آنچه که در مورد ایمان و عقل زنان در قرآن و نهج البلاغه و برخی احادیث آمده است از چند جهت قابل دقت و بررسی است:

در نظام آفرینش مرد و زن نیز هر کدام براى انجام وظیفه خاصى آفریده شده اند. لذا خصوصیات روانى و جسمى آنان نیز متناسب با آن قرار داده شده است. از برخى جهات زن بر مرد ترجیح دارد و از برخى جهات نیز مرد بر زن. ولى این به خودى خود نقصى براى طرفین محسوب نمى شود. تنها وقتى که کار به مقایسه مى انجامد، در عالم نسبیت گفته مى شود: چیزى از جهتى ناقص است و از جهتى کامل. آنچه که در برخى اخبار آمده (بر فرض صحت سند و صدور) همین نکته است. کسى این حقیقت را منکر نیست که ظرفیت دوراندیشی زنان کمتر از مردان است و ظرفیت احساس و عواطف زنان بیش از مردان. حال اگر کسى در عالم سنجش مرد را از نظر عاطفى از زن ناقص تر دانست خطا نکرده است. چنان که اگر زن را به لحاظ تعقل در رتبه پایین تر از مردان قرار داد، به خطا نرفته است.

البته این قضایا به نحو کلى نیستند و همواره استثناهایى وجود دارد. زنانى وجود دارند که از برخی مردان دوراندیش تر و عاقل ترند؛ و مردانی یافت می‌ شوند که از برخی خانم ها عاطفی ترند.

نکته اساسى دیگر این‌که از دیدگاه اسلام زن و مرد هر دو در گوهر شریف انسانیت همتا و داراى مراتب کمالى واحدى هستند. در عین حال نظام زیباى آفرینش هر یک از این دو را با ابزارهاى ویژه اى مجهز ساخته و به تناسب آن رسالت و مسؤولیت خاصى نیز بر دوش هر کدام نهاده است. تجهیز هر یک از دو صنف فوق به گونه اى است که از ترکیبشان شرایط و بستر مطبوع و دلپذیرى براى ایجاد خانواده و کانونى فعال و پر مهر و صفا پدید مى آید. هر یک در کنار دیگرى مى تواند آرامش، سکون و شرایط استکمال را بیابد و همچنین زمینه مناسبى براى رشد و تربیت سالم فرزند به وجود مى‌آید. در این تقسیم طبیعى آنچه معمولاً در مرد ظهور و بروز بیشترى دارد قدرت و توانایى بیشتر براى انجام کارهاى سخت و طاقت‌فرسا نیز زیرکى و حسابگرى در امورى است که به تیزبینى و کیاست نیازمند است و آنچه در زن نمود و پیدایى بیشتر دارد؛ لطافت، زیبایى، مهر، عاطفه، شور و احساس قلبى است؛ و این به معناى بى خردى زن یا بى عاطفگى مرد نیست و به معناى آن نیست که هر زنى کم اندیش تر از هر مردى و هر مردى کم عاطفه تر از هر زنى است، بلکه؛ یعنى، به طور متوسط وجه غالب کنش هاى مرد، رفتارهاى حسابگرانه، و وجه غالب کنش هاى زن کردارهاى مهرانگیز و عاطفى است و این دو گونه، حرکت هر یک در جاى خود بسیار ضرورى است و این تقسیم تکوینى به هیچ روى نشانگر برترى مرد بر زن و فرومایگى زن نیست، بلکه هر یک جلوه اى خاص از اسماى حسناى الهى است.

 به قول سعدى:

جهان چون چشم و خط و خال و ابروست

که هر چیـزش به جاى خویـش نیکوســت

باید دانست عقل نیز بر دو قسم است:

۱ – عقلى که معیار کمال و قرب الهى است: «العقل ماعبد به الرحمن واکتسب به الجنان» این عقل همان «عقال» و زانوبند هواها و امیال نفسانى است. در چنین عقلى مرد بر زن هر دو مشترکند.

۲ – عقل حسابگر، ابزارى و اینتسترومنتال(Instrumental Ration) که کاربرد آن بیشتر در تنظیم معاش و سیاسات است، در این زمینه هر چند به طور معمول مرد از زن پیشى مى گیرد، ولى این معیار کمال نیست و چنان‌که گفته شد نوعى تقسیم کار طبیعى و تکوینى است و در مقابل آن زن نیز از مهر و عاطفه افزون ترى برخوردار است.

از توضیح فوق روشن مى شود که تعبیر امیر مؤمنان(علیه السلام) تحقیرکننده زن نیست، بلکه هشدار به کسانى است که در هر مسأله اى انتظار حرکتى مردگونه از زنان دارند. سخن آن حضرت در واقع توجه دادن به این نکته است که زن موجودى سراپا شور و احساس و عاطفه است و در برخورد با او نباید انتظار حسابگری هاى مردانه را داشت، بلکه باید دقیقاً روان‌شناسى او را به دست آورده و به تناسب آن با وى روبرو شد و اگر در مواردی سوء استفاده ابزاری از او شود خطری همچون جنگ جمل به دنبال خواهد داشت.

تعبیر «نواقص الایمان» نیز با تبیینى که با اشاره به ترک عباداتى چون نماز و روزه در ایام عادت در بر دارد بیانگر تذکر مهمى به زنان است. این فراز در واقع مشتمل بر نوعى مقایسه فقهى بین کسى است که در چنین ایامى به حکم الهى ترک عبادت مى کند و کسى که از عادت خارج است و به حکم الهى عبادات واجب را انجام مى دهد. در اینجا هر دو به حکم الهى عمل مى کنند و احکام شرعى مربوط به هر کدام نیز مبتنى بر مصالح و مفاسد و شرایط تکوینى خاصى است، لیکن در هر صورت این مسأله را به عنوان یک واقعیت وجدانى و انکارناپذیر باید پذیرفت که تأثیر هر یک از این دو عمل – که هر دو هم اطاعت از فرمان پروردگار است – بر نفس انسان متفاوت است. به عنوان مثال کسى که در ماه مبارک رمضان در سفر است و به حکم الهى روزه مى خورد هرگز نورانیت و معنویتى را که در شرایط دیگر یعنى موقعى که در حضر است و به فرمان خدا روزه مى گیرد، احساس نمى کند و از نظر قوت ایمانى و ظهور جلوه هاى زیبا و نورانى آن در وضعیت فروترى قرار مى گیرد.

بنابراین آنچه حضرت در این فراز فرموده اند بیان یک حالت طبیعى است. البته شارع مقدس در حد امکان راه هاى دیگرى براى نقص خلاء مذکور وضع نموده است، چنان که در رساله هاى عملیه آمده است که مستحب است زن در مواقع نماز وضو بگیرد و در محل عبادت رو به قبله بنشیند و به یاد خدا باشد، لیکن چون غالب زنان از این کار دورى مى کنند، سخن امیرمؤمنان نسبت به آنها به گونه اى که بیان شد صدق مى کند.

ناگفته نماند، اگر زنان در ایام عادت از برخى عبادات محرومند، از سوى دیگر زودتر به سن بلوغ مى رسند و عبادات بیشترى انجام مى دهند. بنابراین سخن امیرمؤمنان(علیه السلام) به معناى آن نخواهد بود که در مجموع ایمان زن از مرد کمتر است و در نتیجه کمالات انسانى وى فروتر خواهد بود، بلکه چنان که اشاره شد، این مطلب مقایسه اى است مربوط به زمان هاى خاص مانند ایام عادت، نه نتیجه گیرى کلى از تمام دوران زندگى.

شاید حکمت سخن امیرالمؤمنین و نقش تربیتى آن این است که به جامعه زنان هشدار مى دهد که در دوران عادتشان گرفتار چنین وضعیتى مى شوند، لذا از آن غافل نشده و بکوشند از راه هاى دیگرى که در شرع مقرر گردیده این خلاء را پر نمایند و پیوسته به ساحت مقدس کبریایى تقرب جویند.

چنان که تعبیر «نواقص الحظوظ» بیان یک مسأله حقوقى است و با کاوش دقیق روشن مى شود که اگر سهم و بهره مالى زن در برخى موارد کمتر از مرد است، کاستى آن به شکل دیگرى جبران شده است. لذا این سخن نیز چون فرازهاى فوق بیانگر «ناهمانندى»(Dissimilarity) و تفاوت هاى شکلى(Formal) است، نه «عدم تساوى»(unequality). توجه به ساختار کلى اقتصادى خانواده نشان مى دهد که اسلام بار مالى خانواده را بر عهده مرد نهاده و تأمین نیازهاى اقتصادى زن را اعم از تهیه مسکن، خوراک و پوشاک وظیفه مرد دانسته است. نیز حقوق دیگرى براى زن مانند مهریه قرار داده است. بنابراین اگر زن نصف مرد ارث مى برد، مى تواند همه آن را براى خود محفوظ بدارد و به اختیار خود خرج یا ذخیره نماید و مرد کوچک ترین حقى بر دارایى زن ندارد، لیکن مرد باید نیازهاى زن را تأمین کند و بخش عظیمى از آنچه را که به عنوان سهم الارث یا راه های دیگر به چنگ مى آورد باید براى زن خرج نماید.

البته در مواردى ارث زن مساوى با مرد است، مانند پدر و مادر میت در صورتى که میت داراى فرزند باشد هر کدام «یک ششم» ارث مى برند. نیز برادر و خواهر مادرى میت ارث مساوى دارند. از مجموع قواعد حقوقى فوق مى توان نتیجه گرفت که بهره اقتصادى زن در این زمینه اگر بیشتر از مرد نباشد کمتر نیست و سخن امیرمؤمنان(علیه السلام) ناظر به بخش خاصى از احکام حقوقى است.

بنا بر آنچه گفته شد، بدیهی است زن و مرد دارای ویژگی های مشترک هستند و گوهر انسانی وخاستگاه پیدایش مشترک دارند و از سوی دیگر طبیعی است دارای برخی ویژگی های متفاوت جسمی هستند و از جهت گرایش ها و روحیات و برخی خصوصیات به طور آشکار با یکدیگر متفاوتند. و آن حقیقت مشترک و این خصوصیات متفاوت همان راز زیبایی نظام هستی و راز بقای همه موجودات جهان است و جنبه مکملی و سامان‌دهی زندگی خانوادگی و مسئولیت پذیری اجتماعی را به ارمغان می‌ آورد. به‌طوری‌که کارهای سخت و اجرایی بیشتر بر دوش مردان قرار گیرد و فضاهای عاطفی و تربیتی بیشتر با حضور زنان تأمین شود.

نکته مهم آن است که در هنگام رویارویی با زنان و مردان و در هنگامه حوادث و تلخی های زندگی، با مشاهده سوء رفتارها، به نقاط ضعف و کاستی های مردان و زنان توجه می‌ شود و در هنگام مشاهده خوبی ها و یا جهت دادن به ظرفیت ها به نقاط قوت و برتری های مردان و زنان اشاره می‌ شود.

بنابراین شاید بتوان دلیل نکوهش و یا ستایش زنان و یا مردان در برخی آیات و احادیث و حتی برخی گفته ها و شعرها را این‌گونه کشف کرد که هر کدام از دو گروه زنان و مردان، در موقعیت مختلف قرار می‌ گیرند. گاهی جنبه زیبایی و عشق و محبت مطرح است؛ در این موقعیت، ستایش زنان بیشتر مورد توجه است و گاهی از جنگ و کارزار گفته می‌ شود، ستایش مردان بیشتر مورد توجه است و گاهی با توجه به موقعیت خاص و یا گروه خاص، ستایش و یا نکوهش انجام می‌ گیرد. چنان که در نهج البلاغه مردان بصره به دلیل سستی مورد نکوهش قرار گرفته اند. در مجموع ستایش ها و نکوهش ها از زبان بزرگان و امامان(علیهم السلام)، بیانگر «واقعیت»ها بوده است.

به همین جهت در زبان و ادبیات قرآن و روایات بیش از آن‌که به ستایش و نکوهش جنسیت ها بپردازد، به ستایش و نکوهش نوع فعالیت ها و نقش ها پرداخته می‌ شود. به همین جهت گاهی مردان خطاکار و بیکار به شدت نکوهش شده اند و در مقابل سخت کوشی برخی زنان از نقش همسری و مادری آنان به شدت ستایش شده است و حتی زنان، الگوی مردان به شمار آمده اند. چنان که از حضرت مریم و همسر فرعون در قرآن و روایات به نیکی یاد شده است.

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:مصطفی عزیزی/پرسش وپاسخ دانشجویی