می گوید از شکستن سرو تناورش

این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش

 

این زن درست مثل پدر حرف می زند

میراث مادر است دلِ داغ پرورش!

 

می گوید از سپید و سیاهی که دیده است

از قتل عام چلچله ها در برابرش

 

می گوید از زمانه، زمین آه می کشد

خورشید ابر تیره کشیده است بر سرش

 

از پاره پاره های جگر، حرف می زند

از کاروان خسته ی بی یار و یاورش

 

این خطبه نیست، تیغه ی شمشیر این زن است

وقتی خرابه های دمشق است، سنگرش

 

شمشیر از نیام دهان می کشد، ببین

این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش

 

شاعر: نغمه مستشار نظامی