اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَیَسِّرْ لِی أَمْرِی وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی. طه؛۲۵-۲۸

الحمدلله ربّ العالمین و الصلاه علی خاتم المرسلین طبیب نفوسنا و حبیب قلوبنا ابی‌القاسم محمّد و آله المعصومین سیّما مولانا الکهف الحصین و  غیاث المضطر المستکین و ملجأ الهاربین، بقیه الله فی العالمین ارواحنا فداه و عجّل الله فرجه و سهّل الله ظهوره و رزقنا الله رویته و خدمته و صحبته و نصرته و اللعن علی اعدائهم اجمهین الی یوم الدین.

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى‏ نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریبٌ . بقره؛ ۲۱۴٫

تقدیم به روح با عظمت سالار شهیدان و شهدای کربلا صلواتی هدیه بفرمایید.

تسلیت عرض می‌کنم ایام شهادت ابا عبدالله الحسین علیه السلام را به محضر امام زمانمان ارواحنافداه و تمام شما عزیزانی که به تعظیم شعائر اسلامی ‌و دایر کردن کلاس‌های خودسازی و شور و شعور و اجتماعات حسینی موفق شدید.

 

بشر، آمیزه‌ای از ملک و ملکوت

 خداوند متعال بشر را آمیزه‌ای از دنیا و آخرت قرار داده است؛ آمیزه‌ای از ملک و ملکوت ؛ عرش وفرش. از یک جهت  بشر با حیوانات و نباتات غرایز مشترکی دارد و از سوی دیگر غرایز انسانی دارد. آنچه در عالم جمادات وجود دارد، در وجود مادی و فیزیکی انسان هم هست: فَانْظُرْ إِلى‏ طَعامِکَ وَ شَرابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى‏ حِمارِکَ. بقره؛ ۲۵۹٫

 در این آیه شریفه خداوند متعال وجه اشتراک بین ما و حیوانات را مطرح می‌کند که مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ. عبس؛ ۳۲٫ آنچه بدن شما به آن نیاز دارد، حیوانات هم همان نیاز را دارند؛ ولی از آنجا که  شما انسان هستید؛ در طعامتان دقت کنید. مسئله طعام، درآمد، ارتزاق، تأمین سوخت ‌و ‌ساز بدن، مسئله تولید و مصرف، در اسلام از مسائل برنامه ‌ریزی ‌شده و مؤثّر در سعادت و شقاوت انسان است.

در این اموری که شما با حیوانات مشترکید؛ اما برای حیوانات حلال و حرام، خوب و بد، حسن و قبح، میوه ممنوعه، چراغ قرمز، تابلو ورود ممنوع و سیم خاردار معنا ندارد. حیوان در تأمین نیاز‌های طبیعی و غریزی خودش معصوم است. خدای متعال حیوان را با غرایزش کنترل می‌کند؛ در حالی که شما انسان‌ها را باید دینتان، عقلتان و تجاربتان کنترل کند: مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ. تنبه ای است! غافل نباشید. به این موضوع فکر کنید که هر چه غریزه اقتضاءمی‌کند، اگر تأمین کردید، سعادتمند می‌شوید، نه این مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ است. اما چون شما انسانید باید انتخاب کنید. لذا بشر مکلّف است هر چه درآمد دارد و هر چه هزینه می‌کند، چیزی باشد که در رشد معنوی، حفظ نشاط، تکامل اخلاقی و قرب به خدا او را یاری کند.

توجه داشته باشید که برخی از غذا‌های حرام مضرّات جسمی ‌هم دارند. جسممان، امر مشترک ما با حیوانات است. “جسم” ابزار، مرکب، سلاح، لباس است. جسم جنبه عالی دارد نه جنبه موضوعی. آنچه مهم تر از جسم است، روح است! شما باید این جسم را با هدف روح برنامه‌ریزی کنید، چون جسم شما در خدمت روح شما است و روح شما از خداست و دم الهی است. نفحه پروردگار متعال است؛ هم نفحه است و هم نفخه!  

چیزی در وجودتان نهفته است، از آن نباید غفلت کنید. باید بگردید و خودتان را پیدا کنید. بیشتر انسانها وقتی به دنیا می‌آیند، نمی‌دانند که گمشده‌ای دارند. تا بخواهند دنبال گمشده‌شان بگردند؛ عمرشان را تلف کرده‌اند و وقتی هم از این دنیا می‌روند؛ برای خودشان کاری نکرده‌اند و بدون توشه و سرمایه به زندگی ابدی می‌روند و می‌بینند که همه چیز را جاگذاشته‌اند، علتش هم این است که خودشان را فراموش کرده‌اند.

 

ارزش واقعی انسان به خاطر جسم مادی او نیست

در اسلام بر خودیابی، خودشناسی، خودسازی و خودپایی تأکید شده‌است که به “مراقبت” معروف است. خدای متعال هم سرفصل‌ های این علوم را برای ما معرفی کرده است: “فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ” خدای متعال وقتی تطور تکاملی نطفه را مطرح می ‌کند، واژگان‌ جسمی ‌را نیز ذکر می ‌کند و می ‌فرماید: وقتی استخوان‌ها ساخته شد و استخوان ‌های بدن در رحم پوششی گوشتی پیدا کرد؛ ترکیب تکمیل شد. ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقینَ. مومنون؛ ۱۴٫

این خلق چگونه خلقی است؟ پاسخ این سوال را قرآن به ما می‌گوید، این موضوع را تحقیق کنید و ببینید آن خلق آخری که خدا از آن نام نمی‌برد، ولی از مسئله قبلی متفاوت بیان می‌کند، چیست؟ لَقَدْ خَلَقْنَا الْانسَانَ فىِ أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ(۴) ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ(۵). سوره مبارکه التین. کسانی را که در احسن تقویم ساخته، این قوام، استحکام، استعداد، قوه، توان و ظرفیت اکنون کجاست؟ ” ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ” این اسفل سافلین کجاست ؟ چه کسانی در احسن تقویم ساخته شده بودند و سپس به ” أَسْفَلَ سَافِلِینَ” فرستاده شدند تا خودشان را به پله ایمان و عمل صالح برسانند و از آن بالا بروند؟

 این‌ها آیاتی از قرآن کریم است و یک مومن باید به عنوان یک شاگرد قرآن را یاد بگیرد، بشناسد و نسبت به مطالب آن آگاهی پیدا کند و با آگاهی انتخاب کند تا انتخابش مفید باشد و او را به مقصد برساند و نیاز‌های ابدی او را تامین کند.

در آغاز زندگی خدای متعال به ما این مطلب را می‌گوید تا ما ” مَتاعاً لَکُمْ وَ لِأَنْعامِکُمْ” را یادمان نرود و همیشه در نظر داشته باشیم که ما با حیوانات مرز مشترک داریم؛ ولی با آن‌ها متفاوت هستیم. تنها هدف حیوانات از بودن، زندگی کردن است؛ ولی ما باید به “اعلی علّیین” برسیم.

“وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّیُّونَ” مطففین؛ ۱۹٫ کتاب مرقوم چه کتابیست؟ کتابی است که چاپ شده؟کتابیست که الکترونیکی است؟ مثل همین مسایلی است که الان در اختیار شماست؟ اینترنت است یا نه؟ “شهیدهالمقربون” تا کسی مقرب درگاه الهی نباشد و به مقام قرب الهی نرسیده و به رتبه سنخیت ربوبیت رب العالمین نزدیک نشده باشد؛ از جاذبه زمین و از عالم کثرت فراتر نرفته باشد؛ روزنه‌ای از آن عالم به رویش باز نخواهد نشد.

آن کتاب، کتابی نیست که با چشم حیوانی دیده شود! این کتاب در علّیین است و علّیین جایی است که مقرّبون نسبت به آنجا اشراف پیدا می‌کنند. شهادت وسیله ای است که با آن، انسان اوج می‌گیرد، بالا می‌رود، مراحل را طی می‌کند و به جایی می‌رسد که علّیین کتابی را مشاهده و شهود می‌کند و بر آنها اشراف و احاطه پیدا می ‌کند. مقربون می‌توانند چنین اشراف و تسلّطی را داشته باشند.

انسان‌های مادی‌گرا در سنگ و گل گرفتارند. تجّار از عالم سنگ و گل بالاتر نمی‌روند. در عالم محدود و در سجن و زندان طبیعت باقی می‌مانند. چشمی ‌که توانایی شهود را داشته باشد، بالا برود و علیین داشته باشد، به جهان مادی اهمیت نمی‌دهد.

 نکاتی درباره بعضی آیات هست که مرگ را یادآوری می‌کند و این خود، شناخت فوق ‌العاده‌ ای است که اهلش باید از این آیات مسیری را از خداوند دریافت کنند. این آیات برای خودشناسی و خودیابی و خودسازی گوهر گرانبها و سرمایه‌ ایست.

 انسان باید بداند که خدای متعال او را برای خودش خلق کرده است. جای انسان اینجا نبوده است. مرغ باغ ملکوت بودی! عالم خاک، عالم تو نبود. تو افلاکی هستی، خاکی نیستی. تو را در جایی گرفتار کرده‌اند تا هنر خودآزادی و خودرهایی را تجربه کنی! تو آمد‌ه‌ای که زنجیر‌ها را از دست و پای خودت باز کنی و درِ زندان نفس را بشکنی و از این حصار خودت را خلاص کنی.

 آیاتی که مربوط به مرگ هستند، در حکم تذکّرند برای انسان. خداوند متعال در آیه‌ای می‌فرماید: اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حینَ مَوْتِها وَ الَّتی‏ لَمْ تَمُتْ فی‏ مَنامِها” خود ذات احدیت، یتوفی می‌کند. ای کاش ما انسان‌ها هم مفهوم وفا را می‌دانستیم و هم به حقیقت وفا در زندگیمان عمل می‌کردیم. انشاالله که حسینی‌ها و عاشورایی ‌ها بی ‌وفا نیستند. باید به نحوه زندگیمان دقت کنیم. اگر با دقت به سفر اخیر رهبر معظم انقلاب مد ظله العالی نگاهی بیندازیم، می ‌بینیم که بیانات آن حضرت نیاز جدی جامعه ماست.

 

کم‌فروشان چه کسانی هستند؟

ما باید در زندگیمان یک بازشناسی و تجدیدنظری بکنیم. ما مسلمانیم؛ اما مسلمانِ شناسنامه‌ای هستیم. مسلمانیم؛ لکن اسلام ما اسلام کامل و صحیحی نیست. مواردی وجود دارد که ما تسلیم دینمان نیستیم، تمام دین را در زندگیمان پیاده نمی‌کنیم.به این آیه کریمه دقت کنید و ببینید که خدای متعال چه کسانی را خطاب قرار می‌دهد. البته امیدوارم که شما جزو آنها نباشید: وای بر کم‌فروشان!

 کم‌ فروش چه کسی است؟ کسی است که وقتی می‌خواهد طلب خودش را بگیرد؛ استیفا می‌کند. اما زمانی که می‌خواهد طلب دیگران را بدهد؛ استیفا نمی‌کند. “استیفا” همان طلب وفا است. آن‌چه را که از هر کسی طلب دارد؛ چه زیردست باشد، چه بالادست، چه جز اعضای خانواده‌اش باشند، دیگران را مکلّف می‌کند برای او کم نگذارند.

چنین کسی عقیده دارد آن‌چه وظیفه دیگران در ارتباط با من است، باید همه آن را با حساسیت تمام انجام دهند، نکند در انجام وظیفه‌ای نسبت به من کم گذاشته باشند، لذا وقتی می‌خواهند با مردم معامله کنند و حقشان را بگیرند؛ طلب وفا می‌کنند، یعنی می‌گویند هیچ کس نباید در مورد من کمترین کم‌توجهی را داشته باشد!

وفا” یعنی نباید کسی برای دیگران از چیزی کم بگذارد. باید آن‌چه حق و استحقاق من است، آن‌چه لازمه شأن و مرتبه من است، به درستی انجام شود و چیزی از احترام به دیگران کم نگذارند. چیزی از حقوق همسایه یا از حقوق خانوادگی و فامیلی یا از حق رفاقت کم نگذارند. حکومت مکلف است آن‌چه که من نیاز دارم برای من فراهم کند و از چیزی کم نگذارد، اما خود من نسبت به حکومت، انقلاب، جامعه، حتی نسبت به همسایه، خانواده و  محیط کارم چه حقی دارم؟

 نوبت خودمان که می‌‌شود برای دیگران کم می‌گذاریم؛ یعنی به دیگران خسارت مبتلا می‌زنیم؛ به اصطلاح پرخرج و کم‌درآمد هستیم. چنین شخصی همیشه می‌خواهد دیگران برای او هزینه کنند. اگر گاهی خودمان را در دوستی‌هایمان یا در رفت ‌و آمدهایمان، محک بزنیم متوجه می‌شویم که ما در کدام دسته از مردم قرار می‌گیریم. بعضی‌ها با هر کسی که رفیق می‌شوند، یا به هر ارگانی که مراجعه می‌کنند، فقط به فکر منافع خود هستند. آن ‌جایی که ببینند رفیقشان دیگر برایشان خاصیت مالی ندارد، رفاقتشان را کمرنگ می‌کنند.

در فامیل‌ با چه کسانی زیاد رفت وآمدمی‌کنند؟ با فامیلی که رفاه مالی دارد، قصد چنین شخصی از برقراری رابطه با آن فامیل این است که طمع دارد که فامیلش روزی به دادش برسد؛ اما نسبت به فامیلی که امکانات ندارد و وضع مالی  ضعیفی دارد بی‌اعتنایی می‌کند. با حکومت تا کجا سازگاری دارد؟ تا چه زمانی حامی ‌حکومت است؟ تا جایی که برای خودش جا بازکند و حزب خودش اوضاع را به دست بیاورد. اما اگر او و گروهش نتوانستند در این حکومت به جایگاه مهمی‌ برسند، از نظر آنها این حکومت بد است.

 ما بارها گروه‌هایی را دیده‌ایم که وقتی مردم به آن‌ها رأی می‌دهند، چقدر از مردم تعریف می‌کنند: مردم آگاه و بصیر؛ اما وقتی مطابق میل آن‌ها نباشد، می‌گویند مردم که خیلی بصیرتی ندارند، مردم زود فریب می‌خورند، مردم زوداحساساتی می‌شوند و از مردم بد می‌گویند. بعضی از این افراد بی توفیق، از لطف خدا محروم‌اند؛ پس قدر خودتان را بدانید.

دیدیم که در این شرایط گرانی و نوسانات ارزی و فضای بد حاکم بر جوّ جامعه، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مد ظله العالی در سفری که به خراسان شمالی رفته بودند؛ در میان مردم می ‌درخشیدند. این حکایت از این دارد که خداوند به کسانی که به سویش گرایش دارند، عنایت خاصی می‌کند.

دشمن بی خود برای تخریب چهره رهبر ما نزد مردم تلاش نکند؛ خداوند در این آیه قرآن درباره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می‌گوید: اگر تمام عالم حبیب من، پیامبر من، در اختیار تو بود همه را انفاق می‌کردی که دلها را به هم پیوند بدهی.

آیا با پول می‌شود بین دلها الفت ایجاد کرد؟ با امکانات مادی می‌توان اختلافات را از بین برد؟ درواقع این  پول پرستی است که منشأ تمام اختلافات است. دشمنان ما با شما سیاست ‌باز‌ها، سیاست ‌مدار‌ها، خیلی فرق دارند، آیا دشمنان ما به خدا ایمان دارند؟ دشمنان ما در پی کسب قدرت و پول هستند. آیا آنها بخاطر خدا از شرفشان حمایت می‌کنند و برای مقدّساتشان اهمیت قایل‌اند؟

شخصی می‌گفت داشتم با یکی از دشمنان از جایی رد می‌شدم دیدم تعبیرات رکیکی در مورد مردم به کار می‌برد مثلا ببین چقدر درک و شعورشان پایین است، ببین دارند چه کار می‌کنند؟ قرآن هم می‌گوید مُوتُوا بِغَیْظِکُمْ “. آل عمران؛ ۱۱۹٫ از شدت دقّ بمیرید که چشم دیدن رونق دین و مقدسات را ندارید. اما اگر همین مردم در شورش شرکت می‌کردند، از نظر دشمنان ما قهرمان آگاه بودند؛  پس می‌توان نتیجه گرفت که دشمنان ما وقتی می‌خواهند چیزی به مردم بدهند، وزن می‌کنند و از آن چیز کم می‌گذارند.

 اما ما در حق دیگران چه کرده‌ایم آیا آن‌چه که لازمه شأن همسایه، فرزند و همسر من بوده انجام داده‌ام؟ آیا واقعاً  همسر خوبی بوده‌ام؟ آیا پدر خوبی بوده‌ام؟ آیا همسایه خوبی بوده‌ام؟ آیا برای شاگردانم استاد خوبی بوده‌ام؟ آیا برای مستمعینم گوینده خوبی هستم؟ هیچ وقت خودم را محک زده‌ام؟ من برای مردم کم نمی‌گذارم؟ من به خانواده‌ام وفا دارم؟ آنچه که لازمه مدیریت من در خانه بوده انجام داده‌ام؟ از نظر عاطفی یا تربیتی برایشان کم نگذاشته‌ام؟ آیا اصلاً حواسم به این‌ مسایل بوده است؟

این که انسان هر جا رفت بخواهد چاه بکند تا خودش را پر کند؛ یعنی بخواهد که همه حق او را تمام و کمال انجام دهند؛اما وقتی با دیگران برخورد می‌کند و نوبت به او می‌رسد که بخواهد مطالبات دیگران را ادا کند، از انجام چنین مسؤلیتی شانه خالی کند و خود را توجیه کند، صحیح نیست. درست نیست حق‌الناس را ادا نکنیم، اما نسبت به حقّ خودمان خیلی حسّاس باشیم. ما مفهوم وفا را به این معنای خاص، یک رفتار اجتماعی می‌دانیم. به برکت سیدالشهداعلیهالسلاماز امشب اطرافتان را ببینید، هر حقی را که از این نظر بدهکارید، نسبت به جامعه، خانواده، فامیل، دوستان، ادا کنید.

آیا مشمول “للمطففین” هستید یا نه؟ ما اصل وفا هستیم، خدای متعال آن‌چه را حقیقت شما است؛ از شما بدون اینکه چیزی را جا بگذارد، می‌گیرد.این مسأله چه چیزی را نشان می‌دهد؟ وقتی جسممان بی‌جان می‌شود، و جانمان نزد خدا می‌رود؛  خداوند آن‌چه را به ما داده بود، از ما می‌گیرد. خدا چه چیزی به ما داده بود و ما موقع مردن چه چیزی به خدا می‌دهیم؟ خدای نکرده سرمایه‌ای را که خدا به ما داده آلوده و نجس نکرده باشیم! به آتش نکشیده باشیم! اینجا دفنش نکرده باشیم!

در ذیل این آیه کریمه “یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ”. انفال؛ ۵۰٫ روایت است که وقتی ملائکه قبض روح می‌آیندانسان را قبض روح کنند؛ عده‌ای که در این دنیا خودشان را نیافتند، دنبال خودشان نگشتند، خودشان را نساختند، بار آخرتشان را نبستند، در غفلت زندگی کردند، جوانی خود را به آتش کشیدند،می‌بینند،در آنجا خانه‌ای برای خود نساختند. ملائکه می‌گویند: تخلیه کن! می‌گوید: کمی مهلت بدهید که خانه‌ای برای خودم بسازم که بتوانم این خانه را تخلیه کنم؛اما زمان مرگ به کسی مهلت نمی‌دهند!

اگر خانه‌ای برای خود نساخته باشد؛ بی‌خانمان است. وقتی می‌آیند او را ببرند، می‌بیند که خانه‌ای ندارد، پس باید او را به کجا ببرند؟ می‌گویند: ای بدبخت! کاری برای خودت می‌کردی! حالا ما تو را کجا ببریم؟ می‌بینند به مادیات و لوازم آن مانند تخت، میز، پست و زرق و برق دنیا، آنچنان دلبسته است که نمی‌توانند او را از آنها جدا کنند. لذا با فشار و کتک بیرونش می‌کنند. “یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ” به صورتش می‌زنند.

نکند انسان در اثر خود فراموشی، موقع مُردن، از این دنیا با سرافکندگی برود؛ برای کسی کاری نکرده باشد، از همه کنده باشد، به هیچ کس چیزی نداده باشد، چیزی برای آخرتش نفرستاده باشد. “یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ” از جلو و عقب چنین شخصی کتک می‌خورد! “نه در غربت دلم شاد و نه روی بر وطن دارم

 

بهشت جایگاه اصلی انسان

خدای متعال برای ما جایگاه، رتبه‌ و منزلی در بهشت مقرر کرده است. بهشت متعلق به جان ماست، مال حقیقت ملکوتی ماست که ما مکلّفیم به این که با مجاهده آن را از اسارت تن آزاد کنیم، ما برای آزادی و آزادسازی و حرّیت روح از قفس تن آمده‌ایم.

تا زمانی که ما از دست دشمن آزاد نشده‌ایم، برای خودمان نمی‌توانیم کاری انجام دهیم؛ حتی نمونه‌ای از این اسارت می‌تواند اسارت فرهنگی باشد. لازمه رسیدن به بهشت این است که قفس را بشکنیم. ابتدای سخنانم آیه‌ای را خواندم اکنون بار دیگر آن را برایتان می‌خوانم و ترجمه می‌کنم انشاالله! سالار شهیدان عنایت کنند؛ روضه‌ای بخوانیم و دلهایمان را وصل کنیم به کانون حر و حرّییت.

 

السلام علیک یا ابا الاحرار

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ. بقره؛ ۲۱۴٫

امام حسین علیه السلام ما اباالاحرار است. این آیه کریمه ” أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ “ می فرماید: با گمان خودتان، بهشت و جهنم را قباله نکنید، باید راه رسیدن به بهشت را طی کرد تا به آن رسید! اینکه فکر ‌کنید بهشتی هستید، شما را بهشتی نمی‌کند! خداوند متعال خطاب صریح دارد: ” أَمْ حَسِبْتُمْ “ شما گمان کردید، ” أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ” به بهشت داخل می‌شوید؟ “ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ ” در حالی که آن‌چه بر سر پیشینیان آمد، شما هنوز آن‌ها را تحمل نکردید؟! امتحاناتی که پیشینیان پشت سر گذاشتند تا بهشتی شدند، شما هنوز آن امتحانات را پشت سر نگذاشتید!

پیشینیان چه امتحاناتی دادند؟ آنها در امتحاناتشان به شدت آزار دیدند. دشمنان آنها را با بد اخلاقی ‌ها، با تحریم‌ های اقتصادی، تحت شدید ترین فشار‌های معیشتی، قرار دادند تا باطل شوند، رفوزه شوند. پیشینیان هم به تنگدستی دچار می ‌شدند و این به خاطر پافشاریشان در راه استقلال خودشان بود. آنها تسلیم سرمایه‌ دار‌ها نشدند، تسلیم طاغوت‌ های مستبد نشدند؛ به همین دلیل دشمن آنها را در مضیقه می‌گذاشت و دچار فقر و تنگدستی می‌کرد که حتی ممکن بود زندانی یا کشته شوند!

 کار به جایی رسید که پیغمبرصلی الله علیه و آله و سلم ‌فرمودند: مردم جانشان به لبشان رسید، خدایا تو وعده دادی که راهیان راه خودت را یاری کنی! خدای متعال هم فرمودند: هر وقت دیدی کار به جایی رسید که تحت فشارید، بدانید که در شدت فشار قرار گرفتن زمینه اوج شما را فراهم می‌کند. حالا دیگر درها به رویتان باز می‌شود. اگر فشار را تحمل نکنید؛ چیزی به دست نخواهید آورد؛ اما اگر فشار را تحمل کردید، عقب نشینی نکردید و مقاومت کردید، دیگر وقت آن است که نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَریبٌ “. بقره؛ ۲۱۴٫ دیگر زمان آن است که نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَریبٌ “. صف؛ ۱۳٫

صلی الله علیک یا اباعبدالله یا امام حسین علیه السلام!

 

روضه مسلم علیه السلام

 دلها همه برای تو جریحه ‌دار شده؛ حسین جان! کشتی تویی، پناه و امید ما تویی. رفتن در راه تو، همیشه برای ما عزّت آفریده است! امشب می‌خواهم درباره سفیر امام حسین علیه السلام ، نایب الحسینعلیه السلام، نایب الامام، مسلم بن عقیل رحمه الله علیه، صحبت کنم که مظلومیتش در نوع خودش بدیل ندارد.

شهدای کربلا کشته شدند؛ اما همگی دور هم جمع بودند، ولی مسلم تنها بود. با مسلم بیعت کردند، نماز خواندند، دور مسلم شلوغ بود، عزت و اعتباری در کوفه داشت، اما بعد از نماز عشاء متوجه شد همه رفته‌اند.مردمان بی‌ وفا‌ی کوفه او را تنها گذاشتند و آن حضرت رحمه الله علیه در کوچه‌های کوفه سرگردان و بی‌پناه ماندند.

آن حضرت رحمه الله علیه دیگر خسته شده بودند، به کوچه بن ‌بستی رسیدند و جلوی در خانه‌ای سر به دیوار گذاشتند، بانویی درب را باز کرد و نگاه کرد دید مرد غریبه‌ای سر به دیوار گذاشته است. گفت: ای مرد اینجا نایست. در شهر حکومت نظامی ‌است، مردم را تهدید کرده‌اند؛ خانه ی ما در خطر قرار می‌گیرد، برو.

آن حضرت رحمه الله علیه هیچ حرفی نزد. خانم درب را بست و بعد از چند لحظه باز هم درب را باز کرد. منتظر بچه‌اش بود. چون شهر نا امن شده بود؛ نگرانی داشت و مرتب نگاه می‌کرد. مرتبه سوم گفت: ای مرد مگر تو اینجا خانه‌ای نداری؟ مگر غریبی و در این شهر زندگی نمی‌کنی؟ فرمود: نه! من اینجا خانه ندارم. زن پرسید: شما چه کسی هستید که در اینجا غریبید؟ گفت: من نماینده امام حسین علیه السلام هستم! من مسلم بن عقیلم!

 بانو گفت: “البیتُ بیتک” خانه ام، خانه شماست! “و انا اَمَتُک” و من هم کنیز شما هستم! اما فرزند همین خانم، وقتی متوجه شد که حضرت مسلم بن عقیل رحمه الله علیه به خانه آنها پناه آورده ایشان را لو داد؛ زیرا او جاسوس حکومت بود. به خانه حمله کردند و با حیله ‌های جنگی که به کار گرفتند، بعد از آنکه آن حضرت رحمه الله علیه مردانگی زیادی از خودشان نشان دادند، توانستند ایشان را دستگیر کنند. دستانش را بستند. خدا پیش نیاورد که دست هیچ مردی بسته باشد!

با دست بسته به دارالعماره بردند. حاکم وقت هم دستور داد تا آن حضرت رحمه الله علیه را به پشت بام ببرند و سر از تنش جدا کنند. آنجا که رفت. گریه می‌کرد، دشمنان به او گفتند: تو که مردش نبودی چرا شرکت کردی؟ حالا گریه می‌کنی؟ فرمود: من برای خودم گریه نمی‌کنم. من برای امام حسین علیه السلام گریه می‌کنم!  من نامه نوشته‌ام که حضرت تشریف بیاورند، می‌دانم که حضرت زینب علیهاالسلام، حضرت رباب علیهاالسلام و دخترانش را با خودش می‌آورد، اما کسی نیست که به امام حسین علیه السلام بگوید که به کوفه نیا! مردم اینجا بی‌وفا هستند!

مسلم در آخرین لحظه امام حسین علیه السلام را یاد کرد، گریه کرد. امام حسین علیه السلام هم در صحرای کربلا وقتی تمام کسانش را از دست داد به اطرافش نگاه کرد، دید کسی را ندارد، رو کرد به شهدا، اولین کسی را که نامش را برد، فرمود: یا مسلم بن عقیلرحمه الله علیه

لاحول و لا قوه الا باالله العلی العظیم