دهی.

فرمان خدا به نفع خدا نیست؛ خدا نیازی ندارد. اگر نیازمند بود که خدا نبود. خدا بی‌نیاز است؛ منِ انسان هستم که اگر به حرف خدا گوش ندهم، هم زندگی مادی من فلح می‌شود و هم زندگی معنویم خراب می‌شود. بنابراین در هر دو بعد به نفع منِ‌ انسان است که با اطاعت فرمان خدا زندگیم را به پیش ببرم؛ لذا این حقّ خدا است بر ما که اگر حرفی به ما زد، ما اطاعت کنیم؛ پس چون خدا این حق را بر ما دارد، وقتی فرمانی صادر می‌کند باید اطاعت کنیم.

«وَ الْمُوجِبَهُ عَلَى اللَّهِ حَقَّکُمْ». خدای متعال در عین این‌که مالک همه چیز ما است، اگر به حرفش گوش دهیم، متقابلاً خودش گفته: «شما هم بر من حق پیدا می‌کنید.» شما زحمت می‌کشید؛ شب‌ها که کوتاه است، خواب صبح، خیلی شیرین است و بیدار شدنش خیلی سخت است. کسی که ایمان به خدا دارد و حرف خدا را اطاعت می‌کند و دست از خواب شیرین بر می‌دارد و اوّل صبح بر می‌خیزد، وضو می‌گیرد و نماز می‌خواند، پروردگار متعال این زحمت را سپاسگزاری می‌کند؛ لذا خدا می‌گوید: «اگر تو زحمت کشیدی و به حرف من گوش دادی، متقابلاً من هم از تو حقّی بر خودم قرار می‌دهم.»

خدا در قرآن کریم وعده فرموده که اگر به حرف من گوش دادی در دنیا و آخرت چنین و چنان به تو خواهم داد. تقوا هم آثار مادی در دنیا دارد و هم آثار معنوی در آخرت. این همان حقی است که خود خدا از ما برای خودش قائل شده است.

«وَ أَنْ تَسْتَعِینُوا عَلَیْهَا بِاللَّهِ»؛ از خدا کمک بخواهید که بتوانید تقوا را مراعات کنید. وقتی سوره‌ی حمد را پروردگار متعال به ما یاد می‌دهد، یک جمله‌اش این است: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ»؛[۱۸] تنها در برابر فرمان تو مطیع هستیم و تنها از تو در این راه یاری می‌طلبیم. خدا به ما یاد داده که: «برای تحقّق بندگی در برابر منِ‌خدا باید از من کمک بخواهید؛ و الّا شیاطین بیرونی و نفس امّاره‌ی درونی نمی‌گذارند به حرف من گوش دهید، و شما را به طرف معصیت فرمان من دعوت می‌کنند.»

با بودن چنین دشمنانی خدا دستور داده: «از من کمک بخواهید؛ من هم کمک می‌کنم.» لذا امام علیه السلام فرمودند: «برای تحقّق بخشیدن به تقوا باید از خدا کمک بخواهید.» هر جا که احساس کردید برایتان مشکل است، نفس امّاره جلوی کار می‌ایستد و حاضر نیست همکاری کند از خدا کمک بخواهید، جمله «إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» را باید تکرار کرد.

«وَ تَسْتَعِینُوا بِهَا عَلَى اللَّهِ»؛ وقتی درباره‌ی مراعات تقوا از خدا کمک خواستید؛ آن وقت خدا به شما کمک می‌کند. وقتی خدا به شما کمک کرد، از عهده‌ی کار بر آمده‌اید. پس مقدمه‌ی رسیدن به وعده‌هایی که خدا به شما داده، همین اطاعت فرمان است. خدا به شما کمک می‌کند تا به آن وعده‌های خدا هم برسید. (رسم تقوی‌پیشگان)

منبع: کتاب طریق بندگی، صفحات ۹۶ الی  ۱۰۵

  


[۱]. یونس، ۶۲

[۲]. یونس، ۶۳

[۳]. یونس، ۶۴

[۴]. کهف، ۸۸

[۵]. زمر، ۷۳

[۶]. مریم، ۷۲

[۷]. مریم، ۶۳

[۸]. شعراء، ۹۰

[۹]. طلاق، ۲

[۱۰]. أعراف، ۹۶

[۱۱]. آل عمران، ۱۲۰

[۱۲]. توبه، ۴

[۱۳]. بقره، ۲۲۲

[۱۴]. توبه، ۱۲۳

[۱۵]. عصر، ۲ و ۳

[۱۶]. إسراء، ۱۴

[۱۷]. کهف، ۴۹

[۱۸]. فاتحه، ‌۵