در این متن می خوانید:
      1. فکر در مرگ و عوالم بعد از مرگ
      2. عبرت از قبرستان
      3. مشاهدات آیت الله گلپایگانی در قبرستان وادی السّلام
      4. استفاده‌ی معنوی آقای قاضی از وادی السّلام
      5. حضور ملائکه در موقع مرگ
      6.  تسبیح و ذکر ملائکه
      7. حضور فرشتگان مبشّر در هنگام مرگ
      8. حضور ائمّه و پیامبر علیهم السلام در هنگام مرگ
      9. دلیل نبردن اسم حضرت زهرا (سلام الله علیها) در هنگام ملاقات با محتضر
      10. اعجاز حضرات معصومین علیهم السلام در هنگام حضور بر بالین محتضر
      11. ابهام در وجود انسان در کرّات دیگر
      12. قطعی بودن مرگ و حضور جناب ملک الموت
      13. دلیل وجود عزرائیل در نقاط مختلف عالم
      14. مثالی بر احاطه‌ی جبرائیل بر همه‌ی عالم
      15. آیا پیامبر و ائمّه علیهم السلام به عالم احاطه دارد؟
      16. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شاهد است.
      17. همراهی ملائکه با انسان در همه‌ی حالات
      18. تشویق ملائکه به کار خیر و بازداشتن از گناه
      19. همراهی پیامبر و ائمّه علیهم السلام با انسان
      20. پیامبر و ائمّه علیهم السلام جان عالم هستند
      21. از بین رفتن دنیا بعد از پیامبر و ائمّه علیهم السلام
      22. پیامبر و ائمّه علیهم السلام جان انسان‌ها هستند
      23. بقای عالم وابسته به وجود پیامبر و ائمّه علیهم السلام
      24. دیدن پیامبر و ائمّه علیهم السلام در هنگام مرگ
      25. حضور پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و ائمّه علیهم السلام بر بالین محتضر
      26. پیامبر و امیر المؤمنین علیهم السلام و ملائکه بر بالین محتضر 
      27. دادن مدال محبّت امیر المؤمنین علیه السلام به محتضر
      28. کنیه‌ی ابو جهل نسبت به پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم
      29. وحشت انسان کافر از دیدار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امیر المؤمنین علیه السلام در هنگام مرگ
      30. بازتاب عملکرد افراد نسبت به امیر المؤمنین علیه السلام در قیامت
      31. حاضر شدن وجود مثال پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم
      32.  کرامات مرحوم شیخ حبیب الله گلپایگانی
      33. توسّل به اهل بیت علیهم السلام
      34. شباهت حضرت زهرا سلام الله علیها به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری ‏* وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی‏‏».

«الْحَمْدُ لِلَّهِ کَمَا هُوَ أهلُهُ وَ الصَّلَاۀُ عَلَی سَیِّدِ الأنبیاءِ حَبیبِنَا وَ شَفیعِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهَ بَقِیَّهِ اللَّهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أرْوَاحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِم أَجمَعِینَ إلَی یَومِ الدِّینِ».

فکر در مرگ و عوالم بعد از مرگ

یکی از مسائلی که بشر هرگز نباید از یاد ببرد و در مورد آن فکر کند، گاهی در خلوت‌ها برای آن حساب باز کند، مرگ و عوالم بعد از مرگ است. بزرگان عالم که در مسیر سیر و سلوک بودند هم در خلوت‌ها اهل فکر بودند و هم زیاد به قبرستان مراجعه داشتند.

عبرت از قبرستان

انسان وقتی آن‌جا می‌رود به یاد می‌آورد که آخرین منزل این‌جا است، زندگی پایان دارد. وقتی انسان در تشییع جنازه شرکت می‌کند، در مجالس یادبود حضور پیدا می‌کند اگر عقل باشد، گناه زیاد نداشته باشد مقداری به خود می‌آید. عجب! این‌ها رفتند، معلوم می‌شود که ما هم باید برویم. اگر بنا است که برویم چطور باید برویم.

مشاهدات آیت الله گلپایگانی در قبرستان وادی السّلام

 یکی از مراجع تقلید عالم تشیّع مرحوم آیت الله العظمی آقا سیّد جمال گلپایگانی که هم فقیه هستند و هم عارف هستند، صاحب کرامات عدیده هستند، ایشان در نجف با قبرستان وادی السّلام مأنوس بوده است. آن‌جا زیاد می‌رفته است. فرموده بودند که هوا گرم بود من آن‌جا نشسته بودم و مشغول فکر بودم. از شدّت گرما عمامه‌ی خود را برداشتم و روی زانوی خود گذاشتم و دیدم عدّه‌ای از برزخی‌ها به من مراجعه کردند وضع آن‌ها بسیار بد بود و از ما استمداد می‌کردند که به داد آن‌ها برسیم. من به این‌ها گفتم آن زمان که زندگی بودید هر چه فریاد زدیم مرگی است، حسابی است؛ خبرهایی را که پیغمبر و ائمّه از آن‌جا دادند، برای شما گفتیم ولی بیدار نشدید حال دیگر کاری ساخته نیست، کار تمام است. فرمودند: از شیوخ عرب بودند که در طول زندگی خود ظلم زیادی کرده بودند، وضع آن‌ها در آن‌جا بسیار بود.

استفاده‌ی معنوی آقای قاضی از وادی السّلام

 مرحوم آیت حق، جمال السّالکین آقا میرزا علی قاضی (أعلی الله مقامه) گاهی به قبرستان وادی السّلام می‌رفتند. شاگردان و ارادتمندان با ایشان همراهی می‌کردند. این‌قدر آن‌جا می‌نشست که این‌ها خسته می‌شدند و تعجّب می‌کردند که ایشان چطور می‌تواند ساعت‌ها آن‌جا ساکت باشد، در حال فکر باشد، با احدی حرف نزند. یکی از شاگردان معرفتی و سیر و سلوکی ایشان مرحوم آیت الله آقا شیخ محمّد تقی آملی که در تهران، در مسجد مجد نماز می‌خواندند و همان‌جا هم درس اخلاق داشتند، فقیه بودند، ایشان گفته بودند که به ذهن من آمد این استاد ما، آقای قاضی اگر به جای گذراندن وقت در قبرستان وادی السّلام به یک کارهای مفیدتر اقدام می‌کرد -آن‌جا انسان می‌رود یک فاتحه‌ای می‌خواند برمی‌گردد، بیکار که نیستیم باید برگردیم و کارهای لازم انجام بدهیم- می‌گفت این به ذهن من آمد با احدی هم مطرح نکرده بودم، به هیچ کسی نگفته بودم؛ گفته بودم آمدم یک تردیدی برای من پیش آمد که به ایران بروم یا در این‌جا بمانم و نکته‌ی دوم این بود که می‌خواستم بخوابم ولی جایی که پای خود را دراز می‌کردم کتاب‌های روایی بود. بعد که درست محاسبه کردم دیدم که کتاب‌ها بالا است و من وقتی پای خود را دراز کنم یک مقداری پایین‌تر از کتاب‌ها است. گفتم این مقدار اشکال ندارد. خوابیدم صبح که سر جلسه‌ی استاد خود، مرحوم آقای قاضی رفتم، فرمودند که به ایران نروید و به سوی کتاب‌های حدیث هم پای خود را دراز نکنید. من شکه شدم! گفتم: استاد شما از کجا به این اسرار پی می‌برید؟ فرمودند: از وادی السّلام.

حضور ملائکه در موقع مرگ

یکی از مسائلی که اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السّلام) در موضوع مرگ به ما یادآوری کرده‌اند حضور ملائکه است. موقع جان دادن یک ملک نمی‌آید، هم ملائکه‌ی قبض روح جمعی می‌آیند و هم این‌که بدرقه‌کنندگان، استقبال‌کنندگان میّت، گروهی از ملائکه می‌آیند و بدرقه می‌کنند، گروهی استقبال می‌کنند که ما در جلسه‌ی گذشته به این آیه‌ی کریمه پرداختیم: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ»[۱]. این آیه نشان می‌دهد که ملائکه با ما هستند ولی این‌جا ما آن‌ها را نمی‌بینیم، موقع احتضار ملک را می‌بینیم، جمع ملائکه را می‌بینیم و حرف‌های آن‌ها را هم می‌شنویم.

 تسبیح و ذکر ملائکه

ملائکه‌ای که با ما هستند بر حسب آیات قرآن کریم «وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ»[۲]، کار ملائکه دائماً تسبیح و ذکر است ولی ما الآن صدای ملائکه را نمی‌شنویم. تسبیح آن‌ها را، ذکر آن‌ها را نمی‌شنویم. اصلاً الآن گوشی که فضای آن عالم را درک کنیم نداریم و هنگام احتضار هم ملائکه را می‌بینیم و هم حرف آن‌ها را می‌شنویم.

حضور فرشتگان مبشّر در هنگام مرگ

علاوه بر حضور ملائکه‌ی رحمت، ملائکه‌ی مبشّر، ملائکه‌ای که خود آن‌ها تصریح می‌کنند ما در دنیا اولیاء شما بودیم، شما را سرپرستی کردیم، شما را کمک کردیم، شما را هدایت کردیم، از شما پشتیبانی کردیم حالا هم که دارید به عالم دیگر می‌روید شما را تنها نمی‌گذاریم. نگران نباش که از خانواده جدا می‌شوی ما با تو هستیم. «نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُم‏»، هم در دنیا و هم در آخرت.

حضور ائمّه و پیامبر علیهم السلام در هنگام مرگ

کنار این مسئله، مسئله‌ی حضور پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمّه‌ی اطهار (علیهم السّلام) است. راوی می‌گوید از امام صادق (علیه السّلام) سؤال کردم: یابن رسول الله آیا شما هنگام مردن بر بالین اموات حاضر می‌شوید؟ فرمودند که جدّم رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و پدرم امیر المؤمنین (علیه السّلام) و ما حاضر می‌شویم ولی اسم فاطمه را نبرید. یعنی حکایت می‌کند که خود بی‌بی هم حضور پیدا می‌کنند، موقع جان دادن مادرانه می‌آیند و به ما آرامش می‌دهند

دلیل نبردن اسم حضرت زهرا (سلام الله علیها) در هنگام ملاقات با محتضر

ولی امام صادق (علیه السّلام) فرمودند که اسم فاطمه را نبرید. تا برای ذهن بعضی که هنوز آمادگی ندارد فکر می‌کنند که عالم برزخ هم مثل عالم دنیا است. آن‌جا مثلاً محرم و نامحرمی وجود دارد، حضرت زهرا (سلام الله علیها) که یک بانو هستند چطور به بالین نامحرم‌ها حضور پیدا می‌کنند؛ این برای کسانی که معرفت خیلی بالایی ندارند شاید قابل هضم نباشد به همین دلیل امام فرمودند اسم فاطمه را نبرید.

اعجاز حضرات معصومین علیهم السلام در هنگام حضور بر بالین محتضر

امّا سؤالی که مطرح شده است و بزرگان ما پاسخ‌هایی دادند، مرحوم مجلسی، سیّد مرتضی و دیگر بزرگان گفتند چطور می‌شود که پیغمبر ما و امامان ما و احیاناً حضرت صدّیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) -در یک روز هزاران نفر در شرق و غرب عالم از دنیا می‌روند- این‌ها چطور در یک لحظه در شهرهای مختلف، در کشورهای مختلف، در قراء و روستا و در آسمان و دریا و ماشین و… کسانی که می‌میرند در یک جا که نیستند، هواپیما آتش می‌گیرد بعضی آن‌جا از بین می‌روند، بعضی در دریا غرق می‌شوند، بعضی در خانه‌ی خود می‌میرند، بعضی به قتل می‌رسند؛ انواع حوادثی که انسان با آن حوادث از دنیا می‌رود گاهی در لحظه‌ی واحد اتّفاق می‌افتد. آن سوی نیم کره، این سوی نیم کره.

ابهام در وجود انسان در کرّات دیگر

 ما نمی‌دانیم شاید در کرات دیگری هم انسان‌هایی زندگی کنند. کما این‌که برخی می‌گویند بهشت حضرت آدم بهشت ابد نبوده است. در یکی از کرات بالا آن‌جا یک فضایی بهتر از کره‌ی زمین وجود دارد و بهشت این‌ها آن‌جا بوده است. هیچ دلیلی نداریم که غیر از کره‌ی زمین در کره‌ی دیگری انسان‌هایی زندگی نکنند.

قطعی بودن مرگ و حضور جناب ملک الموت

امّا قرآن کریم فرموده است: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ»[۳] هر کسی در هر کجا هست این مرگ را می‌چشد. این حضور ائمّه (علیهم السّلام) یا حضور جناب ملک الموت نزد همه به چه کیفیتی است؟ ما یک چیزی را خدمت شما بزرگواران عرض کردیم که جناب عزرائیل سعه‌ی وجودی دارد، یعنی وجود حضرت عزرائیل عالم‌گیر است.

دلیل وجود عزرائیل در نقاط مختلف عالم

از خود او پرسیدند شما چطور در یک لحظه در نقاط مختلف عالم قبض روح می‌کنید؟ دستی متمثّل کرد گفت: شما یک سکه‌ای را که داخل دست خود می‌گذارید این دست نسبت به این سکه چه نسبتی دارد؟ عالم نسبت به من مثل آن سکه است نسبت به من. یعنی این‌قدر وجود حضرت عزرائیل عظیم و بزرگ است که همه جا را احاطه کرده است.

مثالی بر احاطه‌ی جبرائیل بر همه‌ی عالم

اگر بخواهیم واضح مثال بزنیم که همه متوجّه بشوند مثل روح که به همه‌ی سلول‌های ما احاطه دارد. جان ما به اعضای بدن و سلول‌های بدن ما نزدیک است، همه در چنگ جان ما قرار گرفتند. حضرت عزرائیل، روح القدس، جبرئیل، میکائیل این‌ها همه ارواح کلیّه هستند و بسط وجود دارند و همه‌ی عوالم در قبضه‌ی وجود این بزرگوارها قرار دارد.

آیا پیامبر و ائمّه علیهم السلام به عالم احاطه دارد؟

آیا وجود نازنین پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمّه (علیهم السّلام) همین‌طور است؟ یکی از وجوه این است که این آیات کریمه‌ای که در قرآن در مورد پیغمبر آمده است که این ایّام، ایّام ولادت نبیّ مکرم اسلام است و کسب معرفت در مورد وجود نازنین او إن‌شاءالله بر ایمان ما می‌افزاید.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شاهد است.

«إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً»[۴] پیغمبر ما تو را شاهد فرستادیم. شاهد در برابر غائب است. پیغمبر ما برای چه کسی شاهد است؟ برای همه شاهد است. برای همه شهود دارد. یعنی پیغمبر از هیچ کسی در عالم از گذشتگان و آیندگان فاصله ندارد. این‌طور نیست که پیغمبر در یک گوشه‌ای بنشیند و اعمال ما و نامه‌ی عمل ما را ملک‌ها برای پیغمبر ببرند و ارائه کنند. خود پیغمبر از عزرائیل، از اسرافیل، از میکائیل به همه‌ی ما نزدیک‌تر است. یکی این مسئله‌ی شاهد بودن پیغمبر خدا «إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً». حضور پیامبر در همه‌ی عالم

نکته‌ی دیگر این آیه‌ای که در دو جای دیگر قرآن در سوره‌ی مبارکه‌ی توبه آمده است: «وَ سَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ»[۵] هم خدای متعال و هم رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اعمال شما را می‌بینند. این دیدن غیر از این است که مطالعه می‌کند، پرونده‌ی شما را می‌بیند. می‌گوید عمل شما را پیغمبر می‌بیند. این نشان می‌دهد که نبیّ مکرم اسلام در همه جای عالم حضور دارند امّا مادامی که ما در این نشئه‌ی مادی هستیم با چشم سر خود وجود مافوق مادی پیغمبر و ائمّه را نمی‌توانیم درک کنیم. مرگ می‌آید تعلّق ما را با علم کثرت قطع می‌کند. وقتی این حجاب تن را از ما گرفتند، پرده کنار می‌رود، پیغمبر همیشه با ما بوده است.

همراهی ملائکه با انسان در همه‌ی حالات

 مثل ملائکه که طبق صریح این آیه: «نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَهِ»[۶] فلان‌جا تصادف کردید ولی نمردید، فلان‌جا مشکل پیش آمد ولی نجات پیدا کردید، ما کنار شما بودیم و مواظب شما بودیم ولی ما ملائکه را این‌جا نمی‌بینیم، هنگام مرگ این ملائکه‌ای که به ما کمک می‌کردند، برای نماز شب ما را بیدار کردند، ما را به مجلس امام حسین (علیه السّلام) سوق دادند، عشق دادند، شوق دادند این‌ها در دل ما می‌اندازند و ما برای نماز جماعت، برای کارهای خیر…

تشویق ملائکه به کار خیر و بازداشتن از گناه

یک موجوداتی در درون ما کار می‌کنند که ما به کارهای خیر راغب می‌شویم و از کارهای شر باز می‌مانیم. انسانی که در خط راست باشد وقتی شیطان وسوسه می‌کند ملائکه‌ی رحمت جلوی وسوسه‌ی شیطان را می‌گیرند. ما را هم از گناهان و هم از بلاهای ظاهری حفظ می‌کنند. نسبت به خوبی‌ها هم آن‌ها هستند که ما را به سمت امام حسین (علیه السّلام) و امام رضا (علیه السّلام) و مکّه و مدینه سوق می‌دهند. این‌ها نیروهای نامرئی هستند که از ما هم جدا نیستند ولی ما این‌ها را نمی‌بینیم.

همراهی پیامبر و ائمّه علیهم السلام با انسان

وجود نازنین پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمّه (علیهم السّلام) هم همین‌طور هستند. آن‌ها با ما هستند ولی تا این چشم ظاهری ما کار می‌کند آب و علف می‌بینیم امّا وقتی چشم حیوانی ما بسته شد، این حجاب تن از جلوی دید جان ما برکنار شد آن وقت وجود نازنین پیغمبر و ائمّه را مشاهده خواهیم کرد.

پیامبر و ائمّه علیهم السلام جان عالم هستند

یک وجه دیگر این است که آن‌ها برای هر کسی… روح آن‌ها عالم‌گیر است. ما پیغمبر خدا را جان عالم می‌دانیم، قطب عالم می‌دانیم، امام زمان جان جان‌ها است. انسجام این عالم به این است که یک روح در این‌ها است که تمام اجزای این عالم، کرات این عالم، هر کدام در یک مداری منظّم هستند. مثل اعضای ما که تا زنده هستیم، هر کدام از این اعضا کار خود را می‌کند با همدیگر ارتباط دارند، مجموعه‌ی عالم هم یک پیکره است ولی جان دارد. آن جان همه‌ی این‌ها را در جای خود قرار داده است و انسجام و پیوستگی و تعاون این‌ها را حفظ کرده است. آن روزی که امام زمان (علیه السّلام) از دنیا می‌رود جان عالم گرفته می‌شود، لذا خورشید می‌ریزد، ماه می‌ریزد، «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ *  وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ‏»[۷].

از بین رفتن دنیا بعد از پیامبر و ائمّه علیهم السلام

این قبض روحی که خدای متعال از همه‌ی عوالم می‌کند، تمام عوالم می‌میرند، نظام به هم می‌ریزد، کوه‌ها مثل پنبه زده می‌شوند و این دریاها آتشفشان می‌شوند، کرات بالا پایین می‌آیند و اوضاع به هم می‌ریزد. چون جان که نیست، انسجام نیست. پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمّه (علیهم السّلام) جان عالم هستند و جان ما هم هستند منتها همان‌طور که ما جان خود را نمی‌بینیم.

پیامبر و ائمّه علیهم السلام جان انسان‌ها هستند

 ما فکر می‌کنیم وقتی حرف می‌زنیم این زبان ما است که حرف می‌زند در حالی که زبان گوشی تلفن است، آن چیزی که حرف می‌زند اصلاً شما نمی‌بینید، خود گوینده هم نمی‌بیند که چه کسی دارد حرف میزند، آن کسی که حرف می‌زند، آن کسی که می‌شنود، آن کسی که می‌آید، آن کسی که می‌رود آن جان ما است. این بدن ما ابزار ما است و ما او را نمی‌بینیم ولی با او هستیم و او هم با ما است.

بقای عالم وابسته به وجود پیامبر و ائمّه علیهم السلام

وجود نازنین پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) علاوه بر این‌که روح کلّی عالم است و ائمّه‌ی اطهار (علیهم السّلام) هم همین‌طور هستند؛ نه روح بشر است، آن‌ها روح آدمیان و عالمیان  هستند و انسجام عالم به دارا بودن آن جان و آن روح است. هرگاه از آن جان منقطع شویم مرده‌ایم، عالم هم مرده است. عالم مرده نظم و نظام‌بردار نیست، از بین می‌رود. این‌ها چکش و پیچ و مهره نیست که این‌ها را به هم چسبانده باشد هر کدام در یک مداری دارند پیش می‌روند و به اعتبار این است که یک اراده، یک جان در ورای این‌ها است و این‌ها را اداره می‌کند.

دیدن پیامبر و ائمّه علیهم السلام در هنگام مرگ

وجود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمّه (سلام الله علیها) علاوه بر این‌که روح کلّی عالم هستند و همه جا حضور دارند و موقع مرگ این پرده‌ی جسم که از جلوی چشم جان کنار می‌رود ما آن‌ها را می‌بینیم.

حضور پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم و ائمّه علیهم السلام بر بالین محتضر

سؤال این است که چطور ما ائمّه و حضرت رسول را به صورت یک روح کلّی نمی‌بینیم؟ هر کسی پیغمبر خود را کنار خودش مشخّصاً می‌بیند. وجود نازنین پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلبم) را یک آدم مؤمن به صورت نورانی، به صورت مهربان می‌بیند که در بحار الأنوار، جلد ۶، دارد که در هنگام احتضار مؤمن، وجود مبارک پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) می‌آید و در کنار او می‌نشیند و به او دلداری می‌دهند. می‌فرمایند: از آنچه که می‌ترسیدی ایمن شدی و به هر چیزی که امید و آرزوی آن را داشتی پیش روی تو است و به آن می‌رسی. پیغمبر این بشارت را می‌دهد بعد ملائکه‌ی قبض روح می‌آیند که آدم با شوق و ذوق همراه این‌ها می‌رود.

پیامبر و امیر المؤمنین علیهم السلام و ملائکه بر بالین محتضر 

در یک روایت دیگری در همین بحار الأنوار، جلد ۶ -مباحث معاد در جلد ۶ مطرح شده است- آن‌جا آورده است که وجود مبارک امیر المؤمنین (علیه السّلام) و پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کنار محتضر به گونه‌ای است که امیر المؤمنین (علیه السّلام) در یک طرف و حضرت رسول در طرف دیگر می‌نشینند ملائکه می‌آیند، جبرئیل می‌آید، میکائیل می‌آید، اسرافیل می‌آید و حضرت عزرائیل.

دادن مدال محبّت امیر المؤمنین علیه السلام به محتضر

وجود مبارک حضرت امیر (علیه السّلام) رو به سوی پیغمبر خدا می‌کنند عرضه می‌دارند: یا رسول الله، این ما را دوست می‌داشت و با دشمنان ما دشمن بوده است. وجود مبارک نبیّ مکرم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به جبرئیل خطاب می‌کند که یا جبرئیل! این فرد علی را دوست می‌دارد، از موالیان حضرت امیر (علیه الصّلاه و السّلام) است. جبرئیل به میکائیل، میکائیل به اسرافیل و همه‌ی این‌ها به عزرائیل منتقل می‌کنند که این مدال دارد، این نشان دارد. محبّت امیر المؤمنین (علیه السّلام) این را نشان‌دار کرده است مواظب این باش. آن‌جا جناب عزرائیل قسم می‌خورد، به پیغمبر خطاب می‌کند، قسم به خدایی که شما را به نبوّت برانگیخته است من به این مؤمن از مادر مهربان‌تر خواهم بود. آن وقت دارد که جناب عزرائیل نزد مؤمن مثل یک برده، این‌قدر متواضعانه در برابر مؤمن خاضع می‌کند و با احترام او را به عالم بالا می‌برد که حد ندارد. امّا در مورد کافر این‌طور نیست آن‌ها حضرت علی را به این کیفیتی که ما می‌بینیم نمی‌بینند. به این کیفیتی که مؤمن در موقع احتضار پیغمبر را می‌بیند آن‌ها این‌طور نمی‌بینند.

کنیه‌ی ابو جهل نسبت به پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم

روایت دارد که در قیامت وقتی وجود نازنین پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در محشر عبور می‌کند، جهنّم با نور پیغمبر تحت الشّعاع قرار می‌گیرد و حیا می‌کند و حالت خاموشی به آن دست می‌دهد. ابوجهل می‌پرسد چه اتّفاقی افتاد که این آتش کم‌سو شد؟ می‌گویند: حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) عبور می‌کند. فریاد می‌زند در جهنّم را بگذارید برای من سوختن آسان‌تر است تا دیدن جمال پیغمبر.

وحشت انسان کافر از دیدار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امیر المؤمنین علیه السلام در هنگام مرگ

آدم کافر، آدم معاند و دشمن امیر المؤمنین علی را به عنوان پدر مهربان نمی‌بیند، علی را به عنوان یک منتقم می‌بیند، یک جرّاح می‌بیند لذا از دیدن امیر المؤمنین وحشت می‌کند. یعنی بیش از آن که از ملائکه‌ی عذاب می‌ترسد از پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و علی (علیه السّلام) وحشت دارد و به خدای متعال پناه می‌بریم.

بازتاب عملکرد افراد نسبت به امیر المؤمنین علیه السلام در قیامت

فرمودند: هر کسی با ما هر طور فکر می‌کند، در آن عالم ما را به همان نوع می‌بیند. اگر این‌جا عاشق علی هستید، اعتماد دارید امیر المؤمنین به داد شما می‌رسد یقین بدانید که به داد شما می‌رسد.

حاضر شدن وجود مثال پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم

مشکلات آن عالم بسیار سخت است. حالا این‌که مشخّصاً این‌طور نیست که یک روح کلّی باشد، همه این روح کلّی را درک کنند. نه، هر کسی پیغمبر را کنار خود می‌بیند و پیغمبر خودش می‌بیند و علی را امام خود می‌بیند و با او تکلّم می‌کند. این چه توجیهی دارد؟ در بعضی توجیه‌هایی که دارند مثل مرحوم مجلسی (رضوان الله تعالی علیه) می‌گویند حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای هر کسی وجود مثالی خود را حاضر می‌کند. آن روح کلّی برای هر کسی وجود مثالی پیدا می‌کند. بعضی گفتند که نه، این دیدی که ما در دنیا داشتیم و پیغمبر در دل ما بود، این سهم ما از نور پیغمبر که با اعتقاد ما ذی سهم بودیم، در وجود خود محبّت پیغمبر و امیر مؤمنین را داشتیم آن تمثّل پیدا می‌کند. آدم آن معتقد خود را در آن‌جا می‌بیند. توجیهات دیگری هم دارد که خیلی قابل ذکر نیست.

 کرامات مرحوم شیخ حبیب الله گلپایگانی

من یک داستانی را مطرح می‌کنم که یک مقداری مسئله را روشن می‌کند. مرحوم آقای شیخ حبیب الله گلپایگانی در مسجد گوهرشاد مشهد کنار بارگاه منور حضرت ابی الحسن الرّئوف، امام رضا (علیه السّلام) امام جماعت بوده است. این بزرگوار دارای کراماتی بوده است. یکی از این کرامت‌ها این است که می‌گویند من برای زیارت وارد حرم مطهّر شدم، دیدم جمعیّت کثیری برای زیارت آمده است. به ذهن من آمد که این‌ها از شهرهای مختلف آمدند، زبان‌های متفاوتی دارند، فرهنگ متفاوتی دارند، افق فکری متفاوتی دارند، همّت‌های آن‌ها متفاوت است. یکی کشاورز است آمده بذر می‌خواهد که بکارد، یکی بچّه‌ی بیمار دارد آمده است، بیمار خود را به امام رضا (علیه السّلام) بگوید. یکی دشمن دارد تحت تعقیب است، یکی خانه ندارد، یکی زن ندارد. آرزوهای مختلف از اشخاص مختلف. چطور می‌شود که امام رضا به همه پاسخ‌گو باشد. می‌گوید به محض این‌که این شبهه در ذهن من آمد یک مرتبه دیدم که من همه‌ی زوّار را، در رواق‌ها، در صحن‌ها، در مسیر همه را دارم می‌بینم. خدای متعال یک اشرافی به من داد دیدم تمام زائرین پشت دیوارها، داخل صحن‌ها، همه را می‌بینم امّا دیدم کنار هر زائری یک امام رضا است. این نشان می‌دهد که وجود مقدّس حضرت رضا (علیه الصّلاه و السّلام) در آیینه‌ی جان ما وجود دارد و هر کسی یک امام دارد. یک امام است امّا آیینه‌های میلیونی که وجود دارد، مثل رواق‌های حرم مطهّر که آیینه‌کاری است، این چهلچراغ‌هایی که آویخته‌اند وقتی شما نگاه کنید در تمام آیینه‌ها می‌توانید این لامپ‌ها و این نورها را ببینید. دل انسانی که شفّاف شود، آیینه شود آفتاب وجود حضرت رسول و ائمّه که به همه‌ی عالم می‌تابد این آیینه آن نور را منعکس می‌کند.

توسّل به اهل بیت علیهم السلام

لذا ما امام زمان را صدا می‌زنیم، حضرت زهرا را صدا می‌زنیم، شهدا را صدا می‌زنیم، حضرت اباالفضل را صدا می‌زنیم. بدانید که دل ما وقتی که شفّاف می‌شود نور آن‌ها کنار ما وجود دارد و ما محجوب هستیم. نه این‌که آن‌ها این‌جا نیستند، آن‌ها همه جای عالم هستند آن لحظاتی که غبارها ریخت، پرده‌ها کنار رفت، دل که وصل شود انعکاس نور برای هر کسی از همان واقعیّت است نه کسی دیگر. هر کسی آن واقعیّت را در آیینه‌ی وجود خود تماشا می‌کند و جواب خود را دریافت می‌کند.

«بَلَغَ العُلَى بِکَمَالِهِ                        کَشَفَ الدُّجَى بِجَمَالِهِ‏»[۸]

شباهت حضرت زهرا سلام الله علیها به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

در این ایّام قلب همه‌ی مسلمان‌ها و جهان اسلام به یاد پیغمبر می‌تپد و إن‌شاءالله عنایت نبوی دل‌ها را به هم نزدیک می‌کند. دل ها را از کینه شستشو می‌دهند و از گناهان خود توبه می‌کنند. جمال پیغمبر همه‌ی دل ها را ذوب می‌کند. اوّلین کسی که نور پیغمبر در آیینه‌ی او به تمام معنا منعکس شده است بی‌بی ما حضرت فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) است. «مِشْیَتَهَا مِشْیَهُ رَسُولِ اللَّهِ»[۹] ایشان وقتی راه می‌رفت، هر کسی که می‌دید، متوجّه می‌شد که کیفیت راه رفتن، یادآور راه رفتن پیغمبر خدا است. قد و هیکل ایشان مثل پیغمبر خدا بود. یعنی اصلاً کپی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود. وقتی در مسجد نبوی آمدند خطبه‌ی فدکیّه را ایراد کردند، تن صدا عین صدای پدرشان، رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود. این اوّلین آیینه‌ای بود که صفات جلال و جمال پیغمبر در وجود او انعکاس داشت، صورت و سیرت پیغمبر هم در وجود حضرت زهرا (سلام الله علیها) مشهود بود. به همین دلیل که آیینه‌ی پیغمبر بود کسانی که با علی مخالفت کردند والله مخالفت آن‌ها با علی نبود، با پیغمبر بود. لذا این آیینه را شکستند. آیینه‌ی دوم حضرت علی اکبر است.


 

[۱]– سوره‌ی فصّلت، آیات ۳۰ و ۳۱٫

[۲]– سوره‌ی بقره، آیه ۳۰٫

[۳]– سوره‌ی عنکبوت، آیه ۵۷٫

[۴]– سوره‌ی احزاب، آیه ۴۵٫

[۵]– سوره‌ی توبه، آیه ۹۴٫

[۶]– سوره‌ی فصّلت، آیه ۳۱٫

[۷]– سوره‌ی تکویر، آیات ۱ و ۲٫

[۸]– سفینه البحار، ج ۲، ص ۶۷۹٫

[۹]– الأمالی (للصدوق)، ص ۵۹۵٫