یکی مسئله‌ی اعتقادات خیلی مهم است، اعتقاد آدم سست باشد، اعتقاد یقینی نداشته باشد، تردید داشته باشید در توحید، در نبوّت، در معاد این چون ریشه‌دار نیست، طوفانی که شیطان موقع مرگ برپا می‌کند، این نهال بی‌ریشه را می‌کند، از ما می‌گیرد، می‌افتد، آدم می‌رود. یکی علایق او است، علاقه‌ی به زن و فرزند و دنیا و مسکن و زرق و برق و ماشین و باغ و راغ و این‌ها برای آدم وقتی ریشه‌دار شد، شیطان از این ناحیه می‌آید و آدم را موقع رفتن از خدا و اعتقاد خود ناراضی می‌کند، آدم را بیچاره می‌کند. سوم کثرت گناه است؛ وقتی گناه انباشته شد، آدم این‌جا نمی‌داند چه بلایی بر سر او می‌آید امّا وقتی پرده کنار می‌رود، می‌بیند در لجن افتاد. همه‌ی این‌ها لجن بوده است، باتلاق بوده است.