اسلام دین الهی است و تمام احکام و قوانین آن، در جهت رشد و تکامل بشر وضع و تشریع شده است؛ از سوی دیگر، با توجه به پیوند سرنوشت افراد در زندگی جمعی، حق نظارت بر رفتار دیگران حق طبیعی و از آثار زندگی در اجتماع است و این مقتضای حکم عقل و فطرت است. اما در پاسخ این سؤال باید بگوییم که:

 اولاً، هرج و مرج زمانی به وجود  می آید که قوانین و چارچوب های این فریضه مشخص نباشد و هر کسی بخواهد به صورت سرخود اقدام نماید اما زمانی که در احکام اسلام معروف ها و منکر ها مشخص شده؛ وظایف افراد و حکومت به طور دقیق مشخص شده و حتی مراتب، شرایط و نحوه امر به معروف نیز معلوم گردیده لذا دیگر جایی برای هرج و مرج باقی نمی  ماند.[۱]

ثانیاً، برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر، یک مرتبه وظیفه ی عمومی مردم است.[۲] و همه موظف اند که با رعایت شرایط آن را انجام دهند، و یک مرتبه ی بالاتری هم وجود دارد که مخصوص جمعیت خاص و آموزش دیده است.[۳]

قسمت اول که وظیفه ی عمومی مردم است، محدود به توانایی افراد است و از تذکر دادن، اندرز نمودن، اعتراض و انتقاد و نظایر آن تجاوز نمی کند و مسلماً یک اجتماع زنده باید تمام افرادش در برابر منکرات و مفاسد اجتماعی دارای چنین مسئولیتی باشد.

امّا قسمت دوّم که مخصوص جمیعت ویژه است، از شئون حکومت اسلامی محسوب می شود؛ به این معنا که اگر نیاز به شدت عمل و حتّی قصاص و اجرای حدود باشد، این جمعیت اختیار دارند که زیر نظر حاکم و متصدیان حکومت اسلامی انجام وظیفه کنند.[۴] این دو شکل از مبارزه با فساد و دعوت به سوی حق، از ابتکارهای قوانین اسلامی به شمار می آید و این خود مهم ترین مانع در ایجاد هرج و مرج اجتماعی در اجرایی شدن این فریضه دینی می باشد.

علاوه بر این، برخوردهای متعارض زمانی روی می دهد که اختلاف نظرهایی در حوزه تئوری و عملی این فریضه دینی وجود داشته باشد در حالی که امر به معروف و نهی از منکر در حیطه امور واجب و حرام صورت می گیرد و ضوابط امر به معروف و نحوه آن مشخص است که همین امر مانع از دخالت سلیقه های گوناگون در این موضوع و ایجاد هرج و مرج می گردد.[۵]

باید خاطر نشان نمود بیشتر خشونت هایی که تصور می شود به دلیل عدم رعایت دقیق شروط و ویژگی های این اصل می باشد که با آموزش و راهنمایی مردم و جوانان می توان مانع از برخوردهای احتمالی متعارض گردید.

آیا حق دارم!

شاید عجیب باشد اما بعضی وقت ها که شخصی را نهی از منکر می کنم خودم به همان گناه دچار هستم. آیا با وجود آیات و روایات متعددی که به انتقاد از کسانی که به گفتار خود عمل نمی کنند پرداخته شده، همچنان این فریضه بر من واجب است و حق دارم دیگران را نسبت به گناهی که خودم انجام می دهم نهی از منکر کنم؟

خداوند متعال در نکوهش بنی

«أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ»؛[۶] «آیا مردم را به نیکی دعوت می کنید، ولی خودتان را فراموش می نمایید»

و یا در سوره صف می خوانیم:

«لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُونَ»؛[۷] «چرا می گویید آنچه را که به آن عمل نمی کنید»

در روایتی از رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است:

«مَثَلُ مَنْ یُعَلِّمُ النَّاسَ الْخَیْرَ وَ لا یَعْمَلُ بِهِ کَالسِّرَاجِ یُحْرِقُ نَفْسَهُ وَ یُضِی ءُ غَیْرَهُ »؛[۸] «مثل کسی که به دیگران کار نیک می آموزد اما خود به آن عمل نمی کند مانند چراغی است که خود می سوزد و به دیگران روشنایی می بخشد».

همچنین از حضرت علی(علیه السلام) نقل شده است:

«یَقْبُحُ عَلَی الرَّجُلِ أَنْ یُنْکِرُ عَلَی النَّاسِ مُنْکَرَاتٍ وَ یَنْهَاهُمْ عَنْ رَذَائِلَ وَ سَیِّئَاتٍ وَ إِذَا خَلَا بِنَفْسِهِ ارْتَکَبَهَا وَ لَا یَسْتَنْکِفُ مِنْ فِعْلِهَا»؛[۹] «برای انسان زشت است بر مردم منکری را بد بداند و نهی کند آنها را از رذائل و گناهان، اما هرگاه با خود خلوت کند مرتکب همان گناهان شود و از انجام آن خودداری نکند»

برداشت اولیه از این دسته آیات و روایات آن است که گناهکار به دلیل این

این آیات و روایات در صدد نکوهش کسی نیست که امر به معروف و نهی از منکر را انجام می دهد، بلکه کسی را سرزنش می کند که خودش را فراموش کرده و مطابق گفتارش عمل نمی کند.[۱۰]

از همین

«عدالت و گناهکار نبودن آمران به معروف شرط کمال است به دلیل آن که نکوهش، متوجه امر به معروف نیست بلکه متوجه خود فراموشی است»[۱۱]

تحلیل ساده از آیات و روایات نشان دهنده آن است که در این دسته از آیات و روایات به دو واجب اشاره شده است:

الف – وجوب دعوت مردم به سوی نیکی ها و نهی کردن از بدی ها.

ب – وجوب عمل به نیکی ها و اجتناب از بدی ها.

آنچه در بیشتر این آیات و روایات بدان تأکید شده در حقیقت شرط تأثیر است نه وجوب. یعنی اگر کسی خود بدان چه می گوید پایبند باشد، بی شک گفته اش پذیرفتنی تر خواهد بود؛ زیرا چنین گفته ای از عمق جان بر می آید و کردار، گواه راستی آن است و «هر سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند» نه این که در صورت گناهکار بودن دیگر فریضه امر به معروف واجب نباشد.[۱۲]

همان طور که در روایتی آمده است که گروهی پس از شنیدن اوصاف زاهدان از امیرالمؤمنین(علیه السلام) گفتند: ما دیگر امر به معروف نمی کنیم تا زمانی که خود به همه اوامر الهی عمل کرده باشیم و نهی نمی کنیم مگر زمانی که همه منکرات را بتوانیم ترک کنیم.

«لَا بَلْ مُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ إِنْ لَمْ تَعْمَلُوا بِهِ کُلِّهِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ إِنْ لَمْ تَنْتَهُوا عَنْهُ کُلِّه »؛[۱۳] «نه این کار را نکنید، بلکه شما امر به معروف کنید اگر چه به تمام گفته های خود عمل نمی کنید و نهی از منکر کنید اگر چه تمام آنچه را که نهی می کنید عمل نمی کنید»

از همین رو مراجع عظام تقلید در پاسخ به این سؤال که آیا کسی که خودش به معروف عمل نمی کند و مرتکب گناه می شود؛ حق دارد دیگران را امر و نهی کند؟ فرموده اند: آری، بر او هم واجب است که با تحقّق شرایط، امر به معروف و نهی از منکر کند. البته باید بداند که اگر بخواهد سخنش در قلب دیگران جای گیرد و تأثیر بگذارد، با عمل و رفتار خود می تواند، به این هدف دست یابد.[۱۴]

چرا امروزه؟!

با وجود اهمیت و تأکید فراوان دین اسلام بر اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منکر، چرا امروزه در کشور اسلامی ما این فریضه کمتر انجام می شود؟؟

باید دانست این نقطه ضعف و کمبود از عوامل متعددی ریشه می گیرد که به مهم

ضعف ایمان

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَیُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعِیفَ  الَّذِی لَا دِینَ  لَهُ  فَقِیلَ لَهُ وَ مَا الْمُؤْمِنُ الَّذِی لَا دِینَ لَهُ قَالَ الَّذِی لَا یَنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ»؛[۱۵] «خداوند مؤمن ضعیفی را که دین ندارد، مبغوض می دارد، سؤال شد: مؤمن ضعیف بی دین چه کسی است؟ حضرت فرمودند: آن که نهی از منکر نمی کند».

وسوسه شیطان

یکی از عوامل ترک امر به معروف و نهی از منکر و بی توجهی به این فریضه، ترس های بی موردی است که از سوی شیطان القا می شود. در قرآن آمده است:

«إِنَّما ذلِکُمُ الشَّیْطانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیاءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ»؛[۱۶] «این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بی اساس) می ترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر ایمان دارید!»

از این آیه شریفه استفاده می شود که یکی از القائات شیطان ایجاد ترس در دل مؤمنین است ترس بر «از دست دادن چیزی که به آن علاقه دارد» القا می کند که اگر امر و نهی کنی محبوبیت تو از میان خواهد رفت، موقعیت تو از کف می رود، منفور دیگران می گردی و گاهی این وسوسه ها را در یک لحظه به صورت رگبار بر گوش جان انسان فرومی ریزد و از بیان پیام حق جلوگیری می کند و راه خدا را می بندد.

مؤمن باید بداند که القائات شیطان، القائات دشمن قسم خورده اوست و نباید به آنها توجه داشته باشد. بلکه باید با ذکر خدا این القائات را دفع نماید.[۱۷]

ترس از سرزنش ها

یکی دیگر از عوامل بازدارنده افراد از امر و نهی، ترس از ملامت ها و سرزنش ها و نیش زبان هایی است که گاه از سوی افرادی که به منکرات روی آورده اند و گاه از طرف دوستان و خویشان یا همسر شخص، انجام می گیرد، که تو را چه به این کارها؟! تو خودت چه قدر اهل عملی که دیگران را می خواهی وادار به عمل کنی؟! مگر تو خودت کم گناه کرده ای که دیگران را منع می کنی؟! این حرف ها به تو نیامده ؟! چرا در کار دیگران دخالت می کنی؟![۱۸]

طمع کاری

طمع، زبان «امر به معروف و نهی از منکر» را به زبان «تملق و چاپلوسی» تبدیل می کند، طمع در میان امت های پیشین نیز موجب ترک این فریضه و در نتیجه نزول عذاب الهی می شد.

«ای مردم از آنچه خداوند اولیائش را موعظه کرده است، پند بگیرید که چگونه از «احبار و کشیش ها» به بدی در قرآن یاد می کند. فلسفه این توبیخ الهی آن است که آنها از ستمکاران، فساد و منکر را می دیدند، ولی به واسطه دل بستگی و رغبتی که به کمک های مادی آنها، داشتند، ستم کاران را نهی نمی کردند»[۱۹]

از اینجا روشن می شود که انسان تا در بند مادیات است نمی تواند، امر به معروف و نهی از منکر کند، و آن گاه «زبان و قلم» انسان آزاد می گردد و آزادانه امر و نهی می کند که «دل» از بند طمع رها گشته باشد.[۲۰]

قطع امید

برخی این

اشتباه این گروه آن است که گمان کرده اند امر به معروف و نهی از منکر صرفاً یک کار انفرادی است حال آن که اگر گفتن یک نفر مؤثر نیست باید تعداد بیشتری اقدام کنند تا مؤثر واقع شود و اگر گفتار، تأثیری نداشته باشد، نوبت به مرحله ی «دوری کردن و کناره گیری از گناهکاران» فرا می رسد.[۲۱]

گاهی ممکن است برخی کسانی که دغدغه امر به معروف دارند به خاطر مشاهده ظاهر بسیار زننده فرد خطاکار فکر کنند اینگونه افراد درست شدنی نیستند، در حالی که برخی از این افراد چه بسا دل پاکی داشته باشند و با یک تذکر و یا رابطه عاطفی به خود آیند و اصلاح شوند.

برداشت غلط

از دیگر موانع مهم در سستی جامعه برای قیام به امر به معروف و نهی از منکر، انحرافات فکری و برداشت های غلط از موضوعات مختلف دینی می باشد. این که برخی انتظار فرج را مساوی با گسترش ظلم و فساد می دانند و یا وجود گناه و فساد در جامعه را بر اساس تفکرات جبرگرایانه تفسیر نموده و آن را مشیت الهی می دانند و یا حضور در عرصه های اجتماعی را از مقوله های دینی جدا نموده و یا به دلیل برداشت غلط از موضوع تقیه و مخالف دانستن آن با امر به معروف و ده ها انحراف فکری دیگر همه و همه دست به دست هم داده و زمینه گسترش امر به معروف و نهی از منکر را از بین می برند.[۲۲]

توجیهات بی اساس

از موانع ترک امر به معروف می توان به توجیهات بی اساس برخی از افراد اشاره نمود. گاهی اوقات این توجیهات رنگ و بوی دینی نیز به خود می گیرد.

به عنوان نمونه برخی افراد با حضور در مجالس عروسی به جای امر به معروف و نهی از منکر در خصوص پخش موسیقی های حرام در توجیه کار خود می گویند:

«در شرع میان سماع (شنیدن) و استماع (گوش دادن) تفاوت وجود دارد و ما به

دوستی بی جا

گاهی دوست داشتن دیگران، مانع از این می شود که اگر کار خلافی از آنان سر زد. انسان به آنان تذکر دهد. زیرا نمی خواهد آزرده خاطر شوند! یا خاطره ناگواری در ذهن آنان بجا ماند! قرآن کریم می فرماید:

«قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ وَ إِخْوانُکُمْ وَ أَزْواجُکُمْ وَ عَشیرَتُکُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَهٌ تَخْشَوْنَ کَسادَها وَ مَساکِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَیْکُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فی سَبیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقینَ»؛[۲۳]

«(ای پیامبر) بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالی که به دست آورده اید، و تجارتی که از کساد شدنش می ترسید، و خانه هایی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوب تر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند؛ و خداوند جمعیّت نافرمان بردار را هدایت نمی کند!»

تساهل گرایی

اگر دولت مردان به دلایلی همچون جلب نظر سازمان های بین; بین المللی و بهانه نمودن کارهای فرهنگی به جای امر به معروف و… از این اصل اسلامی حمایت ننمایند، نتیجه این تسامح همان تضعیف امر به معروف در جامعه می شود.

بدیهی است که باید از افراط گری برخی به بهانه امر به معروف،

فقدان آگاهی عمومی

افرادی هستند که اگر نسبت به اهمیت یک موضوع آگاهی کافی داشته باشند و بدانند میزان اهمیت این مسئله از نظر اسلام چه اندازه است به دنبال عمل می روند ولی اگر ندانند اقدامی نمی کنند. بنابراین، جهل نسبت به آثار مثبت و منفی، انجام و ترک امر به معروف، نیز می تواند یکی از این ریشه ها باشد.[۲۴]

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:سید حسن موسوی/پرسش وپاسخ دانشجویی


[۱] – همان، ص۳۶٫

[۲] – آل عمران (۳)، آیه ۱۱۰ «کنتم خیر أمه اخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون باللّه»؛ ر.ک توبه/۷۱ و ۱۱۲٫

[۳] – آل عمران (۳)، آیه۱۰۴ (و لتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون)، (حج/۴۱، اعراف/۱۵۷).

[۴] – تفسیر نمونه، ج ۳، ص۴۱ ؛ ر.ک حر عاملی، محمدبن حسن، وسایل الشیعه، ج۱۸، ص۳۳۸، ابواب مقدمات حدود.

[۵] – ر.ک: عبدالحسین رضائی راد، امر به معروف در ترازوی عقل، قم، موسسه بوستان کتاب، ۱۳۸۷ش، اول، ص۷۵- ۸۱٫

[۶] – بقره (۲)، آیه ۴۴٫

[۷] – صف (۶۱)، آیه ۲٫

[۸] – مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۲۰۵٫

[۹] – تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۳۳۳، ح ۷۶۵۷٫

[۱۰] – آیت الله حسین نوری، محمد محمدی اشتهاردی، امر به معروف و نهی از منکر، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۶ش، چهارم، ۲۴۷٫

[۱۱] – سیدمحمد قره العین عابدی، اصلاح اجتماعی در اسلام، قم، انتشارات استاد مطهری، ۱۳۸۲ ش، اول، ص۵۹ به نقل از تفسیر تسنیم، قم، اسراء، ۱۳۸۱، ج۴، تفسیر آیه ۴۴ بقره.

[۱۲] – محمد اسحاق مسعودی، پژوهشی در امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه قرآن و روایات، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۷ش، اول، ص۲۸۱٫

[۱۳] – إرشاد القلوب إلى الصواب، ج ۱، ص۱۴٫

[۱۴] – امام، تحریر الوسیله، ج۱، شرایط الامر بالمعروف، الشرط الرابع، م۲؛ وحید، منهاج الصالحین، ج۲، م۱۲۷۲ و ۱۲۷۵؛ تبریزى، منهاج الصالحین، ج۱، م۱۲۷۲ و ۱۲۷۵؛ سیستانى، منهاج الصالحین، ج۲، م۱۲۷۲ و ۱۲۷۵؛ صافى، جامع الاحکام، ج۲، س ۱۴۵۸ و دفتر: خامنه اى، بهجت، نورى، مکارم و فاضل.

[۱۵] – الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ۵، ص۵۹٫

[۱۶] – آل عمران (۳)، آیه ۱۷۵٫

[۱۷] – محمدرضا اکبری، تحلیلی نو و عملی از امر به معروف و نهی از منکر در عصر حاضر، پیام عترت، ۱۳۷۸ش، ششم، ص۱۵۷٫

[۱۸] – محمد اسحاق مسعودی، پژوهشی در امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه قرآن و روایات، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۷ش، اول، ص۳۲۳- ۳۲۷٫

[۱۹] – تحف العقول، النص، ۲۳۷٫

[۲۰] – محمد سروش، امر به معروف و نهی از منکر، انتشارات زمزم هدایت، ۱۳۸۶ش، دوم، ص۱۲۴٫

[۲۱] – مرکز تحقیقات اسلامی سپاه، امر به معروف و نهی از منکر، نمایندگی ولی فقیه در سپاه، ۱۳۷۶، سوم، ص۱۴۹٫

[۲۲] – ر.ک: محمد سروش، امر به معروف و نهی از منکر، انتشارات زمزم هدایت، ۱۳۸۶ش، دوم، ص۱۳- ۱۴۰٫

[۲۳] – توبه (۹)، ‌آیه ۲۴٫

[۲۴] –  محمداسحاق مسعودی، پژوهشی در امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه قرآن و روایات، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۸۷ش، اول، ص۳۲۱٫