«اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا سَیِّدِی یا بَقِیَّۀَ الله».

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ * رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی * وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانِی * یَفْقَهُوا قَوْلِی‏ً»

«الْحَمْدُ لِلَّهِ کَمَا هُوَ أهلُهُ وَ الصَّلاهُ وَ السَّلامُ عَلَى أفضَلِ بَریَّتِهِ إمامِ رَحمَتِهِ ‏طَبِیبِ نُفُوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّد (صلوات) وَ آلِهِ المَعصُومِینَ سِیَّمَا مَولَانا الکَهفِ الحَصِینِ وَ غِیاثِ المُضطَرِّ المُستَکِینِ بَقِیَّهِ اللهِ فِی العَالَمِینَ أرواحُنا فِدَاهُ وَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَه وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ نُصرَتَهُ وَ الإستِشهَادَ بَینَ بَینَ یَدَیهِ وَ اللَّعنُ عَلَی أعدائِهِم أجمَعِینَ».

«أُوصِیکُمْ عِبادَ اللهِ وَ نَفْسِی بِتَقْوَى اللَّهِ».

توصیه به تقوا

شما نمازگزاران باصفا، دل‌دادگان به خدا، صابرین در بأساء و ضرّاء، سنگرنشینان را در ادامه‌ی طاعت و ترک معصیت و نفس ضعیف خود را، به ملاحظه‌ی خدا، ترس از عذاب الهی، دوری از رحمت خدا و التزام به فرائض الهی و اهتمام به ایفاء بندگی سفارش می‌کنم.

نماز اسم اعظم است

در این هوای بسیار سرد، حضور باصلابت شما نمازگزاران نشانه‌ی عمق ایمان و اعتقاد شما به مبانی دین و عشق شما به ارتباط با پروردگار منّان است. من هم در این فرصت إن‌شاءالله به نحو مختصر امیدوار هستم سر این سفره در محضر شما نوری نصیب ما بشود، صحبت ما در اسرار نماز بود. مطلبی که در نماز وجود دارد [این است که] نماز خود سرّ الله است. نماز عبادت جامع است. نماز اسم اعظم است. این‌که شما می‌بینید در روایت دارد وقتی حضرت ابراهیم علیه السلام برای نماز بلند می‌شدند آن‌چنان استخوان‌ها [یش] به هم می‌خورد [که] کسی از فاصله‌ی دور صدای به هم خوردن استخوان‌ها یا غلغله‌ای در درون سینه‌ی ایشان شنیده می‌شد؛ که روایت می‌گوید مثل صدایی که از جوشش آب در دیگ به گوش می‌رسد، چنین آهنگی از سینه‌ی مبارک حضرت ابراهیم خلیل شنیده می‌شد.

جلوه ی خدا در وقت نماز

وجود نازنین پیغمبر ما با عائله‌ی خود، با اصحاب خود، می‌نشستند [و] سرگرم صحبت می‌شدند؛ [اما] همین که وقت نماز می‌شد گویا دیگر پیغمبر صلی الله علیه و آله کسی را نمی‌شناخت. [ ایشان] ۵:۰۰آن‌چنان شیدا می‌شد و منقطع می‌شد که گویا دیگر هیچ کسی را نمی‌شناسد؛ [سریع] بلند می‌شد [و به سمت نماز می رفت]. این نشان می‌دهد که خدا در وقت نماز خود را به دل‌های صاف نشان می‌دهد.

نماز تجلّی خدا است. نماز ظهور حق تعالی در وجود بندگان خدا است. ما افتخاری بالاتر از نماز نداریم. ای کاش گناهان خود را ترک کنیم. ما هم وقتی به نماز می‌آییم متحوّل شویم؛ [با خود می گوییم] کجا داریم می‌رویم، با چه کسی می‌خواهیم حرف بزنیم، چه می‌خواهیم بگوییم.

عظمت خدا

در این روایت شریف از امام صادق علیه الصّلاۀ و السّلام [مطالبی آمده است]. این‌ها اسراری است که شرکت‌کنندگان در کلاس نماز حدّاقل [باید] این‌ها را در ذهن داشته باشند. إن‌شاءالله برای مراحل بعدی خداوند یک نمازهای دیگری را، نصیب [ما] می‌کند. «إِنَّمَا أَقْبَلُ الصَّلَاهَ لِمَنْ تَوَاضَعَ لِعَظَمَتِی وَ یَکُفُّ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ مِنْ أَجْلِی وَ یَقْطَعُ نَهَارَهُ بِذِکْرِی وَ لَا یَتَعَاظَمُ عَلَى خَلْقِی وَ یُطْعِمُ الْجَائِعَ وَ یَکْسُو الْعَارِیَ وَ یَرْحَمُ الْمُصَابَ وَ یُؤْوِی الْغَرِیبَ فَذَلِکَ یُشْرِقُ نُورُهُ مِثْلَ الشَّمْسِ»[۱]. حدیث قدسی است. از پروردگار متعال است. [حضرت] فرمود: [خدا می گوید] من فقط نماز را از این جمع قبول می‌کنم؛ [از] کسی که «تَوَاضَعَ لِعَظَمَتِی» [دارد]. معرفت خدا آدم را در برابر حق کوچک می‌کند. آدم خدایافته همه جا را مرکز فرمان خدا می‌داند، همه جا را محضر خدا می‌داند. همه جا جلوه‌ی قدرت [او] است. همه جا مجلای جلال حق تعالی است و همه جا آدم[در برابر عظمت او]  دست و پای خود را جمع می‌کند. نمی‌تواند [به اصطلاح] خود را بگیرد. نمی‌تواند ژست نشان بدهد. نمی‌تواند تکبّری داشته باشد.

«تَوَاضَعَ لِعَظَمَتِی» [یعنی] در برابر عظمت من تواضع [دارد]. «وَضع» یعنی گذاشتن. «رَفع» یعنی بلند کردن. اگر خیلی هم خود را بالا می‌بینی حالا که می‌خواهی نماز بخوانی پایین بیا. این آدمی هم که این‌جا بالا نشسته است باید از همه پایین‌تر باشد. خدا [این روحیه را به ما] بدهد.

درجه های گناه!

اگر انسان برای عظمت حق متواضع شد، بزرگی خدا او را کوچک کرد، در محضر پروردگار متعال، «وَ کَفَّ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ مِنْ أَجْلِی» [بود] نفس خود را، غرایز خود را، تمایلات خود را کنترل ‌کرد، [رستگار می شود] ولی گناه نکردن، آلوده نشدن، در یک درجه نیستند، اشخاصی هستند، با آن تربیتی که شدند کم آلوده می‌شوند. اشخاصی هستند با تشخّصی که در جامعه دارند نگران [این] هستند که کاری بروند [انجام دهند و] فاش شود، آن وجاهت، آن شخصیّت از دست آن‌ها برود، برای ملاحظه‌ی وجاهت اجتماعی خود از خیلی از کارها صرف‌نظر می‌کنند، از خیلی از لذایذ صرف‌نظر می‌کنند. آدم‌هایی هم هستند که متدیّن هستند، می‌دانند که باطن گناه، آتش جهنّم است. جهنّم به شهوات پیچیده شده است. برای این‌که مبتلا به جهنّم نشوند خود را به گناه آلوده نمی‌کنند. گروهی یک مقدار بالاتر از این هستند. ۱۰:۰۰می‌دانند زندگی گذرا است و عمر به سرعت از دست انسان می‌رود و انسان به سرعت [و] سریع‌تر از برق به مرگ خود دارد نزدیک می‌شود و مرگ پایان زندگی نیست [بلکه] آغاز زندگی است. [چنین کسی] بیش از آن‌که به زندگی این‌جا فکر کند به زندگی آن‌جا فکر می‌کند و می‌داند کسی که شوق بهشت دارد باید از شهوات اجتناب کند، از گناهان، از ظلم به مردم، از ضایع کردن حقوق بندگان خدا باید خود را نگه دارد تا این‌که بهشت نصیب او شود.

بهشت در قلّه است

«إِنَّ الْمُتَّقینَ فی‏ جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ»[۲]؛ اگر اهل تقوا بودیم، کنترل داشتیم، صبر داشتیم، در برابر زرق و برق دنیا خود را گم نکردیم و گرفتار دام شیطان نشدیم به بهشت می‌رسیم و الّا این موانع و دام‌های راه، ما [را] باز می‌دارد از این‌که به مقصد برسیم، در راه می‌مانیم. بهشت در قلّه است، باید این گردنه را طی کرد تا به آن قلّه رسید. [و قرآن در این رابطه می فرماید]: «فَلاَ اقْتَحَمَ الْعَقَبَهَ * وَ ما أَدْراکَ مَا الْعَقَبَهُ * فَکُّ رَقَبَهٍ * أَوْ إِطْعامٌ فی‏ یَوْمٍ ذی مَسْغَبَهٍ»[۳]. این مسئله‌ی رسیدن به بهشت هیچ راهی جز گذر از تمایلات نفسانی ندارد. باید پا روی هوای نفس گذاشت. «وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى * فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوى‏‏»[۴]. اگر کسی از مقام ربّ خود ترسید، از جایگاه ربوبیّت خدا نگران شد و نفس خود را از هوی نگه داشت [در این صورت] «فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوى‏». این وعده‌ها حقّ است. اگر کسی دوست دارد بهشت داشته باشد باید چشم‌پوشی کند، زبان خود را کنترل کند، چشم خود را، دامن خود را، درآمد خود را، هزینه‌ی خود را منطبق با رضای خدا قرار بدهد.

نماز را از کسی قبول می کنم که…

قرب و ذکر خدا

 ولی در این حدیث شریف برای نمازگزاری که خدا می‌گوید نماز او را قبول می‌کنم، این قبولی نماز غیر از بهشت دادن است [بلکه] قبولی نماز رسیدن به خود خدا است. نماز سفره‌ی پذیرایی حق تعالی است. نماز انس با یار است. نماز خلوت با دوست است. کدام دلی در این نمازها در کنار امام زمان ارواحنا فداه است و خدا و اولیاء خدا را می‌بیند؟ خدا می‌گوید: من نماز را از کسانی قبول می‌کنم که اگر دنبال آلودگی‌ها نمی‌روند و خود را از ناپاکی‌ها و انحرافات و کجی‌ها و تمایلات حیوانی نگه می‌دارند انگیزه‌ی آن‌ها این است که «مِنْ أَجْلِی» [این بازداشتن نفس] خوفاً و طمعاً نیست، من را دوست دارد، نمی‌خواهد من را ناراضی کند. گناه خدا را ناراضی می‌کند و ترک گناه خدا را خشنود می‌کند. لذا در این عبارت «وَ کَفَّ نَفْسَهُ عَنِ الشَّهَوَاتِ مِنْ أَجْلِی وَ قَطَعَ نَهَارَهُ بِذِکْرِی‏» [آمده است که] روز برای انسان محلّ غفلت است. زرق و برق دنیا در روز حواس آدم را پرت می‌کند. خوشا به حال کسی که تجارت، رفت و آمدها، داد و ستدها، زد و بندها او را از خدا باز ندارد. «قَطَعَ نَهَارَهُ بِذِکْرِی» [یعنی مومن] روز خود را گذراند ولی سیم ارتباط خود را [توسط] هیچ طوفانی با ما قطع نکرد. از این طوفان‌های مادّی، از این درآمدها، از این بازی‌های سیاسی، از این داد و ستدهای شیطانی هیچ چیز او را گرفتار نکرد «قَطَعَ نَهَارَهُ بِذِکْرِی».

تواضع بر خلق شرط قبولی نماز

«وَ لَا یَتَعَاظَمُ عَلَى خَلْقِی». نماز گزار باید این را بداند [که] خدا همین‌طور که خود بزرگ است، بندگان خود را اکرام کرده است.۱۵:۰۰ کسی [که] در برابر بندگان خدا تعاظم بکند، خود را بزرگ‌تر از دیگری بداند، این مرضیّ خدا نیست. نماز کسی نماز است [که] نماز او خاصیت دارد، نماز او معالجه است، که «لَا یَتَعَاظَمُ عَلَى خَلْقِی» [باشد]؛ [یعنی] در برابر بندگان من تعاظم نداشته باشد، خود را بالاتر از دیگران نداند؛ هم در کسب امتیازات، هم در رسیدن به موقعیّت‌ها، هم در استفاده‌ی از مواهب مادّی، هم در بهره‌گیری از لذایذ.

مگر ما چه هستیم که دیگران نیستند. مگر ما چه کسی هستیم که دیگران در حدّ ما نمی‌توانند باشند. این تعاظم بر دیگران که آدم خود را از دیگران بزرگ بداند، فخرفروشی کند، امتیازطلبی داشته باشد [باعث این می شود که نماز مورد قبول واقع نشود] و این آیه‌ی قرآن برای همه‌ی ما یک کلاس پالایشی است.

 امیدوار هستیم در روز جمعه که روز آقا جان خودمان است [ایشان به ما عنایتی کند]. طبیب ما امروز دوستان خود را ویزیت می‌کند. کسانی هم که نماز جمعه می‌آیند، [بدانند] یکی از پایگاه‌های معالجه همین‌جا است. [انشاء الله که] عنایت امام زمان ارواحنافداه شامل حال ما بشود.

این آیه، خیلی آیه‌ی عجیبی است[که می فرماید]: «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً»[۵]. این دار آخرت، این خانه‌ای که شما در آخرت دارید، [آیا می دانید که چگونه به دست می آید؟] می‌دانید چه کسی در آخرت خانه دارد؟ چه کسی صاحب آخرت است؟ آن کسی که در دنیا اراده‌ی برتری بر دیگران ندارد.

ای وای بر بازی‌های سیاسی. ای وای بر این رقابت‌هایی که برای هم دیگر مشکل درست می‌کند [و] جامعه را به چالش می‌کشد. و خود آن کسی که دنبال این قضایا است از همه بدبخت‌تر است. «تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ». خانه‌ی آخرت مخصوص کسانی است که اراده‌ی آن [=خود بزرگ بینی] را ندارند، انگیزه‌ی قدرت‌طلبی ندارند، انگیزه‌ی برتری‌جویی در زمین ندارند.

مومن فساد نمی کند

«وَ لا فَساداً» [و این انسان ها] اهل فتنه هم نیستند. جامعه را به چالش نمی‌کشند. حاضر نمی‌شوند برای موقعیّت خود [زندگی] بندگان خدا را ناامن کنند. اوضاع منظّم جامعه را به هم بریزند. کسانی که دنبال علوّ هستند قهراً [این خصوصیت] برتری‌طلبی و ریاست‌طلبی [برای آن ها] آشوب می‌آورد، ناامنی می‌آورد، درگیری می‌آورد، اختلاف می‌آورد، فتنه می‌آورد. «وَ لَا یَتَعَاظَمُ عَلَى خَلْقِی‏».

اطعام گرسنه، پوشاندن برهنه، رحم بر غم دیده

«وَ یُطْعِمُ الْجَائِعَ». نه این‌که نماز آیینه‌ی خدا است و نمازخوان با چشم دل خدا را می‌بیند [و] خدا [نیز] دارای این صفات است [پس] نمازگزار هم این صفات را از خداوند متعال به هدیه می‌گیرد «یُطْعِمُ الْجَائِعَ». نمازگزار نمی‌تواند گرسنه‌ها را از یاد ببرد. اطعام گرسنگان، سیر کردن گرسنگان جزء صفات نمازگزاران است. «یُطْعِمُ» یعنی کار مستمرّ او این است.

«وَ یَکْسُو الْعَارِیَ» [یعنی مومن] نسبت به کسانی که پوششی ندارند [احساس مسئولیت می کند]، به خصوص در این هوای سرد [که] اشخاصی هستند، پوشش مناسب را ندارند، فرزندان آن‌ها مدرسه می‌روند یا [خود آن ها] می‌خواهند سر کار بروند، ولی با چه وضعی دارند می‌روند، «یَکْسُو الْعَارِیَ».

این «یُطْعِمُ الْجَائِعَ وَ یَکْسُو الْعَارِیَ» هم شامل امور ظاهری می‌شود که آدم [مومن]، گرسنگی یک فرد را در جامعه‌ی خود تحمّل نکند و غیرت انسانی، وجدان اخلاقی، روح دینی، به او اجازه ندهد که در جامعه یک برهنه‌ای باشد [یا] پوشش مناسبی نداشته باشد و هم جائع فرهنگی [را در جامعه تحمل نکند]. این [مومن] انسان‌هایی که نیاز فرهنگی دارند [را] از نظر اخلاقی اشباع می‌کند، خلأهای معنوی را پر می‌کند، نیازهای اخلاقی جامعه را برطرف می‌کند « و یَکْسُو الْعَارِیَ» عیوب بشر را برطرف می‌کند، آبروداری می‌کند، رازداری می‌کند [چراکه] ستّار العیوب است [و] همیشه لباس و پوششی دارد که هر معیوبی نزد او برود سالم و بی‌عیب از کنار او بر‌می‌خیزد.۲۰:۰۰

«وَ یَرْحَمُ الْمُصَابَ» انسان‌های دل‌شکسته، داغ‌دیده، مصیبت‌دیده در جامعه‌ی ما کم نیستند، [در رابطه با این ها] بی‌تفاوت نباشیم. در دل بعضی‌ها آتشی روشن است، باید آبی از چشمه‌ی صبر، تسکین، هم‌دردی برای آن‌ها فراهم کرد و مصیبت‌زده‌ها را آرام کرد.

مومن در این دنیا غریب است

«وَ یُؤْوِی الْغَرِیبَ» نسبت به کسانی که در وطن خود نیستند، دور افتادند [و] این‌جا جایی پیدا نمی‌کنند، در خیابان‌ها ماندند، مخصوصاً در زیارت‌گاه‌ها. به فکر مأوی دادن به غریب [باشیم] حالا اگر یک مقدار فرهنگ را عمومی‌تر بگیریم و با سعه‌ی صدر فکر کنیم [می بینیم که] «الْمُؤْمِنُ فِى الدُّنْیَا غَرِیبٌ»[۶] وطن خود ما هم این‌جا نیست، به خدا این‌جا محلّ غربت ما است. نه در غربت دلم شاد و نه روی بر وطن دارم. ای کاش خانه‌ای برای خود تدارک دیده باشیم [و وقتی] به وطن خود می‌رویم آن‌جا همسایه‌ی خوبی، خانه‌ی خوبی داشته باشیم. در این غربت به هم دیگر پناه بدهیم، پناه همدیگر باشیم.

«یُؤْوِی الْغَرِیبَ» در این زندگی چند روزه از هم بیگانه نباشیم، به همدیگر پناه بدهیم. «فَذَلِکَ یُشْرِقُ نُورُهُ مِثْلَ الشَّمْسِ». اگر کسی این اسرار را از نماز به خود بگیرد مثل خورشید می‌درخشد.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ * إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ * إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ». (صلوات)

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمِینَ کَمَا هُوَ أهلُهُ وَ الصَّلَاهُ وَ السَّلامُ عَلَى‏ خاتَمِ المُرسَلِینَ سَیِّدِنَا أبِی القاسِمِ مُحَمَّد (صلوات) وَ آلِهِ الأطیَبِینَ سَیَّمَا مَولانَا أمِیرِ المُؤمنِینَ وَ فَاطِمَهِ الطاهِرَه وَ اَلحَسَنِ وَ الحُسَینِ وَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ وَ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ الحُجَّهِ القائمِ المَهدِی حُجَجَکَ عَلَى عِبَادِکَ وَ أُمَنائِکَ فِی بِلادِکَ».

«أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ وَ نَفسِی بِتَقْوَى اللَّهِ».

توصیه به تقوا

تقوا حصن است، «دَارُ حِصْنٍ عَزِیزٍ»[۷]، سنگری است که هیچ‌گاه شکست ندارد. کسی در سنگر تقوا استقرار پیدا کرده باشد، خدای متعال او را شکست‌ناپذیر می‌کند. خود را و همه‌ی نمازگزاران را به تقوای الهی، به پاک زندگی کردن، به الهی بودن، به التزام به واجبات، به ترک گناهان، دعوت می‌کنم.

جمع ما جمع است ولی آقای ما نیامده

مناسبت‌های این ایّام؛ اوّلین مناسبت هر جمعه، یاد امام زمان ارواحنا فداه است. ما آقایی داریم که وعده داده شده ، روز جمعه بنا است تشریف بیاورند. و آدم در هر جمعی، به خصوص اجتماعات جمعه احساس خلأ می‌کند.۲۵:۰۰ جمع ما جمع است ولی آقای ما نیامده است. این آمدن‌ها تمرین آمادگی است. تا جمع ما جمع نباشد [و] پراکندگان خود را در یک مرکز برای آقا جان خود جمع نکنیم، [ در این حالت اگر] آقا بیاید، زمینه نداریم. مگر امیر المؤمنین علیه السلام نیامدند؟ مگر ائمّه علیهم السلام در میان مردم نبودند؟

ما باید به گونه‌ای خود را بسازیم که یوسف ما از این زندان هجران بیرون بیاید و ما هستیم که خود را در زندان غیبت گرفتار کرده‌ایم و اگر تنگ‌نظری‌های ما نبود باید سایه‌ی ظهور امام زمان ارواحنا فداه بر سر ما بود و امروز پشت سر آقا جان خود نماز می‌خواندیم. بنابراین همین‌طور که حضرت فرمودند: «إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ»[۸] من شما را از یاد نبردم، بیایید ما هم آقای خود حضرت حجّت را از یاد نبریم. حالا چطور [ایشان را] از یاد نبریم؟ [باید] هر کسی بین خود و خدای خود یک حسابی باز کند.

انتصاب امام جمعه به دست امام

مطلب دوم؛ امروز سالروز امامت جمعه‌ی رهبر عزیز انقلاب ما از ناحیه‌ی حضرت امام رضوان الله تعالی علیه است که این افتخاری بود برای نماز جمعه‌ی تهران و إن‌شاءالله تا ظهور امام زمان ارواحنا فداه ایشان امام جمعه‌ی تهران هستند، ولیّ امر مسلمین هستند و امام جمعه‌ی امّ القرای کشورهای اسلامی و بلاد اسلامی تهران هستند و این افتخار برای شما تهرانی‌ها است که امام جمعه‌ی شما نائب امام زمان ارواحنا فداه است. [ایشان] یک فقیه بزرگوار عادلی است که خداوند متعال کشتی انقلاب را به دست ایشان سپرده است و [همچنین شما] قدم به قدم تأییدات الهی را همراه ایشان می‌بینید.

تبریک به سربازان امام زمان ارواحنافداه

نکته‌ی سوم که جای تبریک است مسئله‌ی دستگیری عوامل موساد و عوامل ترور یکی از برجستگان کشور ما [است]. که هیچ کس نمی‌دانست در میان اساتید دانشگاه ما چهره‌های عرشی وجود دارند که این‌ها، برجستگان تاریخ باید باشند، این‌ها نقطه‌ی عطف در تحوّل علمی، معنوی جهان باید باشند. [این ها دانشمندان] گمنام بودند [و] خداوند متعال به دست شرورترین رژیم‌ها این‌ها را از یک قفسی بیرون آورد و نور وجود آن‌ها منفجر شد [و] به مقام شهادت رسیدند و پایگاه‌های علمی را با خون خود مبارک ساختند و این سنگرنشینان هسته‌ای را تشویق کردند. که قطعاً ملّتی که شهادت دارد اسارت ندارد، دانشگاهی که شهادت دارد، علوم هسته‌ای که شهادت دارد، دیگر اسارت ندارد.

قبل از شهادت ما نگرانی داشتیم ولی با شهادت این بزرگوار [دیگر نگرانی نداریم] ما در این‌جا هم خدا را شکر می‌کنیم که خداوند متعال در کمین ستمگران است [و با این موفقیت] دست قدرت خود را نشان داد و هم از امام زمان ارواحنا فداه ما که همیشه مراقب شیعیان و دوستان خود بودند [تشکر می کنیم]؛ [ایشان] فرمودند: «إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ»  [در این حادثه هم ] دیدیم که [ایشان] ما را رها نکردند و در حفاظت این کشور و رعایت حال رعیّت خود چه همّتی دارند. و در قدم سوم از سربازان گمنام مولای ما حضرت ولیّ الله الاعظم، امام زمان ارواحنا فداه  [تشکر می کنیم]، این برادران عزیز زحمت‌کش مجاهد ما در وزارت اطّلاعات که خداوند متعال قدرت خود را از آستین این‌ها در مواقعی بیرون آورده است. تلاش پی‌گیر، مجاهدت مستمرّ و یقیناً توسّل و اخلاص و پاکی خون و اخلاص آن شهداء باعث شد که چنین پیروزی عظیمی را [به دست بیاوریم].

باطل شدن افسانه!

 تنها در مسئله نظامی نبود که اسرائیل غاصب در برابر حزب الله [شکست خورد بلکه] بحمد الله آن اسطوره بودنشان [هم در این جنگ] شکسته شد،  [و از این واقعه] معلوم شد که  [آن ها] شکست‌پذیر هم هستند.۳۰:۰۰ در بعد اطّلاعاتی هم دنیا فکر می‌کرد که آن‌جا [اسرائیل] با کمک آمریکا و قدرت‌های بزرگ یک سنگر خیلی بتنی و تسخیرناپذیر [ساخته است اما] سربازان امام زمان بحمد الله این افسانه را باطل کردند، این سحر را باطل کردند، عوامل شناخته شد و آن عمل پیچیده را کشف کردند. (شعار)

چهره ی کریه

در این‌جا از یک طرف ما خوشحال هستیم [و] به خود می‌بالیم، مباهات می‌کنیم که الحمدلله ملّت ما خدمتگزارانی دارند که شایسته‌ی خدمت به این ملّت بزرگ هستند [و] از طرفی هم مایه‌ی ننگ بشریّت است [که] این سازمان‌های حقوقی که مدّعیان دفاع از حقوق بشر هستند، این سازمان ملل، این شورای امنیت می‌بینند که دنیای غرب خصوصاً امریکا از یک رژیمی که اصل وجود آن نامشروع است و اساساً ساخته شده است که شاخی باشد [تا] شکم‌ها را پاره کند، مظلومین را بکشد، خانه‌ها را ویران کند؛ [ولی سکوت می کنند]. [اسرائیل] تا حالا این چهره‌ی کریه خود را نشان نداده بود که این‌ها اساساً مخالف دانش و دانشمند هستند [یا] اگر در یک کشوری کسی در سنگر علم بنشیند و بنای او بر این باشد که یک کشوری را از نظر علمی به پیش ببرد او را هم تحمّل نمی‌کنند. ننگ بر اسرائیل و ننگ بر حامیان آن و سیاه باد روی این‌ها. (شعار)

ماه دی، ایام الله

مسئله‌ی دیگر [در رابطه با ماه دی است]؛ دی برای ما خاطرات بسیار دل‌نشین و خوشحال کننده ای [دارد]، جزء ایّام اللّه ای است که باید شکر این ماه را بکنیم. هم فرار شاه در این ماه اتّفاق افتاد الحمدلله [و] هم ۱۹ دی در قم [اتفاق افتاد] که قیام مردم قم نقطه‌ی عطفی بود برای تضعیف استکبار و عوامل آن در ایران. آن قیام خونین در واقع یک شارژی بود برای موتور انقلاب و [این واقعه] در سال ۵۶ اتّفاق افتاد و استکبار را رسوا کرد و [همچنین] ۹ دی که اهمّیّت آن کم‌تر از پیروزی هشت ساله‌ی دفاع مقدّس ما نبود.

این جنگ نرمی را که دنیای استکبار [آن را که] به تعبیر حضرت آقا دام ظله در بیرون تدارک دیده بودند، برنامه‌ریزی شده بود و در داخل هم عدّه‌ای آگاهانه و عدّه‌ای بازی‌خورده به میدان آمدند. هشت ماه تمام چه خسارت‌ها که بر جهان اسلام و بر انقلاب اسلامی و بر این مردم مظلوم تحمیل نشد. هم ایجاد شکاف، جدا کردن یک عضوی، بلکه بخشی از عضو این مجموعه‌ی عظیم به هم فشرده و اهانت به مقدّسات، مقابله‌ی با راه امام رحمه الله علیه، خطّ امام جرأت و جسارت بر این‌که بعد از ۳۰ سال فکر کنند دیگر اَمَدِ حرکت امام تمام شده است و انرژی آن تا این‌جا بوده است [را در دستور کار خود قرار دادند].

خیلی نقشه‌ها [کشیده] بودند و فکر می‌کردند می‌توانند رژیم را عوض کنند و اگر در آن مقطع نمی‌توانستند [رژیم را عوض کنند] بنای آن‌ها بر ادامه‌ی آشوب بود. امّا مددهای الهی که در طی این ۳۲ سال [دیدیم] همیشه در کنار انقلاب، دست دیگری بوده است و  این [مدد ها انقلاب] را پیش برده است. این بار هم [پیروزی] از آستین ملّت بصیر، هوشیار، مؤمن، متدیّن، فداکار، باوفا بیرون آمد و در ۹ دی [خود را نشان داد.] (تکبیر)

این معجزه بود، این کرامت بود، این عنایت امام زمان ارواحنافداه بود، این تجلّی ایمان مردم بود، این بصیرت بود و این [تجلی] همه‌ی ارزش‌ها بود که در روز ۹ دی [شما] بدون کم‌ترین هزینه‌ای بساط جنگ نرم را که خیلی [از آن ها] به خود وعده‌ها داده بودند بحمد الله جمع کردید و برای همیشه در جامعه فتنه و فتنه‌گر را منزوی کردید.

أینَ عَمَّار؟

و مسئله‌ی بعدی مسئله‌ی شکر این نعمت است که پروردگار متعال باز هم [بر ما] منّت گذاشت [و] این نزولات آسمانی، نزول برف [را] در سراسر کشور [اعطاء کرد و این] تجدید حیاتی بود، نوید الهی بود. إن‌شاءالله [که] شکر آن را بکنیم، گناهان خود را کم کنیم، [تا بر زندگی ما] برکت کند و آینده‌ی ما را بهتر از سابق رقم بزند.

و مسئله‌ی آخر شهادت عمّار یاسر است. که عمّار یاسر را وجود مقدّس حضرت امیر علیه الصّلاۀ و السّلام جزء اشخاصی می‌دانند که فرمودند: با پیغمبر سه نفر نبود مگر چهارمی آن عمّار بود، چهار نفر نبود مگر پنجمی آن عمّار بود. او جزء خواص بود، جزء حواریّون بود و این‌قدر نقش او در بصیرت دادن در زمان فتنه [زیاد بود]، ‌که حضرت آقا را دیدید با آن لحن خود که در ذهن‌ها هنوز هم طنین دارد [فرمودند]: «أینَ عَمَّار؟». این عمّارهایی که [در ایران هستند]، بصیرت این مردم جلوه‌ی بصیرت جناب عمّار است.  بحمد الله کلاس عمّار یاسر در ایران [هنوز هم برپا است.]

وقتی [در جنگ صفین عمار] می‌بیند که پانصد قرآن مقابل امیر المؤمنین علیه السلام بالای نیزه رفته است، [کنار حضرت علی علیه السلام می ماند چراکه] وجود عمّار شاخص است که شما فریب این شعارها را نخورید. ببینید عمّار در چه صفی است و با چه کسی بوده و الآن با چه کسی است! ببینید در آن جبهه، چه کسی بت هبل را بالا کرده [بود] و همان ‌ها الآن با این‌ها هستند. که در جبهه‌ی ایران هم همین‌طور بود. منافقین را ببینید، سلطنت‌طلب‌ها را ببینید، آدم‌کش‌ها را ببینید، تروریست‌ها را ببینید، انگلیس را ببینید، امریکا را ببینید، دشمنان بشریّت را ببینید! ببینید آن‌ها در کدام جبهه‌ای بودند و ببینید شهید داده‌ها، متدیّنین [و] مؤمنین در چه جبهه‌ای بودند.

شهادت عمّار یاسر برای امیر المؤمنین علیه السّلام به قدری گران بود [که] امیر المؤمنین علیه السّلام با همه‌ی عظمت خود آرزوی مرگ کرد.  [ایشان وقتی] آمد کنار بدن عمّار، گریه کرد و گفت: «أَلَا أَیُّهَا الْمَوْتُ الَّذِی…» ای موتی که دست از علی بر نمی‌داری! «أَرِحْنِی فَقَدْ أَفْنَیْتَ کُلَّ خَلِیلٍ» بیا [و] جان علی را بگیر، تو که همه کس من را گرفتی.

 خیلی مهم است، این چه شخصیّتی بود که رفتن او امیر المؤمنین علیه السّلام را این‌گونه دل‌شکسته کرد که [حضرت] از پروردگار متعال [در خواست مرگ می کند. ایشان] خلأ وجود عمّار را در حدّی می‌بینید که گویا زندگی برای امیر المؤمنین علیه السّلام در این عالم بدون این‌ها هیچ گوارایی ندارد. (دعا)

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏ * قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِکِ النَّاسِ * إِلهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ * الَّذی یُوَسْوِسُ فی‏ صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ».


 

[۱]– بحار الانوار، ج ۶۶، ص ۳۹۱٫

[۲]– سوره‌ی قمر، آیه ۵۴٫ یقیناً پرهیزکاران در بهشت‏ها و [کنار] نهرها هستند

[۳]– سوره‌ی بلد، آیات ۱۱ تا ۱۴٫ پس شتابان و با شدت به آن گردنه سخت وارد نشو- و تو چه مى‏دانى آن گردنه سخت چیست؟- آزاد کردن برده- یا طعام دادن در روز گرسنگى و قحطى،

[۴]– سوره‌ی نازعات، آیات ۴۰ و ۴۱٫ و اما کسى که از مقام و منزلت پروردگارش ترسیده و نفس را از هوا و هوس بازداشته است- پس بى‏تردید جایگاهش بهشت است

[۵]– سوره‌ی قصص، آیه ۸۳٫ آن سراى [پرارزش‏] آخرت را براى کسانى قرار مى‏دهیم که در زمین هیچ برترى و تسلّط و هیچ فسادى را نمى‏خواهند و سرانجام [نیک‏] براى پرهیزکاران است.

[۶]– بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۲۵۴٫

[۷]– نهج البلاغه، ص ۲۲۱٫

[۸]– الإحتجاج على أهل اللجاج، ج ۲، ص ۴۹۷٫