جهاد نفس

أَنَّ النَّبِیَّ ص بَعَثَ بِسَرِیَّهٍ فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِیَ الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص وَ مَا الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ. الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۵، ص ۱۲، باب وجوه الجهاد.

وجود مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قشونی را تجهیز کردند و به جنگ فرستادند، [سریه در برابر غزوه است، غزوه جنگ هایی بود که خود پیامبر حضور داشت و در برابر، جبهه ای که شخص شخیص پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در آنجا نبودند اما قشون به اذن ایشان رفته بود، اینها را سریه می گویند،] حضرت گروهی را فرستاده بودن برای جنگی و آنها با دست پر برگشتند، پیروزمندانه مراجعت کردند، حضرت به آنها خوش آمد گفتند. – ای کاش ما هم کارهایی کنیم که مولای ما هم بگوید خوش آمدید.- حضرت فرمودند: «مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ» مرحبا به گروهی که جهاد اصغر را گذراندند.

«قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ» این جبهه ای که در آن زخمی شدن است، اسارت است، گرسنگی است، دربدری است، گرفتاری است، جدایی از زن و فرزند هست، حضرت صلی الله علیه و آله و سلم این جبهه را جهاد اصغر فرمودند. به این طریق درجه و کلاس ابتدایی جهاد، همین رفتن به جبهه و گذشتن از همه لذایذ و مواجهه شدن با خطرات است، اما حضرت فرمودند که جهاد بزرگ تری باقی مانده است: وَ بَقِیَ الْجِهَادُ الْأَکْبَرُ. عرض کردند: یا رسول الله! جهاد اکبر کدام است؟ حضرت فرمودند: جهاد نفس.

 بنابراین کسی جبهه برود و موفقیت کسب کند، چه جبهه فرهنگی، چه جبهه نظامی، چه جبهه اقتصادی، چه جبهه الهی؛ چه محیط شایسته ای برود، در امر موشک افتخاراتی را در تاریخ به ثبت برساند، در هسته ای این چنین کند، سالها کوشیده تا ملا شده است، دقائق فقهی و فروع جدیدی را با ابداع خودش مطرح کرده و احکامش را بر آن منطبق نموده، اما وقتی در مجلسی وارد می شود، اگر جلو پاهایش بلند نشوند یا جایی را که بزرگان آنجا می نشینند به او تعارف نکنند، ناراحت می شود. این شخص هنوز در جهاد اکبر کاری نکرده است!

 

معنای جهاد نفس

جهاد نفس یعنی انسان درون خودش را، این نفس چموش خودش را رام کند، تعلقاتش به مقام، شهرت و شهوت را قطع کند. اگر کسی قطع تعلقات نفسانی کرد، چنین کسی در این عرصه پیروز است، اما کسانی که اسارت درونی دارند، ولو در بیرون، بالاترین قهرمانی ها را کسب کرده باشند، در این عرصه پیش نرفته اند.

بنابراین این مربی آسمانی و الگوی تمام عیاری که ما افتخار داریم امت او به حساب آمدیم، در مقام تربیت توقع دارند: ما در مقام کنترل درون خودمان، توقعات و تمایلات نفسانی را به کنترل در آوریم و مقابله با جاذبه های دنیا را رها نکنیم. خود سازی، کنترل نفس یعنی، باید ما در هر دو بُعد تخلیه و تحلیه قهرمان بشویم. یعنی رذایل اخلاقی را به کلی پاک کنیم و فضایل اخلاقی را در جانمان محقق کنیم، آن وقت ما مجاهد در عرصه جهاد اکبر خواهیم بود.

 

بار خودت را خودت ببر!

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: «احْمِلْ نَفْسَکَ‏ لِنَفْسِکَ‏، فَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ لَمْ یَحْمِلْکَ غَیْرُکَ».

کافی (ط – دارالحدیث)، ج‏۴، ص ۲۷۱، ۲۰۳ – باب محاسبه العمل.

حضرت فرمودند: بار خودت را خودت ببر. تو که مسافری خودت خودت را برسان. اگر کسی خودش راه نرفت و خودش را به سوی مقصد نبرد، کس دیگری او را نخواهد برد، هر کسی مسئول بار خودش است.

وجود مقدس حضرت امیر المومنین علیه السلام در دل شب، باری را برای فقرا حمل می‌کردند، مؤمنی یا مؤمنه ای عرض داشتند: یا امیر المومنین علیه السلام اجازه بدهید من بار را حمل کنم. فرمودند: بار خودم را خودم باید حمل بکنم. آدم برای آخرت خیلی توشه لازم دارد و به تنهایی این همه بار را نمی تواند خودش حمل کند، لذا دارایی خودش را اگر تقسیم کرد، عده ای اجیر او می شوند، و به خانه قبرش کمک می رسانند.

   این تحمل توضیحات مختلفی دارد:

  1. «احْمِلْ نَفْسَکَ‏ لِنَفْسِکَ‏» یعنی مواظب باش! خودت را به نفع خودت حمل کن، خودت داری بار می کشی، اما نکند ضرر کنی و لجن حمل نمایی! نفست را به نفع خودت ببر، به ضرر خودت نبر! این یک نوع توجیه است.
  2. توجیه دیگر این است که کَلّ بر دیگران نباش! روی پای خودت بایست.
  3. توجیه سوم این است که اگر خودت خودت را نساختی، هیچ پیغمبری نمی تواند تو را بسازد، باید خودت همت داشته باشی! اگر انسان خودش نخواهد مثل ابوجهل می شود! ابوجهل چون خودش نخواست، پیغمبر صلی ‌الله ‌و ‌علیه و ‌آله هم نتوانست او را ببرد. در لجن خودش گیر کرد و فروماند. یک قدم نتوانست خودش را جلو ببرد، باید خودمان را جلو بکشیم، برویم جلو، اگر پایمان در باتلاق نفسمان گیر کرد یا در زنجیرهای تعلقات زندانی شدیم، نمی توانیم خودمان را حمل کنیم و جلو ببریم! در می مانیم. اگر خودمان درماندیم کسی ما را در نمی آورد که ببرد.

***

وَ إِن مِّنکمُ‏ إِلَّا وَارِدُهَا کاَنَ عَلىَ‏ رَبِّکَ حَتْمًا مَّقْضِیًّ (۷۱) ثُمَّ نُنَجِّی الَّذینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمینَ فیها جِثِیًّا. مریم؛ ۷۲٫

هر کسی در جهنم خودش گرفتار است، باید خودش را از این جهنم بیرون بکشد، اگر خودش خودش را بیرون نکشید، کسی ما را بیرون نمی کشد! هر کسی مسئول نجات خودش هست! اول نجات خودمان، بعد نجات دیگران. ما اگر اهل نجات نباشیم، برای نجات دیگران هم نمی‌توانیم مفید باشیم. باید خودمان را نجات بدهیم تا مصداق آیه کریمه باشیم: یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ لا یَضُرُّکُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ. مائده؛ ۱۰۵٫ اگر شما خودتان را نساختید، کسی نمی تواند شما را بشکند و بسازد، خطر آدمی در درون خودش است؛ و امتیاز و اوج و عروجش نیز در درون خودش است.

***

طبیب خود باش!

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لِرَجُلٍ‏: إِنَّکَ قَدْ جُعِلْتَ‏ طَبِیبَ‏ نَفْسِکَ‏ وَ بُیِّنَ لَکَ الدَّاءُ وَ عُرِّفْتَ آیَهَ الصِّحَّهِ وَ دُلِلْتَ عَلَى الدَّوَاءِ فَانْظُرْ کَیْفَ قِیَامُکَ عَلَى نَفْسِکَ.

الکافی (ط الإسلامیه، ج‏۲ ، ص ۴۵۴،  باب محاسبه العمل.

این حدیث ها دلنشین و سازنده است. امام صادق علیه السلام به مردی فرمود: مسلماً تو مأمور معالجه خودت هستی! طبیب هر کسی خودش است، آدم تا خودش نخواهد خودش را معالجه کند، طبیب بیرونی نمی تواند او را معالجه کند. معالجه اجباری ثمری ندارد. مریض باید خودش بخواهد، اگر نخواهد مرضش باقی می ماند! تو طبیب خودت قرار داده شدی. هم درد برای تو بیان شده است، هم راه سلامتی و درمان امراض.

فَانْظُرْ کَیْفَ قِیَامُکَ عَلَى نَفْسِکَ. ببین با خودت چه می کنی؟ آیا مردش هستی که خودت را سالم نگه داری؟ به مرض تکبر، حسد، آز و شهوت گرفتار نشوی؟ خودت باید خودت را سالم نگه داری. هم سالم نگه داشتن، هم سالم ساختن به عهده خود ما گذاشته شده است.

وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ وَ لا یَزیدُ الظَّالِمینَ إِلاَّ خَساراً. اسراء؛ ۸۲٫ اگر مؤمن بودیم، از این نسخه الهی بجا استفاده می کنیم. هم پیشگیری می کنیم و هم بیماری های وجودمان را درمان می کنیم؛ اما اگر ظالم بودیم، جط خسران و زیان سودی نخواهیم برد. آدم های گنه کار ظالمند؛ و ظلم بر سه بخش تقسیم شده است:

  1. ظلم به مردم
  2. ظلم به دین
  3. ظلم به نفس؛ وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَه. طلاق؛ ۱٫

***

حجب گناه

بنابراین این آیه هشدار است! وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنینَ. مقابل مؤمن ظالم قرار داده شده است. گناه مانع نفوذ قرآن در دل است. گناه حجاب است و تابش قرآن بر دل محجوب، یا به سختی و با مشکل صورت می گیرد یا محال می شود. گناه نکنیم که از قرآن محروم می شویم، از هدایت محروم می شویم. وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقین. مائده؛ ۱۰۸٫ خدا قوم فاسق را هدایت نمی کند. این کتاب هُدىً لِلْمُتَّقینَ. بقره؛ ۲٫ است. هدایت برای اهل تقواست.

بنابراین مطالب روشن است. باید کمر ببندیم که مریض نشویم. بیماری های روحی و اخلاقی ما را به جهنم نیندازد. مریض راه به بهشت ندارد، حطب(هیزم) جهنم می شود. آدم هایی که قلب بیمار دارند، روز قیامت از صراط عبور نمی کنند. یَوْمَ لا یَنْفَعُ. شعراء؛ ۸۸٫ لذا هر کسی مأمور هست که قلب خودش را، روح خودش را سالم نگه دارد.

با این شرع انور و شریعت سهله و سمحه ای که داریم، هم طرق سالم ماندن را قرآن کریم و روایت نبوی برای ما بیان کرده اند و هم راه توبه را به ما نشان داده اند. هم داروها روشن است، هم پیشگیری روشن است و هم اینکه نحوه سالم زندگی کردن مشخص است. همه چیز گفته شده است، این ما هستیم که نباید تنبلی کنیم و از به سلامت زندگی کردن باز بمانیم.

***

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لِرَجُلٍ‏ اجْعَلْ قَلْبَکَ قَرِیناً بَرّاً أَوْ وَلَداً وَاصِلًا وَ اجْعَلْ عَمَلَکَ وَالِداً تَتَّبِعُهُ وَ اجْعَلْ نَفْسَکَ عَدُوّاً تُجَاهِدُهَا وَ اجْعَلْ مَالَکَ عَارِیَّهً تَرُدُّهَا.

الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۲، ص ۴۵۵٫

 

فرمودند: قلب خودت را همراه نیکویی قرار بده، با قلب باید رفیق بود، نباید آدمی خود را فراموش کند. آدمی که رفیقش را از یاد می برد، آدم بی وفایی است. شما بی وفا نباشید. قلب شما، جان شما، جز کسانی نباشید که وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ. حشر؛ ۱۹٫

آدمهایی که خود را فراموش کرده اند، خود را از یاد برده اند، در واقع سعادت خود را، قلب و حقیقت خود را فراموش کرده اند. از یاد برده اند که غیر از این مرکبِ بدن و شهوات، ماهیتی جاودان و همیشگی به نام روح وجود دارد.

تو یکی دیگر ای انو همراه داشته باش      آن گمشده ات را پیدا کن با او رفیق باش

* اجْعَلْ قَلْبَکَ قَرِیناً بَرّاً. این قلب را رفیق و همراه نیکویی قرار بده! أَوْ وَلَداً وَاصِلًا مثل بچه ای که تحت مراقبت پدر و مادر قرار می گیرد تا مریض نشود، درنده ای او را از پای در نیاورد، گم نشود، نکند سقوط کند. چطور والدین بچه را تحت مراقبت دائم قرار می دهند؟ تو نیز به همان شکل دائماً از قلبت مراقبت کن. تقوا همان پاییدن است. این پایش لازم است، انسان هوشیار است. این روح خودت را، جان خودت را باید مثل بچه رشدش بدهی. باید بلندش کنی، پرورشش بدهی.

* وَ اجْعَلْ عَمَلَکَ وَالِداً تَتَّبِعُهُ. باید عملت را در دامن علم بیندازی. با بینش و دانش می توانی جان تربیت نشده خودت را مثل بچه تربیت نشده، در مسیر تربیت قرار بدهی و آن را به رنگ خدا در آوری. مظهر صفات خدایش بکنی.

* وَ اجْعَلْ نَفْسَکَ عَدُوّاً تُجَاهِدُهَا. آن قلب و حقیقت الهی، مثل بچه مورد مراقبتت باشد، اما گرگی هم در درون داری ،حواست جمع باشد که گرگ این را نخورد. نفس خودت را عدو خودت بدان! اگر نفس دشمن است، باید چه کنیم؟ باید با آن بجنگیم. دائماً با خودت در جنگ باش. با امیال نفسانی، با هوا و هوس باید درگیری دائم داشته باشید.

* وَ اجْعَلْ مَالَکَ عَارِیَّهً تَرُدُّهَا. خدا هر چیزی به شما داده است، عاریه است. باید آنرا برگردانید. نکند عاریه را مورد خیانت قرار بدهی. چشم ما عاریه است! دهان ما عاریه است! مال خداست! به ما داده است و می خواهد سالم به صاحبش رد کنیم. هر چیزی خدا به شما داده است که مال خودت می دانی، اینها همه عاریه اند، باید سالم امانت داری کنید و به صاحبش برگردانید.