قرآن تلاوت کردن سر مقدس سید الشهداء علیهم السلام از معتبر ترین و مستند ترین روایات و اسناد تاریخی است، که در چند مورد انجام گرفته است که به برخی از آن موارد اشاره می کنیم:
۱ – 
زید‌بن‌اَرقم می‌گوید: سر مطهّر را که بالای نیزه‏ای بود، از پیش من عبور دادند، من در غرفه‏ای بودم. چون برابر من رسید، شنیدم که آیه «‎اَمْ حَسِبْتَ اَنَّ ‏اَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کَانُوا مِنْ آیَاتِنَا عَجَباً» (کهف، ۹٫ «آیا پنداشتی که اصحاب کهف و رقیم، آیات شگفتی از نشانه‏های ما بودند؟».) را می‏خواند. به خدا سوگند، مو بر تنم راست شد و صدا زدم: ای پسر رسول‌خدا، به خدا سوگند، (داستان) سر تو بسیار شگفت‏تر است.( شیخ مفید، الإرشاد، ج۲، ص ۱۱۷؛ طبرسی، اعلام الوَریٰ باعلام الهُدیٰ، ص۲۴۸؛ اربلی، کشف الغمه فی معرفه‌الائمه‰، ج۲، ص ۲۷۹٫ در توضیح مقصود زیدبن‌اَرْقَم میتوان گفت: که اگرچه ماجرای اصحاب کهف و رقیم شگفتانگیز بوده است، اما آنان پس از مرگشان سخن نگفتند، اما داستان سر تو شگفتانگیزتر است، چرا که پس از جدا شدن از بدن، سخن گفته و قرآن میخواند.)
ابن‌شهرآشوب مینویسد:
سر امام حسین ـ ع ـ را در کوفه، در بازار صرّافان بر نیزه کرده بودند، از سر، صدایی آمد و سوره کهف را تا آیه «إنَّهُمْ فِتْیَهٌ آمَنُوا بِرَبِّهِم وَ زِدْناهُم هُدیً» (کهف، ۱۳٫ «آنان جوانانی (یا جوانمردانی) بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم». ) تلاوت کرد. این امر شگفت‌انگیز جز بر گمراهی آنان نیفزود. چون آنان سر را بر درختی آویختند، از آن سر تلاوت آیه «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا اَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»( شعرا، ۲۲۷٫ «آنان که ستم کردند، به زودی میدانند که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت».) شنیده شد.( ابن‌شهرآشوب، مناقب آل‌ابی طالب، ج۴، ص ۶۸٫)

 

 

۲ – قرآن خواندن و سخن گفتن سر امام حسین ـ ع ـ با حارث‌بن‌وُکَیْدَه
یکی دیگر از موارد قرآن خواندن سر مقدس ابی عبدالله علیه السلام مربوط به حوادث بین راه کوفه تا شام است، طبری امامی به نقل از حارث‌بن‌وُکَیْدَه، چنین نگاشته است:
من از حاملان سرِ حسین بودم که شنیدم سر، سوره کهف را میخواند. در خود شک کردم که من صدای ابیعبدالله را میشنوم. به من گفت: ای پسر وکیده، آیا دانستی همه ما ائمه زنده هستیم و نزد پروردگارمان روزی میخوریم؟
با خود گفتم: سر را سرقت کنم. فرمود: ای پسر وُکَیْدَه، این کار برای تو ممکن نیست. (گناه) ریختن خونم نزد خدا بزرگتر از حمل سرم است. رهایشان کن، زمانی که غُلها و زنجیرها در گردنهایشان باشد و بر رو (به سوی جهنم) کشیده شوند، خواهند دانست.( محمدبن‌جریر طبری، دلائل‌الامامه، ص۷۸ و همو، نوادر المعجزات، ص ۱۱۰ ـ ۱۱۱٫ )

 

 

۳ – از مِنهال‌بن‌عمرو نقل شده است که من در دمشق بودم و دیدم وقتی سر حسین‌بن‌علی وارد شهر دمشق شد مردی در جلوی او سوره کهف را می‌خواند تا به این آیه رسید: «أمْ حَسِبْتَ أنَّ أصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً» در این لحظه، خداوند سر را به سخن آورد که با بیان فصیح فرمود: کشتن من و حمل سر من از ماجرای اصحاب کهف عجیب‌تر است.( قطب‌الدّین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۵۷۷٫) ابن‌شهرآشوب اضافه می‌کند که علاوه بر آن، ذکر «لا قُوّهَ الا بِالله» نیز از سر حضرت شنیده شده است.( ابن‌شهرآشوب، مناقب آل‌ابی‌طالب، ج۴، ص۶۸)

 

 

منبع:پرسمان