با سلام. کسی که بخواهد به ماهیّت، جوهره وفلسفه قیام عاشورا تا حدّ زیادی پی ببرد، باید در گام نخست، با نگاه و مطالعه جامع و کامل در باره امام حسین ـ ع ـ، به زندگی، شخصیّت و مقام حضرت به عنوان امام معصوم، شناخت لازم و کافی پیدا کند و سپس با مطالعه و تعمّق لازم در بیانات و گفتار حضرت که در مقاطع مختلف قیام و حتّی پیش از آغاز آن در باره انگیزه حرکت خویش بیان کرده است، با حقیقت و فلسفه قیام آن حضرت تا حدّ زیادی آشنا خواهد شد.


اکنون با این مقدمه و با توجّه به این که بهترین و مطمئن‎ترین سند برای شناخت فلسفه و اهداف نهضت سیدالشهدا ـ ع ـ، کلمات خود آن حضرت و یا امامان دیگر در این باره است، مجموع خطبه‎ها، سخنان، نامه‎ها و وصیت‎نامه امام حسین ـ ع ـ که در باره فلسفه قیام عاشورا است و نیز برخی از تعابیر زیارت‎ نامه‎های متعدّد و مختلف که از امامان دیگر در باره حضرت رسیده است و در آنها به انگیزه قیام پرداخته شده است، مورد مطالعه و بررسی قرار داده و سپس با استخراج فهرست‌وار اهداف قیام، به تفسیر و تحلیل آنها، می‌پردازیم


۱ – امام حسین† در مکه در جمع گروهی از علما و نخبگان دیگر مناطق اسلامی با ایراد خطبه‎ای شور‎انگیز و کوبند‎‎ه، ضمن یادآوری وظیفه سنگین و تکلیف خطیر علما و بزرگان شهرها در باره پاسداری از کیان دین و اعتقادات مسلمانان و پیامدهای سکوت در برابر جنایات امویان، از خاموشی آنان در برابر سیاست‎های دین‌ستیزانه حاکمان اُموی انتقاد کرده و هرگونه همراهی و سازش با آنان را گناه نابخشودنی دانستند‎. حضرت در پایان سخنان خود، هدف از اقدامات و فعالیت‎هایش را برضدّ نظام ستم‎گر حاکم (که چند سال بعد خود را در قالب یک نهضت نشان داد) چنین اعلام فرمودند: «… اَللّهُمَّ اِ‎نَّکَ تَعْلَمُ انَّهُ لَمْ‎ یَکُنْ ما کان مِنا تَنافُساً فی سُلطان، و لا التماساً من فُضول الحُطا‎م، ولکن لِنُُرِیَ (لِنَرُدَّ) المَعالمَ من دینک، ونُظهِرَ الاصلاحَ فی بلادک، ویَأْمَنَ المظلومونَ من عِبادک، و یُعمَلَ بِفَرائِضِکَ و سُنَنِکَ و اَحکا‎مِکَ‎…» (۱) خدایا تو می‎دانی آنچه از طرف ما انجام گرفته است (از سخنان و اقدامات برضدّ حاکمان اُمَوِی) به خاطر رقابت و سبقت جویی در فرمانروایی و افزون‌خواهی در متاع ناچیز دنیا نبوده است، بلکه برای این است که نشانه‎های دینت را (به مردم) نشان دهیم ( برپاگردانیم) و اصلاح در سرزمین‎هایت را آشکار کنیم‎. می‎خواهیم بندگان ستمد‎یده‎ات در امان باشند و به واجبات و سنّت‎ها و احکا‎مت عمل شود. از این جملات می‎توان چهار هدف را برای اقدامات و فعالیت‎های امام حسین ـ ع ـ که در عصر حاکمیّت یزید جزء اهداف قیام حضرت به شمار می‎رفت، استخراج کرد: الف ـ احیای مظاهر و نشانه‎های اسلام اصیل و ناب محمدی ب ـ ا‎صلاح و بهبود وضع مردم سرزمین‌های اسلامی ج ـ مبارزه با ستمگران اُموی جهت تأمین امنیّت برای مردم ستمدیده د ـ فراهم ساختن بستری مناسب برای عمل به احکام و واجبات الهی

 


۲ – امام حسین ـ ع ـ ضمن وصیّت‌نامه‎ای که هنگام خروج از مدینه و در زمان وداع با برادرش محمّد بن‌حنفیّه برای وی نوشت، هدف از حرکت خویش را چنین بازگو کرد: « انِّی لَمْ‎ اَخْرُجْ اَشِراً وَ لا بَطِراً ولا مُفْسِد‎اً وَ لا ظالِماً، وَ ‎اِنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الِاصلاحِ فِی اُمهِ جَدِّی محمدˆ اُریدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ و اَنْهی عَنِ المُنْکَرِ و اَسیرَ بِسیرهِ جَدِّی محمدˆ و اَبی عَلیِّ بنِ‌اَبِی‌طالِبٍ …» (۲) من نه از روی سرمستی و گستاخی و نه برای فساد و ستم‎گری حرکت کردم‎. بلکه تنها برای طلب اصلاح در امّت جدم حرکت کردم. می‎خواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره جدم و پدرم علی بن‌ابی‌طالب عمل کنم‎. ودر جای دیگر می‎فرمایند‎: «اَلّلهُمَّ اِنِّی اُحِبُّ الْمَعْرُوفَ و اَ‎کْرَهُ الْمُنْکَرَ»(۳) خدایا من به معروف اشتیاق و از منکر تنفر دارم‎. و در زیارت‎های مختلف که در باره امام حسین ـ ع ـ از امامان ـ ع ـ وارد شده، این تعابیر فراوان دیده می‎شود: «اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الْصَّلوهَ وَ آتَیْتَ الزَّکوهَ وَ اَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ»(۴) گواهی می‎دهم که تو نماز را بپا داشتی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی‎. از این عبارات، اهداف ذیل را از قیام حضرت، می‎توان استفاده ‎کرد‎: الف ـ طلب اصلاح در امور امّت پیامبر ـ ص ـ ب ـ امر به معروف ج ـ نهی از منکر د ـ عمل به سیره رسول‌خداـ ص ـ و امیرالمؤمنین ـ ع ـ همانند برپایی نماز و پرداخت زکات

 


۳ – حضرت در نامه‎ای که در زمان اقامت خویش در مکّه در پاسخ دعوت به نامه‎های اشراف و بزرگان کوفه مبنی بر آمدن به کوفه، نوشتند، فلسفه قیام خود را چنین بیان فرمودند: «فَلَعَمْرِی مَا الاِمامُ الا العَامِل بِالکِتابِ، و الآخِذ بِالقِسْطِ، و الدّائِنُ بالحَقِّ، و الحابِسُ نَفْسَهُ عَلَی ذاتِ‌اللهِ. والسّلام.»(۵) به جانم سوگند، پیشوا کسی است که به کتاب خدا عمل کند، عدل و داد را محقق سازد، معتقد به حقّ باشد، خود را به آنچه در راه خدا هست پایدار بدارد‎. امام† در این نامه، هدف از قیام را، تلاش در جهت برپایی حکومتی می‎داند که رهبر و پیشوای آن، صفات و امتیازات ذیل را دارا باشد: الف ـ به کتاب خدا حکم کند‎. ب ـ عدالت را در جامعه حاکم کند‎. ج ـ متدیّن ومعتقد به دین خدا باشد‎. د ـ خود را وقف خدا و اهداف الهی کند‎.

 


۴ – حسین بن‌علی در نامه‎ای که ضمن آن از بزرگان بصره دعوت به همیاری و همراهی با وی کرده است، علّت و هدف از نهضت خویش را چنین بیان می‎کند: «اَنَا اَدْعُوکُمْ اِلی کِتابِ الله ِوَ سُنَّهِ نَبِیِّهˆ فَاِنَّ الْسُنَّهَ قَدْ اُمیتَتْ وَ اِنَّ الْبِدْعَهَ قَدْ اُحْیِیَتْ»(۶) من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبرش می‎خوانم‎. همانا سنّت پیامبر ـ ص ـ از بین رفته است و بدعت زنده شده است‎. و در جواب عبدالله بن‌مُطیع می‏فرماید‎: «اِنَّ اَهْلَ الْکُوفَهَ کَتَبُوا اِلَیَّ یَسْأَلُونَنَی اَنْ اَقدِمَ عَلَیْهِمْ لِما رَجَوْا مِنْ اِحْیاءِ مَعالِمِ الْحَقِّ وَ اِماتَهِ الْبِدَعِ»(۷) کوفیان به من نامه نوشته و از من خواسته‎اند به نزدشان بروم‎، چون امیدوارند (که با رهبری من) نشانه‌‎های حقّ زنده و بد‎عت‎ها نابود شود‎. و نیز در نامه‎ای که به شیعیان بصره نوشتند، فرمودند: «فَاِنِّی اَدْعُوکُمْ اِلی اِحْیاءِ مَعالِمِ الْحَقِ وَ اِماتَهِ الْبِدَعِ»(۸) من شما را به زنده کردن نشانههای حقّ و نابود کردن بدعت‎ها می‎خوانم‎. از مجموع نامه و پاسخ حضرت، این اهداف را می‎توان برای نهضت عاشورا استفاده کرد‎: الف ـ دعوت (و عمل) به کتاب خد‎ا و سنّت پیامبر ـ ص ـ ب ـ احیای سنّت پیامبرˆ که از بین رفته است، و برپایی مظاهر حقّ و حقیقت ج ـ از بین بردن بدعت‎ها (که جایگزین احکام خدا و سنّت پیامبرˆ شده است

 


۵ – ابا‎عبدالله درخطبه‎ای که پس از برخورد با حرّ بن‌یزید رِیاحی در منزل «بَیْضَه» ایراد فرمودند، انگیزه قیام خود را با استناد به فرمایش پیامبر ـ ص ـ، چنین بیان کردند‎: ای مردم ! رسول‌خدا ـ ص ـ فرمودند: کسی که فرمانروای ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و پیمان الهی را شکسته و با سنّت رسول‌خدا ـ ص ـ مخالفت ورزیده در میان بندگان خدا با گناه و تجاوزگری رفتار می‎کند، ولی در برابر او با کردار و گفتار خود برنخیزد، برخدا است که او را در جایگاه (عذاب‌آور) آن ستمگر قرار دهد‎. هان (ای مردم‎) بدانید که این‎ها تن به فرمانبری از شیطان داده‎ و اطاعت از فرمان الهی را رها کرده‎ و فساد را نمایان ساخته و حدود خدا را تعطیل نموده‎اند، درآمدهای عمومی (بیت المال) مسلمانان را به خود اختصاص داده‎اند و حرام خدا را حلال و حلا‎لش را حرام کرده‎اند‎ و من شایسته‎ترین فرد برای تغییر دادن (سرنوشت و امور مسلمانان) هستم (۹) از این خطبه و یا نامه، علّت قیام سیدالشهدا† را می‎توان این امر دانست که حاکمان بنی‎اُمَیّه (به ویژه یزید) اقدامات ضدّ دینی زیر را مرتکب شده‎اند: الف ـ فرمانبری از خدا را رها کرده و به اطاعت از شیطان رو آورده‎اند‎؛ ب ـ فساد را (در زمین) آشکار کرده‎اند‎؛ ج ـ حدود الهی را تعطیل کرده‎اند‎؛ د ـ بیت‌المال را به خود اختصاص داده‎اند‎؛ ﻫ ـ حرام خدا را حلال و حلال الهی را حرام کرده‎اند‎. از این رو است که در زیارات وارد‎ه در باره امام حسین ـ ع ـ، شهادت به برپایی احکام الهی و سنّت پیامبرˆ و امیرالمؤمنین† توسط حضرت، داده شده است: شهادت می‎دهم که تو حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام کردی و نماز را بپا داشتی و زکات دادی و امر به معروف و نهی از منکر کردی و (مسلمانان را) با پند‎ و اندرز‎ نیکو، به راه روش خود، فراخواندی (۱۰) و همچنین: «اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَمَرْتَ بِالْقِسْطِ وَ الْعَدْلِ وَ دَعَوْتَ اِلَیْهِما»(۱۱) شهادت می‎دهم که تو به عدل و داد امر کردی و( مسلمانان را) به سوی این دو دعوت کردی

 


۶ – پیشوای سوّم درمنزل «ذوحُسَم» در توجیه حرکت خویش چنین فرمودند: آیا نمی‎بینید که به حقّ عمل نمی‎شود و از باطل بازداشته نمی‎شود؟ (در چنین شرایطی) باید مؤمن، به حقّ خواهان دیدار خدا باشد‎. من چنین مرگی را جز شهادت و زندگی با ظالمان را جز ننگ و خواری نمی‎بینم. (۱۲) امام† در باره ذلت‌ناپذیری خود به عنوان هدف دیگر از قیام خویش، بیانات دیگری نیز دارد، از جمله در مقابل پیشنهاد عبیدالله که حضرت را بین کشته شدن و بین بیعت کردن با یزید مخیّر کرده بود، می‎فرماید: «… هیهاتَ مِنَّا الذِلّه یأبی اللهُ ذلکَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ المؤمنُونَ …»(۱۳) و یا فرمود: هیهاتَ مِنّا اخذ الدنیّه اَبَی اللهُ ذلک وَ رسولُه …(۱۴) از ما دور باد که پستی را پیشه خود کنیم، (چرا که) خدا و رسول او از آن ابا دارند. نکته شایان توجّه در این فراز آن که امام حسین† عدم ذلت‌پذیری خود را مستند به امر خدا و سیره رسول‌خدا و مؤمنان می‎داند، چرا که مؤمن واقعی با پیروی از فرمان خدا و تأسّی به سیره رسول‌خداˆ، به هیچ رو تن به ذلّت نمی‎دهد. و نیز در جای دیگر فرمود: «لا والله لا‎اعطیکم بیدی اعطاءَ الذلیلِ و لا اَفِرُّ فِرارَ العبید.(۱۵) به خدا سوگند، من دستم را (به نشانه بیعت) همانند شخص خوار به آنان (پیروان یزید) نمی‎دهم و همانند فرار بردگان، فرار نمی‎کنم. و باز فرمود: موتٌ فی عِزٍّ خیرٌ من حیاهٍ فی ذُلٍّ. (۱۶) مرگ در عزت، بهتر از زندگی در ذلّت است. از مجموع این سخنان، این اهداف را می‎توان استفاده کرد:

الف ـ ترویج حقّ و عمل به آن
ب ـ نهی از ترویج باطل و بازداشتن از عمل به آن
ج ـ عدم پذیرش زندگی ذلّت‌بار و ننگین دنیا و انتخاب زندگی با سعادت آخرت.

 


۷ – امام صادق† در زیارت اربعین، هدف از نهضت حسینی را چنین بیان می‎فرماید: « وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الْجَهالَهِ وَ حَیْرَهِ الْضَلا‎لَهِ».(۱۷) (حسین بن علی ـ ع ـ) جان خویش را در راه تو (خدا) فدا کرد تا بندگانت را از بی‎خبری و سرگردانی گمراهی نجات دهد‎. از دیدگاه امام ششم، سیدالشهدا ـ ع ـ با نهضت عاشورا، اهداف زیر را تعقیب می‎کردند:

الف ـ نجات مسلمانان از بی خبری نسبت به احکام دین و وظایف خویش در برابر پروردگار
ب ـ رهایی بندگان خدا از گمراهی با آگاه ساختن آنان به لزوم پیروی از رهبران واقعی دین نتیجه بحث با اندکی دقّت در اهداف استخراج شده از این بیانات، ملاحظه می‎شود که امام علّت، انگیزه و حقیقت قیام خویش را، مبارزه با منکرات فراوان در جامعه اسلامی و تبلیغ و ترویج معروف در بین مسلمانان، اعلام می‎کنند‎
بنابراین، فلسفه اصلی و نهایی نهضت حضرت را می‎توان در یک هدف جا‎مع و کلّی یعنی «احیای فرهنگ اسلام اصیل و ناب محمدی ـ ص ـ و زدودن زنگارهای تحریف‎ و بدعت‎ از دین جدّشان» خلاصه کرد‎. البته حضرت راهکار و ابزار لازم جهت جامه عمل پوشاندن به این هدف را، در عنصر «امر به معروف و نهی از منکر» می‎دانند‎. از این‎رو در وصیّت‌نامه خود به محمّد بن‌حنفیه می‎نویسند:
«ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر» و یا (چنان‎ که گذشت) در زیارت‎نامه‎های مربوط به حضرت آمده است: «… وَ اَمَرْتَ بالمعروف وَ نَهَیْتَ عَن المنکر» توضیح مطلب آن‎که: اگر حضرت علّت حرکت خویش را مبارزه با اموری، هم‎چون رواج بدعت‎ها، مخالفت با کتاب خدا و حلال و حرام الهی، نابودی سنّت پیامبر ـ ص ـ ، شیطان محوری و ترک خدا محوری، فساد، ظلم، بی‎عدالتی و ناامنی در جامعه اسلامی، تعطیلی حدود الهی، در انحصار گرفتن و تاراج بیت‌المال مسلمانان و … می‎دانست، تمام این امور حاکی از فراوانی و شیوع امری به نام «مُنْکَر» در جامعه اسلامی بود‎، که حضرت خود را موظّف به نهی از آن می‎دانستند‎. و نیز اگر اباعبدالله ـ ع ـ جامعه اسلامی را به اموری از قبیل: عمل به کتاب خدا و سنّت پیامبر ـ ص ـ، احیای مظاهر و نشانه‎های حقّ، ایجاد امنیّت، اصلاح و بهبودی وضع امور امّت و مسائلی از این قبیل، فرامی‎خواند، این مسأله نشان‎گر آن است که امری به ‎نام «معروف» در جامعه از بین رفته یا دست کم در حال نابودی بود‎.

 

 


از این‎رو اگر حضرت از بیعت با یزید امتناع ‎کرده و با این عمل، از یک‎سو، آمادگی خود را برای شهادت و مقاومت در برابر حکومت یزید اعلام ‎کرد، و از سوی دیگر، تلاش خود را جهت برانداختن حکومت یزید و تأسیس حکومت اسلامی، به کار ‎گرفت، در واقع سرباززدن از بیعت، به معنای نهی از منکر، ترویج معروف و اتمام حجّت با مسلمانان در باره حرمت سکوت در برابر بدعت‎ها و جنایات بنی‎اُمَیّه بود و بیعت و یا حتّی سکوت در مقابل چنین حکومتی، افزون بر آن که ترویج منکر و مبارزه با معروف بود، عذر و بهانه‎ای نیز برای افراد عادّی در همکاری با حاکمان اُموی می‎شد‎.

 


به دیگر سخن‎، آنچه در سیره حسین بن‌علی‡ به عنوان امام معصوم، مسلم و غیرقابل تردید به نظر می‎رسد، آن است که شخصیّتی همانند امام حسین ـ ع ـ حاضر نبودند با شخصی هم‎چون یزید بیعت کرده و حکومت وی را به رسمیّت بشناسند‎، چرا که حضرت با مشاهده و بررسی عمق انحرافات امّت اسلامی در عصر حکومت معاویه و سپس حکومت یزید، به این نتیجه رسیده بودند که دیگر نمی‎توان با موعظه و خطبه‎های آتشین و سخنرانی‎های تهدیدآمیز و تحریک‌کننده، انحرافی را که در مبانی اعتقادی و سیا‎سی جامعه اسلامی و نیز در دستگاه خلافت رسوخ کرده، از بین ببرند‎. بلکه تنها راه درمان و نجات امّت اسلامی، برپایی یک نهضت عمیق است که بازتاب و گستره آن، افزون بر آن‎که فرامکانی باشد، فرازمانی نیز بوده و در گستره زمان، الگویی برای آزاد مردان تاریخ باشد‎. البته در مقابل، یزید کسی نبود که بدون بیعت گرفتن از امام ـ ع ـ، ساکت بنشیند، چرا که به رسمیّت نشناختن حکومت از سوی افرادی هم‎چون حسین بن‌علی ـ ع ـ، به معنای ردّ مشروعیّت آن و آمادگی برای مبارزه با حکومت بود و یزید به خوبی به این موضوع آگاهی داشت‎.
اخیرا کتابی تحت عنوان «مقتل جامع امام حسین (ع)» وارد بازار شده است که زحمات بسیاری برای آن کشیده شده و کار گروهی از محققان تاریخ زیر نظر استاد مهدی پیشوایی است.

 

 

منبع:پرسمان



پی نوشت:
۱٫ ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۳۹‎؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، ص۸۱ ـ ۸۰‎

۲٫ . ابن‌اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج۵، ص۲۱؛ خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج۱، ص۱۸۹ ـ ۱۸۸؛ و نزدیک به این تعابیر: ابوجعفر محمّد بن‌علی بن‌شهراشوب ، مناقب آل‌ابی‌طالب ، ج۴، ص۹۷‎

۳٫ ابن‌اعثم ، همان، ج ۵، ص ۱۹؛ خوارزمی، همان، ج ۱، ص۱۸۶

۴٫ کلینی، الفروع من الکافی، ج۴، ص ۵۷۸؛ ابن‌قولویه، کامل‌الزیارات، صفحات ۳۷۱، ۳۷۶، ۳۷۸ ـ ۳۸۰، ۴۰۲ و ۵۱۸؛ شیخ طوسی، مصباح‌المتهجد، ص۷۲۰ و تهذیب الاحکام، ج۶، ص۶۷؛ ابن‌طاووس، اقبال‌الاعمال، ج۲، ص۶۳ و ج۳، ص۱۰۳٫ هم چنین ر. ک: شیخ عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، ترجمه مهدی الهی قمشه‎ای، تهران، انتشارات علمی، [بی تا]، زیارت مخصوصه امام حسین ـ ع ـ، ص ۷۵۸، زیارت‎‎های مطلقه امام حسین ـ ع ـ، صفحات ۷۷۵، ۷۷۷، ۷۷۸ ـ ۷۷۹، ۷۸۳، زیارت امام حسین ـ ع ـ در نیمه رجب، ص ۸۰۷ ، زیارت امام حسین ـ ع ـ در شب‎های قدر، ص۸۱۱ ، زیارت امام حسین ـ ع ـ در روزهای عید فطر و قربان، ص ۸۱۶ و زیارت امام حسین ـ ع ـ در روز عرفه‎، ص ۸۲۵٫ ناگفته نماند «شهادت دادن» در اینجا به مفهوم متعارف آن یعنی گواهی کردن و تأیید یک موضوع مادّی و حقوقی نیست، بلکه بیان یک حقیقت معنوی و اعتراف به یک واقعیت است که با انگیزه معنوی صورت گرفته است‎. یعنی من این واقعیت را درک می‎کنم که نهضت تو به انگیزه امر به معروف و نهی از منکر بوده است نه به علّت دعوت کوفیان یا علل دیگر‎. بنابراین اگر تلاش‎ها و کارهای دیگری صورت گرفته است، همه برای رسیدن به آن هدف و آرمان بزرگ بوده است.‎

۵٫ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۵۳؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۹٫

۶٫ طبری، همان، ج ۵، ص۳۵۷‎‎؛ بَلاذُری، انساب‌الاشراف، ج۲، ص۳۳۵٫

۷٫ ابوحنیفه دینوری، الاخبار الطِّوَال، ص۳۶۴‎.

۸٫ همان، ص۳۴۳ ـ ۳۴۲٫

۹٫ طبری، تاریخ الامم والملوک، ج۵، ص۴۰۳ ؛ بَلاذُری،انساب الاشراف، ج۳، ص۳۸۱ ؛ بَلاذُری خطبه یاد شده را از عبارت: «انّ هؤلاء …» به بعد نقل کرده است.

۱۰٫ شیخ‌عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، زیارت مطلقه امام حسین، ص۷۷۹‎.

۱۱٫ شیخ‌عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، ص۸۰۳٫

۱۲٫ طبری، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۴؛ طبرانی، المُعجَم الکبیر، ج۳، ص۱۱۵؛ خوارزمی، مقتل‌الحسین، ج۲، ص۵ (با اندک تفاوتی در عبارات.

۱۳٫ مسعودی، اثبات‌الوصیه، ص ۱۶۶؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۹۹؛ ابن‌نما، پیشین، ص۴۰؛ ابن‌ابی‎الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۳، ص۲۵۰٫

۱۴٫ خوارزمی، پیشین، ج۲، ص ۷٫

۱۵٫ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص ۹۸؛ طبرسی، إعْلامُ الوَرَیٰ بِأعْلامِ الهُدَیٰ، ص۲۳۸؛ خوارزمی، پیشین، ج۱، ص۲۵۳؛ ابن‌شهراشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج۴، ص۷۵؛ ابن‌نما، مُثِیرُ‌الاحزان، ص۵۱٫

۱۶٫ ابن‌شهراشوب، پیشین، ج۴، ص ۷۵٫

۱۷٫ شیخ طوسی، تهذیب‌الاحکام، ج۶، ص۱۲۶؛ شیخ طوسی مصباح‌المتهجد، ص۷۸۸؛ محمّد بن‌جعفر المشهدی، المزار الکبیر، تحقیق جواد القیومی الاصفهانی، ص۵۱۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۹۸، ص۳۳۱٫