بسم الله الرّحمن الرّحیم

همچنین شبی انگیزه پیدا می کنیم اینجا بیاییم، اشخاصی هستند که آنها انس ذهنیشان با تدبیرات خاصی است، ]مثلاً [دوشنبه شب پارتی می گیرند، تفریح های غیراخلاقی می‌رود، به محض اینکه روز دوشنبه می شود، آن ها یادشان می آید؛ و بر اساس این یاد است که شیطان افرادی که با گناهان، با خاطرات غیرارزشی، انس شان بیشتر است، آنها را وسوسه می کنند، وسوسه به اغوا تبدیل می شود؛ و انسان گرفتار عمل نامشروع یا عمل بی ارزش می شود.

اما در مسیر هدایت الهی، انسانی که کارهای خیر را تکرار کرده است، به محض [پیشامد] بهانه ای، آن کار خیر برای او تداعی شده و ملائکه به او الهام می ‌کنند. این الهام مَلک که مقابل اغوای شیطان است، به توفیق تبدیل می ‌شود و توفیق عمل خیر را به دنبال دارد.

 

لزوم کنترل چشم و گوش

قرآن کریم فرمودند: «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً»[۱]

دریچه های که برای شما خطورات میاورد دریچه های آن را محکم کنید. نگذارید صورت‌ های غیراخلاقی در خانه های دل شما، در دیوار قلب شما، در سقف عرش شما نقش ببندد. عکس زن نامحرم در دل شما چه کار می ‌کند. مزه ی غذای حرام در قلب شما چه کار می ‌کند. در اثر صورت‌های شیطانی که شما به آن نگاه می‌کنید، تحریک می‌شوید و به سوی گناه کشیده می‌شوید؛ چرا گذاشته‌اید چنین چیزی در ذهن شما نقش ببندد. «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» مگر انسان آزاد است که همه چیز را نگاه کند!؟ «وَ لا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلى‏ ما مَتَّعْنا بِهِ أَزْواجاً مِنْهُمْ زَهْرَهَ الْحَیاهِ الدُّنْیا»[۲] دیدنی زیاد است اما ما مجاز نیستیم که هر دیدنی را ببینیم.

به پیغمبر خدا، خدای مهربان این چنین دستور می‌دهد، می‌گوید: چشمت را به سوی آن کسی که ما متمتع کرده ایم، به اشخاصی زرق و برق داده ایم، خانه های خوب داده ایم، لباس خوب داده ایم، امکانات خوب داده ایم، [میفکن!] هرچه که هست مگر باید در دنیا چشمت به آن خیره شود! این زرق و برق دنیا دل آدم را می‌برد، چه کار کنیم که جمال های موقت و جلال های ظاهری و آنچه که برای انسان دلبری می‌کند، دلمان را نبرد؟ راهش این است که نگذارید در دل برود. چطور نگذارید وارد دل شود؟ آدم وقتی می‌رود به محیط‌های که زن‌های که بَزَک کرده خودنمایی می‌کنند، آدم برود آنجا توقع داشته باشد که وسوسه نشود!؟ هر آنچه دیده ببیند دل کند یاد. چرا دیدی که یادت خراب شود؟ تو الان یادت آنجاست، هرچی فکر می ‌کنی این سفر اخیری که رفتی چیزهای بدی دیدی، تو ذهنت مانده، به هر مناسبتی یادت میاید، وقتی یادت می آید، آه می‌کشی، هرازگاهی حسرت می‌خوری، بعد به فکر می افتی که بروی کاری کنی، از جوانی خود استفاده کنی.

لذا قرآن کریم هم فرمول کلی می‌گوید، فکر نکنید یه بار دیدن [که اشکالی ندارد، مگر] چه می‌شود. نشستن کنار یک رفیق که منو تحریک می‌کرد و از روی بی شرمی گناهان خودش را بازگو می‌کرد، می‌گفت: جات خالی بود، نبودی، چه جلسه ای بود، چه کیفی کردیم، چه عیشی کردیم. مگر جایز بود کنار شیطان بنشینی که با تو شیطنت کند؟ و این حرف‌ها را بگوید.

 

امان از رفیق و همنشین بد !!

«إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً» اول گوش را می‌گوید. چون بیشتر بدبختی‌های انسان از رفیق بد است. رفیق بد، یار بد، بدتر بود از مار بد؛ [چرا که وقتی] آدم به مار نزدیک می شود، نیش او بدن انسان را نابود می‌کند؛ اما این اژدهای خطرناکِ نفس یک رفیق بد، که او را بلعیده[۳]، چیزی ازش باقی نمانده، نه آبرو دارد، نه شخصیت دارد، [این اژدهای نفس] عرضه اش را گرفته، قدرت اراده اش را از او گرفته، یک آدم بیخودی شده است که هر گناهی پیش بیاد، بی اختیار بطرف آن گناه کشیده می‌شود. خاک به سر چنین کسی که رفیق تو شده است. می‌نشیند تو را وسوسه می‌کند. حرف بد میزند، جلسات بد را تعریف می‌کند، گناهانی را که لذت موقت دارد را برایت مجسم می‌کند. توهم با شنیدن اینها یه صورت‌هایی در ذهنت نوشته می شود. او برای تو حرف نمی‌زند، دل شما را رنگ می‌کند، قلب شما را نقاشی می‌کند.

” در روایت دارد: «خانه ایی که در آن سگ باشد ملائکه در آن خانه نمی‌رود.» شاید این روایت کنایه است. [اگر] این سگ شهوت در خانه دلت باشد، ملک آنجا نمی‌رود “

چه نقش هایی؟ نقش هایی که امام زمان ناراحت می شود [و] دیگر در دلت نمی آید. [در فضای دلت] عکس هایی می زند که با وجود این عکس ها، ملائکه آنجا وارد نمی شوند. در روایت دارد: «خانه ایی که در آن سگ باشد ملائکه در آن خانه نمی‌رود.» شاید این روایت کنایه است. [اگر] این سگ شهوت در خانه دلت باشد، ملک آنجا نمی‌رود. ملک ابتدا وارد قلب انسان می‌شود و به انسان الهام می کند: نماز جماعت را، جبهه رفتن را، کمک کردن به مساکین و فقرا، صله رحم را و… این ها الهامات ملک هستند. الهام ملک به دنبالش توفیق می آید.

اما وقتی دلت سگ شهوت دارد، مَلک نمی آید [تا] کنار آن عکس، تو را به سوی خوبی‌ها بکشاند. [باید این نکته را بدانی که] همیشه عده ای وارد دلت می شوند، سر سفره دلت همیشه مهمان اند. وقتی ملک نیامد، وقتی ملائکه وارد نشدند، دلت خالی نمی ماند [بلکه] شیاطین می آیند. همین‌ جور که دیو چو بیرون رود فرشته در آید، [به همین شکل] فرشته هم وقتی نیاید، دیو در قلب انسان می آید.

اول خدا سمع را می‌گوید؛ امان از رفیق بد، امان از رفیق بدجنس، امان از رفیق بی بوته و بی اصالت، امان از رفیق هرزه و [امان از رفیقی که] جلب بی ارزشی هاست. او از طریق گوش شما را مسموم می‌کند، وقتی قلبت مسموم شد، آنجا قازورات جمع شد، ملک خودش را به آنجا نزدیک نمی‌کند. ملک که نیاید تو دربست در اختیار دشمن هستی. شیطان آمده قلبت را در بست تسخیر کرده، حکومت دل را در اختیار گرفته، از این گناه به آن گناه پرتت می کند. دیگر خلاصی نداری، مثل اسیری می مانی که یک سرباز بعثی می آید یکی می زند تو سرش، آن یکی، یک لگد می زند، سومی یه مشت می زند.

دل تو اسیر شده، خودت خبر نداری. [شیاطین دلت را] می‌برند، بی اختیار شدی، این دلت سگی شده که زنجیرش دست دشمن است، به جاهایی می برد که همه اش برای انسان خطرناک است. لذا ابتدا قرآن کریم به ما می گوید: «إِنَّ السَّمْعَ»؛ اول مواظب گوش خود باش!

 

اثر شنیده ها!

چطور مواظب گوش خود باشیم؟ این همه سی دی، این همه آوازهای غنای نامشروع، این ها اثر ندارد؟ بیشترین بی توفیقی ها، بی حالی ها، عدم حضور در نمازها برای این غناهاست، برای این موسیقی هاست، خواننده هایی که خواندن آن ها با اسلام تطبیق نمی کند. از این بدتر شنیدن غیبت هاست. جاذبه های جنسی که با این غناها، موسیقی ها، شنیدن مجالس گناه [بوجود می آید حاصلش آن است که] انسان دلش مسموم می شود، عکس‌های بد در دلش نقش می بندد، [آنگاه] شیطان می آید همین ها را را برای انسان زینت می دهد. «وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ»[۴] شیطان که بیکار ننشسته است. یک امر فاسد، یک شخص فاسد را، آنقدر زیبا نشان می دهد که تو عاشقش می شوی، به سراغش می روی، دینت را می دهی، بعد می بینی چیز بی ارزش بوده است! دلت را نگه نمی داری، دل زده می شوی. تو را میبرد، ضایعت می کند، بی آبرویت می کند، پرونده برایت تشکیل می دهد، بد سابقه ات می کند، درب توفیق را به رویت می بندد.
” بیشترین بی توفیقی ها، بی حالی ها، عدم حضور در نمازها برای این غناهاست، برای این موسیقی هاست، خواننده هایی که خواندن آن ها با اسلام تطبیق نمی کند. از این بدتر شنیدن غیبت هاست “

غیبت، بدبینی که آورد، کینه که آورد، [وقتی] شما نسبت به یک مسلمانی که او غیبتش کرده بود، بدبین شدی، [آنگاه] بدبینی برای انسان حساسیت می آورد. تجسس می‌کنید. عیب های جدیدی از او کشف می‌کنید. توهم جای دیگری غیبت او را می کنی. چرا از اول غیبت گوش کردی که با غیبت گوش کردن، حرمت خدا در خانه خودش شکسته شود، توهم جرأت به غیبت کردن [پیدا] کنی، بروی جایی یک عیب جدید از اینجا و آنجا مؤمن مطرح کنی؟!

همین طور دیدی رفیقت دروغ گفت، بعد هم به تو گفت که سر فلانی رو شیره مالیدم، یه دروغی بستم، گرفت. توهم تشویق می شوی دروغ بگویی. چرا گوشت را به او دادی؟ «مَنْ‏ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ‏ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ.»[۵]

آدم پای سخن هرکسی بنشیند، روایت می گوید دارد او را عبادت می کند. اگر سخنگو حرف خدا بزند. این جلسه ای که شما گوش می کنید، عبادت خدا می کنید. اما اگر سی دی فلان خواننده ی فاسد، فیلم فلان آدم بدِ انحرافی هست، آنجا شما شیطان را عبادت می کنید، شرک می کنید؛ در کنار خدا، خدا را [کنار] گذاشته اید، بتی را عبادت می کنید. «مَنْ‏ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ‏ فَقَدْ عَبَدَهُ»

لذا فرمود: «إِنَّ السَّمْعَ»[۶]؛ مواظب باش در هر جلسه ایی نرو، با هر رفیقی ننشین، تا هر حرفی بشنوی و هر شبکه ای از صدا و سیما، از ماهواره ها را به دلت آشنا کنی. آن دشمنان بمبارانت می کنند. خودت داری راه را باز میکنی که بمب های آن به خانه ی دلت بخورد؛ و خانه خدا را در باطنت ویران کند. بی خانه می شوی. کسی که بی دل می شود، دلش گِل می شود، این بی خانه وبی خانمان می شود. کسی که بی خانه و بی خانمان شود حریم ندارد، حرمت ندارد. مثل خانه ای است که دیوار ندارد. هر دزدی، هر قاچاقچی می آید از اینجا غارت می کند. حصار دلت که شکست، حریمش که از بین رفت، حالا شیاطین یکی بعد از دیگری، با تو رفیق می شوند. اول با یه رفیق بد بودی حالا می بینی ۱۰ تا آدم شرور با تو رفیقند. هر کدام به طرفی شما را می کشانند. این گوش را نگه داشتن بسیار حساس است.

” این سمع و بصر کانال است، سیم ارتباطی به دل است. ببین با این سیم ارتباطی چه چیزی را، چه موجی را به دلت می‌فرستی “

 لذا در روایتی که راجع به روزداری هست، فرمود: «إِذَا صُمْتَ‏ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ‏ وَ بَصَرُکَ وَ شَعْرُکَ وَ جِلْدُکَ وَ عَدَّدَ أَشْیَاءَ غَیْرَ هَذَا وَ قَالَ لَا یَکُونُ یَوْمُ صَوْمِکَ کَیَوْمِ فِطْرِکَ.»[۷] اول سمع را مطرح می کند. معلوم می شود انفعال انسان، تأثر انسان، تأثیر پذیری انسان از [راه] گوش بیشتر از [راه] چشم است. اول چشم را مطرح نمی کند؛ خدا در آیاتش هر جا مطرح کرده، اول گوش را مطرح کرده است. فرمود: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»[۸] این سمع و بصر کانال است، سیم ارتباطی به دل است. ببین با این سیم ارتباطی چه چیزی را، چه موجی را به دلت می‌فرستی. اول جلوی گوشت را بگیر، غیبت گوش نکن، دروغ گوش نکن، غنا گوش نکن، بعد جلوی چشمت را بگیر.

 

وارد غُرُقگاه خدا نشوید!

حتی نگاه کردن مردی به مردی که تحریکش می کند، حرام است، چه برسد به زن! یا بچه ایی که صورتش مو ندارد! جوانی که زن نگرفته، به او دست می زند، به او نگاه می کند و تحریک می شود، چرا نگاه می کنی؟ جایز نیست. حرام است. خداوند متعال در اینجاها حرمت قرار داده است. چرا به غُرُقگاه خدا وارد می‌شوید. نمی دانید خداوند سگ شکاری دارد. به غُرُق خدا بروی آن را رها می کند و تو را شکار می کند. شیطان، سگ شکاری پروردگار متعال است. کسی که غُرُق خدا را در هم بشکند، شیطان جرأت می کند به او پارس کند و او را شکار کند. خدا خودش این سگ را آماده کرده، وقتی تو غُرُق شکن بودی، می آید پاچه‌ ات را می گیرد و لَت و پارَت می کند. لَت و پار شیطان که شدی، در قبر هم که می روی همین اعمالت آنجا می آید، و لَت و پارَت می کند.

” خدا خودش این سگ را آماده کرده، وقتی تو غُرُق شکن بودی، می آید پاچه‌ ات را می گیرد و لَت و پارَت می کند. لَت و پار شیطان که شدی، در قبر هم که می روی همین اعمالت آنجا می آید، و لَت و پارَت می کند “

 

لزوم یاد مرگ

 [از جمله دستوراتی که] مشایخ و اساتید سیر و سلوک می دهند، فراوان روی قبرها نشستن و فکر کردن است. آدم گاهی به بهشت زهرا برود، روی قبرهای که هنوز در آن کسی دفن نشده بنشیند، بخوابد، به یاد بیاورد که ما را هم به اینجا می آورند. یک بار هم به آنجا برویم و از خودمان حساب بکشیم. چه می شود که آدم کمی به آخرتش فکر کند، به عاقبتش فکر کند. دنیا که تمام می شود، آنجا تمام شدن ندارد، کمی به فکر آنجا باشیم. بعضی ها بودن که قبر خودشان را آماده کرده بودند، هر روز می رفتند و سر قبر خودشان تلاوت قرآن می کردند. شاید زمانی که از دنیا رفتی، فرزندت نیامد برایت قرآن تلاوت کند، خودت برای خودت تلاوت قرآن کن! خودت برای خودت فاتحه بخوان! خودت برای خودت احسان کن! تو خودت به خودت دلت نمی سوزد، آرزو داری بچه ات این کار را برایت انجام دهد؟! اگر این کار را نکردند، چه می کنی؟

 

کیفیت همراهی اعمال در قبر

مرحوم شیخ بهایی (این نکته را من مکرر گفتم، ولی مفید است.) ایشان جریانی را نقل می کند: من در قبرستان در مشغول تفکر بودم(بر حسب سیر و سلوکی)، جنازه ای آوردند و دفن کردند، وقتی تشییع کنندگان برگشتند، دیدم یک جوان بسیار زیبا، بسیار نجیب، با قدی رسا، با چهره ای دل انگیز، مسیر قبر را پیش گرفت و سر قبر رفت. آنجا دیدم که ناپدید شد. تعجب کردم! گفتم خدایا این کی بود؟ مَلک بود؟ امام بود؟ پیغمبر بود؟ [از طرفی آن جوان زیبا رو] رفت روی قبر و ناپدید شد! [از طرف دیگر هم] به دنبال او دیدم یک سگ سیاهِ هارِ خطرناکی که وقتی آدم به قیافه اش نگاه می کند، زهره اش آب می شود، حالت حمله دارد. دیدم این سگ با حالت غضبناک همان مسیری که آن جوان خوشگل می رفت، تعقیب کرد و روی قبر ناپدید شد. فهمیدم که هر دو وارد آن قبر شده اند.

 اما بعد از دقایقی، ساعتی، دیدم آن جوان خوشگل از قبر بیرون آمد. شکست خورده، خونین، مجروح؛ جلو رفتم با حالت رقّتی به او گفتم که قضیه چی بود؟ تو کی هستی؟ تو که با آن نشاط، طراوت و انرژی رفتی، چرا با این وضع، با این سیمای خونین بیرون آمدی؟ گفت: من اعمال خوب این جوان بودم، خدا من را مأمور کرده بود که بروم و او با من رفیق شود. اما وقتی من وارد قبر شدم با آن خوش و بِش کردم، هنوز جایم را گرم نکرده بودم؛ که صفات بد او جمع شده بودند و به شکل یک سگ در آمده بود و به آنجا آمد و میان من و او، بین خوبی و بدی او، درگیری پیش آمد. چون گناهانش زیاد بود، زور گناهان بیشتر شد، من را به این روز انداخت و از اینجا بیرونم کرد. حالا آن بدبخت کنار آن سگ خطرناک است.

این ها برای انسان ذخیره است، اینجا به صورت سگ در می آیند که ما نمی بینیم. جلو مَلک و زیبا ها را [می گیرند و] نمی گذارند در دل ما بیایند. امام زمان قشنگ است، [اما وقتی] تو در دلت زشت ها را جمع کردی، توقع داری امام زمان دردل او برود؟ خب نمی رود! یک سگ زشتی را آنجا گذاشتی، میخواهی امام زمان برود آنجا؟

جلو گوشتان را بگیرید. غیبت نکنید، هر صدایی را گوش نکنید. [بیایید] هر حرفی، هر ندایی را از این گوشمان به خانه دلمان وارد نکنیم. اول سمع است، مواظب گوشمان باشیم. «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ» مورد دوم بصر است. چشم هم، دری از درهای دل است. ببین از این دل چه کسی رفت و آمد می کند؟ دوست به داخل می‌رود یا دشمن؟ نور می‌رود؟ غذاهای پاکیزه روح می‌رود؟ یا لجن از چشمت به خانه دلت وارد می کنی؟

” علم بد، عمل بد تولید می کند. علمی خوب است که عمل خوب تولید کند. مجموعه ی فرآورده های گوش ما، چشم ما، و حواس ما؛ معلومات ما می شود، علم ما می شود و این علوم ما، رفتار و اعمال ما خواهد شد “

این‌هاست که برای انسان هم معلومات خوب و بد را تولید می کند. هر علمی خوب نیست، هر اطلاعی خوب نیست، خدا اجازه نداده است. چرا آموزش سحر حرام است؟ غیبت برای انسان معلوماتی است. آدم اطلاع پیدا می کند که فلانی مثلاً عوضی بوده و ما نمی شناختیمش! این خودش یک شناخت جدید است. ولی خدا اجازه نداده ما این معلومات را بشناسیم. چون علم ماست که برای ما عمل تولید می کند. علم بد، عمل بد تولید می کند. علمی خوب است که عمل خوب تولید کند. مجموعه ی فرآورده های گوش ما، چشم ما، و حواس ما؛ معلومات ما می شود، علم ما می شود و این علوم ما، رفتار و اعمال ما خواهد شد. به خدا پناه می‌بریم از شرّ خودمان! هرچی بر سرمان می آید خودمان بر سر خودمان می آوریم. یا خانه خراب می کنیم یا خانه دل را آباد می کنیم. (صلوات)

***

یکی از فلسفه ی دعا برای دیگران

فرمودند: که اگر می خواهی دعایت مستجاب شود برای دیگران دعا کنید. ماه رمضان، ماه دعاست. سائل خدا باشید. پیش خدا می‌روید، کشگول گدایی خودتان را آماده کنید. بعد از هر نمازی با «بنیاتٍ صادقه و قلوبٍ طاهره» با نیت های صادق و دل های پاک، دست سوال به پیشگاه خدای خودتان باز کنید. اگر می خواهید دعا کنید و دعاهایتان مستجاب شود، به دیگران دعا کنید.

در اینجا یک نکته ای را مرحوم علامه ابن فهد حلی اعلی الله مقامه متذکر می شوند؛ و آن این است که یک وقت آدم دعا برای دیگران می کند تا دعای خودش مستجاب شود. این که دعا برای دیگران نیست! می خواهم دعای خودم مستجاب شود، تو را هم دعا می کنم! اگر دقت کنید این جنبه تربیتی دعاست.

” اگر بخواهی دعا کنی، باید ظرفیت پذیرش دعا را داشته باشید. کی ظرفیت پذیرش دعا را دارید؟ زمانی که ظرفیت محبّت ابنای بشر(همه انسان ها) را داشته باشی “

میگویند: اگر بخواهی دعا کنی، باید ظرفیت پذیرش دعا را داشته باشید. کی ظرفیت پذیرش دعا را دارید؟ زمانی که ظرفیت محبّت ابنای بشر(همه انسان ها) را داشته باشی. اگر شما سعه صدرتان در حدی نیست که سعادت دیگران را با سعادت خودتان قرین ببینید، همیشه انحصاراً برای خودتان می خواهید و دیگران را اصلاً به یاد نمی آورید، ظرفیت دعا [نداری. اگر دعایت] هم مستجاب بشود، نمی توانی نگه داری. این است که محبّت مؤمن برای انسان واجب است. هر کسی ایمان به خدا دارد، به حکم آیه قرآن داداش ماست: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ»[۹] اینها برادر ما هستند.

با محاسبه دیگری ما یا معلمین عده ای هستیم یا متعلمین عده ای هستیم. معلم انسان حکم پدر انسان را دارد و شاگرد حکم فرزند انسان را دارد. خیلی ها پدران شما هستند اما خبر ندارید. خیلی ها فرزندان شما هستند و شما اطلاع ندارید. چون به خیلی ها خیلی چیزها را آموخته اید، حکم پدری دارید. همان دلسوزی که پدر نسبت به فرزند خودش دارد. شما پدری را سراغ دارید که نسبت به فرزند خودش بی تفاوت باشد؟ ارتباط شما [مومنین با یکدیگر] هم باید ارتباط خانوادگی باشد. فرزندان یک پدرید، فرزندان یک مادرید. پدر ما حضرت آدم است و مادرمان حضرت حواست. همه به یک مادر و به یک پدر بر می گردیم. حالا که اینطور است، باید در دلمان این ارتباط تکمیلی را احیا کنیم. تا این ظرفیت را برای خودمان بدست نیاوریم، [به جایی نمی رسیم، به استجابت دعا نائل نمی شویم.]

آدمی که بسته است، در دلش کسی جای نمی گیرد، همه را برای خودش می خواهد، هیچ‌کسی را نمی خواهد، به هر کسی که سلام می کند به طمع سلام می کند، به هرکسی که هدیه ای می دهد، به عنوان رشوه می دهد تا کار خودش حل شود. همچنین آدمی لیاقت استجابت دعا را ندارد. دلتان را برای مؤمنین صاف کنید، مؤمن در دلتان جا بگیرد، همان طوری که برای خودت، فرزندت، پدرت دعا می کنی، همه مردم نیز برای تو همین حکم را داشته باشند. یک نکته حساسی است که ابن فهد اعلی الله مقامه  ما را به این نکته متوجه می کند.

در شب پایانی شعبان هستیم، امشب دامن چه کسی را می‌گیرد؟ دستمان خالی ست. ماه شعبان تمام شد، مسافر رمضانیم، فردا وارد خانه خدا می‌شویم مهمان خداییم. با چه رویی؟ با چه لباسی؟ می خواهی به مهمانی بروی لباست کثیف باشد، سر و صورتت گل آلود باشد، خجالت نمی کشی با این وضع به مهمانی بروی؟ صاحب خانه نمی گوید چرا این جوری آمده ای؟ می خواهی مهمان خدا بشوی؟ خودتو شستشو کردی؟ لباس تقوا به تن کردی؟ عطر توبه را داری؟ خودت را با آب توبه شست و شو دادی؟ چه طوری می خواهی بروی پیش امام زمانت؟ با چه پرونده ای به محکمه وارد می شوی؟ اینجاست که آدم باید به پناهگاهی برود، به آبرومندی پناه ببرد، بگوید شما واسطه شوید، درب را به روی من باز کنید. اجازه بدهد منم بیام. بقیه الله، صاحب الزمان! اجازه می دهید عمو جانتان را و واسطه قرار دهیم…


 

[۱]  اسراء؛ ۳۶ – از آنچه به آن آگاهى ندارى، پیروى مکن، چرا که گوش و چشم و دل، همه مسئولند.

[۲]  طه؛ ۱۳۱ – و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادّى، که به گروه‏هایى از آنان داده‏ایم، میفکن! اینها شکوفه‏هاى زندگى دنیاست.  در ادامه می فرماید: «لِنَفْتِنَهُمْ فیهِ وَ رِزْقُ رَبِّکَ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏ ؛ آنان را در آن بیازماییم و روزى پروردگارت بهتر و پایدارتر است!»

[۳] یعنی رفیق نابابی که گرفتار امیال نفسانی است و اژدهای خطرناکِ نفس او را بلعیده است. 

[۴] عنکبوت؛ ۳۸ – شیطان اعمالشان را براى آنان آراسته بود.

[۵] الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۶، ص ۴۳۴، باب الغناء

[۶] اسراء؛ ۳۶

[۷]الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۴، ص  ۸۷، باب أدب الصائم

[۸] نحل؛ ۷۸

[۹] حجرات؛ ۱۰