برای دانلود کلیپ « تیزر تبلیغاتی درس اخلاق حضرت استاد صدیقی در مسجد جامع ازگل » اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « پروردگار غفور و رحیم » مربوط به این جلسه، اینجا کلیک نمایید. (۷MB)

برای دانلود کلیپ « بازگشت به سوی خدا » مربوط به این جلسه، اینجا کلیک نمایید. (۹MB)

برای دانلود کلیپ « برای جوانان دلسوز باشید » مربوط به این جلسه، اینجا کلیک نمایید. (۷MB)

برای دانلود تمام کلیپ های این جلسه به صورت یکجا، اینجا کلیک نمایید.

***شایان ذکر است برای دانلود صوت و فیلم این جلسه، از آیکون دانلود بالای صفحه استفاده نمایید***


 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ بِهِ نَستَعینَ إنَّهُ خَیرُ نِاصِرٍ وَ مُعینٍ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا وَ نَبِیِّنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ الْمَعْصُومِینَ وَ لَعْنَهَ اللَّهِ ‏ْعَلَى أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏ مِنَ الآنِ إلی قِیَامِ یَومِ الدِّینِ».

sadighi-Masjed-13940623 (3)

سوره‌ی حجرات و صاحبان عقل

در ارتباط با زندگی عقلانی، زندگی منطقی، زندگی دارای اندیشه، زندگی دارای پشتوانه، فکر و اندیشه پشتوانه‌ی رفتار و کردار درست است و کسانی که صاحب فکر نیستند، نتیجه‌ی کارها را نمی‌سنجند، نتیجه‌ی حرف‌ها را ارزیابی نمی‌کنند، هرکاری که دوست دارند انجام می‌دهند، هر چه به زبان آن‌ها آمد، می‌گویند این‌ها انسان‌های عاقلی نیستند. لذا سوره‌ی مبارکه‌ی حجرات، سوره‌ای است که درس‌هایی را مطرح کرده است که مخصوص صاحبان عقل و اندیشه است و در این دستورات اگر کسی تأمّل کند، می‌فهمد که هم سعادت فردی انسان است، هم سعادت اجتماعی و سیاسی در اجرای این دستورات است، هم سلامت قلب و روح و درون انسان است و هم سلامت ارتباطات انسان و تعامل ما با بیرون است. یعنی رابطه‌ی درست بین ما و خدا، بین ما و رهبری آسمانی، بین ما و بندگان خدا، بین ما و نحوه‌ی فکر ما در مورد دیگران، بین ما و گروه‌هایی که با هم اختلاف پیدا می‌کنند، نزاعی که بین گروه‌ها پیش می‌آید، این روابط را خداوند متعال به نحوی که عقل می‌پسندند، تفکّر درست آن را تأیید می‌کند و آخرت ما را هم از آفت ها وآسیب ها صیانت میکند.

دستور اوّل این بود که حرکت شما باید در چهارچوب مصلحتی باشید که خالق شما و سفیر او برای شما پیش‌بینی می‌کند.

نتیجه‌ی اعمال ما را تنها خدا می‌داند

کسی که آشنایی با مصالح آخرت ندارد و دنیا را مقدّمه‌ی آخرت می‌داند، نمی‌داند چه بذری برای آخرت حاصل می‌دهد و چه بذری آخرت انسان را با خار همراه می‌کند. کارهای ما یا میوه می‌دهد، گل می‌دهد و یا خار و الغم می‌دهد. نمی‌دانیم کدام عمل برای ما دوست زیبا می‌شود، حور و قلمان می‌شود و کدام عمل در باطن و آخرت برای ما عقرب می‌شود، مار می‌شود، اژدها می‌شود، درّنده می‌شود و به جان ما می‌افتد. اگر بخواهیم رفتار ما با مصالح آخرت ما همراه باشد، تأمین‌کننده آینده‌ی ما در دنیا و آخرت ما باشد، باید از خدا برنامه بگیریم و بدون توجّه به دستورات شرح انور در بعد فکری، در بعد اخلاقی، در بعد عملی، خود ما نباید به پیش برویم.

دستور خداوند درباره زندگی اجتماعی

این اوّلین دستور بود که شما در جامعه زندگی می‌کنید، تنها زندگی نمی‌کنید، شما در خانواده زندگی می‌کنید و زندگی شما با ابدیّت ارتباط دارد و باید با این مناسبات آن‌چنان روابطی را برقرار کنید که هم سلامت شما را با خود شما و هم سلامت شما را با جامعه و دستگاه مدیریّت جامعه که از جانب خدا برای شما پیش‌بینی شده است، همه‌ی این‌ها را منظور کرده باشد و در همه‌ی این‌ها سالم عبور کنید و در این ارتباطات زیان نکنید.

در تمام موارد به دستورات خدا توجّه کنید

مسئله‌ی اوّل، قبل از آن که حلال مسئله‌ای را احراز بکنید، زیر بار نروید. «لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»[۱] هرکاری که می‌خواهید بکنید، ببینید خدا چه می‌گوید، پیغمبر چه می‌گوید. معامله‌ای می‌خواهید بکنید، سفری می‌خواهید بروید، درخانه حرفی می‌خواهید بزنید، با پدر خود، با مادر خود، با دوستان خود می‌خواهید قهر کنید، می‌خواهید محبتّی کنید اوّل ببینید دستور خدا چیست، دستور شرع انور از نظر فقهی، از نظر اخلاقی چیست، قبل از آن که دستور خدا را، رضای خدا را احراز بکنید، دست به کاری نزنید.

sadighi-Masjed-13940623 (1)

رعایت ادب در تعاملات اجتماعی

دستور دوّم این بود که نحوه‌ی تعامل شما، نشست و برخاست شما، حرف زدن شما با پایگاه‌های قداست جامعه که در رأس آن پیغمبر اکرم است، توأم با ادب و آرامش باشد. نزد پیغمبر، نزد اولیای الهی داد نزنید، با صدای بلند صحبت نکنید، جهر نداشته باشید، بی‌پرده سخن نگویید. یکی از احتمالاتی که در جهر است، این است که انسان چیزهایی را می‌خواهد بگوید باید در پوشش بگوید، همین‌طور مسائل را عریان نگوید. ملاحظه می‌کنید قرآن کریم چقدر با حیا صحبت کرده است، قرآن می‌فرماید: «أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ»[۲] این قضای‌حاجت، دستشویی رفتن، این را می‌خواهد بگویید که بعد از آن باید وضو بگیرید، غسل کنید، می‌گوید کسی از غائط آمده باشد، غائط گودی درّه است، آن عمل را نمی‌گوید، منتها در آن‌جا برای قضای حاجت می‌رفتند، آن را می‌گوید. در همه چیز جهر نمی‌کند، پرده را برنمی‌دارد. در مسائل خانوادگی، در مسائل شخصی انسان، مسائل باطنی انسان، آدم باید یک حریمی را نگه دارد، بی‌پرده همه چیز را پیش بزرگ‌ترها نگوید.

نحوه‌ی سخن گفتن در جامعه

لذا یک مسئله‌ی رعایت نحوه‌ی سخن گفتن است که ملایم حرف بزنید، آرام سخن بگویید و متواضعانه و مؤدّبانه سخن بگویید. نکته‌ی دوم این که با پرده حرف بزنید، پرده‌ها را کنار نزنید، حرمت‌ها را حفظ کنید، این با تقوا سازگار است. آیه‌ی بعدی فرمود که آن‌هایی که رعایت این اصول را می‌کنند، این‌ها کسانی هستند که خدا دل آن‌ها را ساخته است، «أُولئِکَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‏»[۳] معلوم می‌شود که خود ما نمی‌توانیم دل خود را بسازیم. دل را باید به خدا داد، خدا باید دل انسان را بسازد. خیلی وقت‌‌‌ها ما تصمیم هم می‌گیریم ولی خراب می‌کنیم، طوفانی می‌آید و ما را می‌اندازد. می‌خواستیم درست برویم امّا این دوست بد… با یک جریان هیجانی فوری می‌لغزیم، امّا کسی که همیشه همراه خدا باشد، خدا را فراموش نکند، خدا را دوست داشته باشد، نمی‌خواهد خدا از دست او ناراضی باشد.

همواره خدا را در یاد داشته باشید

دل به خدا دادن یعنی، خدا را دوست داشتن، خدا را خیلی دوست داشته باشید، اسماء الهی در دل شما باشد، نور خدا در دل شما باشد، با خدا همراه باشید، دوست باشید، دوست نزدیک. خدا را هرگز از یاد نبرید. کسی دل به خدا بدهد، خدا با یک آزمایش‌هایی به شما کمک می‌کند از امتحان خوب بیرون بیایید و دل شما ساخته شود. یک جوانی که در خیابان دارد راه می‌رود، نامحرم پیش می‌آید، زن بزک کرده پیش می‌آید، زن بد حجاب پیش می‌آید، جوان است، مجرد هم است، آن هم وسوسه‌گر است، خدا دارد این را امتحان می‌کند، اگر به یاد آورد که من در حضور خدا هستم، خدایا من به خاطر تو نگاه خود را کنترل کردم، چشم خود را فرو بستم. خدای متعال فرموده است: کسی که این تیر شیطان را از خودش دفع کند، من به او نعمت ایمان می‌دهم. خدا این امتحان را پیش می‌آورد. تا یک جوان خود را کنترل کند، آن‌ وقت خدا آن نعمت ایمان، آن ایمانی که داشتید، آن را برای شما شیرین می‌کند. فرمود: «النَّظَرُ سَهْمٌ‏ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسِ‏»[۴] نگاه به نامحرم تیر شیطان است، کسی که خود را از این تیر نگه دارد و نگذارد این تیر به قلبش بخورد، خدا خود فرموده است که من به او نعمت ایمان می‌دهم.

تأثیر امتحانات خداوند بر قلب انسان

این‌جا هم تعبیرخدا این است که «امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‏»[۵] قلب را خدا برای ایمان می‌سازد. یعنی با امتحاناتی که خدا برای دل پیش می‌آورد و شما خوب امتحان می‌دهید، هر امتحان خوبی که داده‌اید، خدای متعال نور جدیدی به شما می‌دهد که بیشتر قدرت پیدا می‌کنید که با شیاطین مقابله کنید و کارهایی که رضای خدا است آن‌ها را بیشتر انجام دهید. این هم از آن نکات بسیار ظریفی است که کسی که گناه نمی‌کند، مربوط به دل است و دل در دست خدا است.

خدا مقلّب القلوب است، خدا دلبر است، خدا دلدار است، خدا نگهبان دل است، خدا نگهدار دل است، این دل را کثیف نکنید که خدا آن رها کند. دل خود را پاک نگه‌دارید، این دل خانه‌ی خدا است، خدا خانه‌ی خود را خوب حفظ می‌کند، هر کسی خانه‌ی خود را دوست دارد، خدا هم خانه خود را دوست دارد. «قَلْبَ‏ الْمُؤْمِنِ‏ عَرْشُ‏ الرَّحْمَنِ»[۶] هم عرش تعبیر شده است «الْقَلْبُ حَرَمُ اللَّهِ»[۷] و هم حرم تعبیرشده است، دو تعبیر با دو عنایت است. هر کسی جایگاه قدرت خود را، مجرای فرمان خود را دوست می‌دارد، هر کسی خانه‌ی خود را هم دوست می‌دارد.

دل ما خانه‌ی خداست

خدا این دل را که به شما داده است، برای خود خانه ساخته است، خدا خانه‌ی خود را هم دوست دارد، ولی وقتی شما خانه را با اجنبی پر می‌کنید این‌جا محل توطئه علیه خدا می‌شود، خدا هم آن را رها می‌کند، این خانه را خراب می‌کند و یک خانه‌ی دیگر را آباد می‌کند. این خانه را به شما داده بود که شما را امتحان کند ببینید که شما بر روی خانه‌ی خدا چقدر غیرت دارید، شما چقدر می‌توانید خانه‌ی خدا را حفاظت کنید. وقتی خدا دید که اعتنایی به حفاظت از این خانه ندارید، خانه را در اختیار دشمن قرار داده‌اید، خدا این مرکز توطئه را ویران می‌کند، خراب می‌کند. «أُولئِکَ الَّذینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوى‏».[۸]

این یک بشارت است که کسانی که رعایت ادب می‌کنند، در برابر پایگاه‌های قداست، به عمام احترام می‌کند، به سیادت احترام می‌کند، به نمازگزار داخل مسجد احترام می‌کند، به کسانی که اهل حلال‌خوری هستند، زکات می‌دهند، خمس خود را می‌دهند، به این‌ها علاقه‌ای دارد، احترام می‌کند، این‌ها «حُبِّ فِی الله» است، مرجع تقلید را دوست دارد، به او احترام می‌کند، رعایت ادب می‌کند. نایب امام زمان را به جای امام زمان می‌بیند، همان احترامی که به من و به ؟؟۱۵:۳۳ دارد به نایب خود هم همین احترام را دارد. کسانی که این ادب را در نگهداری حریم مدیریّت خدا -این‌ها همه مربوط به مدیریّت حق تعالی، ربوبیّت حق تعالی در جامعه است- کسانی که این رعایت‌ها را می‌کنند، خدای متعال قلب این‌ها را با تقوا، با امتحاناتی که تقوا در آن رویش کند ساخته است، این یک مسئله است.

رعایت ادب و اجر عظیم خداوند

 مسئله‌ی دیگر این است که خدای متعال برای این‌ها یک آبرویی، یک اجر عظیمی پیش‌بینی می‌کند، یعنی خدا خیلی نظر می‌کند به انسان‌های مؤدّبی که حریم بزرگتر‌ها را، حریم پایگاه‌های مدیریّتی مربوط به خدا را حفظ می‌کنند «لَهُمْ مَغْفِرَهٌ» خدا یک پوششی را برای عیوب این‌ها‌ قرار می‌دهد، این‌ها در دید مردم معیوب نمی‌شوند، بی‌آبرو نمی‌شوند، ‌از چشم مردم نمی‌افتند، آبرو پیدا می‌کنند و «أَجْرٌ عَظیمٌ‏ً»[۹]چیزی که خدا عظیم بداند بسیار مهم است. خدا همه‌ی دنیا را «مَتاعٌ قَلیلٌ‏ًًًًًًٌ»[۱۰] فرموده است. ریاست دنیا، گنج‌های دنیا، سپرده‌های بانکی و همه‌ی زرق و برق‌هایی که دنیا دارد، اگر همه‌ی آن را به شما بدهند، خدا می‌گوید چیز مهمّی نیست، ارزش عمر شما بالاتر از این دنیا است. نکند خود را ارزان بفروشید، «مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ‏ٌٌ».[۱۱]

قیمت بدن انسان بهشت است

اگر همه‌ی شئونی که در دنیا وجود دارد به یک آدم داده بشود و آدم بگوید من عمر خود را دادم، رئیس جمهور شدم، وزیر شدم، مالک شدم، ثروتمند شدم، خود را ارزان فروخته است. انسان عمر خود را بدهد و حاصل عمر آدم این ها باشد. هیچ کدام از این ها برای تو نمی‌ماند، تو می‌روی، این‌ها در دست تو نمی‌ماند، این برای شما کم است، شما ابدی هستید باید چیزهای ابدی تهیّه کنید نه چیزهای زودگذر. اگر شما بخواهید قیمت خود را بشناسید، قیمت بدن‌های شما بهشت است، قیمت خود شما خدا است. خود را به خدا بفروش، به مادون خدا چرا بفروشی؟!

رعایت ادب نشانه‌ی عقل است

 این که اجر عظیم فرموده است، خدا چیزی را که عظیم بشمارد، یعنی فوق همه‌ی شئون پر جاذبه‌ی دنیا را خدا به شما می‌دهد. «إِنَّ الَّذینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ‏».[۱۲]

کسانی که در کیفیت صدا زدن از بیرون می‌ایستادند و فریاد می‌زدند، اسم مبارک پیغمبر را می‌بردند و منتظر هم نمی‌شدند پیغمبر هم بیرون بیاید. خداوند متعال می‌فرماید: کسانی که رعایت ادب نمی‌کنند، عقل هم ندارند. «لَایَعْقِلُونَ‏».

بی‌ادبی دلیل بی‌عقلی است. انسان عاقل که نمی‌خواهد خود را از چشم‌ها بیندازد. بی ادبی انسان را بی‌اعتبار می‌‌کند، انسان‌های که نیش زبان دارند، انسان‌های که هر حرفی را می‌گویند، انسان‌هایی که همه جا انسان‌ها را تحقیر می‌کنند، معلوم است جامعه از این‌ها متنفّر است، از او فرار می‌‌کنند، می‌‌گویند در اطراف او نگردید آبروی شما را می‌برد.

امّا کسانی که حریم دارند، ادب دارند، همه لذّت می‌برند، وقتی او را می‌بینند سلام می‌‌کنند، با او صحبت می‌کنند. این رعایت ادب با پیغمبر خدا، با رهبر جامعه‌ی اسلامی، این خود دلیل عقل است و نبود آن دلیل بی تعقّلی است. این را خدا می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یُنادُونَکَ مِنْ وَراءِ الْحُجُراتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ». اکثر این‌ها کسانی هستند که بی‌عقلی آن‌ها استمرار دارد، همیشه بی‌فکر هستند، همیشه کارهای آن‌ها باری به هر جهت است، نتیجه‌ی کار را در نظر نمی‌گیرند که این چه اثری دارد. «وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ‏»،[۱۳] این هم از آن دستورات بسیار مفید برای جامعه‌ی ما است که انسان در رفت و آمد خود حساب داشته باشد.

رحمانیّت خداوند

گاهی انسان مزاحم کار کسی می‌شود، مزاحم مطالعه‌ی کسی می‌‌شود، مزاحم خلوت کسی می‌شود، وقت خانواده‌ی او را می‌گیرد، این وقت را برای همسر و فرزندانش گذاشته بود. می‌گوید اگر این‌ها صبر می‌کردند تا خود شما وقتی بیرون می‌آمدید حرف‌ها را به شما می‌گفتند، در خانه مزاحمت نمی‌‌شدند «وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَیْهِمْ لَکانَ خَیْراً لَهُمْ» این برای آن‌ها خیلی بهتر بود، «وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ» که این یا به این اعتبار است که چون پرورگار متعال غفور و رحیم است، دارد به شما برنامه‌ی خوب زندگی کردن را می‌دهد، سبک زندگی به شما می‌آموزد که زیبا زندگی کنید، پرجاذبه زندگی کنید، زندگی خود را با زیبایی‌ها همراه کنید. این‌ها زیبایی‌های زندگی است، دل‌ شکستن‌ها، اذیّت کردن‌ها، گیر‌دادن‌ها، کم‌حوصلگی کردن، این‌ها زندگی را زشت می‌کند، زندگی خود شما را تلخ می‌کند، شیرینی زندگی به رعایت این حقوق و حرمت‌ها و این حریم‌هاست.

چون خدا غفور و رحیم است به شما برنامه می‌دهد، جدول می‌دهد، به شما ادب می‌آموزد، می‌خواهد شما را به مسیر درست هدایت کند. این جهت است، جهت خوب زندگی کردن است، شیرین زندگی کردن است، نورانی زندگی کردن است، با صفا زندگی کردن است یا نه، حالا که این کارها را کردید از این به بعد نکنید. نگران نباشید «وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ». با خدا طرف هستید، نگویید که حالا ما این کارها را کردیم، خجالت می‌کشیم، آبروی ما رفته است، نه شما به طرف ما برگردید ما دوباره به شما آبرو می‌دهیم «وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ».

بخشودگی کامل بنده از طرف خداوند بعد از توبه

از ویژگی خداوند متعال این است که وقتی کسی را بخشید -یک زندانی را هم در یک جامعه‌ای حکومت عفو می‌کند امّا بعد از عفو که با او دوست نمی‌شود، این هم در جامعه دیگر معروف شده است، فلان شخص سابقه‌ی زندان دارد- ولی خداوند از سابقه‌ی شما چشم‌پوشی می‌کند و با شما دوست می‌‌‌شود.

انسان گنهکار اگر به سوی خدا برگردد، بگوید خدایا من به سوی تو آمدم، خداوند هم آن گذشته‌ها را می‌بخشد و پرونده‌ی شما را صاف می‌کند، هم از این به بعد مثل برخورد جامعه‌ی ما با انسان‌های شکست خورده در زندگی نیست. یک زندانی یک وقتی این‌جا آمده بود می‌گفت من تازه از زندان آزاد شده‌ام، اگر به من کمک نکنید، دوباره مجبور می‌شوم دزدی کنم و دوباره به زندان بیفتم.

این جامعه، جامعه‌ی بیمار است که هم زندانی تولید می‌کند و هم زندانی وقتی از زندان آزاد بشود، دوباره امنیّتی ندارد و می‌خواهد کاری بکند که دوباره زندانی شود.

خداوند متعال با بندگان خود این کار را نمی‌کند. اگر کسی نقطه ضعفی داشت و زمین خورد و به خدا گفت خدایا بد کردم، خودم باعث شدم زمین خوردم من را بلند کن، خدا هم او را بلند می‌کند و هم او را با خود می‌برد. نه این‌که او را رها کند که هر کسی به او لگدی بزند و بگوید این شخص زندانی بوده است و به او کار ندهید، پس این شخص همسر و فرزند ندارد، نباید در جامعه شما زندگی کند، این شخص عضو شما نیست؟! اگر ضعیف است، اگرمریض است، این شخص عضو شما است، اگر به این شخص نرسید وجود شما را هم مانند خودش می‌کند، جامعه ضربه می‌خورد، این علیه شما می‌شود، این دشمن شما می‌شود، این شخص میکروب جامعه‌ی شما می‌شود. چرا او را سالم نمی‌کنید و میکروب‌های او را برطرف نمی‌کنید؟!

تفاوت رحمان و رحیم

خداوند که غفور است، علاوه بر غفور بودن که گنهکاران را از بندگان عفو می‌کند، رحیم هم هست. رحیم کسی است که دیگر برای همیشه شما را دارد، رحمت رحمان وسیع است ولی دائمی نیست، رحمت رحیم همیشگی است. یعنی وقتی شما را مورد خوبی قرار داد و به شما محبّت کرد، همیشه با شما با محبّت است، همیشه با شما دوست است. خدای متعال رحیم هست.

sadighi-Masjed-13940623 (2)

محبوب بودن عبادات در ذی‌الحجّه

این دهه، دهه‌ی لیالی عشر است. سوره‌ی مبارکه‌ی فجر «وَ الْفَجْرِ * وَ لَیالٍ عَشْرٍ»[۱۴] گفتند هرکسی در این دهه از امشب دو رکعت نماز را بین نماز مغرب و عشاء بخواند، اگر حج هم نرفته باشد خداوند متعال نام او را در لیست حاجی‌ها می‌نویسد و ثواب حج می‌برد که «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثینَ لَیْلَهً»[۱۵] که بعد از حمد و سوره‌ی آن می‌خوانید جزء دهه‌هایی است که آب و رنگ شب‌ قدر را دارد.

 برای خدای متعال در این ایّام عبادت‌ها بسیار محبوب است. خدا دوست دارد که از گنج این دهه، خصوصاً شب‌های این ایّام خود را محروم نکنیم. «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثینَ لَیْلَهً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ»، آن ده عددی که مکمّل دوره‌ی سیر حضرت موسی بوده است آن دهه، همین دهه است. دهه‌ی ذیحجّه است که به عید قربان منتهی می‌شود که عید انقطاع إلی الله است، عید گسستن همه‌ی زنجیره‌های محبّت به غیر خدا است که عمیق‌ترین آن محبّت به فرزند و جوان است که حضرت ابراهیم خلیل محبّت را در منا معنی کرد. همان‌جا که دست و پای فرزند خود را بست و خواست با دست‌های خود او را برای خدا ذبح کند، این‌قدر ایثار در مسلخ عشق، دلیل کمال است و شب‌ها کمک می‌کند که انسان نسبت به عشق خود حریص‌تر شود.

همه‌ی ما سعی کنیم سحرهای این ده شب را بیدار شویم، کم یا زیاد ولی سحر را از دست ندهیم، ولو بلند شوید دو رکعت نماز شفع را بخوانید و بقیه نماز را هم اگر نخواندید اشکالی ندارد، بلند شوید سجده‌ای انجام دهید، استغفار کنید، بلند شوید یک یا الله بگوید.

مناسبت‌های ایّام ذی‌الحجّه

این لیالی عشر، لیالی بسیار پرگنج و پرنوری است و مناسبت‌های این ایّام هم مناسبت‌های بسیار فوق‌العاده است که یکی از آن‌ها ازدواج حضرت فاطمه‌ی زهرا و امیرالمؤمنین است که برای شیعه روز بسیار شیرینی است. «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ * بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ * یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ»[۱۶] این دو دریا وقتی با هم تلاقی می‌کنند، حاصل آن‌ها لؤلؤ و مرجان که امام حسن و امام حسین (علیهم السّلام) هستند، می‌شود.

جای آن دارد که به حضرت زهرا و امیرالمؤمنین و حسنین متوسّل شویم. خدا به جوان‌های ما رحم کند،۱۰میلیون جوان عذب در کشور است، با این همه وسایل فساد و بی‌بند و باری که ایجاد شده است. این کار ما را دشمن شاد می‌کند. یعنی امشب، شبی است که باید از امیرالمؤمنین عنایت بخواهیم، عنایت علوی شامل شود، إن‌شاءالله مشکلات برطرف می‌شود و حکومت و دولت و کسانی که می‌توانند فکری بکنند، دلسوز جوان‌ها باشند، مسائل سیاسی را رها کنند، بیایند خدمت کنند، ببینند مشکل کجاست، با ایستادن و به هم بد گفتن که مشکلی را حل نمی‌شود، به داد مردم برسید، پست‌ها را قبول کردیم که به داد مردم برسیم.

حضرت امیرالمؤمنین وقتی فاطمه‌ی زهرا را به منزل خود بردند، صبح شب زفاف بود، اوّل کسی که به خانه‌ی علی رفت پیغمبر بود، برای حضرت زهرا و امیرالمؤمنین شیر برده بود، قدحی شیر برده بودند به حضرت زهرا دادند. گفتند: «اشْرَبِی‏ فِدَاکِ‏ أَبُوکِ»[۱۷] پدرت به قربانت، از این شیر تناول کن. یک مختصری که حضرت زهرا از شیر میل فرمودند، قدح را گرفتند و به دست امیرالمؤمنین دادند و فرمودند: «اِشْرَبْ فِدَاکَ ابْنُ عَمِّکَ» پسر عمویت به قربانت، شما هم میل بفرمایید. دست حضرت زهرا را در دست امیرالمؤمنین گذاشت و فرمود: علی جان «هَذِهِ‏ وَدِیعَهُ اللَّهِ‏ََُُِِّ»[۱۸] این امانت خدا است. برای امیرالمؤمنین خیلی شیرین بود، چه تحفه‌ای، چه دسته گلی، ریحانهٌ که یکی از اسامی بی‌بی ریحانه است. ریحانهٌ، دسته گل بهشتی است، تحفه‌ای بود که خدای متعال از خزائن غیب خود به پیغمبر داده بود و پیغمبر هم با ارزش‌ترین تحفه‌ی عمر خود را در اختیار علی گذاشت ولی خواست که قدر و ارزش او را جامعه بداند و فرمود: «هَذِهِ‏ وَدِیعَهُ اللَّهِ‏ََُُِِّ» این امانت من است و امانت خداست، علی جان به تو سپردم.


 

[1]– سوره‌ی حجرات، آیه ۱٫

[۲]– سوره‌ی نساء، آیه ۴۳؛ سوره‌ی مائده، آیه ۶٫

[۳]– سوره‌ی حجرات، آیه ۳٫

[۴]– الکافی، ج ۵، ص ۵۵۹٫

[۵]– سوره‌ی حجرات، آیه ۳٫

[۶]– بحار الانوار، ج ۵۵، ص ۳۹٫

[۷]– همان،ج ۶۷، ص ۲۵٫

[۸]– سوره‌ی حجرات، آیه ۳٫

[۹] -سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۷۹٫

[۱۰] -سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۹۷؛سوره‌ی نحل، آیه۱۱۷٫

[۱۱] -سوره‌ی نساء، آیه ۷۷٫

[۱۲]– سوره‌ی حجرات، آیه ۴٫

[۱۳]– همان، آیه ۵

[۱۴]– سوره‌ی فجر، آیات ۱و۲٫

[۱۵] -سوره‌ی اعراف، آیه ۱۴۲٫

[۱۶] – سوره‌ی الرحمن، آیات ۱۹، ۲۰، ۲۲٫

[۱۷] – بحارالانوار، ج ۴۳، ص ۱۱۷٫

[۱۸]– الصراط المستقیم إلى مستحقی التقدیم، ج‏ ۲، ص ۹۲٫