در ابتدا لازم است بدانید که هرگونه راهنمایی و کمک فکری و مشورت دادن به شما در صورتی مفید خواهد بود که خودتان صمیمانه خواهان راه حل و رهایی از این سرگردانی باشید. از نوشته شما چنین بر می‌‌آید که تا حد زیادی از نابسامانی و غیرمنطقی بودن برداشت‌ها و رفتارهای خود آگاهی دارید لذا اگر راهنمایی و کمکی می‌‌خواهید این امر در صورتی ممکن است که آمادگی پذیرش آن را داشته باشید.

 

بعضی وقت‌ها به دلایل متعددی از جمله کمبود محبت و یا عدم اعتماد به نفس آدم‌ها می‌‌خواهند خود را قربانی کنند. چرا خود را فریب می‌‌دهید؟ کسی که برای شما کمترین ارزش را قایل نیست و حتی به شما بی‌توجهی و بی‌احترامی می‌‌کند، چه طور به فکر تنهایی او هستید؟ چرا محبت را التماس و گدایی می‌‌کنید؟ حد و ارزش شما چیست؟ فکر می‌‌کنید اگر هم به سمت شما بیاید چه جایگاهی برای او خواهید داشت؟ کسی که آدم‌ها را وسیله هوس‌بازی خود می‌‌کند برای شما که این‌طور به التماس افتاده اید چه ارزشی قائل است؟ کافی است فقط کمی فکر کنید.

 

در ارتباطی که ناسالم شکل گرفته است دو حالت به وجود می‌‌آید: فعال و منفعل.

در حالت فعال هرزگی و بی بندوباری است، هر لذتی که باشد فکر می‌ کند خوب است. چنین فردی با هر کسی که فقط لذت‌آور باشد، رابطه برقرار می‌‌کند!!

در حالت منفعل فرد به التماس محبت می‌ افتد و قربانی هوس‌بازی فرد مقابل می‌‌گردد، ارتباط نابرابر، نافرجام است. محبت، تحمیلی نیست. کسی که می‌‌خواهد طعمه نشود باید اعتماد به نفس خود را بالا ببرد و قدر ارزش خود را بداند. باید آن‌قدر قیمتی شد که خواستنی شد، نه آن که التماس خواستن کرد.

ارتباط سالم با شکل‌گیری هویت بروز پیدا می‌‌کند. در این مرحله فرد به خود احترام می‌‌گذارد، احساس کارایی و شایستگی می‌‌کند؛ قدرت نه گفتن دارد و فریب نمی‌‌خورد.

با توجه با مطالب مطرح شده سعی کنید با بالابردن اعتماد به نفس، کسب مهارت‌های کنترل عواطف و مهم‌تر از همه ارتقاء ایمان، تقوا، عفت و روحیه معنوی خود، فراموشش کنید و محکم به تمایلات غیرمنطقی خود نه بگویید تا بتوانید شرایط را کنترل کنید.