در این باره، به دو گزارش تاریخى اشاره مى‏کنیم:


۱ – 
امام پس از ورود به نیشابور دستور ساخت حمام، حفر قنات و ساخت حوض آب را در جوار مسجد داد و این مکان به گرمابه رضا (علیه‏السلام) شهرت یافت. در آنجا ماده آهویى به آن بزرگوار پناه آورد؛ به این مصرع از شعر ابن حماد شاعر توجه کنید:«الذى لاذبه الظبیه و القوم جلوس..؛ کسى که آهو بدو پناه برد در حالى که مردم نشسته بودند».(۱).


۲ – 
شخصى بنام عبدالله که زیدى مذهب بود واعتقادى به امامت امام رضا (علیه‏السلام) نداشت، مى‏گوید: همراه امام بودیم و در صحرا گله آهویى پیدا شد ناگاه آن سرور به یک بچه آهویى اشاره کرد، دیدیم فوراً آن بچه آهو آمد تا برابر آن حضرت ایستاد و امام(علیه‏السلام) دست مرحمت بر سر آن بچه آهو کشید و او را به غلام خود سپرد. در آن حال بچه آهو مضطرب شد و خواست به چراگاه خود برگردد.


آن حضرت سخنى با آن بچه آهو فرمود که ما نفهمیدیم، لکن بچه آهو آرام گرفت و از اضطراب افتاد! چون این پیش آمد شد، آن حضرت به من فرمود: آیا ایمان نیاوردى؟ یعنى: پس از دیدن این معجزه به امامت من اعتقاد پیدا نکردى؟ عرض کردم: چرا اى آقاى من! تویى حجت خدا و من توبه مى‏نمایم به سوى خدا از اینکه تا حال قایل به امامت تو نبودم. آنگاه آن حضرت به آن بچه آهو فرمود: اینک برو به سوى چراگاه خود آن بچه آهو شروع کرد به گریه کردن و دیدیم اشک از چشمان او جارى شد و خود را به آن جناب مى‏مالید. آنگاه آن حضرت رو به من کرد و فرمود: آیا مى‏دانید این بچه آهو چه مى‏گوید؟ عرض کردم: خدا و پسر پیغمبرش اعلمند فرمود مى‏گوید: چون مرا به جانب خود خواندى و من اطاعت کرده و به خدمتت آمدم امید داشتم که از گوشت من تناول فرمایى لکن حال که مرا مرخص فرمودى من گریان و محزونم که قابل نبودم از گوشت من بخورى تا به آن فیض برسم.(۲)


ضامن آهوست چشمان دو شهد روشنت کاش آهوى بیابان دو چشمت مى شدم‏غرق در دریاى عرفان دو چشمت میشدم کاش یک شب میشدم خیس نگاه سبز تو شاهد اعجاز باران دو چشمت میشدم کاش یک شب نور مینوشیدم از چشمان تو(۳)

 

 

منبع:پرسمان



پی نوشت ها
۱)
مناقب، ج‏۴، ص ۳۴۸.
۲)
سید هاشم بحرانى، مدینه المعاجز،
۳)
رضا اسماعیلى