یکی از زیباترین خطبه های نهج البلاغه خطبه ۲۱۶ است که بخش مهمی از آن به حقوق و تکالیف زمامداران و مردم اختصاص یافته است. هنگامی‌که سخن امام علی(علیه السلام) در این موضوع به اوج خود رسید، یکی از یاران ایشان به پا خواست و با گفتاری طولانی که در آن مدح و ستایش فراوانی بود امام(علیه السلام) را ستود و تحسین کرد.

امام علی(علیه السلام) در انتقاد به این انسان ستایش گر و ثناگو، سمت و سوی خطبه را به بخش خاصی از حقوق زمامداران و مردم هدایت کردند و آن، ترک مدح و ستایش و چاپلوسی برای حاکمان و رهبران جامعه است. امام علی(علیه السلام)‌در این خطبه بر این نکته تأکید می‌ کنند که رابطه و پیوند میان مردم و رهبر جامعه، نباید بر پایه تملق و چاپلوسی و پوشاندن حقایق تلخ به خاطر ناخوشایند بودن آن باشد؛ بلکه بایستی با رعایت ضوابط اخلاقی و منطقی به انتقاد سالم و سازنده از مسئولین پرداخت:

«فلا تکلّمونی بما تکلّم به الجبابره ‌ولا تتحفّظوا مِنّی بما یتحفّظ به عند أهل البادره، و لا تخالطونی بالمصانعه و لاتظنّوا بی  إستثقالا فی حقّ قیل لی، وَلا التماس إعظام لنفسی، فانه مَن إستثقل الحقّ ان یقال له او العدل ان یعرض علیه، کان العَمل بهما أثقل علیه»؛[۱] «با من آن گونه که با زمامداران گردنکش سخن گفته می‌ شود، حرف نزنید، و آن گونه که مردم خود را در برابر حاکمان تندخود و جبار حفظ می‌ کنند، محدود نسازید، و با چاپلوسی و تملق با من در نیامیزید، و نپندارید که شنیدن سخن حق بر من گران می‌ آید، و یا خواهان آنم که مرا بزرگ دارید، زیرا کسی که شنیدن سخن حق و یا پیشنهاد انجام عدالت بر او سنگین باشد، مسلماً عمل به آن دو، برایش سخت تر و دشوارتر است».

آری یکی از تفاوت های برجسته زمامداران عدالت محور با رهبران ستمگر در همین شیوه حکومت داری است. در کتاب «العقد الفرید» بیان شده هنگامی که هارون الرشید در مکه بر فراز منبر خطبه می‌ خواند، مردی از میان جمعیت برخواست و این آیه را تلاوت کرد:

«کَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ»؛[۲] «هرگاه سخنی بگویید و عمل نکنید خشم عظیم خداوند را بر می‌ انگیزید».

هارون دستور داد به این مرد معترض یکصد تازیانه زدند به گونه ای که شب تا به صبح ناله می‌ کرد و می‌ گفت: مُردم مُردم![۳]این در حالی است که بارها در تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی(علیه السلام) افراد منافقی همچون اشعث بن قیس و برخی از خوارج و دیگران تعابیر زشت و تندی را در برابر حضرت به کار بردند و توهین کردند ولی آن حضرت بزرگوارانه از کنار آن گذشتند.[۴]

سپس امام علی(علیه السلام) در مقام تشویق مردم به انتقاد سازنده و سودمند می‌ فرمایند:

«فَلَا تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَهٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَهٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِکَ مِنْ فِعْلِی إِلَّا أَنْ یکْفِی اللَّهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی»؛[۵] «بنابراین، از این‌که سخن حقی را بگویید یا مشورت به عدل نمایید، خودداری نکنید، زیرا من خود را برتر از آن نمی‌ دانم که خطا کنم و از اشتباه در کارم ایمن نیستم، مگر آن که خداوند مرا در کارِ نفس کفایت کند که بیش از من مالک آن است».

جمله «فأنّی لستُ فی نفسی بفوق أن أخطِیءَ» دستاویز برخی از مخالفان عصمت امام علی(علیه السلام) شده بدین‌گونه که خود حضرت می‌ فرمایند: من خود را بالاتر از آن نمی‌ دانم که اشتباه کنم.

در پاسخ به این مطلب به چند نکته اشاره می‌ شود:

اول. امام علی(علیه السلام) در ادامه کلام فوق، خود پاسخ این توهم نادرست را می‌ دهند و می‌ فرمایند:

«إلاّ أن یکفی اللهُ مِن نفسی ما هو أملک به منّی»؛ «من به خودی خود به عنوان یک انسان از خطا و اشتباه مصون و ایمن نیستم مگر این‌که خداوندی که قادرتر است من را از خطا و اشتباه نگه دارد».

به بیان دیگر امام(علیه السلام) می خواهند بفرمایند: اگر خداوند من را به خود واگذارد و من را حمایت و کفایت نکند، من نیز برتر از آن نیستم که خطا کنم؛ ولی چتر حمایت و کفایت خداوند مانع از ارتکاب اشتباه و رفتار نادرست من می‌ شود.

شبیه این تعبیر دو جا در قرآن کریم در مورد حضرت یوسف(علیه السلام) آمده است؛ یکی آنجا که حضرت یوسف(علیه السلام) می‌ فرماید:

«وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِی إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ ربِّی»[۶]

«من خود را تبرئه نمی‌ کنم زیرا نفس، آدمی را به سوی بدی ها و زشتی ها وامی دارد مگر آنچه پررودگارم ترحم کند».

یعنی اگر نبود مهربانی و دستگیری خداوند از من، هر آینه نفس من یوسف نیز به زشتی ها و بدی ها گرایش پیدا می‌ کرد.

در جای دیگر قرآن کریم درباره حضرت یوسف(علیه السلام) می‌ فرماید:

«وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ کَذَلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء»[۷]

«و به یقین (زلیخا) آهنگ او کرد؛ و (یوسف نیز) اگر دلیل روشن پروردگارش را ندیده بود، آهنگ وی می‌ نمود!! این چنین کردیم تا بدی و زشتی را از او برگردانیم».

یوسف به عنوان یک انسان بیم آن می‌ رفت که آلوده هوس نفسانی زلیخا شود؛ ولی شهود برهان ربّ که اشاره به یقین و ایمان قوی است، او را نگه داشت.[۸]

نگرش منظومه وار و جامع به نهج البلاغه می‌ طلبد که انسان حق جو همه سخنان حضرت در این موضوع را بررسی کند. امام علی(علیه السلام) درجای دیگری از نهج البلاغه عصمت و مصونیت خویش از خطا و اشتباه را این‌گونه توصیف می‌ کنند:

«وَ إِنِّی لَعَلى بَیّـنَـهٍ مِنْ رَبِّی وَ مِنْهَاجٍ مِنْ نَبِییّ وَ إِنِّی لَعَلَى الطَّرِیقِ الْوَاضِحِ أَلْقُطُهُ لَقْطاً»؛[۹] «من یقینا بر اساس دلیل روشنی از جانب پروردگارم، و راه مستقیم پیامبرم گام برمی‌دارم و بی تردید در راه روشنی حرکت می‌ کنم که آن را از میان راه های گوناگون یافته و برگزیده ام».

دوم. حضرت امیر(علیه السلام) درباره لزوم پیروی مطلق از اهل بیت(علیهم السلام) که خود سرور آنهاست می‌ فرمایند:

«انْظُرُوا أهل بیت نَبِیّکُمْ فَالْزَمُوا سَمْتَهُمْ وَ اتَّبِعُوا أَثَرَهُمْ فَلَنْ یخْرِجُوکُمْ مِنْ هُدًى وَ لَنْ یعِیدُوکُمْ فِی رَدًى فَإِنْ لَبَدُوا فَالْبُدُوا وَ إِنْ نَهَضُوا فَانْهَضُوا وَ لَا تَسْبِقُوهُمْ فَتَضِلُّوا وَ لَا تَتَأَخَّرُوا عَنْهُمْ فَتَهْلِکُوا»؛[۱۰] «به اهل بیت پیامبر خود بنگرید، و به همان سو روید که آنان می‌ روند و شیوه آنان را پیروی کند، که هرگز شما را از راه هدایت خارج نمی‌ کنند و به ورطه گمراهی بازنمی گردانند.اگر ایستادند بایستید، و اگر حرکت کردند حرکت کنید. از آنان جلو نیفتید که گمراه می‌ شوید و عقب نمانید که هلاک می‌ گردید».

این فرازها به صراحت دلالت بر عصمت اهل بیت(علیهم السلام) و پاک بودن آنها از هرگونه اشتباه و لغزش و گناه و فراموشی دارد.

سوم. نکته مهم دیگر درباره این سخن امام علی(علیه السلام) که فرمودند: «فأنّی لستُ فی نفسی بفوق أن أُخطی» آن است که حضرت(علیه السلام)‌ در مقام تعلیم و تربیت یاران خویش هستند و می‌ خواهند یک شیوه حکومتی صحیحی را برای آیندگان به عنوان الگوی برتر معرفی نمایند. ازاین رو به زمامداران می‌ آموزند که در هر شرایطی باشید احتمال خطا و اشتباه درباره خود بدهید؛ ولی از روی تواضع خود را هم در زمره آنها قرار می‌ دهند. چنان که امام(علیه السلام) در نکوهش انسان از خودراضی می‌ فرمایند: «مَن رضی عن نفسه کَثُر السّاخط علیه»[۱۱]

امام(علیه السلام) خواستند راه انتقاد منطقی و سازنده از زمامداران باز باشد؛ تا مردم با روش چاپلوسی و تملق آمیز با مسئولین برخورد نکنند.

بنابراین شایسته نیست با توجه به دلایل عقلی و نقلی متعددی که بر عصمت ائمه(علیهم السلام) وجود دارد، تنها با دستاویز قراردادن این یک جمله، در عصمت امام(علیه السلام) تردید نمود.

 

منبع:نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها / مؤلف:مصطفی عزیزی/پرسش وپاسخ دانشجویی


[۱] – خطبه ۲۱۶، ص ۴۸۸٫

[۲] – صف، آیه ۳٫

[۳] – پیام امام (علیه السلام)، مکارم، ‌ج ۸، ص ۲۶۸٫

[۴] – ر.ک: کلمات قصار ۴۲۰ و واکنش حضرت علی(علیه السلام) در مقابل آن مرد از خوارج که به حضرت اهانت کرد و گفت: «قاتله الله کافراّ ما أفقهه».

[۵] – خطبه ۲۱۶، ص ۴۸۸٫

[۶] – یوسف، آیه ۵۳٫

[۷] – یوسف، آیه ۲۴٫

[۸] – ر.ک: تفسیر المیزان، ذیل آیه ۲۴ سوره یوسف.

[۹] – خطبه ۹۷، ص ۱۷۰٫

[۱۰] – همان.

[۱۱] – کلمات قصار ۶٫