سوال: درباره ی اینکه می گویند: هشتاد درصد تربیت فرزند از خانواده است و بیست درصد آن از اجتماع است، توضیح دهید؟

 جواب:

 قطعاً محور تربیت پدر و مادر است؛ خصوصاً مادر در محیط خانه. شکل گیری تربیت یک دوره سنّی دارد؛ مثلاً عمده ی تربیت بچّه ها در زمانی است که آنها در کنار پدر و مادر حضور دارند؛ در آن زمان شخصیّت آنها شکل می گیرد. حتّی بعضی از کارشناسان تشکیل شخصیّت فرزندان را در صد بندی می کنند و می گویند: هفتاد در صد شخصیّت بچّه ها در حدود هفت سالگی شکل می گیرد. وقتی ما این هفت سال اوّل را بررسی می کنیم، می بینیم بیشترین کسی را که فرزند می بینند، مادر است. پس پدر و مادر در محیط خانه نقش موثری در تربیت دارند.

 وقتی بچّه ها به اجتماع وارد می شوند، به مدارس وارد می شوند، به جامعه وارد می شوند، باز تحت تاثیر پدر و مادر هستند؛ یعنی این پدر و مادر است که دست بچّه ی خود را می گیرد و او را به مدرسه می برد. آن چیزی که در آموزه های اسلامی ما مطرح است، این است که خداوند اصل تربیت را از پدر و مادر می خواهد. ما نمی گوییم که جامعه مسئولیتی ندارد؛ ولی در شکل دادن تربیت صحیح فرزند، پدر و مادر نقش محوری را ایفا می کنند. در تقسیم بندی دینی و اسلامی، مدیریّت تربیتی به پدر واگذار شده است و مادران بزرگوار مربّیان عرصه ی تربیت هستند؛ لذا پدر باید مقدّمات تربیت را فراهم کند.

نقش پدر در تربیت فرزند

همین امروز جلسه ای را با برخی از برادران بزرگوار داشتیم که در آنجا بنده درباره ی نقش مادران در تربیت می گفتم. یک نفر سوال کرد: این مطالب درباره ی نقش مادران در تربیت است؛ چرا آن را برای ما می گویی! گفتم: چون شما پدران نقش کلیدی در تربیت دارید و می توانید کمک کنید تا مادران راحت تر بتوانند فرزندان را در خانه تربیت کنند. بعد نقش آنها را شمردم و گفتم: یکی از نقش های پدران به عنوان مدیر این است که زمینه هایی فراهم کنند تا مادران بزرگوار با اصول و روش تربیت به صورت کلاس، کتاب، سی دی و برنامه های مشاوره ای آشنا شوند. پس پدر باید برنامه ریزی و مدیریّت کند.

 دوّمین مورد این است که وقتی ما پدران به نیاز های همسران به خوبی توجّه می کنیم، آنها با آرامش خاطر در محیط خانه قرار می گیرند و فرزند را تربیت می کنند؛ مثلاً بعضی از فرزندان در دوران مدرسه به مادر می گویند: مادر! بیا به من املا بگو؛ ناگهان مادر بر سر فرزند داد می زند و بچّه هاج و واج می ماند که چه شد؟! مگر من چه چیزی گفتم؟! فرزند نمی داند که در اصل پدر آرامش فکری مادر را به هم زده است و الان ذهن مادر در گوشه ی خانه درگیر مشکلات است. لذا در اینجا نمی تواند خوب با فرزندش ارتباط برقرار کند؛ برای همین نقش تربیتی او ضعیف می شود. پس پدران بزرگوار باید بدانند که نقش مدیر را دارند؛ این طور نیست که ما صبح  برویم و شب به خانه بیاییم.

درخواستی از والدین

من یک خواهشی از پدران و مادران بزرگوار دارم و آن این است که: ماموریت ما فقط این نیست که شکم بچّه ی خود را سیر کنیم و آنها را بزرگ کنیم؛ بلکه باید در کنار این موضوع به سمت تربیت صحیح پیش برویم. خیلی از مواقع وقتی ما پدر و مادر ها در این کوچه و خیابان ها راه می رویم، بعضی از نوجوانان و جوانان را می بینیم که تربیت صحیحی نشده اند. نگران می شویم، ناراحت می شویم که ای داد بی داد! چرا این فرزند این طور شده است؟! ولی اگر به این فرزند خوب نگاه کنیم، می بینیم که پدر و مادر تنها به یک ماموریت خود، خوب عمل کرده اند و آن سیر کردن شکم این بچّه است. درست است که الان این جوان از لحاظ قد وقامت رشید است، ولی در معرض تربیت قرار نگرفته است؛ برای تربیت باید وقت صرف کرد، برای آن هزینه داد، برای آن فکر کرد، برای آن گفتگو کرد. انشاالله پدر و مادر باید این نقش را به خوبی در زمینه ی تربیت فرزندان ایفا بکنند.

اگر از من بپرسند می گویم…

امّا از لحاظ آمار اگر از من بپرسند می گویم که صد در صد تربیت دست پدر و مادر است؛ یعنی محیط های بیرونی در اختیار ما پدران و مادران است؛ مثلاً اینکه ما فرزند را کجا ببریم، کجا نبریم، کدام مدرسه ببریم، کدام مدرسه نبریم، در اختیار ما است. ما درصدی نمی گوییم ولی معتقدیم که عمده ی تربیت در اختیار ما پدران و مادران است.