انسان رشد یافته چنین انسانی است که تسلیم ولی خدا، تسلیم عقل کل باشد و جامعه‌ی رشد یافته هم چنین جامعه‌ای است که تسلیم باشد. این که سلمان، سلمان شد به همین دلیل بود که بدون اجازه و رضایت امیر المؤمنین (علیه السّلام) پلک نمی‌زد. فضیلت سلمان این جمله‌ی امام صادق (علیه السّلام) است که فرمود: «جَعَلَ هَوَاهُ هَوَا أمیرَ المُؤمِنین» سلمان با خود کاری کرده بود که حتّی میل او مطابق میل امیر المؤمنین (علیه السّلام) بود؛ یعنی در زوایای قلب او هم هیچ چیزی نبود جز آنچه که امیر المؤمنین (علیه السّلام) می خواست.

دیدی که ما باید نسبت به زیارت پیدا کنیم علاوه بر این‌که معارف بلندی در زیارت جامعه‌ی کبیره و کلّاً در زیارات و ادعیه‌ی رسیده از معصومین وجود دارد علاوه بر این‌که معارف را از این‌جا بفهمیم دید ما باید این باشد که در زیارت داریم با معصوم تجدید عهد می کنیم، داریم وفای به عهد می کنیم، چه در زیارت معصوم از نزدیک که انسان کنار مرقد مطهّر آن‌ها برود و چه آن‌ها را از دور زیارت کند. با این دید که زیارت کردن تجدید عهد است با این دید یک مستحب در عرض سایر مستحبّات نیست. زیارت کردن مثل نماز یا روزه‌ی مستحبّی نیست، وفای به عهد است. اگر این زیارت در برنامه‌ی زندگی تو نباشد جفا کردی، نقص داری، در وفای به عهد کامل نیستی. زیارت کردن یا زیارت خواندن صرفاً یک مستحب نیست، مثل یک نافله‌ی مستحبّی خواندن نیست، خیر! این‌جا اگر کم کاری کردی جفا کردی.

مرحوم علّامه امینی در جلد ۵ کتاب الغدیر، فرموده است. می دانید بلال بعد از رحلت پیغمبر و قضایایی که برای امیر المؤمنین (علیه السّلام) پیش آمد بلال به خاطر اعتراض به وضع موجود از مدینه رفت علاوه بر این‌که اصلاً طاقت ماندن در مدینه‌ای را که پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در آن نبود را نداشت و رفت. یک مدّت گذشت، -عرض کردم این را ماجرا را مرحوم علّامه امینی نقل کرده است- بلال پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را در خواب دید. پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: بلال به ما جفا کردی. بلال گفت: چرا؟ پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: چرا به زیارت ما نمی‌آیی؟ بلال بلافاصله روز بعد راهی مدینه شد. بنابراین زیارت نرفتن یا زیارت نکردن و نبودن زیارت در برنامه‌ی انسان یا حتّی کم بودن نقص است.