دین و فرهنگ به طور عام، تأثیرات ظریف، ژرف و گستردهاى بر همه مراحل تحقیقات علمى بر جاى مىگذارد. فرضیهها، نظریهها، اهداف، انگیزهها و حتى فرایند پژوهش علمى، همگى از باورها، ارزشها و معارف دینى و متافیزیکى و سازههاى فرهنگى تأثیر مىپذیرد.

در اینجا چند مورد حضور دین در مراحل تحقیق و پژوهش علوم به ویژه علوم انسانى بیان مىشود:[۱]

 

یک. انگیزش

علمورزى، یک فرآیند است و هرگز بدون انگیزه و هدف، از انسان سرنمىزند. انگیزهها و اهداف، گونههاى مختلفى را در بر مىگیرد؛ از ارضاى حس کنجکاوى شخصى گرفته تا پاسخ به نیازهاى کلان بشرى. همه این موارد، نیازمند بستر فرهنگى مناسب براى پرداختن به فعالیتهاى علمى است. فعالیتهاى علمى، تنها در جامعهاى ممکن است که فرهنگ آن جامعه مفاهیم، ارزشها و باورهاى مناسبى نسبت به پژوهش علمى داشته باشد و نه تنها آن را عملى مجاز بداند؛ بلکه به عنوان یک عمل لازم و ضرورى مورد تشویق قرار دهد.  در بیشتر فرهنگها، دین مهمترین عنصرى است که نحوه جهتگیرى نسبت به دانش و علمورزى را مشخص مىکند. این جهتگیرى مىتواند مثبت و تشویقکننده و یا منفى و بازدارنده باشد. در هر صورت، مثبت بودن مىتواند مستقیم و بىواسطه و یا غیر مستقیم و با واسطه باشد.

البته همه ادیان نگرش یکسانى نسبت به علم، آگاهى و دانشورى ندارند. مسیحیت قرون وسطى، به شدت با علم و دستاوردهاى علمى خصومت ورزید و علما و دانشمندانى را که در زمینههاى مختلف به تحقیق و پژوهش مىپرداختند، مورد تفتیش فکرى و عقیدتى قرار داد! تعداد زیادى از آنها را اذیت و آزار کرد و حتى به شیوههاى فجیع و وحشتناکى به قتل رساند! برخوردهاى خصمانه کلیسا با علم، باعث شد عدهاى به اشتباه «دین» را مخالف علم به حساب آورند. در مقابل اسلام موضع دوستانهاى با علم و دانش دارد. اسلام، از انسان مىخواهد براى کسب علم و معرفت تلاش کند و هرگونه سختى و دشوارى را در این راه، با جان و دل بپذیرد. اسلام براى آموختن دانش، هیچگونه محدودیت زمانى و مکانى قائل نیست. انسان مسلمان، باید از گهواره تا گور در طلب علم و دانش باشد.[۲]

اسلام «حکمت را گمشده مؤمن»،[۳]«کسب دانش را فریضه»،[۴] «مجلس علمى را بهتر از عبادت»[۵] و «مداد دانشمندان را برتر از خون شهیدان» مىداند.[۶]

از نظر اسلام، هر چه دانش انسان بیشتر باشد، شناخت او نسبت به خداوند و در نتیجه خداپروایى و تدین او افزونتر خواهد شد.[۷] این سفارشها و دستورات دینى  محرّکهاى قوى و نیرومندى براى انجام پژوهشهاى علمى به وجود مىآورد. در سایه این محرکهاى دینى، علم در زمینههاى مختلف به سرعت رشد کرده و شکوفا خواهد شد.

«اینشتین» در این باره مىگوید: «حس دینى قوىترین و شریفترین سرچشمه (شاه فنر) تحقیقات علمى است».[۸]

از همین رو در قرنهاى نخست تاریخ اسلام، مسلمین در رشتههاى مختلف علوم، به پیشرفتهاى سریع و چشمگیرى نائل آمدند و با کاهش گرایشات و ارزشهاى دینى، عصر افول دانش مسلمین نیز آغاز شد.

 

دو. جهت دهى

دین به زندگى انسان معنا مىبخشد، هستى و حیات را تفسیر مىکند و به اعمال و کردار او هدف و جهت مىدهد. انسان متدین خود را در قبال خویشتن، دیگران و حتى محیط اجتماعى و طبیعى مسئول مىداند و این مسئولیت را دین و باورهاى دینى، بر دوش وى گذاشته است. بنابراین، محقق دین باور نمىتواند با پژوهشگر دین گریز یکسان باشد! مجموعه باورها و معارف دینى، او را به سوى موضوعات و مسائل خاصى هدایت مىکند، زیرا پارهاى از مفاهیمى که براى او مطرح است، با آنچه براى دیگرى طرح مىشود، متفاوت است. همانگونه که یک جامعهشناس مارکسیست، به دلیل پیشفرضهاى خود به سوى مطالعه نزاعها، کشمکشها و تضادها کشیده مىشود و یک جامعهشناس محافظهکار آمریکایى غالباً نظم، تعادل و  ثبات اجتماعى را مورد مطالعه قرار مىدهد؛ یک جامعهشناس دینورز نیز غالبا به مطالعه موضوعات و مسائلى مىپردازد که از طریق باورهاى دینى و فرهنگىاش، با آنها آشنا شده و نزد او اهمیت یافته است.

به باور «ویلیام جیمز»:[۹] «دین همیشه نشانههایى از چیزهایى داده است که عقل وعلم بشر هرگز به آنجا راه نداشته است؛ اما همین نشانهها سب شده که عقل و علم به تحقیق بپردازد و بالاخره به کشفیاتى نائل گردد».[۱۰]

 

سه. پیشفرضهاى علوم

علوم بر پیشفرضها و اصول پیشینى استوار است که به عنوان باورهاى پایه دینى و متافیزیکى مسلم فرض مىشود. به گمان «گولدنر»، این پیشفرضها گاهى آگاهانه مورد توجه دانشمند قرار مىگیرد و گاهى ناآگاهانه، ولى در عین حال نظریه، فرضیات تحقیق، انتخاب دادهها و کل فرآیند تحقیق تحت تأثیر آنها قرار مىگیرد.

گولدنر به اینگونه پیشفرضها «فرضیات کلى» مىگوید؛ «این فرضیات کلى مبناى اصلى بسیارى از انتخابها بوده و فرضیات مسلم را به یکدیگر پیوند مىدهد و از همان ابتدا در فرمولهاى یک نظریه و در محققین تأثیر مىگذارد».[۱۱]

این پیشفرضها گاهى بسیار عام و کلى است، مانند باورها و عقایدى که به کل هستى مربوط مىشود و گاهى محدود بوده و به حوزه خاصى مربوط مىشود، (مانند فرضیاتى که درباره جامعه و انسان وجود دارد ). همه این پیشفرضها از نوع باورهاى هستى شناسانه نیست؛ بلکه برخى آنها از نوع ارزشها بوده و این دو غالباً با یکدیگر ارتباط دارد.

براى مثال وقتى ما به فرزندان خود یاد مىدهیم که انسانها یا مسلماناند  یا کافر، در همین حال خوبى مسلمانى و بدى کافر بودن را نیز به آنان آموختهایم. این پیشفرضهاى کلى را ما از نخستین دورههاى کودکى در خانواده، مسجد، مدرسه و جاهاى دیگر به صورت رسمى و یا غیر رسمى فرا مىگیریم. زمانى که ما در کودکى، توحید را به عنوان یک اصل دینى مىآموزیم، یک دیدگاه کلى نسبت به جهان و هستى یاد مىگیریم؛ دیدگاهى که جهان را منظم و تحت اداره یک هستى بخش حکیم و هدفدار معرفى مىکند، و زمانى که نبوت را مىآموزیم، پیشفرضهاى زیادى را نسبت به انسان و جامعه فرا مىگیریم. به هر حال در دین، فلسفه و فرهنگ به طور کلى پیش فرضهاى مختلفى به افراد جامعه آموخته مىشود  که پیشفرضها و آکسیومهاى تحقیقات علمى خواهد بود.

 

چهار. گزارههاى علمى

هر چند وظیفه اصلى دین، بیان همه واقعیتهاى خرد و کلان هستى نیست؛ ولى در ادیان آسمانى – به ویژه اسلام – به مناسبتهاى مختلفى از واقعیتهاى مربوط به آفرینش سخن رفته است، رازهاى علمى نهفته در قرآن، اقیانوس بىکرانى از دانشهاى کیهان شناختى، انسان شناختى، تاریخ، نجوم و… است که دانشمندان شرق و غرب را به تحقیقات زیادى واداشته و آنان را سخت به حیرت افکنده است.

در اینجا به نمونههاى چندى از آیات و موضوعات علمى ذکر شده اشاره مىشود:

۱ – ترکیب خاص نباتات (آیه ۱۹، سوره حجر)؛

۲ – تلقیح نباتات (آیه ۲۲، همین سوره)؛

۳ – قانون زوجیت و تعمیم آن به عالم نباتات (آیه ۳، سوره رعد)؛

۴ – حرکت وضعى و انتقالى زمین (آیه ۵۳، سوره طه)؛

۵ – وجود یک قاره دیگر غیر از قارههاى شناخته شده آن روز (آیه ۱۷، سوره رحمن)؛

۶ – اصل کروى بودن زمین (آیه ۴۰، سوره معارج)؛

۷ – ارتباط بین پدیدههاى جوى (آیه ۱۶۴، سوره بقره و آیه ۵ سوره جاثیه).

در عین حال با توجه به اینکه قرآن، کتابى انسانساز و هدایتگر است، تنها ممکن است در مواردى خاص به مسائل علمى اشاره کند. این اشارات جزئى، منبع الهام براى دانشمندان است. گذشته از آن، قرآن همیشه مردم را به سیر در روى زمین و مطالعه پدیدههاى جوى، فرا خوانده و بنا بر پارهاى از تفاسیر، امکان صعود به کرات دیگر را خبر داده است.

در این زمینه کتابها و مقالههاى بسیارى از سوى دانشمندان، در رشتههاى مختلف علوم به نگارش درآمده و همه از عظمت قرآن و تطبیق آیات آن، با جدیدترین رهیافتهاى دانش بشرى سخن گفتهاند.[۱۲]

«موریس بوکاى» (Maurice Bucaille) در کتاب مقایسهاى میان تورات، انجیل، قرآن و علم مىگوید: «چگونه مىتوان از تطبیق قرآن با جدیدترین فرآوردههاى علمى بشر، در شگفتى فرو نرفت و آن را اعجاز به حساب نیاورد!؟»[۱۳]

او ضمن مقایسه آموزههاى علمى قرآن، با تناقضات عهدین و دانشهاى رایج زمان نزول قرآن، مىگوید: «نظر به وضع معلومات در عصر محمد (صلیاللهعلیهوآله)، نمىتوان انگاشت که بسیارى از مطالب قرآنى ـ که جنبه علمى دارد ـ مصنوع بشرى بوده باشد. به همین جهت کاملاً به حق است که نه تنها قرآن را باید به عنوان یک وحى  تلقى کرد؛ بلکه به علت تضمین اصالتى که عرضه مىدارد… به وحى قرآنى مقام کاملاً متمایزى مىدهد».[۱۴]

از جمله مواردى که موریس بوکاى بر آن انگشت نهاده، مسئله جنینشناسى در قرآن است. او با نظر داشت آیه «إِنّا خَلَقْنَا الاْءِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً»؛[۱۵] «هر آینه ما انسان را از نطفه آمیخته آفریدیم؛ ما او را مىآزماییم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم».

و دیگر آیات مربوط[۱۶] به پیدایش جنین از «نطفه آمیخته» مىنویسد: مایع منوى از ترشحات مختلفى که از غدد زیر ناشى مىشود تشکیل شده است:

۱ – بیضهها: ترشح غده تناسلى مرد حاوى اسپرماتوزوئیدهاست، سلولهاى درازِ واجد تاژکِ دراز، و غوطه ور در مایعى سرم گونهاند.

۲ – کیسههاى تخمى: این اعضا که مخازن اسپرماتوزوئیدند، نزدیک پروستات قرار گرفته و ترشح خاصى بدون عناصر بارورکننده دارند.

۳ – پروستات: مایعى ترشح مىکند که به منى،ظاهر خامهاى و بوى ویژهاش را مىدهد.

۴ – غدد ملحق به مجارى ادرار که عبارتند از: غدد کوپر (Cooper) یا غدد مرى (Merry) مترشح مایعى سیال، و غدد لیتره (Littre) که مادهاى مخاطى ترشح مىکنند.[۱۷] وى سپس مىگوید: «… چگونه مىتوان از توافق متن قرآنى با شناخت علمىاى که از این پدیدهها در عصرمان داریم تحت تأثیر قرار نگرفت».[۱۸]

بررسى این آیات نشان مىدهد:

۱ – ابداعى بودن اصل اختلاط نطفه در قرآن. بهترین گواه بر این مطلب تاریخ جنینشناسى است که نشان مىدهد تا قرون اخیر مسئله آمیختگى نطفه به هیچ وجه در میان دانشمندان مطرح نبوده است.

۲ – قرآن براى اولینبار در تاریخ دانش بشرى مسئله پیوند بیولوژیک جنین با والدین را روشن ساخته و این مسئله تا بیش از ده قرن پس از نزول قرآن بر دانشمندان مخفى بوده است.[۱۹]

۳ – انطباق پذیرى آن با آخرین ره آوردهاى علمى معاصر در جنینشناسى.

در پایان ذکر این نکته لازم است که تحقیقات دانشمندان تاکنون عمدتا بر رابطه قرآن با علوم طبیعى متمرکز بوده است؛ در حالى که آموزههاى مربوط به علوم انسانى در متون دینى صدها برابر علوم طبیعى است و این سرمایهگذارى اساسىترى در این زمینه کرده است. مبانى انسان شناختى دین دستمایه بزرگى براى تولید دانشهاى انسانى مبتنى بر دین است و تلاش و کوشش گسترده و فراگیرى در این زمینه لازم مىباشد.

 


پی نوشت ها

[۱] – جهت آگاهى بیشتر بنگرید: دکتر مهدى گلشنى، قرآن و علوم طبیعت، تهران: پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى.

[۲] – قال رسول اللّه (صلیاللهعلیهوآله): «اطلبوا العلم من المهد الى اللحد» ؛ علىبن ابراهیم قمى، تفسیر قمى، ج ۲، ص ۴۰۲).

[۳] – قال على (علیهالسلام): «الحکمه ضاله المؤمن»، نهج البلاغه، صبحى صالح، ص ۴۸۱ .

[۴] – عن النبى (صلیاللهعلیهوآله): «طلب العلم فریضه على کل مسلم»، اصول کافى، ج ۱، ص ۳۵ .

[۵] – «مجلس علم خیر من عباده ستین سنه».

[۶] – «مداد العلماء افضل عنداللّه من دم الشهداء».

[۷] – «إِنَّما یَخْشَى اللّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ »، فاطر ۳۵ ، آیه ۲۸٫

[۸] – شهید مطهرى، یادداشتها، ج ۴، ص ۲۰۰ ؛ و نیز: دکتر صفدر صانعى، آرامش روانى و مذهب، ص ۸، قم، پیام اسلام، ۱۳۵۰٫

[۹]William James.

[10] – شهید مطهرى، مجموعه آثار، ج ۳، ص ۳۳۶، تهران و قم: صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲٫

[۱۱] – آلوین گولدنر، بحران جامعهشناسى غرب، ترجمه فریده ممتاز، تهران: شرکت سهامى انتشار، ۱۳۶۸، ص ۴۷٫

[۱۲] – نگا:

الف. سید محمد حسین، طباطبایى، اعجاز قرآن ؛

ب. ناصر، مکارم شیرازى، قرآن و آخرین پیامبر ؛

ج. حسن محمد، المکى العاملى، الالهیات على هدى الکتاب والسنه والعقل، محاضرات استاد جعفر سبحانى، قم: امام صادق (علیهالسلام)، ۱۴۱۷، ج ۳، ص ۴۱۸ ؛

د. سید ابوالقاسم، خویى، ترجمه البیان، ج ۱، ص ۱۱۷٫

[۱۳] – موریس، بوکاى، مقایسهاى میان تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه: مهندس ذبیح اللّه دبیر، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ دوم، ۱۳۶۴

[۱۴] – همان، ص ۳۳۸٫

[۱۵] – دهر ۷۶، آیه ۲٫

[۱۶] – سجده ۳۲، آیه ۸ ؛ علق (۹۶)، آیه ۲ ؛ مؤمن ۴۰، آیه ۶۷ ؛ قیامت (۵۷)، آیه ۳۸ ؛ حج (۲۲)، آیه ۵ ؛ مؤمنون (۲۳)، آیه ۱۴٫

[۱۷] – بوکاى، موریس، تورات، انجیل، قرآن و علم، ترجمه دبیر، ذبیح الله، ص ۲۷۰ ۲۷۱٫

[۱۸] – همان، ص ۲۷۳-۲۷۲٫

[۱۹] – جهت آگاهى بیشتر بنگرید:

الف. حمیدرضا شاکرین، قرآن و رویانشناسى مقاله، حوزه و دانشگاه (فصلنامه)

ب. همو، راز آفرینش (مجموعه پرسشهاى دانشجویى، دفتر ۲۶)، قم، نشر معارف، ۱۳۸۶٫