ذَکَرَ النَّبِیُّ صلى الله علیه وسلم: اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی شَأْمِنَا، اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی یَمَنِنَا. قَالُوا: وَفِی نَجْدِنَا. قَالَ اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی شَأْمِنَا، اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی یَمَنِنَا. قَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَفِی نَجْدِنَا؟ فَأَظُنُّهُ قَالَ فِی الثَّالِثَهَ: هُنَاکَ الزَّلاَزِلُ وَالْفِتَنُ، وَبِهَا یَطْلُعُ قَرْنُ الشَّیْطَانِ(صحیح بخارى، ج ۸، ص ۹۵ ح ۷۰۹۴، کتاب الفتن، ب ۱۶ ، باب قَوْلِ النَّبِیِّ صلى الله علیه وسلم: الْفِتْنَهُ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ.)؛ روزى پیامبر گرامى فرمود: خدایا منطقه شام و یمن را بر ما مبارک گردان! صحابه گفتند: منطقه نجد(نجد در اطراف ریاض و محل ظهور فرقه وهّابیّت مى باشد) را چطور؟ حضرت سخن قبل خود را تکرار فرمود و صحابه از نجد پرسیدند، حضرت در مرحله سوم فرمود: در نجد زلزله ها(شاید اشاره به تزلزل عقاید مردم مى باشد) و فتنه ها به وقوع خواهد پیوست و شاخ شیطان از آن جا طلوع خواهد کرد.
عینى از علماى بزرگ اهل سنّت و شارح صحیح بخارى مى نویسد: مراد از شاخ شیطان، امّت و حزب شیطان مى باشد(وبنجد یطلع قرن الشیطان أی: أمّته وحزبه. عمده القارى، ج ۷، ص ۵۹). و هم چنین بخارى در صحیح خود از ابو سعید خُدرى از پیامبر گرامى [ صلى الله علیه و آله ] نقل کرده که فرموده است:
یَخْرُجُ نَاسٌ مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ وَیَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ لاَ یُجَاوِزُ تَرَاقِیَهُمْ، یَمْرُقُونَ مِنَ الدِّینِ کَمَا یَمْرُقُ السَّهْمُ مِنَ الرَّمِیَّهِ، ثُمَّ لاَ یَعُودُونَ فِیهِ حَتَّى یَعُودَ السَّهْمُ إِلَى فُوقِهِ . قِیلَ مَا سِیمَاهُمْ. قَالَ سِیمَاهُمُ التَّحْلِیقُ. أَوْ قَالَ: التَّسْبِیدُ»( صحیح بخارى، ج ۸، ص ۲۱۹، ح ۷۵۶۲٫)؛ افرادى از ناحیه مشرق، قیام مى کنند و قرآن تلاوت مى کنند و حال آن قرآن که از گلوگاه آنان تجاوز نمى کند (در قلب آنان تاثیر نمى گذارد) و از قرآن بهره نمى برند، این گروه از دین خارج مى شوند همان گونه که تیر از کمان خارج مى شود و دیگر به طرف دین برنمى گردند مانند تیر که به سوى کمان برنمى گردد.
از پیامبر اکرم [ صلى الله علیه و آله ] پرسیدند که: این فرقه چه نشانه اى دارند؟
فرمود: چهره این گروه با سرهاى تراشیده، مشخص مى شود.

 


زینى دحلان مفتى مکّه مکرمه ضمن اشاره به این حدیث مى نویسد:
ففی قوله سیماهم التحلیق تصریح بهذه الطائفه لأنّهم کانوا یأمرون کلّ من اتّبعهم أن یحلق رأسه ولم یکن هذا الوصف لأحد من طوائف الخوارج والمبتدعه الذین کانوا قبل زمن هوءلاء(فتنه الوهابیه، ص ۱۹)؛ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله که «سر تراشیدن» را از نشانه بارز این طائفه شمرده شده،
صراحت در فرقه وهّابیّت دارد زیرا تنها این فرقه هستند که به پیروان خود دستور مى دهند سر خود را بتراشند و این صفت در هیچ یک از فرقه هاى خوارج و بدعت گذارِ قبل از وهّابیّت دیده نشده است.
در ادامه مى نویسد:


وکان السیّد عبد الرحمن الأهدل مفتی زبید یقول: لا حاجه إلى التألیف فی الردّ على الوهابیّه بل یکفی فی الردّ علیهم قوله صلى اللّه علیه وسلم سیماهم التحلیق؛ فإنّه لم یفعله أحد من المبتدعه غیرهم؛ سیّد عبد الرحمن اهدل، مفتى منطقه زبید، مى گفت: در نقد عقائد وهّابیّت نیازى به تألیف کتاب نیست؛ بلکه همین حدیث پیامبر [ صلى الله علیه و آله ] که ویژگى هاى این فرقه را «سر تراشیدن» معرفى کرده، براى بطلان عقیده آنان کفایت مى کند؛ زیرا غیر از وهّابیّت هیچ یک از فرقه هاى بدعت گذار این ویژگى را ندارند.
واتّفق مرّه أنّ امرأه أقامت الحجّه على ابن الوهّاب لمّا أکرهوها على أتباعهم ففعلت ، أمرها ابن عبد الوهاب أن تحلق رأسها فقالت له حیث إنّک تأمر المرأه بحلق رأسها ینبغی لک أن تأمر الرجل بحلق لحیته؛ لأنّ شعر رأس المرأه زینتها وشعر لحیه الرجل زینته، فلم یجد لها جوابا(فتنه الوهابیه، ص ۱۹)؛ روزى محمد بن عبد الوهاب به یک زن دستور داد که سرش را بتراشد، آن زن به وى گفت: تو که مى گویى زنان باید سر خود را بتراشند؛ باید دستور دهى مردان هم ریش خود را بتراشند؛ زیرا ریش مرد، همانند موى زن، زینت او محسوب مى شود. محمد بن عبد الوهاب در پاسخ این زن عاجز ماند.

 

 

 

منبع:پرسمان