اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

با جملات نورانی [دعای عرفه،] طی طریق کردید و ان شاءالله که معرفت پیدا کردید و عارف شدید و توشه ی عرفه را برداشتید. من نیز روز عرفه در کربلا به نیابت از شما در دعای عرفه ی جمعی شرکت کردم. الحق و الانصاف، جا دارد که انسان آرزو کند، روز عرفه در کربلا باشد و در کنار ضریح امام حسین علیه السلام این نجوا و این سرود عشق را بشنود. این دعا واقعاً زیباست. انسان احساس می کند که دارد با خدای خودش حرف می زند. مانند این جمله ی ” اَنْتَ‏ الَّذِی‏ أَکْمَلْت أَنْتَ‏ الَّذِی‏ اتممت”. دعای عرفه

نزول دفعی و تدریجی ولایت

[به مناسبت] ایام غدیر، خوب است در رابطه با این آیه ” الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتیالمائده؛۳_ امروز دین را برای شما کامل کردم ونعمتم را بر شما تمام کردم، [صحبت کنیم.] در مورد کمال و تمام در جلسه ی گذشته مطالبی را خدمت شما عزیزان عرض کردیم. [در این باب] یک مسأله این است که اکمال واتمام با تکمیل و تتمیم چه تفاوتی دارد؟ [پاسخ اینکه] اکمال از باب افعال است و تمیم از باب تفعیل. با [توجه به] سابقه ی مذهبی و دینی که دارید [می دانید که]، در مباحث قرآنی، در ذیل آیه ی: ” إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَهِ الْقَدر” قدر ؛۱_ما این قرآن عظیم الشان را در شب قدر نازل کردیم. [آمده است که:] خداوند قرآن را در شب قدر نازل کرده است؛ با این که از نظر تاریخی قرآن در بیست و سه سال نازل شده است، می گویند که پیام انزال همین است [که] قرآن یک مسیر تنزیلی دارد و یک حادثه ی انزالی. قرآن در یک شب و در یک مرحله، بر قلب پیغمبر خدا نازل شد؛ اما نزول تدریجی آن به اعتبار حوادث و رخ داد ها و نیاز هایی که پیش می آمد، [انجام شد.] خدای متعال، احکام و معارف دین را  به تناسب درخواست و نیاز نازل می کرد. این، معنای تنزیل است؛ بنابراین قرآن هم بُعد تدریجی دارد و هم بعد دفعی. بعد دفعی برای افراد کاملی است که قلبشان با عرش الهی اتحاد پیدا می کند.

[وقتی] ما سخن می گوییم، از بایگانی ذهن خود به تناسب کلمات، آن معنا را غالب گیری می کنیم و با یکدیگر مکالمه می کنیم. [در حقیقت] وقتی حرف می زنیم، یک امر جمعی را مهندسی می کنیم و به آن صورت می دهیم و به شکل یک پروژه یا ساختمان، به دیگران ارائه می دهیم. قبل از آن که کلمات، بر روی کاغذ بیاید، در وجود ما حالت جمعی دارد. این پرا کندگی و توسعه، در خارج پیش می آید.

” َ الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ‏ لِسَانِه‏الخصال ج۲ ص۴۲۰. هرکسی زیر زبان خودش نهفته است. تا مرد سخن نگفته باشد / عیب و هنرش نهفته باشد. اگر [مثلاً] ما به شما وصل شویم، معلومات خود را به تدریج با شما هماهنگ می کنیم؛ اما اگر شما به قلب گوینده اشراف داشتید، زحمت یک ساعت این جا نشستن را متحمّل نمی شدید و آنچه را که در وجود او است به صورت یک جا دریافت می کردید. وجود نازنین پیغمبر خدا صلی علیه و آله، ۵:۰۰ در عالم معراج، قلبش با عرش الهی وحدت پیدا می کند و یک جا قرآن را می گیرد.

توحید و ولایت

ولایت امیر المومنین علیه السلام، که همان قرآن ناطق است، یک مرحله ی تدریجی دارد، که پیامبر صلی الله علیه وآله  در بیست و سه سال [به این مسأله تأکید می فرمود]. اولین بار که پیغمبر صلی الله علیه وآله مامور شد در جمع اقربین خودش نبوت را اعلان کند، در آنجا مسئله ی توحید و ولایت را با هم بیان کرد و فرمود: “قولوا لااله الا الله تفلحوا”؟؟؟؛ اولین کسی که نبوت من را تصدیق کند و بامن همراه شود، او خلیفه ی من و وصی بعد از من خواهد بود. در این جلسه، سن مبارک امیرالمومنین علیه السلام نه سال بیشتر نبود. البته [در رابطه با سن حضرت] اختلاف است و ده سال نیز گفته شده است؛ اما در حدیثی که من مشاهده کردم، نه سال ذکر شده بود. [حضرت در این مجلس] بلند می شود و دست در دست پیغمبر صلی الله علیه وآله  می گذارد و ایشان را تصدیق می کند. [در این لحظه] ابولهب رو کرد به ابوطالب و او را مورد استهزاء قرار داد و گفت: بچه ی نه ساله ی تو جانشین پیامبر شد؟! بعد از این، تو شیخ قریش باید در برابر این بچه ی نه ساله خضوع کنی!

محبوب ترین خلق خدا کیست؟!

پیغمبر صلی الله علیه وآله  ماموریتشان اینطور بود که توحید را همراه با ولایت تبلیغ کند و در این رابطه، به هر مناسبتی، پیغمبر صلی علیه و آله در ابلاغ رسالت استمرار اسلام و رهبری اسلام، آن هم به جانشینی حضرت علی علیه السلام، از هیچ کاری کوتاهی نمی کردند و در هر فرصتی کار را برجسته می کردند.

[مثلاً یک بار] پیغمبر با اینکه اهل غذا های لذیذ نبود و اهل زهد بود، به خاطر اینکه قضیه را حساس و برجسته کند و این [مسأله] در ذهن ها بماند، به صورت نمایشی  برای پیغمبر از آسمان طیر مشوی یعنی مرغ بریان می آورند. غذایی که مانند غذاهای امروزه نبود که بی خاصیت باشد؛ بلکه خداوند مرغی را از آسمان برای پیامبر صلی الله علیه وآله  می فرستد. وجود نازنین پیغمبر صلی علیه و آله در جمع کسانی که می توانستند این حرف را گزارش کنند، دست به آسمان بلند می کند و می فرماید: بار الها محبوب ترین خلق خودت را بفرست تا من تنها نباشم. در مصرف این غذا انس بن مالک که با اوناق خیشاوند بود و با امیر المومنین علیه السلام میانه ی خوبی نداشت، می گوید: من دعا می کردم که یکی از آنها پیدا شود تا صاحب مدال و نشان محبوب ترین خلق، مشخص گردد. یک وقت دیدم که در زده شد. گفتم: چه کسی پشت در است؟ گفت: من علی علیه السلام هستم. گفتم: پیغمبر صلی الله علیه و آله مشغول نماز است. سه بار در زد و من در را باز نکردم تا شاید یکی دیگر به جای علی علیه السلام بیاید و این مدال را صاحب شود! بار سوم پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله به مالک اعتراض کرد که در را باز کن! علی علیه السلام می آید و صاحب این مدال می شود.

دست خیبر گشا

[در همین رابطه در جریان] جنگ خیبر [که علی علیه السلام در خیبر را گشود،] همان روز پیغمبر صلی الله علیه و آله می توانست حضرت علی علیه السلام را مامور به گشودن درب خیبر کند و فتح را به دست علی علیه السلام بگذارد؛ ولی چون می خواست [این واقعه] در ذهن ها بماند و در تاریخ برجسته شود، پیغمبر صلی الله علیه و آله خدا ابتدا پرچم را به ابوبکر داد و قشون را زیر فرماندهی او فرستاد، تا قعله ها را فتح کند. ولی آنها می بینند که قعله ها غیر قابل فتح است [و نمی توانند کاری کنند.] باز می گردند و می گویند که این کار شدنی نیست.

 در مرحله ی دوم باز پیامبر علم را به فرد دیگری می سپارد. وقتی آن دو می روند و کاری از پیش نمی برند، پیغمبر صلی الله علیه و آله برای اینکه این جریان در اذهان بماند و در تاریخ برجسته شود، می فرماید: “لأعطینّ رایتی رجلا یحبّ‏ اللّه‏ و رسوله‏ و یحبّه اللّه و رسوله“؛ فضائل امیر المومنین ص ۸۰٫ من فردا بنا دارم این پرچم را به مردی بدهم که این ویژگی ها را دارد: او عاشق خدا است و عاشق رسول الله است. خدا و رسول هم عاشق او هستند. ” حتّى یفتح اللّه على یدیهاو حلال مشکلات است. هرجا که بن بستی باشد، دست او این بن بست را رفع می کند. [با این سخن پیامبر،] دوباره افراد هیجان زده [و متعجب] شدند که این مدال به چه کسی تعلق دارد! زیرا [حضرت با اینکه] می توانست همان وقت این کار را بکند، مدال را فردا می دهد و با این کار افکار را آماده می کند تا این تابلو را به دقت ببینند.

 فردا همه آمدند و منتظر بودند که پیغمبر صلی علیه و آله، پرچم را به آنها بدهد و صاحب مدال شوند. پیغمبر صلی الله علیه وآله نگاهی [به جمعیت] کردند و گفتند: علی علیه السلام کجاست؟ باز همین نبودن علی علیه السلام و سراغ گرفتن پیغمبر صلی الله علیه و آله از او، [از روی حکمت است] و جنبه ی تبلیغی دارد. حضرت روانشناسی می کند تا این قضیه برای جهان اسلام کاملاً روشن گردد. آنها پاسخ دادند که امیر المومنین علیه السلام چشم مبارکشان ناراحتی دارد و [به همین دلیل در مجلس] حاضر نشدند. حضرت می گویند که بروید و به ایشان بگویید که بیاید. وقتی حضرت می آید، پیغمبر خدا صلی الله علیه وآله با اعجاز، چشم حضرت علی علیه السلام را درمان می کند؛ سپس پرچم را به دست حضرت علی علیه السلام می دهد.

 از قبیل این ماجرا که پیغمبرصلی الله علیه و آله، فضا را تبلیغاتی می کند  تا شخصیت علی علیه السلام را یک شخصیت استثنایی، محبوب، جامع، دل نشین و باکفایت [معرفی کند.] در عمل و واقع نیز، حضرت علی علیه السلام همان می شد که پیغمبرصلی الله علیه و آله پیش بینی کرده بود. در تمام ابعاد، در بعد علمی، تبلیغاتی، سیاسی و نظامی، در هر فرصتی و به هر بهانه ای چنین فضا هایی را در طول بیست و سه سال فراهم کرده بود، تا علی علیه السلام را به عنوان تنها کسی که بعد از پیغمبر صلی الله علیه وآله می تواند جای ایشان را بگیرد، معرفی کند.

غدیر و نزول دفعی ولایت

[این معرفی ها از جانب پیامبر،] مسئله ی تبلیغ، تکمیل و تتمیم بود؛ اما همانطور که قرآن در شب قدر یک جا نازل شده است، مسئله ی ولایت نیز در جایی به صورت یک پارچه مطرح شد. [در حقیقت] علاوه بر آن تبلیغاتی که در طول مدت بیست و سه سال صورت گرفت، وجود نازنین پیغمبر خدا صلی الله علیه وآله در روز غدیر، این ماموریت را پیدا کرده بود [که علی علیه السلام را معرفی کند.] [پیامبر در آن روز] که فضا کاملا هیجانی و استثنایی بود، همه ی افکار را به خودش جذب کرد، [به طوری] که [همه با خود گفتند] چه خبر شده است؟! چه حادثه ی عظیمی اتفاق افتاده است؟ این همه حاجی خسته از اعمال حج، که بعضی راه یمن، بعضی راه مصر و بعضی را ه شام را [در پیش دارند،] پیغمبر صلی الله علیه وآله همه را برگرداندند. حتی آنها را در کنار کعبه یا در عرفات زیر چادر ها جمع نکرد؛ بلکه در یک بیابان سوزان، تمام حجاج را زیر آفتاب سوزان جمع کرد، تا واقعه ای همچون قیامت اتفاق بیفتد که هرگز از خاطره ها نرود.

منشأ یأس کفار!

آیاتی در سوره ی مبارکه ی مائده بر این مطلب اشاره دارد، که می فرماید: ” الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ “‏؛ و همچنین می فرماید: “ٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُم”؛ المائده؛۳_ امروز کسانی که کافر بودند از دین شما نا امید شدند [در ذیل آیه ی دوم،] مرحوم علامه امینی و علامه طباطبایی اعلی الله مقامهما در المیزان، و مفسرین دیگر ما از طرق اهل سنت روایاتی نقل کرده اند، که بیش از بیست طریق از اهل سنت دارد و به حد تواتر رسیده است. این [روایات] در زمینه ی معرفی امیر المومنین علیه السلام و بیعت گرفتن برای امیر المؤمنین علیه السلام است، که البته این معرفی، برای اخذ آراء و انتخاب مردم نبود؛ بلکه انتساب خدا ۱۵:۰۰ و تسلیم و تبعیت و عشق مردم به خدا بود، که به عنوان یک عبادت و وظیفه، مردم این ماموریت را از خداوند پذیرفتند و بیعت کردند.

[در این باره در قرآن کریم] دو تعبیر [به کار رفته] است: یکی “الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ” و دیگری “ٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُم”. این چه حکمی است که قرآن [درباره ی آن] می گوید: امروز کفار نا امید شدند! بیست و سه سال بود که مردم نماز می خوانند و هیچ گاه کفار از نماز خواندن مردم به یاس نرسیدند؛ [فریضه ی] حج [نیز] تنها در همان سال انجام نشده است؛ بلکه قبل از اسلام بوده و اسلام آن را امضا کرده است. در طول سیزده سال، که پیغمبر صلی الله علیه وآله در مکه، و طی ده سالی که در مدینه حضور داشته، همه ساله حج بر قرار می شده است، و اسلام تنها احکام آن را بیان کرده است. حج پدیده ی جدیدی نبود که بگویند: “ٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ“. از طرف دیگر، کفار با مسئله ی حج هیچ گاه مایوس نمی شوند! حج، فرعی از فروع اسلام است [که افراد با هر نیت و مذهبی می توانند انجام دهند.] ممکن است [کسی که به ظاهر مسلمان است] حج امریکایی انجام دهد و [به قول معروف] هیچ آبی از آب تکان نخورد! کافران از حج، هیچ ترس و واهمه ای ندارند؛ همان گونه که از تشیع ما، از نماز ما و از روزه ی ما، دنیای کفر هیچ هراسی ندارد؛ [بنا براین، این نا امیدی از جانب دیگری است.]

[یک نمونه ی بارز در این زمینه انقلاب اسلامی ایران است.] چه شد که بعد از انقلاب، محاصره ها یکی پس از دیگری اتفاق افتاد؟ چرا جنگ با وقوع انقلاب بر ما تحمیل شد؟ [ازآنجا] که ما به این امر مبتلا هستیم، [معنای این آیه] برای ما قابل درک است. وقتی خداوند ولایت و حکومت حضرت علی علیه السلام را مطرح کرد، فرمود: “ٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُم”. چیزی که در این آیه منشأ یأس کفار است، احکام فردی اشخاص در خانه نیست؛ بلکه پایبندی مسلمانان به حکومت دینی است که زمینه ی بروز شرک و کفر و انحراف را به کلی از بین می رود. کفار از مسئله ی حکومت دینی همیشه واهمه دارند و نا امیدی آنها از اینجاست. [با وجود ولایت] تیر دشمن به سنگ می خورد و کمانه می کند و به خودشان بر می گردد. اگر منصفانه نگاه کنیم، وقتی حکومت از اسلام کم شود، دیگر چیزی باقی نمی ماند که مایه ی نا امیدی دنیا ی کفر شود!

ولایت، کامل کننده ی احکام دین

کدام یک از احکام اسلامی است، که اگر نباشد، دین ناقص است؟ و با آن دین کامل می شود؟ روشن است که آن حکم، چیزی است مانند عدد صحیح، که اگر نباشد، سایر احکام اسلامی در اصول و فروع، همه صفرهایی هستند که خاصیت عددی ندارند و موجب کمال نمی شوند. چیزی است که کمال را پدید می آورد و امر ناقص را تام و تمام می کند. دارویی که بنا است اثر بخش باشد، مواد مختلفی دارد که تا آخرین ماده به آن ضمیمه نشود، شفا بخش نمی شود و وقتی آن ماده ی [اصلی] نباشد، مواد دیگر اثر دارویی ندارند. آن چیست است که می تواند تضمینی برای خاصیت تمام احکام اسلامی داشته باشد؟

نماز بدون ولایت، خاصیت ندارد!

ما در تمام نمازها، از خدای متعال در خواست می کنیم: اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَصِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِم “الفاتحه؛۶ ما را بسوى صراط مستقیم هدایت فرما. صراط آنان که برایشان انعام فرمودى. این آیه را بگذارید در کنار این عبارات: أَنْتَ‏ الَّذِی‏ أَنْعَمْت أَنْتَ‏ الَّذِی‏ أَکْمَلْت أَنْتَ‏ الَّذِی اتممدعای عرفه؛ این چه نعمتی است که هم کمال در آن است، هم تمامیت دین؟ و اگر به آن وصل نشویم، نماز ما خاصیت نمازی ندارد. قبولی نماز ها یمان به این است که صراط الذین انعمت علیهم”. این انعمت چه معنایی دارد؟ ” الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی“، [مراد از این نعمت چیست؟ این نعمت ولایت است.] هر وقت نماز می خوانید، بدانید که امامتان امیر المومنین علیه السلام وائمه ی اطهار هستند. شما با آنها نماز می خوانید.[در این رابطه] دکتر تیجانی عزیز سربلند، که هم خودش سر افراز است و هم خیلی ها به خاطر ایشان مستبصر شده اند، ۲۰:۲۷ کتابی دارد به نام کونوا مع الصادقین“؛ یعنی، با صادقین همراه باشید.

این مسئله، با ولایت و رهبری و حکومت سالم بشری، ارتباط کامل دارد. نماز ما بدون اینکه اوضاع سیاسی جامعه را مدنظر قرار دهیم و دست نابکاران را از نظام سیاسی کوتاه کنیم و دست توحید و موحدین را به آن وصل کنیم، خاصیتی ندارد؛ لذا در متن نماز سوره ی فاتحه گنجانده شده است. در این سوره، صراط الذین انعمت علیهم” یاد آوری کرده است که نماز باید با غدیر ارتباط پیدا کند؛ ” الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دینا“.

حضرت امیر المومنین علیه السلام و حضرت رسول صلی الله علیه وآله برای شما دعا کرده اند. بحمد الله شما موالی و طرفدار حکومت حق هستید. سیاست شما عین دیانت شما است. دین را در مدیریت جوامع بشری، کافی و تام می دانید و همه ی نسخه های شفا بخش را در این دین مشاهده می کنید؛ [چرا که] عالی ترین نسخه ای که روح تمام دارو ها است، مسئله ی حکومت دینی است. ما در آغاز کار هستیم. باید آنقدر استقامت کنید، تا امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف ظهور کنند. این آغاز حرکت شما است. ولایت فقیه پلی است که شما را به ولایت امام معصوم که نعمت تام است، می رساند.

مختصر توضیحاتی درباره ی نعمت بودن ولایت، که بدون آن هیچ نعمتی نیست، لازم است، که ان شاالله در جلسه ی بعدی عرض می کنیم.

خدایا به ولایت امیر المومنین قسمت می دهیم دنیا را ازحکومت ها ی پلید و پست نجات بده ….