در کتب اهل سنّت آمده است:

مغیره بن شعبه می‌گوید:

بین حجر و تبوک بودیم که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم برای قضای حاجت بیرون شد و هرگاه که برای قضای حاجت می‌رفت، دور می‌شد. من هم برای پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم آب بردم. مردم آماده نماز صبح بودند و صبر کردند ولی ترسیدند آفتاب بزند، از این رو عبدالرحمن بن عوف را جلو انداختند که نماز را بگزارد. من برای پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم ظرف آبی بردم و همراه او بودم، پس از قضای حاجت آب ریختم و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم صورت خود را شست و چون خواست دست‌های خود را بشوید، آستین لباسی که بر تن داشت تنگ بود، ناچار دست‌هایش را از زیر جبّه درآورد و شست و بر کفش‌های خود مسح کشید. موقعی که رسیدیم، دیدیم عبدالرحمن بن عوف رکعت اوّل را خوانده است. مردم چون پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را دیدند، شروع به سبحان‌الله گفتن کردند و نزدیک بود نماز خود را بشکنند. عبدالرحمن هم می‌خواست به عقب برود که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم اشاره فرمود تا عبدالرحمن در جای خود بماند و آن حضرت پشت سر عبدالرحمن یک رکعت نماز گزاردند. چون مردم و عبدالرحمن سلام دادند، مردم به هم ریختند و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم برخاست و یک رکعت دیگر نماز خود را گزارد و سلام داد و به مردم فرمود: بسیار خوب کردید، هیچ پیامبری نمی‌میرد مگر این‌که مرد صالحی از امتش بر او امامت می‌کند.[۱]

گوییم:

۱٫‌ هرچند این خبر درصدد ثبت فضیلتی برای عبدالرحمن بن عوف است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم پشت سر او نماز خواند و دیگران را چنین مقام و منزلتی نیست امّا استدلال دیگری را از همین گروه تباه کرده است که برای آنان بسی گران و غیرقابل تحمل باشد.

این گروه همواره کوشیده‌اند که این موضوع را از هر راه و روشی که بتوانند تقویت، تأکید و تثبیت کنند…. موضوع آن است که هواداران مکتب خلافت مدعی‌اند: پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در ایام بیماری، پشت سر ابوبکر نماز گزارده است؛[۲] و همین بر صحت خلافت وی دلالت دارد؛ زیرا چگونه نتوان در دنیای خود به فردی رضایت دهیم که خدا و رسول برای دین ما ما پسندیده‌اند؟!

اگر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم در غزوه تبوک پشت سر عبدالرحمن بن عوف نماز خوانده باشد، این استدلال اخیر آنان از درجه اعتبار ساقط باشد و از این جهت، ابوبکر هم مانند عبدالرحمن بن عوف بود. پس چرا بر او و دیگری مقدم شود. خصوصاً که می‌دانیم دیگری را در حدیث منزلت، حدیث غدیر و جز آن نص است!

در این نکته هم اختلاف ندارند که رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم، عمرو بن عاص را بر ابوبکر و عمر و گروهی از مهاجران و انصار فرماندهی دارد و او در طول مأموریت، نماز را برای آنان امامت می‌کرد. در عین‌حال این کار بر فضیلت عمرو بر آنان دلالت ندارد! نه در ظاهر و نه نزد خداوند متعال؛ چنان‌که موجب نمی‌شود در خلافت بر آنان مقدم باشد!

  1. نماز پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم پشت سر هر کسی، بدان معنی نباشد که آن مرد از صفات و خصائلی برخوردار است که وی را شایسته و لایق مقام خلافت و امامت می‌کند؛ زیرا امامت نماز، نه به علم گسترده محتاج است و نه به شجاعت و نه شناخت امور امّت و نه تدبیر و نه فضیلت؛ و نه دیگر صفات و شرائطی که در متولی امامت و خلافت الزامی است!

  2. این گروه می‌گویند: در امام جماعت نه تقوا شرط است نه اجتناب از محرمات و گناهان بزرگ. به پندار آنان، پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: پشت سر هر نیکوکار و بدکاری نماز بخوانید.».[۳]

در حالی‌که عدالت و علم و … را در امامت امّت شرط می‌دانند!

  1. حدیث امامت ابوبکر در نماز مردم و پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از اساس ثابت نشده است. برخی روایات تصریح دارد که عایشه پدرش را فرمود که نماز را امامت کند نه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم،[۴] تا گفته شود: چگونه نتوان در دنیای خود به فردی رضایت دهیم که خدا و رسول، برای دین ما پسندیده‌اند؟!

  2. روایات به این نکته هم تصریح کرده‌اند که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم ابوبکر را از نماز عزل و خود به رغم بیماری شدید به جای او نماز خواند.[۵]

  3. چرا مردم عبدالرحمن بن عوف را مقدم داشتند نه ابوبکر یا عمر را که ادعا می‌کنند هر دو از پسر عوف افضل بودند؟! چرا عثمان را مقدم نداشتند که او را نیز مقدم و افضل می‌دانند!؟

  4. روایت مغیره تصریح دارد که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، آن‌قدر تأخیر کرد که مردم ترسیدند پیش از بازگشت او، خورشید طلوع کند. از این‌رو عبدالرحمن پیش داشتند. نه معقول است و نه قابل پذیرش که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم برای قضای حاجت آن‌قدر راه برود که رفت و آمد آن بیش از یک ساعت به طول انجامد. بدین ترتیب که از طلوع فجر یا پیش از آن بدود و آن‌قدر بازگشت وی به تأخیر افتد که مردم منتظر برای اقامه‌ی نماز، از طلوع خورشید بترسند!!

  5. استعانت برای وضوی نماز، مکروه است. از امام صادق (علیه السّلام) روایت است که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:

دو خصلت است که دوست ندارم احدی با من شریک شود: وضوی من که جزیی از نماز من است و صدقه من که از دست خودم به دست نیازمند برسد. بدین ترتیب در دست خداوند رحمان قرار می‌گیرد.[۶]

حسن بن علی وشا گوید:

بر امام رضا (علیه السّلام) وارد شدم. آفتابه‌ای در مقابل روی حضرت بود که می‌خواست از آن وضو بگیرد و برای نماز آماده شود؛ نزدیک شدم تا آب بریزم. امام اجازه نداد و فرمود: دست نگه‌دار، ای حسن؛

گفتم: چرا مرا نهی می‌کنی که آب روی دستانت بریزم؟! خوش نداری که اجر ببرم؟!

فرمود: تو پاداش ببری و من مجازات شوم؟!

گفت: چگونه است؟!

فرمود: مگر نشنیده‌ای که خداوند عزّوجل می‌فرماید:

«فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالحِاً وَ لا یُشْرِک بِعِبادَهِ رَبِّهِ أَحَداً.»[۷]

پس هرکس به لقای پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد و هیچ‌کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد.

من برای نماز وضو می‌گیرم که عبادت است. از این‌رو خوش ندارم که احدی در این کار با من شریک باشد.[۸]

روایت کرده‌اند که عمر بن خطاب دید رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم برای وضو آب می‌کشد، پیش رفت تا برای حضرت آب بکشد. پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به او فرمود:

 ای عمر؛‌ دست نگه‌دار. من خوش ندارم که در طهارت من احدی شرکت کند.

یا فرمود: دوست ندارم احدی مرا در وضو کمک کند.

یا فرمود: من در وضو از احدی کمک نمی‌گیرم.[۹]

پس چرا پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در غزوه تبوک خود را از این مکروه پیراسته نکرد؟! چرا برخلاف شیوه و روش خود می‌پذیرد که مغیره او را در وضو کمک کند؟! در حالی‌که خود در مورد عمّار بن یاسر فرمود:

هیچ‌وقت دو کار به پسر سمیّه (یا عمّار) عرضه نشد مگر این‌که آن را برگزید که به رشد نزدیک‌تر است.[۱۰]

اگر حال عمّار این است پس وضع پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم چگونه است؟!

  1. چرا مغیره بن شعبه معروف به غدر و فریب، برای رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آب می‌برد؟! او پس از آن مسلمان شد که سیزده نفر را از روی حسد غافل‌گیر کرد و کشت و اموالشان را برداشت تا بدین وسیله از پیگرد اهل و عشیره‌ی آنان ایمن بماند![۱۱]

چگونه مسلمانان پذیرفتند که مغیره معروف به غدر، با رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم تنها بماند؟! آیا احدی جز مغیره نبوده که این کار را انجام دهد؟!

 

منبع: که اقتباسی است از ترجمه کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم صلى الله علیه وآله، ج۱۰


[۱]ـ المغازی، ۳/۱۰۱۲؛ سبل الهدی و الرشاد،‌۵/۴۴۹؛ المصنّف، ابن ابی‌شیبه، ۲/۲۲۹؛ المواقف، ۳/۶۰۹؛ فیض القدیر، ۵/۳۷۸؛ الطبقات الکبری، ۳/۱۲۹؛ سیر اعلام النبلاء، ۱/۷۹ـ ۸۰؛ تحفه الاحوذی ۲/۲۹۴؛ سبل الهدی و الرشاد، ۵/۴۴۹؛ الأم، ۱/۱۸۲٫

[۲]ـ ر. ک: بحار الانوار، ۲۸/۱۶۴ـ ۱۶۵؛ کشف القناع، ۱/۵۸۰؛ نیل الاوطار، ۳/۱۸۴؛ مسند احمد، ۳/۲۴۳؛ سنن ترمذی، ۱/۲۲۶؛ مجمع الزوائد، ۹/۴۶؛ فتح الباری، ۲/۱۳۰؛ عمده القاری، ۵/۱۸۷ـ ۱۹۱؛ شرح معانی الآثار، ۱/۴۰۶؛ کنزل العمّال، ۸/۲۰؛ فیض القدیر، ۵/۳۷۸؛ الطبقات الکبری، ۲/۲۲۲ـ ۲۲۳؛ تاریخ بغداد، ۲/۳۶؛ تاریخ دمشق، ۲۱/۳۷؛ امتاع الاسماع، ۱۴/۴۶۴۰۴۶۵٫

[۳]ـ ر. ک: جامع الخلاف و الوفاق، ۸۴؛ فتح العزیز، ۴/۳۳۱؛ المجموع، ۵/۲۶۸؛ مغنی المحتاج، ۳/۷۵؛ المبسوط، سرخسی، ۱/۴۰؛ الجوهر النقی، ۴/۱۹؛ نیل الاوطار، ۱/۴۲۹؛ عمده القاری، ۱۱/۴۸؛ سنن الدارقطنی، ۲/۴۴؛ البحر الرائق، ۱/۶۱۰؛ تحفه الفقهاء، ۱/۲۲۹؛ نصب الرأیه، ۲/۳۳؛ الجامع الصغیر، سیوطی، ۲/۹۷؛ کنز العمّال، ۶/۵۴؛ العلل المتناهیه، ۱/۴۲۲؛ المقاصد الحسنه، ۱/۴۲۶؛ کشف الخفاء ۲/۲۹ـ ۳۲٫

[۴]ـ ر. ک: شرح نهج‌البلاغه، ابن ابی الحدید، ۹/۱۹۷؛ ۱۴/۲۳؛ کتاب الاربعین، ماحوذی، ۶۲۰؛ مناقب اهل البیت (علیهم السّلام)، ۳۳۹۹؛ نهج السعاده، ۵/۲۶۸؛ بحار الانوار، ۱۸//۱۵۹٫

[۵]ـ ر. ک: بحار الانوار، ۲۷/۳۲۴؛ ۲۸/۱۱۰؛ ۸۵؛ ۹۶؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ۱۴/۲۳؛ الدرجات الرفیعه، ۳۰۷؛ مناقب اهل البیت (علیهم السّلام)، ۳۹۹؛ مواقف الشیعه، ۳/۴۳۸؛ قاموس الرجال، ۱۱/۴۳۵٫

[۶]ـ وسائل الشیعه، ۱/۴۷۸؛ الخصال، ۳۳؛ النوادر، راوندی، ۱۹۰؛ بحار الانوار، ۲۳/۱۲۸؛ ۷۷/۳۲۹؛ ۹۳/۱۲۸؛ مستدرک وسائل الشیعه، ۱/۳۴۴ـ ۳۴۶؛ سنن النبی (صلّی الله علیه و آله و سلّم)، ۲۷۶؛ نور الثقلین، ۲/۲۶۱؛ جامع احادیث الشیعه، ۲/۲۷۲؛ تفسیر عیاشی، ۲/۱۰۸؛ جواهر الکلام، ۲/۳۴۳٫

[۷]ـ کهف: ۱۱۰٫

[۸]ـ الکافی، ۳/۶۹؛ تهذیب الاحکام، ۱/۳۶۵؛ وسائل الشیعه، ۱/۴۷۷؛ بحار الانوار، ۴۹؛ ۱۰۴؛ جامع احادیث الشیعه، ۲/۲۷۲؛ نور الثقلین، ۳/۳۱۶؛ مستند الشیعه، ۲/۱۷۵؛ جواهر الکلام، ۲/۳۱۲٫

[۹]ـ مجمع الزوائد، ۱/۲۲۷؛ منسد ابویعلی، ۱/۲۰۰؛ عمده القاری، ۳/۶۱؛ کنز العمّال، ۹/۱۴۴؛ المجروحین، ۳/۵۳؛ تحفه المحتاج، ۱/۱۹۰؛ المطالب العالیه، ۲/۳۰۵؛ نیل الوطار، ۱/۲۱۹٫

[۱۰]ـ مسند احمد، ۱/۳۸۹؛ ۶/۱۱۳؛ سنن ترمذی، ۵/۳۳۲؛ المستدرک علی الصحیحین، ۳/۳۸۸؛ فتح الباری، ۷/۷۲؛ تحفه الاحوذی، ۱۰/۳۰۲؛ المصنّف، ابن ابی‌شیبه، ۷/۵۲۳؛ کنز العمّال، ۱۱/۷۲۱؛ فیض القدیر، ۲/۷۳؛ تاریخ مدینه دمشق، ۴۳/۴۰۴٫

[۱۱]ـ ر. ک: فتح الباری، ۵/۲۴۹؛ عمده القاری، ۱۴/۳؛ الکامل فی التاریخ، ۲/۲۰۲؛ عیون الاثر، ۲/۱۱۷؛ الغارات، ۲/۸۳۳ـ ۸۳۴؛ عون المعبود، ۷/۳۱۷؛ سیره حلبی، ۲/۶۹۸؛ بحار الانوار، ۲۰/۳۶۹؛ سیره ابن هشام، ۳/۷۷۹؛ مسند احمد، ۴/۳۲۹؛ امتاع الاسماع، ۹/۱۰؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ۲۰/۸؛ مجمع البیان، ۹/۱۹۶٫