واژه تبرّک از ریشه «برکت» است؛ برکت در زبان عرب به معنای زیادت و فزونی و نموّ و رشد است.[۱]

و تبرّک جستن به معنی کسب خیر و فزونی و رشد است.

وهابی ها تبرّک جستن به آثار پیامبران و اولیای الهی و بوسیدن ضریح آنها و دست کشیدن به آن را شرک و حرام می دانند؛ زیرا آن را نوعی خضوع و کرنش در برابر غیر خداوند می دانند.

این در حالی است که مطلق کرنش و تواضع در برابر غیر خداوند شرک نیست؛ زیرا حضرت یعقوب(علیه السلام) و همسرشان در برابر یوسف پیامبر به سجده افتادند و سجده کردن اوج کرنش و فروتنی است:

«وَ رَفَعَ أَبَوَیهِ عَلَی العَرشِ وَ خَرُّوا لَهُ سُجَّد»؛[۲]«و پدر و مادرش را بر تخت بالا برد و همه در برابر او خضوع کنان به زمین افتادند.»

بنابراین نمی توان پیامبر الهی حضرت یعقوب(علیه السلام) را به دلیل سجده و تواضع در برابر حضرت یوسف(علیه السلام)  – نعوذ بالله – متهم به شرک نمود.

اگر بخواهیم از نظرگاه عقلی به موضوع «تبرّک» نگاه کنیم باید بگوییم؛  یک اصل و قاعده عقلانی وجود دارد و آن این که «مَن أَحبّ شیأً أحبَّ آثاره»؛ «هر کس چیزی را دوست داشته باشد آثار متعلّق به آن چیز را هم دوست دارد».

کسی که پدر عزیز خود را از دست داد و به او عشق می ورزیده، پس از مرگش آثار به جای مانده از او مانند سجاده نماز، تسبیح، لباس و غیره را دوست دارد و از آنها نگه داری و مراقبت می کند.

 

شاید علاقه انسان به فرزندان خود یا محبت یک نویسنده به آثار علمی خود یا وابستگی یک هنرمند یا مخترع به اثری که آفریده، به همین دلیل باشد که «من أحبَّ شیأً أحبَّ آثاره».

سرّ این دوست داشتن و ابراز علاقه را بایستی در «انتساب» آن شی ء به صاحبش دانست. در مثال بالا لباس و سجاده و تسبیح پدر به خاطر انتسابش به پدر است که ارزشمند و دوست داشتنی است وگرنه لباس ها و وسایل زیادی در اطراف ما هست که به آنها علاقه ای نشان نمی دهیم.

به بیان دیگر نسبت داشتن اثری به محبوب و معشوق باعث سرایت محبوبیت و مطلوبیت به آن شی ء می کند و آن اثر باقی مانده از محبوب را نزد ما ارزشمند و دوست داشتنی می کند.

 

بنابراین آنچه در درجه اول برای ما مطلوب و خوشایند است، خود محبوب و معشوق است؛ ولی در درجه دوم آثار و اشیاء منسوب به او نیز برای ما مطلوبیت می یابد و این به خاطر عشق ما به خود محبوب است، این اصل عقلی و قاعده کلّی در مورد آثار به جای مانده و منسوب به پیامبران و اولیای الهی نیز جاری می گردد. کسی که به برترین آفریده ها و اشرف مخلوقات حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و خاندان پاکش عشق می ورزد و آنها را از خود و فرزندان خود بیشتر دوست دارد؛ در واقع آثار به جای مانده و منسوب به آنها را هم دوست دارد، زیرا «مَن أحبَّ شیأً أحبّ آثاره».

کسی که دست در شبکه های ضریح مطهر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می اندازد و آن را می بوید و می بوسد و به آن تبرّک می جوید؛ در واقع به خود پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) عشق می ورزد و او را سرچشمه برکت و خیر می داند نه این که یک تکه آهن را تقدیس و احترام کند؛ این آهن به جهت انتسابش به پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مقدّس و مبارک است؛ چنان که جلد قرآن به خاطر انتسابش به قرآن مورد احترام و بوسیدن است، نه این که خود به خود تقدّس و احترامی داشته باشد.

علاوه بر این که بوسیدن و تبرّک جستن به ضریح مقدس پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نوعی ابراز عشق و محبت و دلدادگی به ساحت نورانی و پر برکت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) است.

 

یکی از دانشمندان شیعه که به مسجدالنبی(صلی الله علیه و آله و سلم) رفته بود و هنگام بوسیدن و دست کشیدن به ضریح مطهر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، فردی وهابی مانع او شده بود، در استدلال برای جواز تبرّک به آن وهابی گفته بود: «چه طور پیراهن یوسف(علیه السلام)  سود و زیان دارد و چشم یعقوب را شفا می دهد ولی ضریح محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) سود و زیان ندارد و نمی تواند شفا دهد!».

قرآن مجید از زبان حضرت یوسف(علیه السلام) می فرماید:

«اذهَبُوا بِقَمِیصِی هذا فَأَلقُوهُ عَلی وَجهِ أَبِی یَأتِ بَصِیر»؛[۳] «این پیراهن مرا ببرید و بر صورت پدرم بیندازید تا بینا شود.»

 

در ادامه قرآن کریم می فرماید:

«فَلَمّا أَن جاءَ البَشِیرُ أَلقاهُ عَلی وَجهِهِ فَارتَدَّ بَصِیر»؛[۴] «هنگامی که مژده رسان آمد، پیراهن را بر صورت یعقوب انداخت و او بینا گردید.»

بدیهی است که خود پیراهن به خودی خود اثری ندارد؛ این اثر شفابخشی، به اذن خداوند و به دلیل انتسابش به حضرت یوسف پیامبر است.

جالب آن که تبرّک جستن به آثار و اشیای منسوب به پیامبر اکرم حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) سیره و روش همیشگی یاران و اصحاب ایشان بوده است.

در منابع معتبر اهل‌سنت آمده است که صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به «آب وضوی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) »، «موی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) »، «تیر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) » تبرّک می جستند.[۵] آیا می شود صحابه پیامبر را به جرم تبرّک جستن به آثار به جای مانده از پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) متهم به شرک نمود؟! هرگز!

شگفت تر آن که در صحیح بخاری آمده که خلیفه اول ابوبکر، هنگامی که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رحلت فرمودند، کنار جسد مطهر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) حاضر شد و روپوش را از صورت مبارک ایشان کنار زد و پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را بوسید! و گفت: «بأبی أنت و أمّی، طبتَ حیاً و میتاً»؛[۶] «پدر و مادرم به فدایت، پاک زندگی کردی و پاک از دنیا رفتی.»

 

این روایت که در صحیح ترین کتاب ها نزد اهل‌سنت ذکر شده، دربردارنده دو نکته اساسی است:

۱ – ابوبکر، جسد مطهر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را در حالی که از دنیا رفته بودند، بوسید؛ و این خود بهترین دلیل بر جواز بوسیدن میت و تبرّک جستن به او در میان صحابه است.

۲ – ابوبکر با پیامبری که از دنیا رفته بود سخن گفت و او را مورد خطاب قرار داد؛ و این خود بهترین دلیل بر جواز زیارت و ارتباط و سخن گفتن با پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و امامان(علیهم السلام) پس از وفاتشان است.

نتیجه آن که تبرّک جستن به آثار پیامبران از دیدگاه عقل و قرآن و روایات و سیره صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، امری جایز و مشروع می باشد.

 

 

پی نوشت ها


[۱] – ترتیب مقاییس اللّغه، ابن فارس، ص ۸۶٫

[۲] – یوسف، آیه ۱۰۰٫

[۳] – یوسف، آیه ۹۳٫

[۴] – همان، آیه ۹۶٫

[۵] – معالم المدرستین، عسکری، ج ۱، ص ۴۲؛ مرحوم آیت الله احمدی میانجی در کتاب مستقلّی به نام «التبرّک» همه روایات تبرّک جستن به آثار پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را جمع آوری نموده اند. همچنین علامه امینی در الغدیر، ج ۵، ص ۲۱۵ به طور مفصل روایات جواز تبرّک را بیان فرموده اند.

[۶] – صحیح بخاری، ج ۳، ص ۱۳۴۱، کتاب فضایل الصحابه، حدیث شماره ۳۴۶۷٫