در این متن می خوانید:
      1. مواظب تذکر دادنمان باشیم
      2. شکر هر بُعدی، ازدیاد و وسعت آن را در پی دارد
      3. رفاقت با همسر و فرزندان
      4. اولیای الهی دنبال بلا بودند
      5. بلا دنیا را برای انسان تلخ می‌کند
      6. حقیقت گناه
      7. ظلم به عیال
      8. اعظم مصائب مصیبت در دین است
      9. ایمانمان عاریتی نباشد
      10. راهکار ازدیاد ایمان
      11. بی صداقتی عایق است
      12. اولاد صالح نتیجه‌ی والدین پاک هستند
      13. همه کاره‌ی پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم خدا بود
      14. حسن خلق باعث عاقبت به خیری می‌شود
      15. عاقبت به خیری
      16. حالات ائمه علیهم السلام درمناجات
      17. توریه و تقیّه یک تاکتیک است
      18. اشک برای اهل بیت علیهم‌السلام
      19. وسوسه‌ی شیطان بستگی به عملکرد ما دارد
      20. چرا یوسف ما در زندان غیبت زندانی است؟!
      21. رفاقت غیر الهی وزر و وبال است
      22. شوق به درس معلول ترک گناه است
      23. توجه به رضایت خدا به هنگام حرف زدن
      24. راهکار تمرکز در عبادات
      25. تکثیر حوقله
      26. حقیقت وجود آدمی فقر محض است
      27. سلام به امام حسین علیه السلام
      28. حامد و محمود خداست!
      29. کلید درک محبّت خدا
      30. خدا با انسان‌های بد هم خوب است

مواظب تذکر دادنمان باشیم

برخی طاقت ندارند بدون هیچ مقدمه ای عیبشان را بگویید، آنجا نگویید، خراب ترش می‌کنید، بی خودی یک مؤمنی را می‌رنجانید، چرا ایذا می‌کنید؟ ایذای برادر ایمانی حرام است، با او رفیق شوید و طوری اشکال را به بگویید که او از شما تلقی ایذا نداشته باشد، بداند که این تذکر شما از روی دلسوزی است.

 

شکر هر بُعدی، ازدیاد و وسعت آن را در پی دارد

هر کس خدا را شکر کند، خدا نعمتش را زیاد می‌کند؛ اگر اهل محبّت و عشق به امام زمان است و در عین حال شاکر این محبّت باشد، خدا آتش عشقش را تیزتر می‌کند. اهل فکر باشد، خدا فکرش را توسعه می‌بخشد. بهتر فکر می‌کند، جامع‌تر می‌بیند. اگر اهل ذکر است، خدا ابوابی از اذکار جدید به روی او می‌گشاید، در هر بُعدی از ابعاد وجودی قرار داشته باشد و شاکر آن باشد، خداوند گشایش و وسعتی به او عنایت می‌کند. آدم در هر بُعدی از ابعاد وجودیش، متوجه باشد که میزبانش خداست و در محضر حق تعالی مورد پذیرایی و نوازش قرار گرفته است؛ خدا در همان بُعد او را افزون می‌کند.

 

رفاقت با همسر و فرزندان

با فرزند و همسرخود، رفیق باشید. پدر و مادر اگر با بچه‌شان رفیق باشند، می‌توانند در حل مشکلات و عیوبش مدد کارش باشند. اگر مرد با زنش رفیق نباشد، زنش زنه خوبی در نمی‌آید. باید رفیق بود. باید با بچه‌تان رفیق باشید، اگر تا الان با زن و بچه‌ی خود رفاقت نداشته‌اید، از حالا به بعد رفیق باشید! رفاقت کنید! بگذارید آن‌ها شمارا مَحرم خودشان بدانند، بگذارید آن‌ها جرأت کنند مشکلاتشان را به شما بگویند.

 

اولیای الهی دنبال بلا بودند

«مَرَارَهُ الدُّنْیا حَلَاوَهُ الْآخِرَهِ وَ حَلَاوَهُ الدُّنْیا مَرَارَهُ الْآخِرَه»[۱] این که می گویند: اولیای الهی دنبال بلا بوده‌اند، بله! چنین بوده است. هر کس در دنیا بلا دیده است، خدای اکرم الاکرمین بنا دارد، این تلخی را شیرین کند و نتیجه آن شیرینی در آخرت خواهد بود. باطن هر بلا و مصیبتی که مؤمن در دنیا به آن مبتلا می‌شود، شیرین است، آخرتِ شیرینی دارد.

 

بلا دنیا را برای انسان تلخ می‌کند

بلا و مصیبت آدم را از دنیا می‌کَند. بلاها دنیا را برای انسان تلخ می‌کنند و به رفتن رغبت پیدا می‌کند. خیلی بد است آدم به دنیا چسبیده باشد؛ و ملک الموت با صفود های آتش رگ به رگ ما را، از این دنیا بکند. آدمی که گرفتار دنیا شد، مادرش دنیا شد، چون پستان دنیا شیرین است، خدا می‌خواهد از این شیر بگیردش، لذا دنیا را برایش تلخ می‌کند تا راحت برود، بگوید: خدایا دیگر بَسَم است، مرا ببر! بعضی پیرمردها طوری می‌شوند که از خدا دیگر می‌خواهند که بروند. دل کندن برایشان خیلی آسان می‌شود.

 

حقیقت گناه

خدای متعال می‌فرماید: کسانی که مال یتیم می‌خورند، این‌ها آتش می‌خوردند؛ منتهی چشم برزخی ما کار نمی‌کند و الا شعله‌های آتش را در باطن کسی که به مال یتیم تعرض و تجاوز می‌کند می‌دیدیم. اگر کسی چشم برزخی داشته باشد و بتواند باطن لذائذ نامشروعی که در این دنیا آدم از آن‌ها لذت می‌برد را ببیند، می‌فهمد که باطن این گناهان، آتش جهنم است، کثافت است، نجاست است. ملکوت گناه چیزی جز این‌ها نیست.

 

ظلم به عیال

بعضی‌ها نسبت به عیالشان ظلم می‌کنند که بعضی از این‌ها ناصری جز خدا ندارند و خدا هم اگر بخواهد انتقام بکشد دیگر قابل جبران نیست.

 

اعظم مصائب مصیبت در دین است

به هنگام مبتلا شدن به بلاها و گرفتاری‌های دنیوی، بنده باید خدا را شکر کند که خدا مصیبت را در دینش قرار نداده است. مبتلا به غیبت نشده است، مبتلا به دروغ نشده است، حالا ماشینش تصادف کرده است، حالا پایش به یک سنگی خورده است و دردش گرفته است، حالا سیل آمده گوشه ای از زندگیش را مخدوش کرده است، غیبت که نکرده است که توی چاله‌ی جهنم قرار گرفته باشد، مردم آزاری که نکرده است، ظلم به خانواده که نکرده است.

 

ایمانمان عاریتی نباشد

بعضی‌ها ایمان مستودع دارند. ایمان عاریتی دارند. ایمانشان زائل می‌شود. ایمان دارند ولی نمی‌توانند نگه دارند. باید ایمان مستقر داشت؛ و ایمان مستقر با مراقبت دائم به دست می‌آید.

 

راهکار ازدیاد ایمان

ایمان جزو مسائل اختیاریه و عملیه است. باید آن را کسب کنید. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذینَ إِذا ذُکرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیتْ عَلَیهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إیماناً وَ عَلی رَبِّهِمْ یتَوَکلُونَ.»[۲] با مراجعه به قرآن، تلاوت، مطالعه و تدبر در آیات می‌توان ایمان را زیاد کرد.

 

بی صداقتی عایق است

بی صداقتی عایق است. آدم نماز خوانده باشد، کارهای خوب کرده باشد ولی دروغ بگوید، آن‌ها اثر خودش را نمی‌گذارند. باید عایق خوبی‌ها را، بر دارد تا کارهای خوب، خاصیت خودشان را نشان بدهند. بعد از اینکه این عایق رفع شد، حالا حضرت حق تحلیه می‌کند، نقش عرش را بر وجود انسان پیاده می‌کند. انسان عرش الرحمن می‌شود. قدرت الله می‌شود، یدالله می‌شود. حکمت الله می‌شود. عِلم‌الله می‌شود. مظهر جلال و جمال حق تعالی می‌شود. صدق خیلی خوب است، صدق خیلی خوب است.

 

اولاد صالح نتیجه‌ی والدین پاک هستند

خانواده، پدر و مادر، وقتی طیب باشند پاک باشند، ثمرات وجودشان اولاد صالح، اولاد عالِم خواهد بود. «وَ الْبَلَدُ الطَّیبُ» ولد طیب، زمین پاک، «یخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ»[۳] رویش دارد، حاصل می‌دهد، ثمر می‌دهد و ثمر وجود انسان هم همان فرزندانشان است؛ لذا اگر نیّت پاکی داشته باشید، اگر مال پاکی به خورد بچه‌تان دادید، اگر زبان پاکی داشتید، اگر کارتان و عملتان پاک بود و پاکیزه بود، آنگاه فرزند صالح و نیکو نصیبتان می‌شود؛ و اگر می‌خواهید بچه‌تان دائماً خوب باشد، باید پاکیتان ادامه پیدا کند.

 

همه کاره‌ی پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم خدا بود

نبی مکرم اسلام Jمن البدو الی الختم، هیچ کاری انجام نداد. همه کاره‌ی او خدا بود و خدا عهده دار کارهایش بود. اگر سخن می‌گفت، سخن خودش نبود. هیچ یک از کارهایش برای خودش نبود، همه‌اش کار خدا بود. پیغمبر به جایی رسیده بود که تمام کارهایش را خدا انجام می‌داد. «وَ ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لکنَّ اللَّهَ رَمی»[۴]

 

حسن خلق باعث عاقبت به خیری می‌شود

بر حسب روایات، حسن خلق آدم را عاقبت به خیر می‌کند. خدمت گذاری به خلق الله نیز همین طور است و موجب عاقبت به خیری می‌گردد.

 

عاقبت به خیری

خدا به قدری سعه‌ی رحمت دارد که گاهی کسانی را عاقبت به خیر کرده است که انسان انگشت به دهان می‌ماند؟! ساحره فرعون به جنگ موسی آمده بودند، این‌ها راه صاف کن استبداد فرعونی بودند، توجیه گر حکومت کفر بودند، فرماندهان پادگان جنگ نرم بودند، پشتوانه نظامی بودند، مع ذالک وقتی آمدند برای مقابله و مبارزه با حضرت موسی و معجزه را یافتند بلافاصله گفتند: «آمَنَّا بِرَبِّ هارُونَ وَ مُوسی»[۵] از زندگی گذشتند، از آسایش گذشتند، همه‌چیز خود را دادند، آن چنان عاشق شدند که سوختند. هیچ اثری از ایشان باقی نماند. در برابر تهدید به قتل هم گفتند: «قالُوا إِنَّا إِلی رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ»[۶] ساحره فرعون با آن سوابق به این شکل عاقبت به خیر شدند، ولی شیطان با سابقه شش هزار ساله‌اش، عاقبت به شرّ شد. نکند ما هم مثل شیطان شویم؟! عبرت عجیبی است.

 

حالات ائمه علیهم السلام درمناجات

این حالاتی که ائمه ما در دل شب داشتند، لحن‌های متملقانه ای که با خدا داشتند، عذرخواهی‌های عجیب و غریبی که می‌کردند، عذرخواهی‌هایی می‌کردند که یک جنایتکار در دادگاهی که می‌خواهند عذابش کنند، با آن لحن و با آن زبان، عذرخواهی نمی‌کند. پیغمبر ما، امیرالمؤمنین ما، امام زین العابدین ما، آن طور که عذر خواهی می‌کردند؛ نشان دهنده دستپاچه شدن در برابر عظمت اوست که از این حالت به «خشیّت» نام برده‌اند. اگر آدم عظمت مُنعم و عظمت نعمت‌های او را درک کند، سرگردان می‌شود.

 

توریه و تقیّه یک تاکتیک است

در اسلام توریه و تقیّه یک تاکتیک است. مال و آبرو و جان ما، برای خداست؛ او این‌ها را به ما داده است، مالک این‌ها هم خود اوست. چون مالکش خداست، او اجازه نداده در همه جا، مال و آبرو و جان خود را بذل کنیم. گاهی ضرورت ایجاب می‌کند – تا فرا رسیدن زمان مناسب که بذل جان و آبرو در آن زمان برای دین بیشتر مؤثر واقع شود- تاکتیتک تقیه یا توریه را به کار بندیم.

 

اشک برای اهل بیت علیهم‌السلام

اشک برای اهل بیت علیهم‌السلام، قطعاً جزو ذخایر انسان است؛ حتی اگر اشک هم نباشد، تباکی برای امام حسین علیه السلام موجب رفتن به بهشت می‌شود. «مَن بَکی اَو آبکی اَو تَباکی علی الحُسین (ع) وَجَبَت لَه الجَّنه.» جدی بگیرید، معتقد باشید، اعتماد کنید، حسن ظن به وعده‌های خدا و اولیاء الهی داشته باشید که همین حسن ظن خودش خیلی کارها می‌کند.

 

وسوسه‌ی شیطان بستگی به عملکرد ما دارد

شیطان کارش وسوسه است؛ عملکردش بستگی به برخورد ما دارد. وضع او، قدرت و توانایی‌اش ثابت است، این وضع ماست که متغیر است. گاهی او را بیشتر به خودمان مسلط می‌کنیم، گاهی مقاومت می‌کنیم و او هم از ما فاصله می‌گیرد.

 

چرا یوسف ما در زندان غیبت زندانی است؟!

ما وضعمان معلوم نیست بهتر از بچه‌های یعقوبعلیه‌السلام باشد! چرا یوسف ما بیش از هزار سال است که در زندان غیبت زندانی است؟! چه کسی زندانی‌اش کرده؟! ما آقایمان را در زندان نگه داشته‌ایم؛ آقا جان! خودم هم زندانی هستم! تو من را آزاد کن! تا من هم برای آزادی شما قدمی بردارم، خودم که در زندان نفس هستم، چه طور می‌توانم به شما کمک کنم؟ باید آزاد بشویم تا بتوانیم کمک کنیم!

 

رفاقت غیر الهی وزر و وبال است

باید رفاقت بر اساس تقوا باشد؛ در اسلام محبّت با تقوا ارزیابی می‌شود؛ هر کس به خدا نزدیک‌تر است، برای بنده‌ی خدا عزیزتر است. قیافه‌اش هر جور می‌خواهد باشد اهمیتی ندارد، ملاک تقواست؛ بنابراین هر نوع وابستگی، دلبستگی، محبّتی که در آن خدا نباشد، وزر و وبال است. عوارض هم دارد، موجب بدبختی آدم می‌شود.

 

شوق به درس معلول ترک گناه است

در تمام عبادت‌ها، ترک گناه لذت عبادت را به همراه دارد. اگر ما علم را به عنوان عبادت محسوب کنیم و مقیّد به ترک گناه باشیم، خداوند هم نماز، هم درس و هم مطالعه ما را شیرین می‌کند. شوق به درس معلول ترک گناه است. آدم مراقبه داشته باشد، خدا خیلی چیزها از جمله درس خواندن را برایش عزیز و شیرین می‌کند.

 

توجه به رضایت خدا به هنگام حرف زدن

خیلی خوب است که انسان هر حرفی را می‌خواهد بزند، قبلش یک تأملی کند و اگر دید این سخن، خدا را راضی می‌کند ولو می‌خواهد شوخی کند، آنرا بگوید و اگر دید این سخن خلاف رضای خداست، ولو می‌خواهد حدیث بخواند (چون ممکن است که هدفش این باشد که خودش را نشان بدهد) باید سکوت کند. حرف برای غیر خدا ولو حرف خوب باشد، نزنید، ضایع می‌شود.

 

راهکار تمرکز در عبادات

کسانی که به دنبال تمرکز در عبادات، حال و حضور هستند، باید چشمشان را کنترل کنند! کسانی که چشمشان رها است، کسانی که هر چه جلوی چشمشان بیاید نگاه می‌کنند، این‌ها باید بدانند که خانه‌ی دلشان را شلوغ کرده‌اند! به درون خود آشغال ریخته‌اند و به این زودی جارو نمی‌شود که حالت حضور در نماز پیدا کنند. بعضی امتحان کرده بودند، مدتی به نامحرم نگاه نکرده بودند و مواظب چشم‌هایشان بودند، می‌گفتند که نمازهایشان تغییر پیدا کرده است!

 

تکثیر حوقله

لاحَولَ وَ لا قُوهَ الاّ بِاللهِ سوغاتی پیغمبر از معراج است که برای امتشان آورده‌اند و روایت دارد زیاد بگویید: لاحَولَ وَ لا قُوهَ الاّ بِاللهِ العَلیِّ العَظیم بخصوص بعد از نماز صبح و بعد از نماز مغرب ۷ مرتبه گفته شود: بِسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ لاحَولَ وَ لا قُوهَ الاّ بِاللهِ العَلیِّ العَظیم. خداوند ۷۰ بلا را از شما دفع می‌کند.

 

حقیقت وجود آدمی فقر محض است

حقیقت وجود آدمی فقر محض است؛ نه کاری از او ساخته است و نه قدرتی دارد و نه می‌تواند هیچ اثری در عالم بگذارد. من مالک هیچ چیزی نیستم. نه زندگی‌ام، نه مرگم، نه منفعتم، نه زیانی که در زندگی به من حاصل می‌شود، هیچ کدام به دست من نیست. «یا مَنْ بِیَدِهِ ناصِیَتی» سابقاً که دعواها دستی بود، به هم می‌رسیدند، اگر کسی این موهای جلوی سر طرف را می‌گرفت، هر جا می‌کشید، طرف منقاد او بود. «یا مَنْ بِیَدِهِ ناصِیَتی»، ناصیه ما به دست اوست. هر کجا ببرد، می‌برد؛ هیچ کس نمی‌تواند در مقابل او قرار بگیرد.

 

سلام به امام حسین علیه السلام

«عَلَیک مِنِّی سَلَامُ اللَّه» من سلامی ندارم که به تو سلام بدهم، «عَلَیک مِنِّی سَلَامُ اللَّه» ولی به لطف تو، به سوز عشق تو آب شدم، حالا من لسان الله شدم، «عَلَیک مِنِّی سَلَامُ اللَّه» من خودم نه سلام دهنده‌ام، نه سلام دارم، نه می‌توانم سلام بدهم؛ بلکه «عَلَیک مِنِّی سَلَامُ اللَّه أَبَداً مَا بَقِیت»[۷] من می‌خواهم سلامی به امام حسین علیه السلام بدهم؛ اما نه خودم در حدی هستم که به امام حسین علیه السلام سلام بدهم و این وجود با عظمت را بخواهم مخاطب سلام خود کنم، نه سلام من در آن حدّ است. لذا «عَلَیک مِنِّی سَلَامُ اللَّه»، یعنی من نبودم که سلام دادم، این تو بودی که مرا مجرای سلام قرار دادی.

 

حامد و محمود خداست!

این «الحمدلله» یی که ما می گوییم، هم حامد مطلقاً خداست هم محمود مطلقاً خداست. ما چه کسی هستیم که حمد خدا را به جا آوریم؟ نه ما وجودی داریم، نه مالی داریم، نه ابزاری داریم، نه توان و قدرتی داریم که از او تشکر کنیم. همه از خودش است. فکرم که مال خودم نیست، او این فکر را به من داده است. زبانم که مال خودم نیست، دلی که احساس کرد، هیجانی شد، خودش را بدهکار دید، حالا با انفعال می‌خواهد در برابر او شکر به جا آورد، آن هم مال من نیست؛ همه مال خودش است. او خودش خود را حمد می‌کند، ما همه مجاری هستیم.

 

کلید درک محبّت خدا

ذکر زبانی و گفتن «الحمدلله» می‌تواند کلیدی باشد که انسان قلب و جانش محبّت خدا را درک نماید.

نمی‌دانم وقتی ملائکه به سراغ ما می‌آیند، بوی تعفن داریم؟! با عفونت گناه مایه‌ی انزجار ملائکه نمی‌شویم؟!

 

خدا با انسان‌های بد هم خوب است

«أَنْتَ أَبَرُّ بِی مِنْ أَبِی وَ أُمِّی وَ أَرْحَمُ بِی مِنْ نَفْسِی وَ مِنَ النَّاسِ أَجْمَعِین».[۸] خداوندا! تو از خودم به خودم مهربان‌تری! از پدر و مادرم به من مهربان‌تری! خدامون خیلی خوبه ها! من خیلی بدم! خداوند فقط با انسان‌های خوب خوب نیست، بلکه با انسان‌های بد نیز خوب است. مدام مهلت می‌دهد، فرصت می‌دهد، شاید برگردند، توبه کنند! خدا توبه‌ی بنده‌اش را خیلی دوست دارد! خداوند سبحان ما انسان‌ها را سرمایه‌ی خودش می‌داند؛ ما ضایع شویم، خدا سرمایه‌اش ضایع شده است. خدا نمی‌خواهد سرمایه‌اش ضایع شود. خدا ما را دوست دارد.

 


 

[۱] نهج البلاغه، للصبحی صالح، ص ۵۱۲، [۲۴۸] ۲۵۱

[۲] – سوره انفال؛ ۲

[۳] سوره اعراف؛ ۵۸ – سرزمین پاکیزه (و شیرین)، گیاهش به فرمان پروردگار می‌روید.

[۴]– سوره انفال؛ ۱۷ – این شما نبودید که آن‌ها را کشتید بلکه خداوند آن‌ها را کشت! و این تو نبودی (ای پیامبر که خاک و سنگ به صورت آن‌ها) انداختی بلکه خدا انداخت!

[۵] – سوره طه؛ ۷۰

[۶]– سوره اعراف؛ ۱۲۵

[۷]– مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج ۲، ص ۷۷۶، شرح زیاره أبی عبد الله ع فی یوم عاشوراء من قرب أو بعد

[۸] -مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج ۱، ص ۳۱۳، صلاه التسبیح و قد تسمی صلاه الحبوه