در این متن می خوانید:
      1. دو حجّت خدای تعالی
      2. حجّت عقل
      3. حجّت ظاهری خداوند
      4. رسالت حجّت ظاهری
      5. عدم درخواست اجر از مردم توسّط پیامبران (علیهم السّلام)
      6. مهمترین رسالت پیامبر و ائمّه (علیهم السّلام)، بیدار کردن عقل
      7. حاکمیّت و حسابگری عقل
      8. عقل و استفاده از عمر
      9. عقل حجه الله است
      10. هماهنگی عقل و تدیّن
      11. دیدن انسان با چشم دل
      12. ظرفیت انسان در تسخیر جهنّم
      13. آیاتی در مورد اثبات شهادت زمین
      14.  دستور خدای متعال به آتش در داستان حضرت ابراهیم (علیه السّلام)
      15. تغییر ماهیت آتش به امر خدای عزّ و جلّ
      16. عالم مظهر اسماء خدای متعال
      17. تمام موجودات جنود خدای تعالی هستند
      18. یک مثال از جنود خدای تعالی
      19. ویژگی‌های حضرت عبد المطّلب (علیه السّلام)
      20. عظمت عبد المطّلب در نزد ابرهه
      21. درخواست عبد المطّلب از ابرهه
      22. جواب عبد المطّلب به ابرهه
      23. معجزه‌ی بودن خانه‌ی خدای متعال
      24. ویژگی سنگ سجّیل
      25. معنی عصف مأکول
      26. تعریف لغوی وتد
      27. فرعون، صاحب وتد
      28. عصای موسی و معجزه‌ی الهی
      29. شکافته شدن دریا به امر خدای تعالی
      30.  مثال‌های قرآنی درسی برای توحید
      31. نمونه‌ی دیگر از قدرت پروردگار، صحرای طبس
      32. ضعف اطّلاعاتی ما در ماجرای طبس
      33. از بین رفتن تفنگداران با عنایت خدا
      34. توکّل به خدای متعال
      35. خدای متعال صاحب ما است
      36. امتحان الهی در ترس از غیر خداوند متعال
      37. امام زمان اسم اعظم خدای تعالی
      38. شناخت خدای عزّ و جلّ با اسماء الهی
      39. عالم محضر خدا است
      40. حرکات مختلف زمین
      41. شباهت زمین و گهواره
      42. معنای ذلول
      43. بهره‌های زمین برای انسان
      44. جمع بودن صفات خدا در زمین  
      45. احاطه‌ی اسماء الهی
      46. انواع عذاب الهی از طرف زمین
      47. وظایف زمین در روز قیامت
      48. زمین مرکز امتحان الهی
      49. بازگشت انسان پس از مرگ به زمین
      50. ظرفیت اسرار آمیز زمین
      51. اطاعت زمین از دستور الهی
      52. جمع شدن همه در روز قیامت
      53. قطع ارتباط با نسل‌های گذشته
      54. روز قیامت یوم الجمع است
      55. بی‌پناهی انسان در روز قیامت
      56. معنای روز تغابن
      57. اخراج انسان از زمین
      58. مشاهده‌ی تمام اعمال در روز قیامت

 

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ وَ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِ نُفُوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ بَقِیَّهِ اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْوَاحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ عَجَّلَ الله فَرَجَهُ وَ سَهَّلَ اللَّهُ ظُهُورِهِ وَ رَزَقَنَا الله صُحْبَتَهُ وَ نُصْرَتَهُ ‏وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ».

دو حجّت خدای تعالی

خداوند منّان دو حجّت در میان خلایق خود قرار داده است. فرمایش مولی المؤحدّین، امیر المؤمنین (علیه الصّلاه و السّلام) است. «إِنَّ لِلّهِ حُجَّتَیْنِ». خدا در میان بندگان خود دارای دو حجّت است.

_MG_1543

حجّت عقل

«حُجَّهً بَاطِنَهً وَ هِیَ العَقل» یکی حجّتی است که خدا این حجّت را در درون هر کسی قرار داده است و با وجود این حجّت خدا، انسان باید زیر چتر او زندگی بکند و اگر به او اعتنا نکند، پشت پا به حجّت خدا زده است، آن عقل است. شرعاً اطاعت از عقل واجب است. خدا این چراغ را روشن کرده است. چندین چراغ دارد و بیراه می‌رود            بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش

آدم با عقل زندگی بکند خیلی کارها را نمی‌کند. به درون خود مراجعه بکند و از عقل خود مدد بگیرد، عقل اجازه‌ی خیانت به انسان نمی‌دهد. عقل دروغ را بد می‌داند، عقل کمال‌جو است. عقل به وجوب دفع ضرر و جلب منفعت فتوا می‌دهد. انسان عقل را حاکم بکند، عادلانه داوری می‌کند و جلوی زیان‌های انسان را می‌گیرد و کسی که زیر بار عقل نرفت، ضایع می‌شود.

حجّت ظاهری خداوند

 خدا یک حجّت ظاهری قرار داده است و آن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، ائمّه‌ی اطهار (علیهم السّلام) هستند.

رسالت حجّت ظاهری

رسالت حجّت بیرونی این است که این حجّت درونی را استخراج بکند. تعبیر حضرت امیر (علیه السّلام) «وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ»[۲] عقل خفته است، عقل نهفته است، انسان غریزی، آدم هوایی، آدم گرفتار تمایلات نفسانی عقل را زیر پرده‌های هوی و هوس خود مخفی کرده است. حاکم معزول است.

این پیامبر که حجّت ظاهری است و ائمّه (علیهم السّلام) این‌ها می‌آیند دست ما را می‌گیرند، می‌گویند ما اصلاً برای نجات شما آمدیم. ما که نیازی به شما نداریم. هیچ پیغمبری نیاز به مردم ندارد.

_MG_1554

عدم درخواست اجر از مردم توسّط پیامبران (علیهم السّلام)

«قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ»[۳] چه وقت ما از شما مزد خواستیم؟ چه زمانی از شما توقّع داشتیم؟ ما می‌گوییم آمدیم شما را درمان رایگان بکنیم. آمدیم شما را از آتش جهنّم نجات بدهیم. در این جهت ما نه از شما تشکّر می‌خواهیم، نه پاداش می‌خواهیم، نه مزد می‌خواهیم.

مهمترین رسالت پیامبر و ائمّه (علیهم السّلام)، بیدار کردن عقل

یکی از مهمترین رسالت‌های پیامبران و ائمّه‌ی معصومین این است که عقول خفته را در درون ما بیدار می‌کند. یعنی یک انقلاب در درون. عصاره همان انقلاب است.

حاکمیّت و حسابگری عقل

یک انقلاب عقلانی در وجود انسان محقّق می‌شود، در این انقلاب عقل پایمال شده است، مستضعف به حکومت می‌رسد و هوی و هوس را در اختیار خود قرار می‌گیرد. عقل که حاکم شد انسان هیچ کار بی‌رویه نمی‌کند، کار سلیقه‌ای نمی‌کند، با تصمیمات لحظه‌ای باری به هر جهت زندگی نمی‌کند.

 بلکه همیشه آینده را می‌سنجد. این عقل است، عقل حسابگر است. می‌گوید امروز فردا دارد. این کار نتیجه دارد. تو تحت نظر هستی. اوضاع و احوال همین‌طور که الآن است، نمی‌ماند. عالم، عالم تحوّل است. دگرگونی‌ها است، بالا و پایین شدن‌ها است.

عقل و استفاده از عمر

ببین برای آینده‌ی خود داری چه کار می‌کنی؟ اگر عقل به میدان آمد، جوان جوانی خود را به این سادگی از دست نمی‌دهد. در اختیار هوی و هوس و دوست بد و پایه‌ی ماهواره‌ها و CD‌های خانمان‌برانداز، صحنه‌های عفت‌سوز و غیرت‌سوز و در آخر چه؟ به کجا می‌خواهی بروی؟ امروز فردایی دارد. این پرده کنار برود چه؟ هیچ مشکلات آن را سنجدیدی؟

_MG_1567

عقل حجه الله است

عقل به عنوان یک حجه الله در اسلام مطرح است. هیچ مکتبی به اندازه‌ی اسلام برای عقل احترام قائل نشده است. دیگر بالاتر از این تعبیر که نمی‌شود. عقل حجّه الله است. حجّت خدا است و کسی به عقل خود عمل بکند، اطاعت از حجّت خدا کرده است و عقل و شرع و قلب اگر عقل حاکم باشد، آدم را هم در شرع استوار می‌کند، هم به شهود می‌رساند. این مسئله از نظر بینش منطقی به دست مرحوم صدر المتألهین (رضوان الله تعالی علیه) انجام شد که پایگاه عقل و شهود و وحی را یک‌جا می‌داند، معال و مقصد آن‌ها را یک‌جا می‌داند.

هماهنگی عقل و تدیّن

کسی که متدیّن باشد، عاقل است. کسی که عاقل است، متدیّن است. عاقل، متدیّن تا از حجاب‌ها عبور نکند و حقایق را با چشم باطن نبیند و شهود نکند، خود را پیروز نمی‌بیند.

دیدن انسان با چشم دل

«کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ * لَتَرَوُنَّ الْجَحیمَ»[۴] باید انسان به جایی برسد که نه آتش جهنّم را با مفهوم بفهمد بلکه آتش جهنّم را با چشم دل باید دید و دیدنی هم است.

ظرفیت انسان در تسخیر جهنّم

انسان یک ظرفیتی دارد که می‌تواند جهنّم را در باطن خود تحت تسخیر داشته باشد و نسوزد. آنچه را که شما در مورد حضرت ابراهیم خلیل از قرآن کریم یاد گرفته‌اید که خدا به آتش دستور داد «یا نارُ کُونی‏ بَرْداً وَ سَلاماً عَلى‏ إِبْراهیمَ»[۵] خدا به آتش فرمان می‌دهد.

آیاتی در مورد اثبات شهادت زمین

 این هم یکی از آن قضایایی است که در ارتباط با بحث شهادت زمین می‌تواند برای ما یکی از قرائن و دلائل باشد که موجودات همه شعور دارند، مخاطب خدا قرار می‌گیرند، خدا به موجودات دستور می‌دهد و آن‌ها هم دستور خدا را مو به مو اجرا می‌کنند.

 دستور خدای متعال به آتش در داستان حضرت ابراهیم (علیه السّلام)

خدای متعال آتش را مأمور به سوزاندن کرده است. این آتش که می‌سوزاند، خود که نمی‌سوزاند خدا به او گفته است که بسوزان ولی همین آتشی را که خدا برای سوزاندن آفریده است وقتی حضرت ابراهیم را در آتش انداختند، خدا به آتش دستور داد که «کُونی‏ بَرْداً» این آتش که باید حرارت بشود، داغ بشود و انسان را گداخته بکند و به خاکستر تبدیل بکند، تا خدا فرمود: «کُونی‏ بَرْداً» سرد شو.

تغییر ماهیت آتش به امر خدای عزّ و جلّ

در این روایت دارد این آتش آن‌چنان برودت پیدا کرد که دندان‌های حضرت ابراهیم از سرما به هم می‌خورد. در آتش بود و آتش مثل این دستگاه‌های برودتی و حرارتی که دو تا خاصیت دارد پیچ این را عوض می‌کنید، در یک فصل می‌تواند گرما تولید بکند، در یک فصلی می‌تواند سرما تولید بکند، این آتش سوزانی که شعله می‌کشید، نه این‌که شعله‌های آن خاموش شد، نه این‌که آتش خاموش شد همین آتش با این‌که آتش بود، عوض این‌که حرارت بدهد، برودت می‌داد. خدا به او دستور داد، او هم دستور را شنید و اطاعت هم کرد. «یا نارُ کُونی‏ بَرْداً» تا سرد شد و حضرت ابراهیم لرزید خدای منّان تکمیل کرد و فرمود: «وَ سَلاماً» نه سردی که ابراهیم سرما بخورد، اذیّت بشود. نه برد سلام باش، یعنی یک خنکی که برای او گوارا باشد، سلامتی او را تأمین بکند. «کُونی‏ بَرْداً وَ سَلاماً». این‌جا بود که آتش بر ابراهیم گلستان شد. آتش سوزان، آتش خانمان‌برداز، آتشی که خانمان کسی را خاکستر می‌کند، برای حضرت ابراهیم گلستان شد. خاصیّت گلستان را پیدا کرد و در روایت دارد که «جُزنَاهَا وَ هِیَ خَامِدَه»[۶] عدّه‌ای از آتش جهنّم عبور می‌کنند ولی آتش برای آن‌ها آتش نیست. آتش مأموریّت سوزاندن آن‌ها را ندارد.

عالم مظهر اسماء خدای متعال

خدای منّان، خدای متعال، خدای حکیم عالم را اسماء خود قرار داده است، مظهر اسماء خود قرار داده است و به ما عقلی داده است که ما با این عقل پی ببریم که قدرت در دست خدا است. چون قدرت او محدود نیست. خدا قدرت دارد هر چیزی را به هر چیز دیگر تبدیل بکند.

تمام موجودات جنود خدای تعالی هستند

تعبیری که قرآن کریم دارد «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»[۷]، تمام موجودات زمین و تمام موجودات آسمان جنود خدا هستند، لشکر هستند، قشون هستند، ارتش خدا هستند. قرآن کریم در این زمینه که موجودات جنود پروردگار خدای متعال هستند، چند نمونه از کارهای نظامی موجودات در مصاف با دشمنان خدا را برای ما مطرح فرموده است.

یک مثال از جنود خدای تعالی

 یک مورد آن برای ابرهه است. «أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفیلِ * أَ لَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فی‏ تَضْلیلٍ * وَ أَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْراً أَبابیلَ * تَرْمیهِمْ بِحِجارَهٍ مِنْ سِجِّیلٍ * فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ».[۸] خوب یک لشکر مجهّز قدرتمند از یمن حرکت کرد به سوی کعبه آمدند که این خانه را ویران بکنند. حضرت عبد المطّلب آن روز رئیس حجاز بود، شیخ بطحاء بود و این ابرهه که رئیس آن قشون بود، گفت بروید رئیس این جمعیت را این‌جا بیاورید.

_MG_1571

ویژگی‌های حضرت عبد المطّلب (علیه السّلام)

برحسب روایت خدای متعال حضرت عبد المطّلب را جامع بین دنیا و آخرت قرار داده بود. هم بهاء -بهاء به معنی نورانیّت است- انبیاء را داشت «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ مِنْ بَهَائِکَ بِأَبْهَاهُ»[۹] و هم هیمنه و هیبت پادشاهان را داشت. هم جلال داشت، هم جمال داشت. هم نور داشت، هم ابّهت داشت. خیلی سنگین بود، در عین متانت، در عین متشخّص بودن، خیلی پر جاذبه بود، نورانی بود.

عظمت عبد المطّلب در نزد ابرهه

ابرهه وقتی عبد المطّلب را دید، تحت تأثیر شخصیت قرار گرفت. عجب شخصیتی دارد. چه نورانیّتی، چه وجاهتی، چه جمالی، چه ابّهتی تحت تأثیر قرار گرفت و تصمیم گرفت که اگر این بزرگوار درخواستی از ابرهه بکند، رد کند. آن عظمت او را تحت تأثیر قرار داد. گفت من قشون آوردم که این خانه را ویران بکنم، اگر درخواستی داری، تقاضای خود را به من مطرح بکن.

درخواست عبد المطّلب از ابرهه

جناب عبد المطّلب فرمودند که این قشون شترهای من را مصادره کردند، بگو شترها را به من برگردانند. این مرد قیافه را دیده بود، جلال را دیده بود، هیبت را دیده بود، متانت را دیده بود، تحت تأثیر قرار گرفته بود ولی توقّع نداشت این برای شترهای خود درخواستی داشته باشد. من آمدم خانه‌ی خدا را ویران بکنم، هیبت این‌ها را بشکنم. اقتدار فرهنگی این‌ها را زیر سؤال ببرم. با این خطر جدّی فرهنگی هویتی برای این‌ها دارم، این در این موقعیت به فکر شتر خود است. گفت وقتی تو را دیدم تحت تأثیر قرار گرفتم ولی وقتی حرف تو را شنیدم در نظر من کوچک آمد. من آمدم آن‌جا را ویران بکنم، تو به فکر شتر خود هستی.

جواب عبد المطّلب به ابرهه

خیلی آرام بود، هیچ باکی نداشت. جناب عبد المطّلب از این فیل‌سوارها، این جلادها، این شمشیر به دست‌ها، این تیراندازان ماهر که همه اطراف او را گرفته بودند، باکی نداشت. در نهایت آرامش و طمأنینه فرمود: «أَنَا رَبُّ الْإِبِلِ وَ لِهَذَا الْبَیْتِ رَبٌّ»[۱۰] من صاحب این شترها هستم، خانه صاحب دارد. آن که برای من نیست که من از آن دفاع بکنم. من از مال خود دفاع می‌کنم. این را گفت و آن‌ها فکر نکردند او چه می‌گوید، چه باوری دارد، چه ایمان و اعتقادی دارد و حمله کردند. دیدند آن کسی که باید دفاع بکند که دفاع نکرد. نه برای دفاع قشون آماده کرده است، نه خود او در این‌جا تعارضی داشت، هیچ چیزی نگفت. این‌ها راه را باز دیدند، دیدند که هیچ مشکلی ندارند. می‌توانند کعبه را از میان بردارند.

این‌جا است که خداوند منّان به گنجشک‌های کوچک دستور داد.

معجزه‌ی بودن خانه‌ی خدای متعال

یکی از معجزاتی که در کتاب‌ها نوشتند «آیاتٍ بَیِّناتٍ»[۱۱] که قرآن کریم دارد، در خانه‌ی خدا آیات بیّنات است، معجزات دارد. ما سفرهای متعدّد عمره و حج که رفتیم و با این رذالتی که آل سعود اعمال کرد عمره‌ی کسانی که مدّت‌ها عاشقانه چشم به راه بودند فعلاً تعلیق شد و به این کیفیت مواجه با مانع شدند. ما مکرّر برای زیارت خانه‌ی خدا توفیق پیدا کردیم و دیدیم از نزدیک اصلاً دیده نشده است یک کبوتر پشت بام کعبه برود. بیرون حرم که می‌آیید، آن‌جا کبوترها دارند اجتماع تک تک، جمعی دانه می‌خورند می‌آیند می‌روند ولی در اطراف کعبه، بالای کعبه یک کبوتر دیده نمی‌شود. فقط تنها چیزی که دیده می‌شود یک پرنده‌های کوچک این‌ها طیر ابابیل هستند. خدای متعال ضعیف‌ترین موجود را مأمور کرد آن‌ها هم خود نیامدند، بلکه یک سنگ ریزه‌های کوچکی را در منقار خود گرفتند، خدا گفت که بروید این کار را بکنید. این‌که

جمله ذرات و زمین و آسمان                لشکر حقند گاه امتحان

باد را دیدی که با عادان چه کرد.           آب را دیدی که در فرعون چه کرد

خدای متعال در برهه‌های مختلف دستورات مختلفی به مخلوقات خود داده است و هر مخلوقی کاری را کرده است که قوی‌ترین ارتش این کار را نمی‌کند.

ویژگی سنگ سجّیل

طیر ابابیل با یک سنگریزه‌هایی فرستاد، سجّیل معرّب سنگ گل است. سنگ صخره هم نبود، سنگ گل بود. اگر با دست فشار می‌دادی، می‌توانستی آن را خرد بکنی. سنگ گل بود امّا خدای متعال این لشکر قوی را با همین‌ها به «فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ» تبدیل کرد.

معنی عصف مأکول

 عصف مأکول این کاهی را که حیوان می‌جود، کاه جویده شده. یک وقت کاه بیرون است، یک وقت حیوان این را زیر دندان خود گذاشته است، جویده است. حالا این کاهی که زیر دندان حیوان جویده شده است، بیرون می‌ریزد این عصف مأکول است. مثل کاه جویده شده، نه گوشت جویده شده، مثل کاه جویده شده. هیچ بمب شیمیایی این کار را نمی‌کند که این سنگ ریزه‌ها به فرمان خدا سلاح قوی شد که قوی‌ترین ارتش زمان را از پای درآورد. در جریان فرعون، فرعون هم بسیار قدرت داشت. چه قشونی داشت، چه تسلیحاتی داشت که ادّعای خدایی می‌کرد.

تعریف لغوی وتد

قرآن کریم می‌فرماید: «وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ»[۱۲] فرعون صاحب وتد بود. وتد این میخ‌های محکمی است که موقعی که درهای چوبی را درست می‌کردند، با آن میخ‌های محکم این درهای بزرگ، تخته‌های بزرگ را به هم وصل می‌کردند یا وتد چیزی است که حیوان را می‌خواهند ببندند این میخرا در زمین می‌زنند و او نمی‌تواند آن را بکند، این‌ها وتد است.

فرعون، صاحب وتد

این‌قدر قدرت فرعون جهنّمی و مخوف بود هر کسی نفس می‌کشید، در برابر او می‌بردند می‌خواباندند و او را به چهار میخ می‌کردند. «وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ» فرعون صاحب میخ‌های این‌طور بود که بدن‌ها را با زمین میخکوب می‌کرد، شکنجه‌ی عجیبی بود.

عصای موسی و معجزه‌ی الهی

خدای متعال که این آتش را که هم می‌تواند بسوزاند، هم می‌تواند این آتش سوزان را برودت بدهد و گلستان بشود، این عصای موسی برای لشکر فرعون شد عذاب، شد قشون نابود کننده، شد اسلحه‌ی مرگبار و برای حضرت موسی و قوم او وسیله‌ی نجات شد، کشتی نجات شد.

شکافته شدن دریا به امر خدای تعالی

«فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ»[۱۳] ما به موسی گفتیم که عصای خود را به دریا بزن. حضرت موسی وقتی عصا را به دریا زد، این دریا باز شد و به صورت تونل‌ درآمد. آن‌ها راحت رفتند. حالا آب دهان باز کرده است، این‌ها از دهانه‌ی آب رفتند و رد شدند و به آن طرف رفتند. فرعونیان هم دیدند این عجب راهی است، آب دهانه باز کرده است، تونل شده است این‌ها هم می‌توانند بروند. امّا وقتی این‌ها آمدند وارد شدند، خدا دستور داد حالا این‌ها را که داخل کشیدی، دهان خود را ببندد. دهان خود را بست و همه را آن‌جا خفه کرد.

 مثال‌های قرآنی درسی برای توحید

این قدرت پروردگار متعال که از این قدرت در طول تاریخ نمونه‌های زیادی واقع شده است و خداوند منّان این‌ها را برای درس توحید به ما داده است که من حاصل آن را با بحث «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها»[۱۴] إن‌شاءالله جمع‌بندی بکنیم.

نمونه‌ی دیگر از قدرت پروردگار، صحرای طبس

 یک نمونه‌ی آن را هم خدای متعال به ما نشان داد و آن حمله‌ی تفتنگدارن آمریکایی بود که آمده بودند تا قشون خود را، این اسیران خود را ببرند و یک کودتایی بنا بود صورت بدهند و این انقلاب ما را از بین ببرند.

ضعف اطّلاعاتی ما در ماجرای طبس

ما هیچ اطّلاعی نداشتیم. نه این سربازان گمنام توانسته بودند کشف بکنند، نه رادارهایی داشتیم، نه سرویس‌های جاسوسی داشتیم که از بیرون به ما اطّلاع بدهند که یک چنین توطئه‌ای وجود دارد. همه‌ی ما و مرزبان‌ها و دیده‌بان‌ها و این‌هایی که در برج نشستند و رفت و آمد هواپیماها را رصد می‌کنند همه خواب بودند. ما اصلاً نمی‌دانستیم در صحرای طبس پایگاه هواپیمایی داریم ولی آمریکایی خود در زمان شاه ساخته بودند، می‌دانستند این‌ها که هواشناسی در اختیار داشتند، رصد کرده بودند، با ماهواره‌ها اوضاع و احوال ایران را تحت نظر دارند. الآن تمام رفت و آمدها را می‌توانند کنترل بکنند. آن‌ها همه چیز داشتند و ما هیچ چیز نداشتیم.

از بین رفتن تفنگداران با عنایت خدا

این تفنگدارها با همه‌ی محاسبات علمی آمدند ما یک گلوله برای آن‌ها مصرف نکردیم. خدای متعال به شن طبس دستور داد همه‌ی آن‌ها را تبدیل به جنازه‌های سوخته کرد. «أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحابِ الْفیلِ».

توکّل به خدای متعال

 حال که خدا صاحب این قدرت است، ما باید نه از آمریکا بترسیم، نه در برابر این سلاح‌هایی که نفت عربستان می‌رود سلاح‌های مدرن می‌آید همه‌ی این‌ها در آینده برای خود ما است. بگذار بخرند و جمع بکنند. این‌ها دارند برای ما جمع می‌کنند. این‌ها عرضه‌ی مصرف این‌ها را ندارند. چرا این را می‌گوییم؟ برای این‌که ما ما نیستیم.

خدای متعال صاحب ما است

حضرت عبد المطّلب چه فرمود؟ فرمود: «وَ لِهَذَا الْبَیْتِ رَبٌّ» این خانه صاحب دارد، این انقلاب صاحب دارد، این شیعه صاحب دارد، این مردم شهید داده صاحب دارند، این پرچم ولایت صاحب دارند.

امتحان الهی در ترس از غیر خداوند متعال

یک وقت نگران نباشید خدا امتحان می‌کند، اگر شما از غیر خدا نترسیدید غیر خدا از شما می‌ترسد. امّا اگر ترسیدید، خدا شما را رها می‌کند. این ترس نشانه‌ی این است که شما به آن‌جا وصل نیستید. کسی که در کشتی نوح نشسته است، اگر تمام عالم را طوفان بگیرد چه باکی دارد. «مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی کَمَثَلِ سَفِینَهِ نُوحٍ»[۱۵] این امام زمان کشتی نوح ما است. حدیث، حدیث متواتر است. مثل آیات قرآن اعتبار دارد. سنی‌ها هم نقل کردند. «مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی کَمَثَلِ سَفِینَهِ نُوحٍ».

امام زمان اسم اعظم خدای تعالی

 آن وقت در خصوص امام عصر (ارواحنا فداه) در زیارت روز جمعه‌ی ایشان ما می‌خوانیم «السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَهَ النَّجَاهِ» این کشتی نجات ما است. دل بدهید، وصل بشوید که او اسم اعظم خدا است. اسم اعظم خدا که شد، تمام اسماء متضّاد خدا در وجود او است. آن‌جا که باید برای کسی رحمت باشد، رحمت است، نجات باشد، نجات است در کنار آن عذاب برای دیگران است. عین عصایی که برای آن‌ها عذاب بود، برای قوم حضرت موسی نجات بود، برای ما می‌شود رحمت، برای آن‌ها می‌شود عذاب.

شناخت خدای عزّ و جلّ با اسماء الهی

فلسفه‌ی این بحث در اسماء الهی است. ما در مقام شناخت پروردگار متعال با اسماء الهی خدا را می‌شناسیم. ما که به ذات راه نداریم، اصلاً زمینه ندارد که انسان ذات الهی را بشناسد. ما با اسماء خدا، خدا را می‌شناسیم. خدا به ما علم دارد، خدا که ذهن ندارد عکس‌برداری بکند، عکس در ذهن او باشد. خدا علم دارد، یعنی خدا احاطه دارد. خدای متعال در ظاهر ما، در باطن ما، در قلب ما، در چشم ما، در روح ما حضور دارد. خدا حضور دارد، نه خدا گزارش می‌گیرد، نه خدا فیلم‌برداری می‌کند، فیلم‌ها را تماشا می‌کند.

عالم محضر خدا است

تمام عوالم در محضر خدا است، در محضر خدا هستند… الآن شما در محضر منبر هستید من در محضر شما هستم، شما و من جدا هستیم، این‌طور نه. ما در محضر خدا هستیم، خدا ما را در قبضه‌ی وجود خود دارد. درون ما جدای از خدا نیست. بیرون ما جدای از خدا نیست. خدا با همه‌ی اسماء خود در نزد ما است.

حرکات مختلف زمین

 لذا زمین مادامی که قرار دارد «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً»[۱۶] یا خداوند منّان زمین را می‌فرماید: «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً»[۱۷] ذلول یعنی رام. این زمین ۱۴ نوع حرکت دارد هیچ قرار ندارد زمین الآن هم می‌چرخد، چرخش‌های مختلفی دارد.

شباهت زمین و گهواره

۱۴ نوع تکان در زمین است ولی دیدید همین زمین با ۱۴ نوع حرکت خود برای ما عین گهواره می‌ماند. گهواره تکان می‌خورد ولی این تکان مایه‌ی آرامش کودک است. کودک را مضطرب که نمی‌کند، اضطراب کودک را برطرف می‌کند.

معنای ذلول

خدا این زمین را برای ما ذلول قرار داده است. امّا همین زمینی که برای ما ذلول غیر از ذلیل است. ذلیل یعنی خوار است. ذلول یعنی برای ما رام است، نرم است. در اختیار ما است، برای ما چموشی نمی‌کند. خدای متعال «جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً» خدا این زمین را برای شما ذلول قرار داده است، رام قرار داده است، در تسخیر شما است، در اختیار شما است. فرمان شما را می‌برد. امانتدار شما است. شما بذر را به او می‌دهید می‌بینید چقدر رشد می‌دهد و به شما باز می‌گرداند.

بهره‌های زمین برای انسان

چه جواهراتی در دل خود دارد، لعل و یاقوت و فیروزه و همه‌ی این‌ها را این زمین به شما می‌دهد. زمین شما را ثروتمند می‌کند. این زمین در خدمت شما است. انواع بهره‌ها و خدمت‌ها را به امر پروردگار متعال در اختیار شما قرار می‌دهد. «وَ بِأَسْمَائِکَ الَّتِی مَلَأَتْ أَرْکَانَ کُلِّ شَیْ‏ءٍ».

جمع بودن صفات خدا در زمین  

 چون خدا رزّاق است، اسم رزّاق بودن خدا در زمین یک خاصیت به ما می‌دهد و خدای متعال منتقم هم است، اسم منتقم بودن او یک خاصیت دیگر دارد. جمع همه‌ی این‌ها جمع است. هر اقتضائی پیش بیاید با آن اقتضا یک اسمی از اسماء الهی کار خود را می‌کند. این‌که همه‌ی موجودات حیات دارند، شعور دارند برای این است که اسماء الهی در همه‌ی این‌ها، خزائن الهی در این‌ها موج می‌زند.

احاطه‌ی اسماء الهی

 هیچ موجودی از هیچ اسمی از اسماء الهی جدا نیست و این هیمنه‌ی اسماء الله، احاطه‌ی اسماء الله همه چیز را همه جا برای هر مقصدی آماده کرده است. یک‌جا روزی می‌دهد، یک‌جا نجات می‌دهد، یک‌جا حیات می‌دهد، روح می‌دمد، یک‌جا هم مرگ می‌آورد، مرض می‌آورد، طوفان می‌آورد نابود می‌کند.

انواع عذاب الهی از طرف زمین

خوب این زمین می‌بینید سنگ ریزه‌های آن در آن‌جا آن کار را کرد. این خاک ریز در صحرای طبس آن کار را کرد و برای قارون دهان باز کرد، قارون را در شکم خود فرو برد و زمین عذاب الهی را بر این‌ها منجّس کرد، مشخّص کرد.

وظایف زمین در روز قیامت

 حالا قیامت که می‌شود زمین چند کار می‌کند. یکی این است که زمین مأمور است که اثقال خود را بیرون بریزد که آن روز عرض کردیم، قرن‌ها از اوّل خلقت بشر که روی زمین «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَهً»[۱۸] از آن روزی که خلیفه الله پای خود را روی این زمین گذاشته است، زمین مأمور بوده است که ما را تولید بکند و به روی خود بدهد که در روی زمین یا عبادت بکنیم یا فساد بکنیم، امتحان بدهیم.

زمین مرکز امتحان الهی

زمین مرکز امتحان است. تولیدات خود را که به روی زمین آمده است امتحان می‌کند. خدای متعال او را مأمور کرده است که ما از خاک تولید بشویم، خاک به اذن الله تبدیل به گیاه شد، گیاه تبدیل به گوشت شد، گوشت تبدیل به خون ما شد، خون تبدیل به نطفه شد، نطفه تبدیل به انسان شد. ریشه‌ی او در کجا بود؟ زمین بود. همه از زمین بود. بعد هم خدای متعال گفت همین‌هایی که تحویل دادی حالا تحویل بگیر. آنچه را که از تو گرفتم، من دوباره به خود تو تحویل می‌دهم. «مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فیها نُعیدُکُمْ … تارَهً أُخْرى‏»[۱۹] از زمین خلق کردیم، دوباره به خود زمین برگرداندیم. به زمین گفتیم زحمت کشیدی ما استفاده‌ی خود را کردیم و دوباره می‌خواهیم به خود تو بدهیم. همه جنازه می‌شویم، قبر می‌کنند. «ثُمَّ أَماتَهُ فَأَقْبَرَهُ»[۲۰] از آیات قرآن است.

بازگشت انسان پس از مرگ به زمین

خدای متعال می‌میراند بعد هم اقبار می‌کند. اقبار می‌کند یعنی شما مأمور شدید، تعلیم گرفتید که همین زمین را بشکافید به صورت قبر دربیاورید پدر خود را، عزیزان خود را با دست خود ببرید. از کسی که تحویل گرفته بودید دوباره به او برگردانید. خدا ما را از زمین بیرون کشید، دوباره به زمین تحویل داد.

ظرفیت اسرار آمیز زمین

آن وقت این زمین چه اسرار آمیز است. از اوّل خلقت کسی عدد انسان‌هایی که آمدند و مردند نمی‌داند. ما چند نسل قبل از خود را به یاد داریم. ما که به یاد نداریم. از اوّل خلقت هر چه بشر آمده است و مرده است، همه را زمین تحویل گرفته است. عجب زمینی است، عجب ظرفیتی دارد. عجب تولیدی دارد و عجب اشتهایی دارد. هر چه تولید کرده است، دوباره خود خورده است. این تولیداتی که بیرون داده است هیچ کسی را نگذاشته است بیرون بماند، همه را برگردانده و خود آن را خورده است. حالا که خدای متعال این را هضم زمین کرده است. تمام جسدهای ما هضم زمین شده است.

اطاعت زمین از دستور الهی

قدرت خدا را ببین. خدای متعال می‌گوید: آنچه که خوردی باید بالا بیاوری. «وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ»[۲۱] خوب اطاعت می‌کند. آن‌جا که دستور داده بود از خاک خود آدم تولید بشود، تولید خود را کرد. بعد گفت تولید خود را، خود پس بگیر، خود مصرف بکن. برگردان و خود مصرف کرد. حالا که می‌خواهد قیامت بشود خدا دستور می‌دهد هر چه در درون تو است، همه را بیرون بریز، همه را بالا بیاور.

جمع شدن همه در روز قیامت

  چه قیامتی است. «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ»[۲۲] این سوره‌ی مبارکه‌ی تغابن است. خدای متعال یک روزی همه‌ی شما را جمع می‌کند. الآن یکی در اروپا است، یکی در آمریکا است، یکی در روسیه است، یکی در آسیا است، یکی در ایران است. همه پراکنده هستیم ولی خدای متعال بنا دارد همه را در یک‌جا جمع بکند.

قطع ارتباط با نسل‌های گذشته

الآن هم از نظر افقی پراکنده هستیم، هم ارتباط نسل‌های گذشته با ما قطع شده است. ما از نسل‌های گذشته هیچ اطّلاعی نداریم. این‌ها خیلی سال‌ها، قرن‌ها، میلیون‌ها سال گذشته است و رفته است. بشر آمده است و رفته است همه متفرق هستند.

روز قیامت یوم الجمع است

خدای متعال بنا دارد که همه را یک‌جا جمع بکند. «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ» یک روزی خدای متعال شما را جمع می‌کند. اسم آن روز را یوم الجمع گذاشته است. این ایامی که از دنیا بر شما گذشته است دو روز است، یک روز آن دنیا است، این روز گذشت، خیلی هم طولانی بود، قرن‌ها بود ولی گذشت حالا که این روز تفرقه گذشته است، روز جمع فرا رسیده است.

بی‌پناهی انسان در روز قیامت

«یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِ» وقتی زمین ما را بیرون ریخت، ما خانه‌های مختلف نداریم هر کسی به یک‌جایی پناه ببرد. همه در یک‌جا هستند و همه هم بی‌پناه هستند. «یَوْمَ یَجْمَعُکُمْ لِیَوْمِ الْجَمْعِِ ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ».

آن روزی که خدای متعال به زمین فرمان می‌دهد و زمین هر چه خورده است بالا می‌آورد و پس می‌دهد. آن روز، روز تغابن است.

معنای روز تغابن

روز تغابن است یعنی چه؟ آن روز انسان می‌فهمد که چقدر در عمر خود زیان کرده است. چقدر بدبختی برای خود درست کرده است. تا قیامت نشده است، انسان نمی‌داند چه چیزی از دست داده است. آن‌جا متوجّه می‌شود. این سرمایه‌ای که خدا داده بوده است، برای آن‌جا بوده است امّا دقّت نکرده بود، در دنیای فانی که خود او داد و خود هم خورد ما هر چه داشتیم برای آن‌جا مصرف کردیم. باید برای این‌جا می‌آوردیم امّا نیاوردیم «ذلِکَ یَوْمُ التَّغابُنِ».

اخراج انسان از زمین

 خدای متعال «وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها»[۲۳] تعبیر اخراج زمین را می‌کند. می‌گوید تا به حال تو را نگه داشته بودم، حالا برو بیرون. زمین اخراج می‌کند ولی تنها خود ما را اخراج نمی‌کند، زمین یک نمایشگاهی تشکیل می‌دهد.

مشاهده‌ی تمام اعمال در روز قیامت

«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ‏ُ»[۲۴] خدایا آبروداری کن. وقتی اخراج می‌شوند تنها خود آن‌ها نیستند. تمام کارهایی که کردند نه این‌که پرونده‌ها بسته است، این کارها ویترینی می‌شود. تمام گناهان، فضاحت‌ها دیده می‌شود. «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ‏ُ * وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ‏». 


 

[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– نهج البلاغه، ص ۴۳٫

[۳]– سوره‌ی فرقان، آیه ۵۷٫

[۴]– سوره‌ی تکاثر، آیات ۵ و ۶٫

[۵]– سوره‌ی انبیاء، آیه ۶۹٫

[۶]– أنوار الحکمه، ص ۳۴۸٫

[۷]– سوره‌ی فتح، آیه ۷٫

[۸]– سوره‌ی فیل، آیات ۱ تا آخر.

[۹]– بحار الأنوار، ج ‏۹۴، ص ۳۶۹٫

[۱۰]– الکافی، ج ‏۱، ص ۴۴۷٫

[۱۱]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۹۷٫

[۱۲]– سوره‌ی فجر، آیه ۱۰٫

[۱۳]– سوره‌ی بقره، آیه ۶۰٫

[۱۴]– سوره‌ی زلزله، آیه ۱٫

[۱۵]– بحار الأنوار، ج ‏۲۳، ص ۱۲۴٫

[۱۶]– سوره‌ی غافر، آیه ۶۴٫

[۱۷]– سوره‌ی ملک، آیه ۱۵٫

[۱۸]– سوره‌ی بقره، آیه ۳۰٫

[۱۹]– سوره‌ی طه، آیه ۵۵٫

[۲۰]– سوره‌ی عبس، آیه ۲۱٫

[۲۱]– سوره‌ی زلزله، آیه ۲٫

[۲۲]– سوره‌ی تغابن، آیه ۹٫

[۲۳]– سوره‌ی زلزله، آیه ۲٫

[۲۴]– همان، آیه ۷٫