برای دانلود کلیپ « از تنهاییتان بترسید » مربوط به این جلسه، با حجم ۶ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « بی خدای عزوجل، بیچاره ایم» مربوط به این جلسه، با حجم ۱۱ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « گناه، تاریکمان کرده » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۳ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « نام پیامبر و اهل بیت علیهم السلام، نام های الهی است » مربوط به این جلسه، با حجم  ۱۶ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « پیامبر، هم مبشر است و هم نذیر » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۵ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، شاهد است » مربوط به این جلسه، با حجم  ۱۶ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « روز قیامت، پرونده در دستان مبارک حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است » مربوط به این جلسه، با حجم ۱۷ مگابایت، اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود تمام کلیپ های این جلسه با حجم ۹۱ مگابایت به صورت یکجا، اینجا کلیک نمایید.

***شایان ذکر است برای دانلود صوت و فیلم این جلسه، از آیکون دانلود بالای صفحه استفاده نمایید***


«السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا بَقِیَّهَ اللَّهِ یَا حُجَّهَ الله یَا نورَ الله یَا سَفِینَهَ النَّجَاهِ».

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ * بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلِین طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِم مُحَمَّد ‏وَ آلِهِ الْمَعْصُومینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ مَوْلانَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْواحُنَا وَ أَرْواحُ مَنْ سِواهُ فِداهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ».

«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً».[۲]

رحلت جانگداز سیّد بشر، فخر رسل، خاتم انبیاء، محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و شهادت جانگداز سبط اکبر نبیّ اعظم و فراق جانسوز امام رئوف، شمس الشّموس، علیّ بن موسی الرّضا (علیهم آلاف التّحیّه و الثّناء) را به حضور مبارک امام زمان خود و به شما پیروان، محبّان، موالیان، تسلیت عرض می‌کنم.

Sadighi-Masjed-13940919-ThaqalainSite (1)

شئون پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

وجود مبارک حضرت خاتم شئونی از جانب پروردگار متعال دارد، مناصبی دارد که جامع‌ترین آیه در بیان مناصب رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آیه‌ی سوره‌ی مبارکه‌ی فتح است: «إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً».[۳] «وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنیراً».[۴] آیات دیگری در قرآن کریم وجود دارد که فرمود: «ما کانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْ وَ لکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَ».[۵] وجود مبارک پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) خلیفه‌ی مطلق خدا بر همه‌ی کائنات است، خلافت الهی در روی زمین جزء سنّت‌های لا یتغیّر خدا است که شاهد بودن پیغمبر از جلوه‌های خلافت او است. یکی از مراتب و مراحل خلافت این است که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نماینده‌ی خدا است، در همه‌ی شئون عالم تکوین، عالم امکان پیغمبر واسطه است. خدا هر چیزی به هر پیغمبری داده پیغمبر ما شاهد بوده، واسطه‌ی فیض و سفره‌ی نعمت خدا بر آن، پیامبر اکرم بوده است.

Sadighi-Masjed-13940919-ThaqalainSite (5)

رحمت پیامبر برای تمام عالمیان

سایر خلایق هم هر چه دارند از پیغمبر دارند، «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاَّ رَحْمَهً لِلْعالَمینَ».[۶] پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) برای عالمین رحمت فرستاده شده است. بنابراین تمام انبیاء زیر پرچم پیغمبر هستند. خود حضرت هم فرمود: «آدَمُ وَ مَنْ دُونَهُ تَحْتَ لِوَائِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ».[۷] آدم و مادون آدم روز قیامت زیر پرچم من هستند. این خلافتی که نبی مکرّم اسلام از جانب خدا دارد قیامت باطن این عالم است، در ظاهر هم انبیاء زیر پرچم پیغمبر خدا بودند، مکمّل آن‌ها پیغمبر است و مؤسّس آن‌ها هم پیغمبر است.

این عباراتی که در زیارت شریفه‌ی جامعه می‌خوانیم: «بِکُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِکُمْ یَخْتِمُ»،[۸] آغاز شما هستید انجام هم شما هستید. سفره‌ی خلقت به دست پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و اوصیای پیغمبر اکرم گسترده شده، زمانی هم که خدا بساط این عالم را برمی‌چیند به دست این‌ها برمی‌چیند. اوّل پیغمبر است آخر هم پیغمبر است. این خلافت خلافت مطلق است. جلوه‌ی دیگری از خلافت پیغمبر، نمایندگی پیغمبر، مظهریّت تامّ پیغمبر اکرم از اسماء حسنی الهی، صفات اولیای پروردگار متعال و بالاخره اسم اعظم خدا پیغمبر ما است.

مفهوم شاهد بودن خداوند

روی این جهت «إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً»، پیغمبر شاهد است چون خدا شاهد است. ما در تعبیرات عرفی وقتی می‌خواهیم طرف مقابل مطلبی را باور کند می‌گوییم خدا شاهد است. این‌که خدا شاهد است یعنی خدا حاضر است، یعنی خدا همه جا وجود دارد. این‌طور نیست که خداوند متعال یک جایی نشسته باشد مأمورین برای او فیلم تهیّه کنند ببرند آن را ببیند، این‌طور نیست. وجود خدای متعال در همه‌ی عالم وجود لا یتناهی است، همه‌ی موجودات در حضور خدا هستند، وجود خدای متعال وجود بسیط علی الاطلاق است. تمامی موجودات در کنه خود، در سویدای قلب خود، در عمق وجود خود خدا را دارند. خدا در ظاهر ما وجود دارد، خدا در باطن ما وجود دارد، خدا در کمون عالم وجود دارد، خدا در عرش وجود دارد، خدا در فرش وجود دارد، خدا در دریاها وجود دارد، هر جا بروید خدا وجود دارد. به هر چه نگاه کنید خدا است، هر چه می‌شنوید خدا است. همه‌ی موجودات، همه‌ی محسوسات، همه‌ی مسموعات، همه‌ی مشومات، همه‌ی این‌ها آیات خدا هستند، خدا را نشان می‌دهند. بنابراین:

به هر جا بنگرم کوه و دم و دشت                    نشان از قامت رعنا تِه بینُم

این شهادت خدا یعنی حضور علی الاطلاق خدا در همه‌ی عوالم و در همه‌ی وجودها. وجود نازنین پیغمبر ما «إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً»، تو خلیفه‌ی ما در امر شهود هستی، هم ناظر بر انبیاء گذشته هستی و هم ناظر بر همه‌ی مخلوقات بعد از خود هستی.

مقام شهود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

وجود نازنین پیغمبر خدا، وجود نوری او با همه‌ی انبیاء بوده است. «کُنْتُ نَبِیّاً وَ آدَمُ بَیْنَ الْمَاءِ وَ الطِّینِ»،[۹] فرمود: من نبی بودم در حالی که آدم بین آب و گل بود. این نبی به دو معنا، هم نبی یعنی من صاحب خبر بودم، همه‌ی خبرها پیش من بود، پیغمبران را من خبر می‌کنم و هم نبی به معنای ؟؟۱۱:۰۴، یعنی ارتفاع. مقام من بالاتر از همه‌ی انبیاء بود، در اعلی علّیین من هستم و این انبیاء همه جلوه‌های من هستند. پیغمبر شهود دارد، پیغمبر شاهد است یعنی حاضر است، وجود نوری پیغمبر هیچ جا غیبت ندارد، همه‌ی عوالم در حضور پیغمبر هستند، در محضر پیغمبر اکرم هستند. جان ما وابسته به پیغمبر است، خدا در قلب ما، در جان ما، در نفس ما، در مراتب وجود ما حضور دارد، پیغمبر چنین شاهدی است، «إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً».

حدیثی از امیر المؤمنین (علیه السّلام)

نکته‌ی دیگر این است که خداوند متعال روز قیامت نیازی به گواه ندارد، حضرت امیر فرمود: «اتَّقُوا مَعَاصِیَ اللَّهِ فِی الْخَلَوَاتِ»،[۱۰] از معصیت‌های خدا در خلوت‌ها بترسید، چرا؟ برای این‌که «فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاکِم‏»، کسی که بنا است شما را محاکمه کند خود او شاهد است، خود او بوده دیده، شما کاری انجام دادید خدا در دادگاه عدل خود بنا است خلایق خود را به حساب بکشد، خود او شاهد است. وقتی خدا شاهد است انسان نمی‌تواند انکار کند، رئیس دادگاه خود حاضر است. خدا حاکمی است که در همه‌ی کارهای شما خود او شهود کرده است.

حسابرسی در روز قیامت

روز قیامت پرونده‌های هر امّتی به دست پیغمبر آن داده می‌شود و پیامبر ما پرونده‌ی ما را باز می‌کند. «إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ * إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ‏»،[۱۱] شما به سوی ما برمی‌گردید و حساب شما هم به دست ما است. وجود نازنین پیغمبر چون پرونده‌های ما را دارد پرونده‌های ما پرونده‌های جدای از ما نیست، پرونده‌ی ما در وجود ما است. لذا روز قیامت به ما می‌‌گویند: «اقْرَأْ کِتابَکَ کَفى‏ بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسیباً»،[۱۲] لایه‌های وجود ما را باز می‌کنند خود ما هم باید قرائت کنیم. در این‌جا پرونده‌ی ما ابتدائاً در دست مأمورین اطّلاعاتی امنیّتی، مأمورین انتظامی قرار می‌گیرد، آن‌ها پرونده را تکمیل می‌کنند به دادیار می‌دهند، دادیار به بازپرس می‌دهد، بازپرس هم به دادستان می‌دهد. دادستان وقتی همه دلایل و مستندات را جمع کرد پرونده را از نظر خود کامل کرد به دادگاه می‌فرستد. در دادگاه خود دادستان حضور پیدا می‌کند، کیفر خواست را قرائت می‌کند و باید دادگاه محاکمه کند.

ولی مراتبی که در روز قیامت دارد یک مرتبه این است که آن‌جا نیازی به دادستان‌ها نیست، به خود ما می‌گویند: «اقْرَأْ کِتابَکَ»، خود تو بخوان ببین چه کرده‌ای. آن‌جا خواندن خواندن به این صورت نیست، انسان دارد می‌بیند، در دست خود او است، وجود او بی‌پرده شده، هر چه در درون او است همه می‌بینند. نگاه کن ببین چه داری، بگو، «اقْرَأْ کِتابَکَ».

وجود نازنین پیغمبر خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در جای جای وجود ما حضور دارد، یعنی در تمام کارهای خوبی که کرده‌ایم پیغمبر با ما بوده به ما کمک کرده خوشحال هم شده است. این پرونده‌ی ما در دست پیغمبر همین الآن هم وجود دارد، وجود ما، پرونده‌ی ما در دست پیغمبر است. روز قیامت هم او شاهد است، چون همه‌ی آن‌ها زیر نظر او تکمیل شده است. علاوه بر این‌که خود ما می‌خوانیم پیغمبر ما آن‌جا پرونده‌ی ما را می‌خواند. جلوه‌ی این نوع شهادت، شهادت وجودی، شهادت حضوری گواهی دادن بر آن چیزی است که ما انجام می‌دهیم، «إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً».

Sadighi-Masjed-13940919-ThaqalainSite (4)

جلوه‌ی خداوند در وجود انسان

خداوند متعال در آیه‌ای فرمود: «سَنُریهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فی‏ أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ».[۱۳] فرمود ما آیات خود را، نشانه‌های خود را، جلوه‌های خود را در دو کتاب ارائه‌ کرده‌ایم. یکی کتاب آفاقی است و دیگری کتاب انفسی است، خود شما هم کتاب الله هستید. این وجود ما کتاب الله است، خدا ما را نوشته است. در جان ما، در عمق ما، خدا کتابی دارد که در آن کتاب خود را نشان می‌دهد. ما پیش خدا بودیم خدا را دیدیم و آنچه از نور خدا دیدیم در وجود خود ما محفوظ است. اگر ما این حجاب‌ها را برداریم خدا را در وجود خود خواهیم دید. آن شهودی که پیغمبر نسبت به خدا دارد، امیر المؤمنین (علیه السّلام) شهودی دارد که فرمود: «لَم أَعبُد رَبَّاً لَم أَرَه»،[۱۴] من ربّی را که نبینم عبادت نمی‌کنم.

خدا چنین حقیقتی است که حجاب وجود ما مانع رؤیت حق است، خدایی که همه‌ی عالم را پوشش داده، در همه جا حاضر است، ما الآن از خدا غایب هستیم. اگر ما به مرحله‌ی شهود برسیم خدا را در وجود خود شهود می‌کنیم. فرمود: «لَا یَسَعُنِی أَرْضِی وَ لَا سَمَائِی وَ لَکِنْ یَسَعُنِی قَلْبُ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنِ».[۱۵] بی‌دل هستی، اگر دل خود را پیدا کنی، صاحب دل شوی، در دل تو خدا است، خدا در دل تو نشسته، تو خبر نداری.

اسماء الله

خدا که نشسته با همه‌ی جلوه‌های خود نشسته، با همه‌ی اسماء خود نشسته، اسماء الله پیغمبر و ائمّه‌ی اطهار (علیهم السّلام) هستند. در قرآن کریم فرمود: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏».[۱۶] این یک آیه است که اسم خدا اختصاص به الله و رحمان ندارد، اسماء خدا تمام عالم را پوشش داده است. «وَ بِأَسمَائِکَ الَّتِی مَلَأَتْ کُلَّ شَیْ‏ءٍ»، خدا با اسماء خود شما را اداره می‌کند، همه جا دست به دامن اسماء الله هستید، «أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏»، شما با هر اسمی خدا را بخوانید اسم‌های خدا زیبا است. اسم خدا انحصاری نیست، هر زیبایی وجود دارد اسم خدا است، «أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏». در یک آیه‌ای هم فرمود: «وَ لِلَّهِ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ فَادْعُوهُ بِها»،[۱۷] خدا را اسماء حسنی است، وقتی می‌خواهید خدا را بخوانید با اسماء حسنی خدا را بخوانید. این‌جا ائمّه فرمودند: «نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى».[۱۸] یعنی اگر با خدا کار دارید یا محمّد بگویید، اگر با خدا کار دارید یا علی بگویید، اگر می‌خواهید خدا را صدا بزنید یا فاطمه بگویید. اگر بیچاره هستی، اگر طوفان زده هستی، می‌خواهی خدا به داد تو برسد یا حسین بگو. «نَحْنُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى»، ما اسماء حسنی هستیم، وقتی ما را می‌خوانید خدا را می‌خوانید، ما کاره‌ای نیستیم، ما نماینده‌های خدا هستیم، ما آیینه‌های خدا هستیم، ما آیه‌ها و جلوه‌های خدا هستیم.

اوّل فرمود ما خود را در آفاق نشان دادیم، ما خود را در کتاب انفس نشان دادیم، در این کتاب‌ها تجلّی کردیم، آخر آیه می‌فرماید: «أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهیدٌ»،[۱۹] چه نیازی به آیه داری؟ خود من پیش تو هستم. «أَ وَ لَمْ یَکْفِ بِرَبِّکَ أَنَّهُ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ شَهیدٌ»، آیه کفایت نمی‌کند خود خدا شاهد است، نه در آیات می‌بینیم، خود خدا شاهد بر وجود خود است، جز خدا این نیست. تمام آیه‌ها و جلوه‌ها قائم به او است، جز او کسی نیست.

مبشّر و منذر بودن پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

«إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً»، شهادت پیغمبر یک شکل دیگر است، کسی پیغمبر را بیابد، پیغمبر را بشناسد خدا را طور دیگری شناخته است، خدا را طور دیگری دیده است. پیغمبر هم مبشّر است و هم نذیر است، یعنی هم مظهر رحمت خدا است هم مظهر غضب خدا است. مبشّر است یعنی برای مؤمنین، برای کسانی که تسلیم خدا هستند، دلداده‌ی خدا هستند، شیدای خدا هستند. خدا را پیغمبر به شما نشان داده، دامن پیغمبر را بگیرید شما را ذوب در خدا می‌کند. خدا به پیغمبر این قدرت را داده دل تو را آب کند، می‌تواند دل تو را آب کند. این دل‌های قصاوت گرفته را پیغمبر رها کرده، کاری به کار آن‌ها ندارد. به پیغمبر دل بده ببین دل تو آب می‌شود یا نه، برای خدای خود عشق در وجود خود می‌بینی، نماز تو نماز می‌شود، عبادت‌های تو عبادت می‌شود، ببین گناه برای تو وحشتناک می‌شود، ببین گناه برای تو ترسناک می‌شود.

چون دل تو هرزه شده، چون وجود تو بهداشتی نیست، میکروب آن را آلوده کرده، برای تو میکروب عادی شده، اگر کمی پاک زندگی کنی از میکروب می‌ترسی. این میکروب گناه برای تو عادی شده، چرا؟ برای این‌که مظهر غضب خدا جهنّم است و تو جهنّمی شده‌ای، انسان جهنّمی از همین جا با خود جهنّم را می‌برد.

پیغمبر خدا هم بشیر است هم نذیر است، مظهر رحمت حق تعالی است. وجود پیغمبر بشارت است، بهشت است، خود وجود پیغمبر بهشت است که فرمود: «أَنَا مَدِینَهُ الْحِکْمَهِ وَ هِیَ الْجَنَّهُ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا».[۲۰] من که مدینه‌ی علم و حکمت هستم این حکمت الفاظ نیست، این حکمت مفاهیم نیست، حقایق الهی است که بهشت انسان‌های ره یافته است. آن جنّتی من هستم، شما به وجود من متّصل شوید من بهشت هستم. هر کس بخواهد من بشود، جلوه‌ی من بشود، باید دامن علی را بگیرد، «وَ عَلِیٌّ بَابُهَا». وجود مقدّس پیغمبر خدا در باب مظهریّت، مظهریّت تام است. جهنّم هم از جلوه‌های وجود پیغمبر است، کما این‌که بهشت از جلوه‌های وجود پیامبر است. هم مبشّر است و هم نذیر است.

آشنا کردن با خدا، وظیفه‌ی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

«وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ».[۲۱] پیامبر در حیات و ممات خود کاری جز آشنا کردن شما با خدا ندارد. آمده اوّل شما را آشنا کند بعد هم بگوید حیف است که با این خدا قهر باشید، بیایید با این خدا آشتی کنید، او داعی الی الله است. باید از شما دعوت کند از خدا جدا نشوید، از خدا دور نشوید. بیایید دست به دامن رحمت خدا شوید جز خدا کسی را ندارید، بیچاره هستید. چرا خدا را رها کرده‌اید؟ پیغمبر آمده خدا را به ما معرّفی کند، بگوید بی‌پناه نیستید او «غِیَاثُ الْمُسْتَغِیثِین» است. بگوید رها نیستید، شما مالک دارید، شما برای خدا هستید، چرا مالک خود را از یاد برده‌اید؟ چرا خود را به غیر خدا می‌دهید؟ شما را خراب می‌کنند؟ شما مال خود را به نااهل می‌دهید دو روز دیگر می‌روید تحویل می‌گیرید می‌بینید از بین رفته، تو برای خدا هستی خود خدا باید تو را مدیریت کند. مدیریت خود را به غیر مالک خود داده‌‌ای آن‌ها دلسوزی نمی‌کنند، برای آن‌ها که نیست. انسان مال خودش مال خودش باشد خوب حفظ می‌کند، امّا مال خود را به کسی دادی او را رها کردی او که مال تو را نابود می‌کند. تو برای خدا هستی، خود را به خدا بده. «داعِیاً إِلَى اللَّهِ». پیغمبر آمده شما را به خدا دعوت کند، این دعوت هم دعوت تشریعی است، دعوت زبانی است، دعوت لسانی است، دعوت عملی است و هم دعوت تکوینی است. اگر شما لبّیک گفتید پیغمبر شما را جذب می‌کند، با جذبه‌ها شما را پیش خدا می‌برد. این عشق پیغمبر است.

«بَلَغَ العُلَی بِکَمَالِهِ                             کَشَفَ الدُّجَی بِجَمَالِهِ

حَسُنَت جَمیعُ خِصَالِهِ                                   …»

این پرده‌ها را از جلوی دید تو برمی‌دارد، جلوه‌های جمال پیغمبر همه‌ی دل تو را تسخیر می‌کند. وقتی مسخّر پیغمبر بودی خود پیغمبر مسخّر خدا است، تو عبد الله می‌شوی. وقتی عبد الله شدی حبیب الله می‌شوی. هر کس عبد الله است حبیب الله است، پیغمبر هر چه دارد در پرتو عبودیّت خود دارد. اگر عبد نبود رسول نبود، اگر عبد نبود حبیب نبود. حاکمیّت پیغمبر عین عبودیّت او است، در حاکمیّت خود ذی سلطنت نداشت.

Sadighi-Masjed-13940919-ThaqalainSite (3)

مالک بودن خداوند

حاکم بود و از جانب خدا مأمور بود به مردم بگوید: «لا یَمْلِکُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَ لا نَفْعاً وَ لا یَمْلِکُونَ مَوْتاً وَ لا حَیاهً وَ لا نُشُوراً».[۲۲] اشرف خلایق است، اوّل مخلوق عالم است، «أَوَّلَ مَا خَلَقَ»[۲۳] است، روح تمامی انبیاء و خلایق است، با این حال می‌گوید من کاره‌ای نیستم، من چیزی ندارم. مثل ما نیست که اگر رئیس شدیم فکر می‌کنیم در این دو روزی که قلم ما کار می‌کند می‌توانیم نصب کنیم، می‌توانیم عزل کنیم، تصوّر کنیم ما همه کاره هستیم. وقتی پیغمبر همه کاره بود می‌گفت من هیچ کاره هستم، او دارد من را اداره می‌کند، من کاره‌ای نیستم، «لَا یَمْلِکُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً وَ لَا مَوْتاً وَ لَا حَیَاتاً».[۲۴] انسان خود را مالک نداند خدا را مالک بداند خدا همه چیز را به او می‌دهد، ولی وقتی خود را مالک ملک می‌دانی، مغرور می‌شوی، خدا از تو می‌گیرد. مگر چند روز این را داری؟ فراز و نشیب نشان می‌دهد که تو نداشتی به تو داده بودند، تو را امتحان می‌کردند. وجود نازنین پیغمبر خدا چنین حقیقتی است، با این‌که جلوه‌ی کامل خدا است، همه‌ی عالم تحت الشّعاع پیغمبر خدا است، ولی خود او هیچ چیزی جز خدا ندارد، «لَا یَمْلِکُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لَا ضَرّاً وَ لَا مَوْتاً وَ لَا حَیَاتاً».

دعوت پیامبر به سوی خدا

این آیه‌ی کریمه‌ای که از سوره‌ی مبارکه‌ی فتح است، هر دوی این آیات برای سوره‌ی فتح است، «إِنَّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً»[۲۵] «وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ».[۲۶] من منادی هستم، من جارچی هستم، شما مهمان خدا هستید، من آمده‌ام به شما آدرس بدهم بگویم بروید خدا مهمان‌ خانه‌ی خود را برای شما آماده کرده، بهشت را برای شما آماده کرده، من جارچی خدا هستم، داعی الی الله هستم. آمدم جار کشیدم هر که دارد هوس سفره‌ی خدا که در بهشت… «نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحیمٍ».[۲۷] پیشکش برای تو آماده کرده، تو را دوست دارد، به تو احترام کرده، برای تو این پیشکش را آماده کرده به آن‌جا بروی به تو بدهد. امّا من جارچی او هستم، آمدم جار بکشم شما را بیدار کنم، من قافله‌ سالار هستم دنبال من بیایید، با کاروان من بیایید شما را پیش خدا ببرم. «داعِیاً إِلَى اللَّهِ… وَ سِراجاً مُنیراً».

نورانی بودن وجود پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)

جارچی است که نور است، پیغمبر نور است. سایه نداشت، وجود نازنین پیغمبر خدا سایه نداشت، چرا سایه نداشت؟ برای این‌که وجود او بلور بود، آیینه بود، نور الهی که می‌تابید سایه‌ای برای جسم آن مبدأ بود. آن حقیقتی که روح ما دارد جسم پیغمبر آن حقیقت را دارد، پیغمبر سراج منیر است، چراغی است که خاموشی ندارد، همیشه نور می‌دهد. هم نورانی بود و هم هر کس به او وصل می‌شد به او نور می‌داد، هر کس به سیم وجود پیغمبر وصل شود وجود او هم لامپ می‌شود و نور می‌دهد، او سراج منیر است. نه تنها خود او روشن است بلکه به شما هم نور می‌دهد، اگر به پیغمبر وصل شوید شما نورانی می‌شوید.

خروج از تاریکی به سمت نور

در سوره‌ی مبارکه‌ی حدید فرمود: «هُوَ الَّذی یُنَزِّلُ عَلى‏ عَبْدِهِ آیاتٍ بَیِّناتٍ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ إِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ».[۲۸] او آن‌چنان خدایی است که آیات بیّنات خود را بر عبد خود که همین حضرت باشد نازل کرده است. برای چه آیات بیّنات نازل کرده است؟ «لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»، شما در تاریکی هستید وجود شما تاریک است. این «لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ» نه از یک چیزی خارج کند، خودت را از خودت خارج می‌کند، خود تو تاریک هستی، خود تو را نور می‌کند. «لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»، خود تو نورانی می‌شوی، خود تو نور می‌شوی، کلام تو نور می‌شود، نگاه تو نور می‌شود، زندگی تو نور می‌شود. این همه گناه زندگی‌ها را تاریک کرده، چشم ما نمی‌بیند، چشم‌انداز نداریم به جان هم می‌افتیم، در تنگناها قرار گرفتیم. اگر وجود تو نور بود مسیر برای آن باز بود‌، می‌رفت، امّا چون نور نیست جلوی تو تاریک است نمی‌توانی پای خود را برداری، از حرکت باز مانده‌ای. «لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ إِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَؤُفٌ رَحیمٌ».

Sadighi-Masjed-13940919-ThaqalainSite (2)

ذکر مصیبت

روز روز ماتم است، آمده‌ایم که کمی عزاداری کنیم، آمده‌ایم به بی‌بی‌ جان خود زهرا (سلام الله علیها) تسلیت بگوییم. پیغمبر گریه می‌کرد، فرمود: فاطمه جان من برای خود گریه نمی‌کنم برای شما گریه می‌کنم. «کَأَنِّی بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ بَیْتَهَا»،[۲۹] می‌گفت: گویا دارم می‌بینم فاطمه‌ی عزیز کرده‌ی من چطور دارد استخفاف می‌شود، به خانه‌ی او هجوم می‌برند. «وَ أَسْقَطَتْ جَنِینَهَا»، محسن او را سقط می‌کنند، کسی به صدای او جواب نمی‌دهد، تنها می‌ماند. این بود که علی و فاطمه (علیهم السّلام) را کنار خود آورد، دست فاطمه (سلام الله علیها) را در دست علی (علیه السّلام) گذاشت، فرمود: علی، امانت خود را به تو سپردم، علی از فاطمه‌ی من مواظبت کن، یا رسول الله دست او بسته بود نشد حفاظت کند. حسنین (علیهم السّلام) را روی سینه‌ی خود گرفته بود، موقع جان دادن این‌ها کنار او بودند، خواستند این حسن و حسین را از روی سینه‌ی او جدا کنند که راحت جان بدهد، اجازه نداد. فرمود: به حسن من دست نزنید، حسین من را از من جدا نکنید.

یا رسول الله این‌جا نگذاشتی از روی سینه‌ی تو جدا کنند، امّا جنازه‌ی حسن تو را اجازه ندادند کنار قبر تو بیاورند، حسن را تیر باران کردند. بدن نازنین پیغمبر خدا را امیر المؤمنین (علیه السّلام) غسل داد، فضل بن عبّاس چشم‌های خود را بسته بود آب می‌ریخت، پیغمبر را علی (علیه السّلام) با دست مبارک خود غسل کرد، کفن کرد، در قبر گذاشت. صورت او را باز کرد روی خاک گذاشت، علی (علیه السّلام) گریه می‌کرد، می‌گفت: یا رسول الله، با رفتن تو باب وحی بسته شد، مصیبتی که از تو بر ما وارد شد هیچ سابقه‌ای ندارد، «انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ أَحَدٍ».[۳۰] امّا وقتی برگشتند حضرت زهرا (سلام الله علیها) پرسید: پدر من را چه کردید؟ گفتند: دفن کردیم. می‌گفت: چطور توانستید خاک روی بدن پدر من ریختید؟ وقتی حضرت زهرا (سلام الله علیها) سراغ پدر خود را می‌گیرد می‌گویند دفن کردیم.

امام مجتبی (علیه السّلام) را خود امام حسین (علیه السّلام) در قبر گذاشت. امام مجتبی (علیه السّلام) محاسن زیبایی داشت، موهای زیبایی داشت، زلف‌های زیبایی داشت. وقتی امام حسین (علیه السّلام) این صورت را با این محاسن زیبا روی خاک گذاشت گریه می‌کرد، می‌گفت: مگر من بعد از تو دیگر می‌توانم محاسن خود را خضاب کنم که محاسن تو زیر خاک می‌ماند؟ می‌گفت: حسن من، غارت زده آن کسی نیست که مال او را به غارت برده‌اند، غارت زده من هستم که برادری مثل تو را از من گرفتند. امّا در کربلا امام حسین (علیه السّلام) با برادر دیگر خود طور دیگری صحبت کرد، کنار نهر علقمه آمد دید دست‌های عبّاس قطع شده، جلوتر آمد دید بدن قطعه قطعه است، «؟؟۳۵:۵۴». بلند بلند گریه می‌کرد. گفت: «الْآنَ إِنْکَسَرَ ظَهْرِی وَ قَلَّتْ حِیلَتِی»،[۳۱] کمر من شکست، امید من ناامید شد.


 

[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی فتح، آیه‌ی ۲۹٫

[۳]– همان، آیه ۸٫

[۴]– سوره‌ی احزاب، آیه ۴۶٫

[۵]– همان، آیه‌ ۴۰٫

[۶]– سوره‌ی انبیاء، آیه‌ ۱۰۷٫

[۷]– بحار الأنوار، ج ۱۶، ص ۴۰۲٫

[۸]– الکافی، ج ۴، ص ۵۷۶٫

[۹]– بحار الأنوار، ج ۱۶، ص ۴۰۲٫

[۱۰]– نهج البلاغه، ص ۵۳۲٫

[۱۱]– سوره‌ی غاشیه، آیات‌ ۲۵ و ۲۶٫

[۱۲]– سوره‌ی اسراء، آیه‌ ۱۴٫

[۱۳]– سوره‌ی فصّلت، آیه ۵۳٫

[۱۴]– تفسیر الصافی، ج ۲، ص ۲۳۶٫

[۱۵]– منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه (خوئى)، ج ۹، ص ۴۰٫

[۱۶]– سوره‌ی اسراء، آیه‌ ۱۱۰٫

[۱۷]– سوره‌ی اعراف، آیه‌ ۱۸۰٫

[۱۸]– بحار الأنوار، ج ۲۵، ص ۵٫

[۱۹]– سوره‌ی فصّلت، آیه‌ ۵۳٫

[۲۰]– إثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ج ‏۳، ص ۱۷۹٫

[۲۱]– سوره‌ی احزاب، آیه ۴۶٫

[۲۲]– سوره‌ی فرقان، آیه ۳٫

[۲۳]– الکافی، ج ۱، ص ۴۴۲٫

[۲۴]– بحار الأنوار، ج ۸۴، ص ۲۷۷٫

[۲۵]– سوره‌ی فتح، آیه ۸٫

[۲۶]– سوره‌ی احزاب، آیه ۴۶٫

[۲۷]– سوره‌ی فصّلت، آیه ۳۲٫

[۲۸]– سوره‌ی حدید، آیه ۹٫

[۲۹]– الأمالی (للصدوق)، ص ۱۱۳٫

[۳۰]– بحار الأنوار، ج ۲۲، ص ۵۲۷٫

[۳۱]– بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۴۲٫