اعوذُ بِالله مِن الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

رَبِّ اشْرَحْ لىِ صَدْرِى وَ یَسِّرْ لىِ أَمْرِى وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانىِ یَفْقَهُواْ قَوْلىِ. طه؛ آیات ۲۵ تا ۲۸

الحمد لله و الصلاۀ علی خاتم الانبیاء، حبیب قلوبنا، طبیب نفوسنا، ابی القاسم محمد و آله المعصومین، و لا سیَما مولانا کهف الحصین، و غیاث المضطرِ المستکین. و ملجأ الهاربین و بقیۀ الله فی العالمین ارواحنا فداه و عجلّ الله فرجه، و سهل الله ظهوره، و رزقنا الله رویته و خدمته و صحبته و نصرته، و رضاه و رغبۀ؛ و اللعن علی اعداهم اجمعین اِلی یوم الدین

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَ حافِظاً وَ قائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً، بِرَحْمَتِکَ‏ یااَرْحَمَ الرَّاحِمینَ

شهادت دهمین اختر آسمان امامت و ولایت، امام علی النقی الهادی علیه ‌الصلاه‌ و ‌السلام را تسلیت عرض می‌کنم، انشاء الله بقای عمر امام زمانمان باشد و شما مأجور باشید.

 

اِلهى‏ هَلْ یَرْجِعُ الْعَبْدُ الْابِقُ اِلاَّ اِلى‏ مَوْلاهُ، اَمْ هَلْ یُجیرُهُ مِنْ سَخَطِهِ اَحَدٌ سِواهُ،

خدایا آیا بنده فرارى جز به درگاه مولایش به کجا بازگردد یا آیا کسى جز او هست که وى را از خشم او پناه دهد.

 

مسئله وابستگی بشر به خالقش

معبود من! الاه من! بنده گریز پا می‌خواهد برگردد. آیا جز به پناهگاه مولی، جای دیگری دارد؟ یا از سخط مولی از غضب مولی، جز خود مولی کسی می تواند عبد گرفتار را نجات بدهد!؟ نکاتی در این عبارات به نظر می‌رسد: اولین نکته؛ این است که مسئله وابستگی بشر به خالقش، به گونه ‌ایست که هیچ بدلی ندارد! اگر بشر خدا را از دست بدهد، چه کسی جای خدا را می‌خواهد بگیرد؟ تمام موجودات عالم وابسته به خدا هستند! در عدد سلولهای بدنمان به خداوند وابسته ایم! همه موجودات وابسته اند!

عبودیت ما به خدا اعتباری نیست! در نظامات بشری، مسئله بردگی که در قدیم رایج بوده و امروز هم دنیای غرب بدترین نوع بردگی را نسبت به بشر، نسبت به جهان سوم اعمال می کند، اینها قرار دادی و اعتباری است؛ اما خدای متعال مولی است و ما هم عبدیم. این قرار دادی نیست، خدا ما را لحظه ای رها کند، ما نیستیم! دم بدم از خدا حیات می گیریم، دم بدم از خدا وجود می گیریم، دم بدم از خدا روزی می گیریم، دم بدم از خدا ایمان و عزت می گیریم؛ اما اگر یک لحظه خدا آبروی ما را ببرد، آبروی ما رفته است! یک لحظه به ما حیات ندهد، مُردیم! یک لحظه به ما روزی ندهد، گرسنه می مانیم!

ما تکویناً عینیت وجودمان با وجود حق تعالی به تمام معنا وابسته است! یک رشته را قطع کند، ما افتاده ایم. وجود ما وجود فقیری است. همین طور که سیم برق را یک لحظه قطع کنید، برقی نیست؛ ما هم نسبت به خدا همین طور هستیم!

بنابر این اگر بنده ای متولد شد، از مولای خودش گریخت، کجا می تواند فرار کند؟! وَ لا یُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ. مگر از حکومت خدا آدم می تواند خارج بشود؟ مگر می شود به جایی برود که آنجا مال خدا نباشد؟ آیا مملکتی هست که انسان از مرزش عبور کند، پناهنده شود؛ و از سیطره قدرت الهی خارج گردد!؟ الان اشخاصی از کشور فرار می کنند و پناهنده می شوند، از سیطره قانون کشور خارج می شوند! اما آیا جایی هست که خارج از مرز مملکت خدا باشد؟! حالا که بنده به تمام معنا وابسته است؛ و به هر جا برود آنجا ملک خداست و مملکت حق تعالی است؛ پس پناهگاهی جز محضر خدا نیست! اگر کسی گناهی کرده و در باطن خودش آتشی روشن کرده است؛ باید برای طلب مغفرت و آمرزش به خدا پناه آورد!

اقسام ایتام

إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَ سَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا. نساء؛ ۱۰٫ چند دسته یتیم داریم: اول- یتیمی که پدر نسبی اش را از دست داده است. دوم- شیعه، ایتام آل پیغمبرند! کسی که دستش به امام زمانش نمی رسد حکم یتیم را دارد و در زمان غیبت، خداوند متعال کفالت امت و رعیت امام عصر عج‌ الله ‌تعالی ‌فرجه را به عهده فقهای جامع الشرایط گذاشته است!

حالا این بیت المالی که مال عموم مردم است؛ و مال رعیت امام زمان عج‌ الله ‌تعالی ‌فرجه است؛ و اینها در حکم یتیم هستند، اگر کسی بخاطر انتخابات، به بیت المال مسلمانان دست اندازی کند، برای خودش آتش فراهم کرده است! 

حالا هر کسی با هر گناهی با غیبتی، بردن آبرویی، با حیف و میل کردن بیت المال، با ایذاء مومنی- گرفتار آتش غضب خدا شد، در درون خودش آتشی روشن کرد؛ آیا خودش قادر است آتش را خاموش کند؟ هرگز! عمل که صورت گرفت، دیگر از عهده و اختیار مکلف خارج می شود؛ همچون تیری که از کمان تیر انداز رها می شود!

تیر از کمان چو رفت نیاید به شست باز/ پس واجبست در همه کاری تأملی

 

باطن گناه

خدایا من گناه کردم و می‌دانم باطن گناه؛ آتش جهنم است، افعی های عالم برزخ است، عقرب های در قبر من است که وجود برزخی من را مورد عذاب قرار می دهند! اگر پشیمان شدم، خواستم خود را نجات بدهم، خودم را که کاری از دستم بر نمی آید تا جبران کنم؛ خدایا تنها تویی که گذشته و آینده من در اختیار توست!

اَمْ هَلْ یُجیرُهُ مِنْ سَخَطِهِ اَحَدٌ سِواهُ. جز مولا، جز خدا، احدی گذشته های ویران شده من را نمی تواند آباد کند! گذشته، گذشته! از تیرس من خارج است، ولی در پیش خدا چنین نیست؛ او می تواند با یک نگاه ما را ببخشد و ما را از سخط و عذابش نجات بدهد!

 

فرازی دیگر، از دعای خمس عشر

اِلهى‏ اِنْ کانَ النَّدَمُ عَلَى الذَّنْبِ تَوْبَهً فَاِنّى‏ وَعِزَّتِکَ مِنَ النَّادِمینَ

معبودا اگر پشیمانى بر گناه توبه محسوب شود پس به عزتت سوگند که براستى من از پشیمانانم‏

بنده با لحن های مختلف با خدا سخن می گوید؛ چرا که می خواهد نظر لطف خدا را به خودش منعطف کند. آب از دست رفته را به جوی باز گرداند. می گوید معبود من، توبه اگر پشیمانی است، اِنْ کانَ النَّدَمُ عَلَى الذَّنْبِ؛ من توبه نمودم!

توبه اگر همین است که کسی شعله پشیمانی در وجودش مشتعل شده باشد؛ و آتش ندامت او را بسوزاند، من پشیمانم و دارم می سوزم! از آنچه که نباید انجام می دادم و انجام دادم، پشیمانم. فَاِنّى‏ وَعِزَّتِکَ مِنَ النَّادِمینَ؛ من قسم می خورم که از کارهای بد خود خوشنود نیستم! من راضی نیستم که کار بد کردم. قسم به عزت تو من پشیمانم!

***

مقصری که در محکمه عدل الهی، برایش کیفر خواست صادر شده است! شهود آمده اند اقرارها کرده اند، شنودهایش منعکس شده، این گنهکار می بیند دلایل جرمش اصلا قابل دفاع نیست، آنجا چکار می کند؟ می گوید آقای قاضی بخدا پشمانم، تو یک کاری برای من بکن! انسان گنهکار هم چون خود را در محضر عدل خدا می بیند، می داند که نمی تواند گذشته های خودش را انکار کند؛ خدا خودش شاهد بوده و دیده من چه کرده ام! گزارش که نیست، خود خدا داشت نگاه می کرد من این کارها را  می کردم! حالا چه کنم؟ حالا که متوجه شده ام یک قدرت لایزال و با عظمتی بر من ناظر بوده و جای انکار هم نیست؛ جز این است که قسم بخورم و بگویم: خدایا! به عزتت قسم پشیمانم! اگر بد بودم، زشت بودم، امّا من به این بدی خودم، شکست خودم، دارم اعلام می کنم با قسم که من از نادمین و پشیمانان هستم!

 

وَاِنْ کانَ الْإِسْتِغْفارُ مِنَ الْخَطیئَهِ حِطَّهً فَاِنّى‏ لَکَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ

و اگر آمرزش خواهى از خطا آنرا پاک کند پس براستى من از آمرزش خواهانم

یکی مسئله ندامت باطنی است که حالت انفعال است و خاطی و مجرمی که پرونده اش را دارند بررسی می کنند، هیچ چاره ای ندارد و نمی تواند زیرش بزند. چاره ای ندارد جز اینکه بگوید شده است دیگر اما من پشیمانم! این مسئله درونی انسان است که انسان حالت انفعال ایجاد می کند، خجالتی برایش پیش می آید سرش را پایین می اندازد؛ و او حالت باطنی خودش را به زبان می آورد، می گوید بخدا پشیمانم ای کاش نکرده بودم، ای کاش نرفته بودم و ای کاش نگفته بودم.

انواع الفاظ را آدم به کار می برد که قاضی را به رقت در بیاورد و عاطفه قاضی را به جوش بیاورد؛ که اگر باید حکم دهد، حکم سنگینی ندهد، ارفاق کند، مشمول عفوش قرار دهد! از علل مخففه استفاده بکند که از عمده ترین علل مخففه، در محاکم کیفری اعلان ندامت است! که نشان می دهد خبث سلیقه نداشته؛ یک کاری نباید بشود اما شده، لکن من سوء نیت ندارم، من شرارت ذاتی ندارم، من خباثت ذاتی ندارم، یکبار شده نباید می کردم، حالا قاضی محترم باید با عدل خودش با ما برخورد کند!

مسئله بعد عذر خواهی و استغفار است! استغفار در مرحله دوم است، تا ندامت و پشیمانی پیش نیاید، حالت عذرخواهی به آدم دست نمی دهد؛ اما وقتی همه درها بسته شد، پل ها پشت سرش خراب شد، استغفار می کند. تا انسان گنهکار خود را در دادگاه نبیند و قانون و مجازات و عواقب وخیمی که بعد از این دادگاه در انتظار اوست را لمس ننماید؛ حالت استغفار برایش حاصل نمی شود! در آن حال می فهمد که چه خطری برای خودش درست کرده است! چه رسوایی برای خودش به باور آورده است! آینده اش را با این گذشته سیاه کرده است! و هیچ چاره‌ ای جز اینکه این حالت را نشان دهد ندارد.   

مرحله دوم دست به دامن شدن است! آقا می شود برای من عفو بگیرید؛ من زن و بچه دارم؛ من عمری آبرو داشتم؛ نگذارید آبروی من برود! من برای آینده خودم آرزوها داشتم!  وَاِنْ کانَ الْإِسْتِغْفارُ اگر استغفار از گناه، توبه باشد؛ حِطَّهً به معنی افتادگی، سرفرود آوردن، حالت تمرد را به انکسار مبدل کردن است. وَ اِنْ کانَ الْإِسْتِغْفارُ مِنَ الْخَطیئَهِ حِطَّهً اگر استغفار از گناه تسلیم  باشد، فَاِنّى‏ لَکَ مِنَ الْمُسْتَغْفِرینَ من نه تنها تمرد ندارم، بلکه دربست خودم را تسلیم کردم؛ و با این استغفار خودم حالت تسلیم خودم را دارم نشان می دهم!

 

شهادت مظلومانه امام علی النقی علیه السلام

 در آستانه اذان ظهر قرار گرفتیم و امروز هم روز شهادت مظلومانه امام جوان ما حضرت امام علی النقی علیه السلام است. امام علی النقی علیه السلام را مکرراً بازداشت کردند. مامورین ایشان را با حالت استخفاف نزد خلیفه آوردند.

به متوکل عباسی گزارش رسیده بود که در خانه اش سلاح جمع کرده و امام بنای شورش دارد، لذا لشگریانش در دل شب از در و دیوار خانه امام بالا رفتند و وارد خانه امام هادی علیه السلام شدند؛ دیدند آن بزرگوار روی حصیر قرآنی گذاشته و با لحن حزینی کلام الله را تلاوت می کند. وقتی از مدینه امام هادی علیه السلام را بیرون می آوردند مدینه یکپارچه ضجه بود، گریه بود و نگران بودند! پیش خود می گفتند با این حالی که این بزرگوار را می برند  قتل امام هادی علیه السلام قطعی شده است! انواع ظلم ‌ها را در خانه و بیرون از خانه به این بزرگوار کردند؛ تا اینکه با سمی به حیات نورانی آن بزگوار خاتمه دادند.

حدود سی و هشت یا چهل سال بیشتر از عمرشریفش سپری نشده بود. مسموم شد به خود می ‌پیچید و جان سالم از این سم بیرون نبرد. امام عسگری علیه السلام در میان جمعیتی که سراسر سامرا را پر کرده بود، دنبال جنازه پدر حرکت می‌ کرد، گریان بود، تحت فشار روحی بود، عرق‌ می‌ ریخت؛ ولی مورد احترام بود!

امام زمان علیه السلام سرتان سلامت. داغ پدرتان داغ سنگینی بود. اما با این همه مظلومیتی که امام هادی علیه السلام داشت و با سم جفا به شهادت رسید! لکن بچه‌هایش تشنه نبودند، خیمه‌هایش آتش نگرفته بود، …

لا یوم کیومک یا أباعبدالله؛ یا ابا عبدالله

لا حول و لا قوه الا با الله العلی العظیم.

دعا و نیایش

خدایا به مقام امام هادی علیه السلام، به قلب شکسته امام حسن عسگری علیه السلام، به داغ امام زمان علیه السلام در شهادت امام هادی علیه السلام قسمت می‌ دهیم، انتخاباتی که در پیش داریم مایه عزت کشور ما قرار بده!

خدایا آرامش لازم را در این انتخابات روزی مردم بگردان! بصیرت لازم را در انتخاب اصلح به مردم ما عنایت بفرما!

خدایا هرکس فتنه بوده و الان هم قصد فتنه دارد، شرش را به خودش برگردان! جریان فتنه را خاموش بفرما! دشمنان ما را در این حماسه سیاسی مایوس بگردان!

الهی خیر و برکت را بر این مردم نازل فرما! گرانی، نگرانی، مشکلات، فریب، دغل، انواع نابکاریها را از مردم دفع فرما!

الهی سایه پر برکت رهبر مان را بر سرمان مستدام بفرما!

الهی فرهیختگان، اساتید بزرگوار ما، برادران و خواهران ما در سنگر بصیرت ‌افزایی، انسان‌ سازی، امانت ‌داری؛ همه را سربلند قرار بده! به علمشان، به قلمشان، به بیاناتشان، به زندگیشان، به ایمانشان، به عبادت ‌هایشان برکت کرامت بفرما!