«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ یَا حُجَّهُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ یَا سَفِینَهُ النَّجَاهِ».

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ المُرسَلینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا شَفیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ مَوْلَانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أَرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِداهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ».

طرح بحث

«وَ اعْلَمُوا أَنَّ فیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ لَوْ یُطیعُکُمْ فی‏ کَثیرٍ مِنَ الْأَمْرِ لَعَنِتُّمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی‏ قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ».[۲]

میلاد پر برکت پیامبر هدایت، پیامبر معرفت، پیامبر محبّت و پیامبر رحمت برای عالمیان را و میلاد با سعادت ششمین اختر آسمان امامت و ولایت، کشّاف حقایق، امام به حق ناطق، بنیانگذار حوزه و پایگاه‌های علمی برای بشر، مربّی دانشمندانی که منبع معارف ما گردیدند، مزکّی نفوس، مهذبّ اخلاق، حضرت امام جعفر صادق (علیهم الصّلاه و السّلام) را تبریک عرض می‌کنم.

این آیه‌ی کریمه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی حجرات را که در هفته‌های پیش به عنوان خوان نعمت الهی، مائده‌ی پر برکت آسمانی در محضر آن قرار گرفتیم، پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به عنوان کسی که باید مورد اطاعت قرار بگیرد و هیچ کس نباید توقّع داشته باشد که او از امّت، از مردم، اطاعت کند.

استقلال خواست خداوند از خواست بنده

ذیل آیه یک مطلب دیگری را فرمود: «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ»، اگر شما اهل فشار بودید، اگر شما تابع جبر بودید، غوغا سالار بودید، با جو سازی‌های خود پیغمبر را تحت فشار قرار می‌دادید، خود شما زیان می‌دیدید. باید سیّارات دور خورشید بگردند، اگر بر فرض سیّارات اختیار داشتند می‌گفتند ما دور خورشید نمی‌چرخیم باید خورشید تابع ما باشد، نظام آفرینش به هم می‌ریخت. ولی چه چیزی باعث می‌شود که کسی توقّع داشته باشد خدا در خدایی خود در اختیار بنده‌ی خود باشد، هر چه دوست دارد خدا آن را انجام دهد و اگر آرزوهایی دارد، آمالی دارد، خواست‌هایی دارد و خدای متعال به توهّم او خواسته‌های او را انجام نمی‌دهد ناراضی شود، بگوید خدا معاذ الله تبعیض قائل است، خدا که دعای ما را مستجاب نمی‌کند.

یا کسانی که در مسائل تکوینی تفاوت دارند، خدا به یک کسانی چیزهایی داده به دیگران آن را نداده، بخواهد از خدا بازخواست کند، چون و چرا کند. چرا مثلاً ظاهر فلانی بهتر از من است؟ چرا استعداد فلانی بیشتر است؟ چرا فلانی ابتکار دارد و من ندارم؟ این چون و چراها از خدا، این توقّعات از خدا ناشی از جهالت است.

تسلیم بودن پیامبر در برابر خدا

پیامبر خدا خود کاره‌ای نیست او سفیر خدا است، او رسول خدا است، او مأمور خدا است. پیغمبر ما در همه‌ی زندگی خود حتّی یک لقمه غذا از روی خواست خود نخورده، دلخواه او باشد یک لقمه غذا بخورد. یک لحظه با اراده‌ی خود و دلخواه خود سر به بالین نگذاشته است. پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) عبد مطلق است، شأن پیغمبر عبودیّت خدا است و به تمام معنا تسلیم است. بلند شدن و نشستن او به دستور خدا است، نگاه کردن او به دستور خدا است، سخن گفتن او به دستور خدا است، سکوت او به دست خدا است. پیغمبر رسول است، مبلّغ است آنچه خدا به او دستور داده آن را به جامعه رسانده است. روی این ملاک که پیغمبر خدا از خود مایه نمی‌گذارد، کم و زیاد نمی‌کند، وجود او برای جامعه الگو است، او در عبودیّت هیچ ناخالصی ندارد، چیزی که تمام وجود او را قبضه کرده خدا است و پیغمبر در قلب خود، در وجود خود، جز خدا هیچ کسی نقش ندارد. با همه‌ی وجود محو در پروردگار منّان است.

اطاعت مردم از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

از این جهت او محور است، او شمس است و شما سیّارات هستید که باید دور او بچرخید. شما نباید توقّع داشته باشید خورشید خود را پایین بیاورد زمین خود را بالا ببرد. زمین هر چه دارد از خورشید دارد، اگر جا به جا شود اوضاع به هم می‌خورد، نظام به هم می‌خورد.

عبودیّت پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

لذا امشب که شب میلاد نبیّ مکرّم اسلام است چند نکته در عظمت نبیّ مکرّم اسلام به محضر شما تقدیم می‌داریم. اوّلین امتیاز و بالاترین امتیاز پیغمبر عبودیّت او است، بندگی او است. پیغمبر خدا عبد محض است، عبد طِلق است، هیچ اختیاری در مورد خود اعمال نکرده است. به تمام معنا عاشق است، به تمام معنا محب است، به تمام معنا سرسپرده است، به تمام معنا خود باخته در برابر پروردگار متعال است. لذا وقتی خدا پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را به معراج می‌برد این عبودیّت او را منشأ پرواز پیغمبر، صعود پیغمبر و معراج پیغمبر معرّفی می‌کند. «سُبْحانَ الَّذی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ»،[۳] منزّه است آن خدایی که شبانه عبد خود را سیر داد. چرا محمّد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نمی‌گوید؟ چرا احمد نفرمود؟ چرا مصطفی نفرمود؟ چرا رسول نفرمود؟ چرا نبی نفرمود؟

انسان با عبودیّت بالا می‌رود نه با سمت‌های دیگر. هر کس عبد است او حبیب است و حبیب به لقاء محبوب با محبّت خود می‌رسد. عبودیّت بالاترین شأنی است که هر کس در عبودیّت خود ناخالصی نداشته باشد خدا همه‌ی صفات خود را به او می‌دهد، این بالاترین شأن است که در این آیه‌ی کریمه و در سوره‌ی مبارکه‌ی نجم «فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى».[۴] این وحی که خدا به پیغمبر خود کرده وحی خاص است، هیچ پیغمبر این‌طور وحی به دست نیاورده و خداوند منّان پیغمبر خود را از پایگاه عبودیّت به رسالت، به نبوّت، به حکومت، به امارت، به امامت، نائل کرده است.

شاهد بودن پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

نکته‌ی دیگری که در وجود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قرآن دارد فرمود: «إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً»،[۵] در دو جا شاهد بودن پیغمبر در قرآن آمده است. یک آیه‌ی آن را ما در محمل شما عزیزان در بعضی فرصت‌ها بیان کردیم، «إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً * وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً»[۶] که در سوره‌ی مبارکه‌ی احزاب است. ولی امشب از سوره‌ی مبارکه‌ی فتح یک آیه را خدمت شما می‌خوانیم به خاطر آموزه‌هایی که خود ما از نظر عملی و تربیتی می‌توانیم از این آیه برداشت کنیم.

فرمود: «إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً»،[۷] ما تو را شاهد قرار دادیم، یعنی تو محجوب نیستی، تو غایب نیستی، تو دور نیستی. تو شاهد هستی یعنی تو حاضر هستی، تو شاهد هستی یعنی تو ناظر هستی، تو شاهد هستی یعنی تو نزدیک هستی. شهود از دور نمی‌شود، از دور به انسان گزارش می‌رسد. کسی که می‌خواهد شهادت بدهد باید خود او صحنه را ببیند. تو شاهد هستی یک معنی شاهد بودن یعنی حجاب نداری، از پس پرده به تو گزارش نمی‌رسد، همه‌ی پرده‌ها از جلوی چشم تو… چشم قلب تو را خداوند متعال بدون هیچ حجابی شاهد قرار داده است.

یکی مسئله‌ی شهود است، دوم مشهود است. پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شاهد است چه چیزی مشهود است؟ اگر خداوند منّان در این آیه و در آیه‌ی سوره‌ی احزاب برای شهادت متعلَّقی ذکر می‌کرد محدود می‌شد، ولی پیغمبر شاهد مطلق است، یعنی شاهد خدا است، پیغمبر دلی دارد که این دل خدا را تماشا می‌کند، قلب پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شاهد جمال خدا است، شاهد جلال خدا است، شاهد اسماء و صفات حق تعالی است. پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شاهد عالم بالا است نه این‌که در معراج پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شاهد عالم بالا شد.

معراج پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

خداوند متعال در یک شب پیغمبر را در همه‌ی عوالم سیر داد، معراج پیغمبر معراجی بود که «ما سِوَی الله» آسمان‌های هفت‌گانه و فوق آسمان‌های هفت‌گانه که مراتب قرب پروردگار متعال است همه را رفت. جناب جبرئیل تا یک حدّی با پیغمبر همراه بود ولی به یک جایی رسید که آن‌جا دیگر جبرئیل جلو نرفت. حضرت رسول فرمود: برادر، جبرئیل، من را تنها می‌گذاری؟ عرضه داشت که «لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَهً لَاحْتَرَقْتُ»،[۸] اگر یک بند انگشت دیگر نزدیک می‌شدم پر من می‌سوخت، من بالاتر از این قدرت پرواز ندارم، کشش من نیست، ظرفیّت من نیست. آن‌جا ذوب می‌شد، جبرئیل هم نتوانست به آن‌جا برود. وجود نازنین پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این سیری که کرد خدای متعال همه چیز را به او ارائه کرد، شاهد تمام موجودات عالم بود. بعد از سفر معراج نبیّ مکرّم اسلام بهشتی‌ها را دیده بود نقل می‌کند، جهنّم را تماشا کرده بود، جهنّمی‌ها را دیده بود، سبب جهنّمی شدن اشخاص را معرّفی می‌کند. زن‌هایی که آویزان بودند، کسانی که زیر پا له بودند، کسانی که شکم‌های آن‌ها تورّم کرده بود و باد کرده بود. همه‌ی این‌ها را یکی یکی، پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اصناف گناهکارها را آن‌جا دید و از علّت این بدبختی آن‌ها سؤال کرد و همه را به او گفتند.

رباخوارها چه بدبختی‌هایی دارند، زن‌هایی که دامن آن‌ها آلوده است چه بدبختی‌هایی دارند، زن‌هایی که به شوهران خود خیانت می‌کنند، زن‌هایی که بی‌حجاب و بدحجاب هستند، این‌ها را پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قبل از این‌که زمان ما بیاید، بدحجابی‌ و بی‌‌حجابی رواج داشته باشد پیغمبر دیده و این‌ها را برای مردم بازگو کرده است.

مفهوم شاهد بودن پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

پس پیغمبر که شاهد است یعنی شاهد عالم برزخ است، شاهد عالم قیامت است، شاهد بهشت است، شاهد جهنّم است، شاهد ملک و ملکوت است، شاهد خدا است و شاهد خلق خداوند متعال است. پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شاهد است یعنی پیغمبر گواه است، گواهی پیغمبر گواهی حضوری است نه ملائکه پرونده‌ی ما را پیش پیغمبر می‌برند، پیغمبر می‌گوید ملک‌ها به من گفتند فلانی چه کاری انجام داده است. پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) «من البدو إلی الختم» هم بر پرونده‌ی انبیاء باید گواهی بدهد، با این‌که انبیاء از نظر زمانی جلوتر از پیغمبر ما رفته‌اند. ولی قرآن کریم تصریح می‌کند: «وَ جِئْنا بِکَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهیداً».[۹]

می‌فرماید: برای هر امّتی در قیامت ما گواهی می‌آوریم که این‌ها نسبت به نامه‌ی عمل امّت خود شهادت می‌دهند. امّا تو یا رسول الله «جِئْنا بِکَ عَلى‏ هؤُلاءِ شَهیداً»، ما تو را بر همه‌ی پیغمبران گواه می‌آوریم. پرونده‌ی همه‌ی انبیاء را باید پیغمبر ما امضاء کند، گواهی بدهد. هم امّت خود را، در قیامت نبیّ مکرّم اسلام باید گواهی بدهد.

بنابراین ما هم تخلّق به اخلاق پیغمبر پیدا کنیم، حجاب‌های خود را کم کنیم. ما از باطن گناه خود خبر نداریم، غیبت چه باطنی دارد، نیش زبان چه باطنی دارد، حرام خوری چه باطنی دارد. باطن بعضی از این گناهان آتش است، باطن بعضی از گناهان عقرب است، باطن بعضی از گناهان مار است، امّا چون شهود نداریم نسبت به باطن خود هم ما غایب هستیم، ما با خودمان هم حضور نداریم، از خود غایب هستیم، از خود بیگانه هستیم.

مقام بشارت و انذار پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جان عالم بود، هم نسبت به خود حضور داشت هم نسبت به همه‌ی عالمیان حضور داشت. «إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً»، اگر شاهدی بشارت می‌دهد یا انذار می‌کند، هشدار می‌دهد، چون دیده، دیده‌های خود را به شما منتقل می‌کند. او جهنّمی که فرضی است را به شما نمی‌‌گوید، رفته از نزدیک جهنّم و درکات آن‌جا را مشاهده کرده، جهنّمی‌ها را آن‌جا دیده و سؤال و جواب کرده، بهشت را با تمام درجات آن شهود کرده، چیزهایی که موجب بهشتی شدن است این‌ها را دیده است. چون دیده ره یافته است، رسیده است، راهی را که خود او رفته و به نتیجه رسیده را به شما می‌گوید.

بشیر بودن و منذر بودن پیغمبر از طرف خدا

لذا مبشّر بودن و نذیر بودن پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) با مبلّغینی مثل ما فرق دارد، ما از دور دستی بر آتش داریم ولی او شهود کرده، همه چیز را با همه‌ی وجود خود یافته و دارد به شما می‌گوید. چرا به پیغمبر خدا «أَرْسَلْناکَ» می‌گوید امتنان می‌کند؟ می‌گوید ما تو را فرستادیم، «إِنَّا أَرْسَلْناکَ»، ما تو را به عنوان شاهد، به عنوان مبشّر و به عنوان نذیر فرستادیم. چرا؟ برای این‌که ما عاشق ایمان بندگان خود هستیم، آن اکسیری که بنده را به شهود می‌رساند ایمان او است. ما تو را شاهد فرستادیم، الگو فرستادیم، گواه فرستادیم، راه رفته و دیده و تماشا کرده و لمس کرده و مبلّغ آنچه دیده است قرار داده‌ایم. تا چه کنیم؟ تا تو دلبری کنی، تو رفتی زیبایی‌های آن‌جا را دیده‌ای، رنگ خدا گرفتی، این مقام شهود برای خدا است، خدا شاهد است، خدا شهید است. ما تو را آیینه‌ی خود قرار دادیم، این رتبه را به تو دادیم که تو آیینه‌ی ما شوی، مقام شهود پیدا کنی. اگر تو رنگ خدا گرفتی می‌توانی دلبری کنی، «لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ»،[۱۰] اگر کسی شاهد نباشد، رنگ خدا نداشته باشد، جمال خدا در وجود او منعکس نباشد، شهود از صفات جمالیه‌ی پروردگار متعال است.

شهود پیامبر بر همه‌ی جوانب

حاضر بودن، ناظر بودن، قریب بودن، «هُوَ» «أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ»،[۱۱] این رنگ خدا گرفته، پیغمبر شما به همه‌ی شما از رگ گردن نزدیک‌تر است. پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از جان ما به ما نزدیک‌تر است، لازمه‌ی شهود این است، به همه‌ی موجودات. نه به بدن ما شهود دارد، به نیّت ما شهود دارد، به خاطرات قلبی ما شهود دارد، پس معلوم می‌شود پیغمبر در باطن ما حضور دارد، پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در نیّت ما حضور دارد. قبل از این‌که کسی نگاه بد داشته باشد نیّت او را پیغمبر می‌بیند، «یَعْلَمُ خائِنَهَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ»،[۱۲] این شهود خداوند چه نوع شهودی است، نوع شهود پیغمبر شهود الهی است، ظلّ خدا است، سایه‌ی پروردگار متعال است. ما او را رنگ خود داده‌ایم، جمال الله کرده‌ایم تا دل از شما برباید، «لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ».

پذیرش مقام پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

ایمان کار قلب است، پذیرش کار دل است، تا خواستیم که شما عاشق شوید. پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) محور عشق است، پیغمبر اکسیر عشق است، عاشق‌ها زیر پرچم این عشق مطلق هستند، چشمه‌ی عشق پیغمبر خدا است. هر کسی دل به خدا و رسول خدا می‌دهد این دل را پیغمبر می‌برد، این دلبری را ما به پیغمبر داده‌ایم. «لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَ أَصیلاً». اگر کسی مؤمن بود پیغمبر را یاری می‌کند، یاور پیغمبر می‌شود. مؤمن دست پیغمبر است، مؤمن چشم پیغمبر است، مؤمن قشون پیغمبر است. همه‌ی ما ایادی رسول الله هستیم، او از شما دل برد تا این تعدّد را از بین ببرد. بیایید جزء اعضای پیغمبر باشید، جزء جنود پیغمبر باشید، جزء یاران پیغمبر باشید. «وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ»، هم او را یاری کنید و هم این‌که پیغمبر را احترام کنید، احترام پیغمبر احترام به ارزش‌ها است، احترام به صفات الهی است، احترام به مقام شهود است، احترام به مقام تبشیر است، احترام به مقام انذار است، این به نفع خود شما است.

انسان وقتی به علم احترام می‌کند تشویق می‌شود که عالم شود، امّا اگر به علم احترام نگذارد معلوم می‌شود که این با علم سنخیّتی ندارد نمی‌تواند عالم شود. انسان باید به یک چیزی دل بدهد، ارزش آن را بفهمد تا به سوی آن کشیده شود، مجذوب شود و به درجات بالا برسد. «وَ تُسَبِّحُوهُ بُکْرَهً وَ أَصیلاً».

مقام بندگی خداوند

نتیجه‌ی این احترام به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، این کمک به پیغمبر چیست؟ نتیجه‌ی آن این است که مقام بندگی پیدا می‌کنید، مسبّح خدا می‌شوید. «بُکْرَهً وَ أَصیلاً»، صبح و شام خود را با پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) سر می‌کنید. تسبیح پروردگار متعال، «بُکْرَهً وَ أَصیلاً»، یعنی روز خود را با خدا شروع کنید، شب خود را هم با خدا به سر ببرید اوّل و آخر شما خدا باشد. روز که می‌روید تصمیم بگیرید مأمور خدا باشید، در دایره و پادگان رسول الله جند الله باشید، شب هم با یاد خدا، با تسبیح خدا، خدا را تنزیه کنید. گناهانی که انجام دادید، غفلت‌هایی که داشتید، این‌ها را با تسبیح پاک کنید. تسبیح انسان را جلا می‌دهد. حضرت یونس را تسبیح نجات داد، شما هم گرفتار نهنگ نفس هستید، صبح و شام تسبیح خدا کنید تا این‌که با پیغمبر هم کاروان باشید و از این کاروان جدا نیفتید.

این مقام شهود را وجود نازنین پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای همیشه دارند، چون پیغمبر خدا راهنما هستند، راهبر هستند، معلّم هستند، مرّبی هستند، وجود عرشی هستند، حیّ و میّت ندارند، الآن هم کماکان پیغمبر بر ما شاهد است. لکن خطّ رهبری پیغمبر که ظهور آن شهود در این است که مجموعه‌ی بشر را به صورت یک خانواده دربیاورد و همه با هم به سوی خدا برویم. همان‌گونه که مجموعه‌ی کائنات، «إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ»،[۱۳] تمام موجودات زمزمه‌ی ذکر خدا دارند، همه یک کاروان هستند و برای خدا هم‌خوانی دارند، شما جدا افتاده‌اید.

نقش رهبری جامعه

این حکومت می‌خواهد، شأن حکومت تنبّه دادن است، جامعه را با خدا آشنا کردن است. این رهبری جامعه را خدای متعال به پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) داد چون باطن دارد ظاهر هم باید در اختیار او قرار بگیرد. این سمت رهبری با وفات ایشان به اوصیای او که همان نور و همان شهادت را داشتند داده شده است. در میان اوصیای نبیّ مکرّم اسلام امام به حق ناطق، حضرت جعفر صادق (علیه الصّلاه و السّلام) احیاگر حقیقت دین بود. اگر امام صادق (علیه السّلام) نبود این قرآن پیغمبر که معجزه‌ی همیشگی نبی مکرّم اسلام است، روایات پیغمبر که آن هم جزء معجزات است.

معجزه بودن علم پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

چون پیغمبر ما درس نخوانده، معلّم ندیده، کتاب نخوانده است. یک مرتبه کسی ندیده قلمی در دست داشته باشد، با دانشمندی سر و کار داشته باشد، در عین حال این روایاتی که از پیغمبر ما باقی مانده که فرمود: «أُعْطِیتُ جَوَامِعَ الْکَلِمِ»،[۱۴] خداوند به من جوامع الکلم داده است.

هم روایات پیغمبر در ابعاد مختلف علمی شاهد بر این است که او از علم غیب بهره گرفته، معجزه است، درس نخوانده، این روایات گوهربار، این کلمات درّبار، در عرفان، در عشق، در محبّت، در اخلاق، در زهد، در همه‌ی این‌ها پیغمبر خدا کلماتی دارد که یک فرد درس نخوانده‌ی بی‌سواد چنین کلماتی را نمی‌تواند داشته باشد. وجود نازنین پیغمبر درس نخوانده علم «ما کان» و «ما یکون» و «ما هو کائن» را داشته است. دلیل آن هم این است که در کنار قرآن روایات زیادی… نهج الفصاحه کلمات پیغمبر خدا است و موسوعه‌ی کلمات پیغمبر را که جمع کرده‌اند چند جلد کتاب شده است. این‌ها دلیل بر این است که پیغمبر ما دارای اعجاز بوده، علاوه بر این‌که قرآن او اعجاز است بلکه کلمات پیغمبر هم اعجاز است.

جانشینان پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

نکته‌ی دیگر این است، این مقام رهبری و خلافت که جز آن واقعیّت و آن حقیقت نمی‌تواند مجوّز این رهبری و مقام باشد، این با رفتن پیغمبر از بین نرفته است. امامت در انبیاء سلف، یک پیغمبر که از دنیا می‌رفت اولوالعزم بود پیغمبران بعدی دین او را تبلیغ می‌کردند، بساط نبوّت با رفتن پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بسته شد برای این‌که کامل‌ترین کتاب را خدای متعال به پیغمبر داد. قرآن مُهَیمِن است، قرآن تبیان کلّ شیء است، قرآن هم حکمت است هم اخلاق است، موعظه است و هم این‌که درس فراگیری است که در همه‌ی ابعاد زندگی بشر را پوشش می‌دهد. یکی جامعیّت قرآن است، چیزی فروگذار نشده که یک کتاب دیگری غیر از قرآن لازم باشد. هر آنچه تا قیامت برای بشر لازم بوده خدا در این کتاب گنجانده است. این هم جزء وجوه اعجاز قرآن کریم است.

نکته‌ی دیگر این است با وجود امامان نیازی به پیغمبر دیگر نبوده، هر چه در پیغمبران از نور، از حقیقت، از علم، از احاطه و از جذبه‌های ملکوتی بوده، همه در وجود حضرات ائمّه‌ی معصومین بوده است. لکن جایگاه امام صادق (علیه السّلام) احیاگر است، چهار هزار دانشمند تربیت کرد. امروز حوزه‌های علمیّه‌ی ما، دانشگاه‌های ما همه سر سفره‌ی امام جعفر صادق (علیه الصّلاه و السّلام) هستند.


 

[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی حجرات، آیه ۷٫

[۳]– سوره‌ی اسراء، آیه ۱٫

[۴]– سوره‌ی نجم، آیه ۱۰٫

[۵]– سوره‌ی احزاب، آیه ۴۵ و سوره‌ی فتح، آیه ۸٫

[۶]– سوره‌ی احزاب، آیات ۴۵ و ۴۶٫

[۷]– سوره‌ی فتح، آیه ۸٫

[۸]– بحار الأنوار، ج ۱۸، ص ۳۸۲٫

[۹]– سوره‌ی نساء، آیه‌ ۴۱٫

[۱۰]– سوره‌ی فتح، آیه ۹٫

[۱۱]– سوره‌ی ق، آیه ۱۶٫

[۱۲]– سوره‌ی غافر، آیه ۱۹٫

[۱۳]– سوره‌ی اسراء، آیه ۴۴٫

[۱۴]– من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص ۲۴۱٫