امام حسین (ع) روز دوم ماه محرم وارد سرزمین کربلا شد. از آن روز تا روز دهم محرم (بجز درگیریهایی که برای آوردن آب رخ داده است،) میان دو لشکر درگیری که باعث شهادت یاران امام حسین (ع) شود، بوقوع نپیوست. لذا باید گفت: تمامی یاران امام، حضرت اباالفضل العباس و خود اباعبدالله الحسین(ع) روز عاشورا به شهادت رسیدند. اما جهت پاس داشت مقام شامخ آقا اباالفضل العباس (ع) شیعیان روز تاسوعا را روز عزاداری اختصاصی برای ایشان قرار دادند (نه اینکه این روز روز شهادت ایشان باشد). علاوه بر نکات فوق لازم است بدانید: اباالفضل العباس (ع) یکی از آخرین شهدای روز عاشورا است و شهادت ایشان، فاصله زیادی با شهادت امام حسین (ع) نداشته است. در اینجا اشاره‌ای مختصر به شهادت ایشان می‌نماییم:


جان بازی عباس در میدان نبرد


بعد از اینکه یاران امام کشته شدند و اهل حرم نیاز شدید به آب داشتند و تشنگی امام حسین† شدّت یافته بود، امام و برادرش عباس در صدد تهیّه آب برآمدند‎ و با هم وارد ‎میدان جنگ شدند و به سمت فرات حرکت کردند.[۱] عباس، هم‎چنان پیشاپیش حسین حرکت می‌کرد و می‎جنگید و به هر سو که حسین می‎رفت، او نیز به همان سو می‎رفت[۲]
در این هنگام امام حسین به سمت فرات روانه شد و سپاهیان عمر بن‌سعد از حرکت او جلوگیری کردند، در این هنگام مردی از سپاهیان عمرسعد تیری رها کرد که بر گلوی حضرت اصابت نمود. امام حسین، تیر را بیرون آورد، آن‌گاه دستهایش را [زیر گلو] گرفت و پر از خون شد و آن را پاشید و گفت: «خدایا، به درگاهت شکایت می‌کنم از آنچه با پسر دختر پیامبرت می‌کنند».[۳] آنگاه در حالی که عطش او شدّت یافته بود، به جایگاهش بازگشت. در این حال لشکر دشمن، عباس را از هر طرف محاصره کرده و او را از امام حسین جدا کردند. عباس [که از برادرش جدا شده بود] به تنهایی با آنان جنگید.[۴] او در حالی که حمله ‎می‌کرد، این رجز را ‎می‌خواند:
«سوگند به خدای بزرگ و ارجمند و سوگند راستین به حجون و زمزم؛ سوگند به خدای صاحب حطیم و آستانه مقدّس در [کعبه]؛ امروز در حضور مرد با فضیلت و با کرامت یعنی حسین که دارای افتخارات دیرین است، پیکرم به خون، رنگین خواهد شد».

آن گاه حمله برد و دشمن را متفرّق کرد.[۵]

 


در این هنگام زید بن‌ورقاء جُهَنی، پشت درخت نخلی کمین کرد، حُکَیْم بن‌طُفَیْل سِنْبِسی** نیز او را یاری کرد، حُکَیْم، ضربتی بر دست راست عباس وارد کرد، عباس شمشیر را به دست چپ گرفت و به آنان حمله کرده و این رجز را می‎خواند:


«به خدا سوگند، اگر دست راست مرا قطع کردید، من پیوسته از دین خود و از امام راستگوی دارای یقین که نوه پیامبر پاک و امین است، دفاع می‎کنم».

عباس آن‌قدر جنگید که بی‎حال و ناتوان شد. در این زمان حُکَیْم بن‌طُفَیْل طائی پشت نخلی کمین کرد و ضربتی بر دست چپ او وارد کرد. عباس این رجز را خواند:
«ای نفس، از کفّار نترس و در کنار پیامبر سرور و برگزیده خدا، تو را به رحمت خدای جبّار مژده باد. آنان با ستمکاری، دست چپ مرا قطع کردند، پروردگارا، آنان را به آتش [دوزخ] وارد کن».

پس آن ملعون (حُکَیْم بن طُفَیْل) [جلو آمد و] او را با عمودی آهنین به قتل رساند.[۶] و این، زمانی بود که عباس [بر اثر تیرها و ضربات دیگر دشمن] زخم‌های شدیدی برداشته بود و دیگر توان حرکت نداشت.[۷] و بدین‌گونه او پس از کشتن گروهی از دشمن، به شهادت رسید.[۸] چون امام حسین، عباس را در کنار فرات بر زمین دید، به سبب کشته شدن عباس به شدّت گریه کرد.[۹] و [با حالت انکسار] فرمود: الآنَ اِنْکَسَر ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حِیلَتی[۱۰]؛ «اکنون کمرم شکست و رشته تدبیرم گسسته شد».
جدا شدن دو دست حضرت عباس از تن، در روایتی از امام سجّاد، مورد تأیید قرار گرفته است، امام از فداکاری بزرگ عموی خود چنین یاد می‌کرد:
«خدا عبّاس، پسر علی را رحمت کند که ایثار کرد و خوب امتحان و آزمایش داد و جانش را فدای برادرش کرد تا آن جا که دو دستش (از تن) جدا شد …». [۱۱]

 

 

منبع:پرسمان



[۱]. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۰۹؛ ابن‌حمزه طوسی، الثاقب فی‌المناقب، ص۳۴۱٫

[۲]. ابوحنیفه دِیْنَوَری، الاخبار الطوال، ص۳۸۰٫

[۳]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص۴۵۰ ـ ۴۴۹؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص ۴۰۷٫

[۴]. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص ۱۰۹٫

[۵]. ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابی‎طالب، ج۴، ص ۱۱۷؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۵، ص ۴۰ ـ ۴۱٫

**. به کسر دو سین و باء و سکون نون (ابن‌ماکولا، الإکمال فی رفع الارتیاب عن المؤتلف والمختلف فی الأسماء و الکنی والانساب، ج ۴، ص ۳۷۶؛ عبدالکریم بن‌محمّد سمعانی، الانساب، ج ۳، ص ۳۱۲٫

[۶]. ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابی‎طالب، ج۴، ص۱۱۷؛ مجلسی، بحار‌الانوار، ج۴۵، ص ۴۰ ـ ۴۱٫ شیخ مفید الارشاد، ج۲، ص۱۱۰ ـ ۱۰۹٫

[۷]. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص ۱۱۰ ـ ۱۰۹٫

[۸]. ابن‌اعثم، کتاب الفتوح، ج ۵، ص ۱۱۴؛ خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج۲، ص ۳۰٫

[۹]. سید ابن‌طاووس، الملهوف علی قتلی الطفوف، ص ۱۷۰٫

[۱۰]. خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج۲، ص ۳۰٫

[۱۱]. شیخ صدوق، الخصال، ص ۶۸ (ذیل حدیث شماره ۱۰۱) و الامالی، مجلس ۷۰، ح ۱۰، ص ۵۴۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۲۷۴ و ج ۴۴، ص ۲۹۸٫