چرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در مورد ارث نگذاشتن خود، به ابابکر سخن گفته و به اهل بیت علیهم‌ السلام خویش چیزی نفرموده است؟

آیا سزاوار نبود این مسئله را  به اهل بیت علیهم‌ السلام خود می گفت تا به صحابیش؟!

 

تبیین موضوع

در مناهج سلفی آموختیم که حضرت فاطمه سلام ‌الله‌ علیها در مورد ارث خود با ابو بکر اختلاف داشت.

ابو بکر به او گفت: از پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه‌ و ‌آله شنیده ام که فرمود: ما معشر انبیا ارثی بر جای نمی‌گذاریم!

اما آنچه بر من تأثیر داشت، سخن ابو فخر رازی است که امیدوارم سلفی ها به آن توجه کنند.

فخر رازی در تفسیرش می گوید:

آیا منطقی است که رسول خدا صلی ‌الله ‌و ‌علیه‌ و ‌آله مسئله ارث نبردن را به کسی اطلاع دهد دوست یا یار او به حساب می آید؛ یعنی رسول خدا صلی ‌الله ‌و ‌علیه‌ و ‌آله  نفرموده است که دوست یا یار ارث می برد!

 و همه مسلمانان اجماع دارند که ابو بکر به عنوان دوست پیامبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه‌ و ‌آله ارث نمی برد!

پس آیا منطقی است که رسول خدا صلی ‌الله ‌و ‌علیه‌ و ‌آله این مسئله را که مربوط به وارث است، به دوستش اطلاع دهد و به دخترش خبر ندهد؟!! با اینکه در مورد او فرموده بود: او سیده نساء العالمین است!

آیا منطقی است که به دوستش خبر دهد و به حسن و حسین علیهما‌ السلام اطلاع ندهد؟!! با اینکه در مورد آن دو حضرت فرمود: الحسن و الحسین سیدی شباب اهل الجنه.

آیا منطقی است که به دوستش اطلاع دهد و به شوهر دخترش و پسر عمویش امام علی علیه‌ السلام خبر ندهد؟!! با اینکه در مورد آن حضرت فرمود: جز مؤمن تو را دوست نمى دارد و جز منافق به تو بغض نمى ورزد!

 

پس این کلام خیلی عجیب است!

ما می بینیم که انسان های عاقل، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، اگر اموال و چیزهایی داشتند و خواستند آن را برای دیگران به ارث بگذارند، به آنان اطلاع می دهند.

به اولاد خودشان خبر می دهند، مگر اینکه اولاد سفیهی داشته باشند!

و سفیه در مفهوم قرآنی، کسی است که از مال بصورت عقلانی استفاده نمی کند؛ پس آیا پیامبر (العیاذ بالله) تصور می کرد که حسن و حسین و فاطمه و علی علیهم‌ السلام جزو سفیهان هستند؟!!

با وجود اینکه در مورد هر یک از ایشان سخنان بلند مرتبه فرموده بود.

پس ما چاره ای نداریم که بگوئیم:

یکی از دو تن، یا پیامبر یا خلیفه اول، مرتکب اشتباه شده اند!

 و پاسخ مشخص است، خلیفه اول است که اشتباه نموده است.