اوده (اَوَدهـ)، از مناطق شیعه‌نشین در شمال مرکزی هند است که برخی از متمکنین آن از دیرباز، مبلغی قابل توجّه پول را وقف حوزه‌های علمی شیعه در عراق کرده بودند تا با نظارت مجتهدین، به مصرف طلاب و روحانیون برسد. انگلیسی‌ها که به مرور بر سرزمین هند، و از آن جمله اود (ایالت اوتار پرادش فعلی) مسلط شدند، همچون سایر امور بر روی موقوفه‌ی مزبور چنگ انداخته و پخش آن در عراق را به عهده‌ی کنسولگری خود در بغداد نهادند.

از این پول، در کتب مختلف آن عصر، با عناوین «وجوه هند» یا «پول هند» یاد شده و نام برخی از علما که آن پول را در میان طلاب و مستحقین پخش کرده (و بعضاً خود در فقر و تنگدستی می‌زیستند) در خلال بعضی کتب تراجم نظیر «قصص العلماء» و «کرام البرره» و «معارف الرجال» آمده است. ظاهر کار، خصوصاً در اوایل امر، چندان مشکلی نداشت و تا حدودی طبیعی می‌نمود.. چیزی که هست، عوامل کهنه‌کار استعمار، زیر نقاب تحویل این پول به علما و پخش آن در میان طلاب و مستحقّین شهرهای مقدّس عراق، موذیانه به دنبال پیشبرد اغراض سیاسی خویش بودند و این‌جا است که مراجع بیدار و تیزبین شیعه همچون شیخ انصاری و صاحب عروه از همین مقدار دخالت دست‌های مشکوک در امور حوزه‌ها نیز نگران بوده و سخت از آن پرهیز می‌کردند.

خان ملک ساسانی در کتاب «دست پنهان سیاست انگلیس در ایران» می‌نویسد:

مرحوم حاجی محمّد صالح کبه (بر وزن قبه) وکیل و پیشکار مرحوم شیخ الطائفه حاج شیخ مرتضی انصاری که خود نیز از نیکان و اخیار بود، برای پدرم حکایت کرده بود که: روزی قونسول انگلیس در بغداد به منزل شیخ انصاری در کاظمین آمد، سلام ملکه‌ی ویکتوریا را رسانیده و خواهش کرد که از وجوه اوقاف هند قبول بفرمایند. عادت شیخ بر این بود هر وقت که می‌خواست تقاضایی را نپذیرد به درون آستین راست خویش نگاه می‌کرد و جواب می‌داد. همین که شیخ به درون آستینش نگاه کرد، ما متوجّه شدیم. پس از لحظه‌ای سر برآورد و فرمود (تکلیفم چیست).[۱]

آری، سیّد نیز (همچون شیخ انصاری) از پذیرش آن وجوه سرباز زد. به نوشته‌ی مهدی بامداد: «موقعی انگلیس‌ها برای جلب وی خواستند که پول کذایی هند را که همه ساله در نجف و کربلا بین علمای اعلام! تقسیم می‌شد دربست به او بدهند، سیّد محمّد کاظم از قبولی آن بکلّی امتناع ورزید و آن را نپذیرفت».[۲]در اوراق بجا مانده از سیّد، به اسناد متعددی بر می‌خوریم که حاکی از اصرار انگلیسی‌ها برای واگذاری تصدی پخش موقوفه یا خیره‌ی او دهـ در عراق به سیّد، و امتناع محترمانه‌ی آن بزرگمرد از قبول این امر است.

قدیم‌ترین سند در این زمینه، نامه‌ی ژنرال کنسول انگلیس در بغداد (مورخ ۶ ژوئن است که «بعد از عرض مراتب ارادت و وَداد» به حضور «شریعتمدار جناب السیّد محمّد کاظم الطباطبائی الیزدی المجتهد دام بقائه العالی»، «مشهودِ رأیِ مهر انتمای آن جناب» می‌دارد که مایلم ماهانه مبلغ ۳۴۰ روپیه «از وجه وثیقه‌‌ی اوده» به شما بدهم، لطفاً به این جانب اطلاع بدهید که آیا در مقام قبولش بر می‌آیید، و هرگاه چنین است ارسال وجه مذکور به [آن] جناب به چه نحو، اوفق است، و آنچه به نظر این جانب اصلح‌‌ [می‌باشد] این است که [آن] جناب، وکیلی در بغداد از قِبَلِ خود معیّن فرموده تا وجه مذکورْ ‌ماه به ماه تسلیم او بشود…

سیّد از پذیرش پول مزبور خودداری می‌ورزد و این امتناع، با وجود اصرار مستمرّ و محترمانه‌ی مقامات انگلیس در عراق، در سال‌های بعد نیز ادامه می‌یابد.

سند دوم، نامه‌ای است که در ۲۴ ذی حجه‌ی ۱۳۲۵ ق، میرزا محمّد حسن خان (ویس کنسول یا کنسول‌یار انگلیس در کربلا) از زبان سیّد به ژنرال کنسول مزبور می‌نویسد و از آن بر می‌آید که سیّد، در طول ۵ سال اخیر (ربیع الاوّل ۱۳۲۱ ـ ذی حجه‌ی ۱۳۲۵) زیر بار از قبول اخذ و پخش وجوه اود نرفته و احیاناً نامه‌ها و تلگراف‌های ژنرال در این زمینه را نیز بی‌جواب گذاشته و موجب گلایه‌ی وی شده است.

در نامه‌ی محمّد حسن خان، اظهارات سیّد به ژنرال چنین مطرح می‌شود:

مکتوب و تلغراف سرکار ملاحظه شد و تأخیر در جواب بجز علالت[۳] مزاج سببی ندارد. باری، چون حقیر از بدو امر بنا گذاشته‌ام که در خصوص خیّریه‌ی اوده مداخله ننمایم، لهذا از قبول نمودن آن معذورم و تعیین اشخاص را هم چون صلاح خود ندیدم ترک آن را اختیار نمودم. ولکن از حضرات هندی‌ها جناب مستطاب شریعتمدار ملاذ السلام حاجی میرزا محمود آقای هندی مجاور نجف اشرف، چون از معاریف و مشاهیر هستند محض ملاحظه‌ی حفظ حقوق و مراتب و جلالت ایشان، مخصوص به ذکر گردیدند.

و جهت عدم قبول من از این وجه آن است که این نحو از تقسیم را خوش ندارم، ‌بلکه اگر کیفیت تقسیم، نوعی می‌شد که نفع آن به عموم اهل نجف از فقراء و مرضاء عاید می‌گردید چقد خوب و بهتر می‌شد، هر چند در آن صورت هم من مداخله نخواهم کرد و با جناب شرافت نصاب نوّاب میرزا محمّد حسن خان ویس قنسول[۴] کربلا در این باب صحبتی شد…

سند سوم، مینوت نامه‌ای است که سیّد در ۴ محروم ۱۳۲۶ ق خطاب به ژنرال کنسول انگلیس در بغداد نوشته و در آن،‌ضمن ارائه‌ی پیشنهادی اصلاحی در کیفیت پخش «خیریه‌ی او دهـ»، از قبول پخش این پول در عراق امتناع جسته است.

… از بابت خیریّه‌ی او ده این جانب، قبول آن را [مناسب نمی‌دانم و][۵]نمی‌کنم و تعیین سه نفر مجتهد [برای تصدی پخش آن] نیز نمی‌توانم بکنم، به لحاظ کثرت مستحقین و مطالبین. و به جهت[۶]این‌که مبادا موجب تفویت حقّ بعضی شود و اگر در اصل این خیریّه نوعی شود که به جمیع فقراء و مستحقین نجف و کربلا برسد، چنانچه خودتان نیز احتمال داده‌اید، علی الظاهر اَوفَق به غرض واقف، و اصلح و اقرب به اصابه‌ی واقع باشد و معلوم است که ادراک واقع مَهما امکن[۷] باید بشود و تدبیر و کیفیت ایصال به جمعی را خودتان اعرف می‌باشید.

چند کلمه در این باب با جناب شرافت نصاب نواب اقا محمد حسن خان ویس قنسول کربلا گفتگو شده است؛ البتّه اطلاع داده است. حاصل این‌که اگر در این خصوص فکر و سعی و تدبیری کنید بسی مناسب و تأسیس سنّت حسنه[ای] می‌باشد. از جهت اختلال مزاج و کثرت مشاغل و [شواغل][۸] و تحیّر در کیفیت جواب، در تأخیر آن معذورم…

سند چهارم نوشته‌ی ویس کنسول انگلیسی در کربلا (مورخ ۱۲ رمضان ۱۳۲۷ / ۲۹ سپتامبر ۱۹۰۹) به سیّد است که ضمن اعلام امکان اجرای پیشنهاد اصلاحی سیّد، می‌نویسد: «مخلص، خیرخواهانه عرض می‌نمایم که چنانچه رأی عالی در این خصوص موافق شود و مقدار[ی] از این وجه را به کیفیت معروضه صرف فرمایید، بسیار خوب است و مانعی نیست که تمام حصه به نام خود مجتهد باشد[۹]، بعض آن را با اجازه‌ی خود، دیگری در وجوه خیریّه صرف نماید. زیاده آنچه عرض شود موجب تصدیق است…».

آخرین سند، مکتوب خاضعانه‌ی ژنرال کنسول انگلیس در بغداد به سیّد (مورخ ۲۳ اکتبر ۱۹۱۱ / ۳۰ رمضان ۱۳۲۹ ق) است که از آن، بوضوح بر می‌آید که انگلیسی‌ها از زمان اوّلین پیشنهاد خود به سیّد در سال ۱۳۲۱ ق پیرامون موقوفه‌ی اود، تا آن تاریخ، به رغم اصرار مستمرّ خویش، با امتناع سیّد روبرو شده‌اند.

ژنرال کنسول یاد شده، در این مکتوب، ضمن تأکید بر «میل صمیمانه‌‌ی حکومت هند» در تقسیم وجه اود «به نوع احسن» تحت «نظارت عامّ» سیّد در عراق، می‌افزاید: «به امر حکومت با کمال احترام از سرکار استفسار می‌شود که آیا اقدام به قبول چنین وظیفه در نجف اشرف می‌نمایید یا خیر؟» بعد هم ضرب الاجل تعیین کرده و می‌نویسد: «هر گاه تا قبل از ششم ماه نوامبر که خیال حرکت [به] هند را دارم،‌ جواب این مکتوب را تحریراً به توسط عالی جاه ویس کانسل [کذا] ممدوح برسانید زیاده موجب ممنونیّت این جانب خواهد شد. در این موقع، احترامات فائقه‌ی این جانب را قبول بفرمایید».

ژنرال کنسول، حتّی برای متقاعد ساختن سیّد اصل وقفنامه‌ی اود را نیز برای ملاحظه، خدمت ایشان می‌فرستد (که البتّه این امر نیز ظاهراً تغییری در رویّه‌ی سیّد ایجاد نمی‌کند)…»

منبع: کتاب فراتر از روش آزمون و خطا / موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران


[۱]ـ خان ملک ساسان. دست پنهان سیاست انگلیس در ایران. صص ۱۰۴ـ ۱۰۵ و نیز ر. ک، حقوق بگیران انگلیس در ایران، اسماعیل رائین، ص ۳۶۹ و ۳۷۶٫ درباب موقوفه‌ی اود، و ریشه و روند تاریخی آن، و مواضع علما در برابر آنف به تفصیل در کتاب تراز سیاست؛ جلوه‌هایی از سیاست و مدیریت شیخ انصاری قدس سرّه، چ ۲: مؤسسه‌‌ی مطالعات تاریخ معاصر ایران، صص ۱۰۵ـ ۱۰۶ و ۲۱۳ به بعد بحث کرده‌ایم.

[۲]ـ شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ۶/ ۲۵۱٫

[۳]ـ بیماری.

[۴]ـ در اصل، همه جا: قونسل.

[۵]ـ مطلب داخل کروشه، بعد از نوشته شدن پاک شده است.

[۶]ـ در اصل، همه جا: جهه.

[۷]ـ تا جایی که ممکن است.

[۸]ـ مطلب داخل کروشه، بعد از نوشته شدن پاک شده است.

[۹]ـ در اصل: می‌باشد.