پروردگار عالم در این دنیا در این عالم هستی عوالمی دارد. پایین‌ترین عالم آن همین عالم دنیا است. شما محدود به زمان هستید، محدود به مکان هستید، همین‌جا که نشسته‌اید از چند متر آن طرف‌تر از دیوار خبر ندارید. بالاتر از این عالم، عالم برزخ است که عالم برزخ بسیار بسیار متکامل‌تر از این عالم است؛ هم لذّت‌ها و هم عذاب‌های آن. اصلاً عالم وقتی به سمت کمال می‌رود بالاتر می‌رود. این است که شما شنیده‌اید خدای نکرده قیافه‌ی برزخی فرد آن‌جا قیافه‌ی چند حیوان را با هم دارد. این تعبیر روایات است. این در عالم دنیا امکان‌پذیر نیست. گربه همین قیافه‌ی گربه‌ای خود را دارد، سگ یک قیافه دارد ولی ما موجودی نداریم که چند صورت را با همدیگر داشته باشد. آن کسی که دچار عذاب می‌شود، خدای نکرده صفات این حیوانات در او وجود دارد، صفات مختلف حیوانات در او وجود دارد و نتوانسته خود را پاک کند آن‌جا یک مرتبه با قیافه‌ای مواجه می‌شود که چند صورت چه بسا حیوانات مختلفی است و بدتر این است که همه می‌شناسند او چه کسی است. در روایت آمده است که قیافه‌هایی پیدا می‌شود که «یَحسِنُ عِندَهَا القِرَدَهُ وَ الخَنَازیرِ»[۱] میمون‌ها و خوک‌ها چهره‌های زیباتری از آن‌ها دارند!

مرحوم آقا بزرگ تهرانی از علمای بزرگ شیعه است. ایشان می‌گوید من بعد از مرگ استادم، آقای سیّد احمد کربلایی از عرفای نجف بود را در خواب دیدم. می‌فهمیدم که ایشان از دنیا رفته‌اند و در برزخ هستند. از او سؤال کردم آن‌جا چه خبر است؟ انگشت او را در خواب گرفته بودم. محکم انگشت سبابه‌ی او را که من در دست گرفته بودم بیرون کشید و لبخندی زد و گفت: (حلوای تن ترانی تا نخوری ندانی) باید به این‌جا بیایی و بخوری ببینی چیست، با حلوا حلوا گفتن دهان تو شیرین نمی‌شود، باید بیایی و بچشی. تا وقتی انسان به برزخ نرود و آن‌جا را نبیند و نفهمید چطور است نمی‌تواند درک کند. این تنها در مورد برزخ است که در فاصله‌ی کوتاهی از ما قرار دارد. بالاتر از آن عالم قیامت است که واقعاً ما هیچ درکی از آن نداریم.

 


پی نوشت ها

[۱]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج‏ ۵، ص ۳۶۸٫