در این متن می خوانید:
      1. مقام انسان در عبادت خالصانه

مقام انسان در عبادت خالصانه

در قم شاید حدوده مثلاً شصت سال پیش، یک شخصی بود به نام شیخ ارده و شیره. شیخ که به او می‌گفتند روحانی نبوده است، یک آدم فقیری بود، مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی او را می‌شناخت. یک آدم فقیری بود چون غذا او نوعاً ارده و شیره بود، از این جهت به او می‌گفتند شیخ ارده و شیره. چون آدم خوبی بود به او شیخ می‌گفتند والا روحانی نبود. جایی درست و حسابی هم نداشت؛ یعنی تابستان‌ها که یک مقدار هوا گرم بود شب‌ها کنار حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) روی کارتونی یا مقوایی می‌خوابید و زمستان‌ها که هوا سرد بود یک قبرستانی نزدیک حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) است که در آن قبرستان -اتاقک‌هایی که به عنوان مقبره است- می‌رفت شب در آن اتاقک‌ها می‌خوابید.

این شیخ ارده و شیره یک زمستان سردی بود شب پناه به یکی از همان اتاقک‌ها در قبرستان برد که شب آن‌جا بخواد، آن‌جا گرفت خوابید. صبح برای اذان صبح بلند شد همان طلوع فجر برای اذان صبح بلند شد، اتّفاقاً آن شب برف بسیار سنگینی باریده بود زمانی که او خواست در را باز کند و برود بیرون وضو بگیرد دید که در باز نمی‌شود. برف سنگینی آمده بود و پشت در یخ زده بود، در باز نمی‌شد. هر چقدر فشار داد دید که در باز نمی‌شود هیچ کسی هم حالا آن زمان نبود که او را کمک کند، نتوانست برود وضو بگیرد. داخل مقبره هم طوری بود که یا دیوارها گچ بود که نمی‌توانست تیمم کند یا سیمان بود، خاک نبود که با آن تیمم کند. برگشت یک حرفی به خدا زد گفت خدایا یک عمری به ما نان و ارده و شیره دادی خوردم و شکرت کردم و هیچی نگفتم، گاهی زمان‌ها نان و ارده دادی شیره‌ی آن نبود، گاهی موقع‌ها شیره‌اش بود اردش نبود، گاهی زمان‌ها نه ارده بود، نه شیره نان خالی بود، خوردم و تو را شکر کردم و هیچ چیز نگفتم. گاهی زمان‌ها نان خالی هم نبود، شکرت کردم و هیچ نگفتم، امروز هم دو رکعتی می‌خوانم بی‌وضو و بی تیمم تو هم چیزی نگو. یک عمر من هیچ نگفتم امروز هم یک دو رکعت نماز می‌خوانم بی‌وضو و بی تیمم؛ تو هم چیزی نگو.

یک دو رکعتی نماز این‌طور خواند. البتّه وظیفه‌ی فقهی او هم همین بوده است، فاقد طهور کسی که نه آب دارد که وضو بگیرد، نه خاک دارد که تیمم کند. وظیفه‌ی فقهی او همین است که فعلاً نماز بی‌وضو و تیمم انجام دهد بعداً که آب گیر آورد نماز خود را قضا بخواند. او نماز را خواند بعد از مدّتی او از دنیا رفت. مرحوم آیت‌الله مرعشی نجفی در عالم قبر، در عالم برزخ او را در خواب دید شیخ ارده و شیره گفت آقا به واسطه‌ی آن دو رکعت خیلی به من مقام دادند به واسطه‌ی آن دو رکعت. چون دل من شکسته بود، در آن دو رکعت منیّت نداشتم، منم در آن نبود، هیچ منیّتی در آن نبود، به واسطه‌ی آن دو رکعت خیلی به من چیز دادند.

در کوی ما شکسته دلی می‌خرند و بس              باز خود فروشی از آن سوی دیگر است