برای دانلود کلیپ « ادب » مربوط به این جلسه، با حجم ۵ مگابایت اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « فکر » مربوط به این جلسه، با حجم ۳۰ مگابایت اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « نظم و ادب » مربوط به این جلسه، با حجم ۲۰ مگابایت اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « تقوا » مربوط به این جلسه، با حجم ۲۰ مگابایت اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود کلیپ « یاد خدا » مربوط به این جلسه، با حجم ۲۰ مگابایت اینجا کلیک نمایید.

برای دانلود تمام کلیپ های این جلسه با حجم ۹۳ مگابایت به صورت یکجا، اینجا کلیک نمایید.

***شایان ذکر است برای دانلود صوت و فیلم کامل این جلسه، از آیکون دانلود بالای صفحه استفاده نمایید***


 

«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»  

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۱]

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الأَنْبِیَاءِ وَ الْمُرْسَلینَ طَبِیبِ نُفوسِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهِ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ أَرْوَاحُنَا وَ أرْواحُ مَنْ سِوَاهُ فِدَاهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ إِلَی یَوْمِ الدِّینِ‏».

ضرورت سه امر برای رسیدن به سلوک إلی الله

برای سیر و سلوک إلی الله و هجرت از خود و حرکت در صراط مستقیم و رسیدن به درجات قرب پروردگار عزیز سه امر ضروری است. امر اوّل تقوا است. همه‌ی خیرات، همه‌ی خوبی‌ها، همه‌ی فضایل با گام تقوا جهت پیدا می‌کند. از این جهت خدا فرمود: قرآن «هُدىً لِلْمُتَّقینَ‏َ»[۲] است.

Sadighi-Masjed-13940609 (1)

راه‌ رسیدن به مرحله‌ی تقوای الهی

تقوا یعنی پاک زندگی کردن، هم فکر انسان پاک باشد، گرفتار اعوجاج فکری نباشد، کج فکر نکند و هم گرفتار آلودگی اخلاقی نباشد. کسی که گرفتار حسد است، گرفتار کبر است، گرفتار حرص است، گرفتار حقد است. حقد کینه‌توزی و کینه‌ورزی است. گرفتار صفت عجله، دست‌پاچگی است، گرفتار تنبلی است، گرفتار دل مردگی است، با این آلودگی کسی ره به جانان نمی‌برد.

برداشتن موانع و رسیدن به مقصد نهایی

در مرحله‌ی جوارح و رفتار هم باید اهل تقوا باشد. این امانت‌هایی که خدا به ما داده است، سالم داده است. خدا به ما چشم پاک داده است، زبان پاک به ما داده است، به ما گوش پاک داده است، دستی که خدا به ما داده است هیچ آلودگی نداشت. موقع مردن ملائکه می‌آیند و روح را قبض می‌کنند، باید اعضا و جوارح آلودگی نداشته باشد. کسی که چشم ناپاک دارد، کسی که دستش کج است، کسی که زبان فحش و دروغ و آبروریزی دارد، یقیناً او به مقصد نمی‌رسد. این‌ها موانع است و تا موانع رفع نشود آدم نمی‌تواند طی طریق کند، در راه شیری، درّنده‌ای جلوی راه ما را گرفته است، باید این موانع را برطرف کرد تا به مقصد رسید.

به یاد خدا بودن و گمراه نشدن از راه راست

گام دوم ذکر است. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْراً کَثیراً»[۳] باید فضای جان با یاد حق معطّر باشد، نسیم محبّت خدا در دل بوزد، هیچ‌گاه نباید بنده مولای خود را فراموش نکند، خدا فراموشی موجب فسق می‌شود. صریح سوره‌ی مبارکه‌ی حشر این است که فرمود: «وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ‏»[۴] مثل کسانی نباشید که الله را از یاد بردند. فراموشی خدا تنبیه دارد، کیفر دارد. کیفرش این است که آدم به خودفراموشی مبتلا می‌شود. دوست را دشمن می‌گیرد، دشمن را به جای دوست برای خود محرم حساب می‌کند، گناه را برای خود خیر می‌داند، انفاق و گذشت و ایثار و زحمت و تلاش و کار را برای خود ضرر می‌بیند؛ این تغییر ادراک است، مصالح را به جای مفاسد، مفاسد را به جای مصالح می‌بیند. آدم‌هایی که از راه منحرف شدند به جاذبه‌های دروغین مبتلا هستند، به جبر کاذب گرفتار هستند، ولی کسی که همیشه با خدا است، خدا همیشه با او است، چون خدا قول داده است، «فَاذْکُرُونی‏ أَذْکُرْکُمْ»[۵] فرمود: اگر شما به یاد من باشید، من هم به یاد شما هستم. کسی که خدا یاد کند نمی‌گذارد او بیفتد. خدا رفیق خوبی است، آدم به خدا وفا داشته باشد، خدا به بنده‌ی خودش وفا دارد، یعنی برای شما کم نمی‌گذارد. رفاقت الهی این است که همیشه دست شما را می‌گیرد و در راه درست شما را هدایت می‌کند و نمی‌گذارد به بیراهه بروید که گرفتار درّنده‌ها باشید.

Sadighi-Masjed-13940609 (2)

فکر و برنامه‌ریزی برای نظام آفرینش

جبهه‌ی سوم یا پایگاه سوم یا کانون ضروری سوم فکر است. خداوند منّان نظم دقیق آسمان و زمین را در سوره‌ی مبارکه‌ی آل عمران وقتی مطرح فرمود: «إِنَّ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابٍ»[۶] این‌که روز می‌رود و شب می‌آید، شب پایان می‌پذیرد، جای آن را روز می‌گیرد، رفت و آمد مرتّب شب و روز وجود دارد، همیشه برای شما روز نیست، همیشه برای شما شب نیست، چه حکمت و برنامه‌ریزی دقیقی است. در این اختلاف اختلاف یعنی رفت و آمد، از همان خَلف است- می‌گویند فلانی بچّه‌ی ناخلفی است یعنی جای پدر را نگرفته است، مثل او نیست، جای او را پر نمی‌کند. خَلف یعنی او رفت، کسی جای او را پر می‌کند- اختلاف از همان خلافت و خلف است، جا به جایی است، روز می‌رود، شب جای آن را می‌گیرد، شب می‌رود جای آن را روز می‌گیرد.

داشتن آیات و نشانه‌‌هایی برای اولوالالباب

بزرگان در این مورد مطالب زیادی دارند. قرآن این‌طور می‌فرماید: در رفت و آمد شب و روز آیات و نشانه‌ها و رمزهایی برای اولوالالباب است، برای آدم‌هایی که سطحی نیستند، آدم‌هایی که قشری نیستند، آدم‌هایی که ظاهربین نیستند بلکه صاحب لب هستند. لُب یعنی باطن، محتوا، مغز، عقل. کسی که عقل دارد، می‌گویند او باطن دارد، فقط مجسّمه نیست، زندگی او روح دارد، باطن دارد، پشتوانه دارد، ریشه دارد.

ویژگی‌های اولوالالباب

اولوالالباب که صاحبان عقل هستند، صاحبان محتوا هستند، صاحبان اصل و ریشه هستند، قرآن کریم می‌فرماید: «الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ»[۷] کسانی هستند که خدا را در تمام حالات یاد می‌کنند، در هیچ حالی خدا را از یاد نمی‌برند، دوام ذکر دارند، دائم الذکر هستند. علامت دوم عاقل بودن «وَ یَتَفَکَّرُونَ» است.

اندیشیدن اولوالالباب در مورد خلقت آسمان و زمین

 «یَتَفَکَّرُونَ» به اصطلاح طلبه‌ها مضارع آمده است یعنی فکر فرهنگ زندگی آن‌ها است. در هر کاری فکر می‌کنند، در هر سخنی فکر می‌کنند، در هر حادثه‌ای فکر می‌کنند. در هر رخدادی تأمّل می‌کنند که چرا این‌طور شد. نفع و زیان را ارزیابی می‌کند که اگر سود برد، چرا سود برد و اگر زیان کرد چرا مبتلا به خسارت شده است. آن‌ها اهل فکر هستند، امّا متعلّق فکر آن‌ها «فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» است.

نظم عالم نظم دقیقی است

در خلقت آسمان‌ها و زمین یعنی در کیفیت آفرینش فکر می‌کنند. وقتی فکر کردند به این نتیجه می‌رسند که نظم عالم نظم ریاضی است، چینش دقیقی است همان‌گونه که نمی‌شود اعداد را جا به جا کرد، هر عددی جای خودش را دارد، تمام عالم جمع شود که عددی به جای عدد دیگر قرار بگیرد امکان ندارد. جای هر عددی آن‌چنان محکم است که هیچ قدرتی نمی‌تواند آن را جا به جا کند.

نظم دقیق عالم آفرینش

نظام عالم نظام عدد است، نظام ریاضی است. وقتی آدم می‌بیند همه چیز عالم حساب شده است، ریاضی است، علّت و معلول است، علل و اسباب چینش دقیقی دارد که این گردش منظّم را همراه آورده است و این عالم از هم نمی‌پاشد، این کرات به هم نمی‌خورند، این کهکشان‌ها مقابل هم قرار نمی‌گیرند، این اجرام کیهانی از مدار خودشان خارج نمی‌شوند. وقتی این حرکت دقیق ریاضی همانند عدد را مشاهده کرد، یک نگاهی به زندگی خودش می‌کند و از این بی‌برنامگی و بی‌نظمی که تاکنون بر زندگی او حاکم بوده است، وحشت می‌کند به خدا پناه می‌برد، می‌گوید «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ».

Sadighi-Masjed-13940609 (3)

 نظم و برنامه مقدّمه‌ی هدفی است

وقتی شما نظم و برنامه در یک محیطی دیدید، می‌فهمید که این نظم و برنامه مقدّمه‌ی یک هدفی است، هر جا برنامه دیدید خیلی روشن فطرت‌تان به شما می‌گوید یک قصد و غرضی روی آن است، این‌که صندلی‌ها را این‌گونه چیده است، این‌که هر چیزی را در یک جایی قرار داده است، او یک کاری را تعقیب می‌کند.

نظم و برنامه نشانگر هدف است. انسانی که در زندگی نظم و برنامه ندارد معلوم می‌شود هدف را گم کرده است، گرفتار پوچی‌نگری شده است، نمی‌داند برای چه زنده است، نمی‌داند زندگی یعنی چه، نمی‌داند به کجا می‌رود، نمی‌داند عاقبت کار او چه می‌شود. یک آدمی که چنین شد می‌بینید در همه‌ی جای عالم حساب و کتاب است، نظم و برنامه است، یک تکانی می‌خورد، یک تحوّلی در او پیش می‌آید می‌گوید: «رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً» خدایا این عالم که این‌قدر نظم دارد، معلوم می‌شود این عالم مقدّمه‌ی هدفی است، یک عالم دیگری باید پشت این عالم باشد، این عالم همین‌طور منظّم نیست، یک هدفی پشت این قضایا است.

بی‌نظمی سقوط و بی‌برنامگی را به دنبال دارد

امّا خدایا «فَقِنا عَذابَ النَّارِ» من که گرفتار بی‌نظمی هستم، هر حرفی را می‌گویم، هر نگاهی را می‌بینیم، هر صدایی را می‌شنوم، هر لقمه‌ای را می‌خورم، هر جا که باز بود می‌روم، این‌که من این‌گونه خودسر، خود رو هیچ حساب و کتابی، هیچ کنترلی، هیچ خطوط قرمزی، هیچ جدولی، هیچ مسیری، آدرسی برای زندگی خود درست نکردم، صبح که بلند می‌شوم باری به هر جهت، هر چه پیش آید، خوش آید. این آدم را مبتلا به عذاب می‌کند. بی‌نظمی سقوط است، بی‌نظمی در جا زدن است.

ادب در اسلام تحت عنوان نظم در رفتار و گفتار

 این نظم در رفتار و گفتار را در اسلام تحت عنوان ادب یاد کردند. ادب چینش منظم گفتار و رفتار است. لذا نویسنده‌ای که الفاظ را به جا مصرف کرده است، به جا به کار برده است، می‌گویند فلانی ادیب است و نوشتار او ادبی است، ولی کسی که فعل و فاعل و مفعول و مبتدا و خبر و استعاره و تشبیه را نمی‌داند، می‌گویند او ادبی نیست، غلط زیاد دارد. رفتار هم همین‌طور است.

داشتن ادب و ایجاد جاذبه

 کسی که می‌داند کجا بنشیند، جای خودش را می‌داند، این‌که چگونه بنشیند، کجا سخن بگوید، کجا سکوت کند، مخاطب را می‌شناسد، این‌که در برابر پدر چگونه حرف بزند، در مقابل مادر چگونه برخورد کند، اگر استاد بزرگی را دید، با علّامه‌ای مواجه شد با او چگونه سخن بگوید. این رعایت نظم در تعامل و تخاطب و رفتار و گفتار از انسان یک چهره‌ی ادیبانه می‌سازد، انسان مؤدّب محشور می‌شود. از این جهت است که حضرت امیر المؤمنین فرمودند: «لَا زِینَهَ کَالْأَدَبِ‏»[۸] آدم که لباس خوب می‌پوشد، خودش را آرایش می‌کند جز این است که می‌خواهد توجّهات را به خود جلب کند. حضرت امیر می‌فرماید: اگر می‌خواهید مردم به شما توجّه کنند ادب داشته باش. همه ادب را دوست دارند، ادب ایجاد جاذبه می‌کند.

Sadighi-Masjed-13940609 (4)

مهمترین جایگاه ادب

مهمترین جایگاه حسّاس ادب، ادب در برابر خدا و رسول خدا و مجاری آفرینش و هدایت است. از این جهت سوره‌ی مبارکه‌ی حجرات در این زمینه آموزش ادب می‌دهد و پیروان قرآن را پرورش می‌دهد، تربیت می‌کند. آیاتی را در جلسات گذشته به محضر شما تقدیم داشتیم، باز هم تکرار می‌کنیم که روز قیامت کتاب عمل را به ما می‌دهند. کتاب عمل نوشته‌هایی نیست که ما نوشتیم، رفتار ما کتاب شده است. همین‌طور که این‌جا اگر کتابی می‌نوشتیم که پر از غلط بود، هیچ کس نمی‌خرید، روی دست خود ما می‌ماند، خسارت می‌کردیم، پول چاپ می‌دادیم، هزینه‌های زیادی برای ما داشت و همه هدر می‌رفت، آن‌جا هم کتابی که به ما می‌دهند مجموعه‌ی اعمال ما است.

انسجام بخشیدن زندگی با دین

 اگر مجموعه‌ی اعمال ما در این عالم نظم خاصّی که رویش مناسب برای عالم دیگر داشته باشد، در آن رعایت نشده باشد، کارهای ما غلط باشد، حرف‌های ما ناصواب باشد، قیام و قعود ما نا به جا باشد، آن‌جا ما را به عنوان یک متدیّن نمی‌پذیرند. دین نظم است، ادب است، اساس دین همین است که به زندگی انسان سامان می‌دهد، به زندگی انسان انسجام می‌دهد، روابط را تنظیم می‌کند. دین مقرّراتی است که هم رابطه‌ی اعمال خود ما را در زندگی فردی تنظیم می‌کند، هم ارتباط ما را با خدا مشخّص می‌کند، نوع ارتباط ما را با طبقات مختلف با رعایت اولویّت‌ها، برای هر کدام رابطه‌ی خاصّی را تعریف می‌کند، مجموعه‌ی ارتباطاتی که دین منظور کرده است، مجموع آن‌ها آدم را دیندار می‌سازد.

مشخّص کردن حکم توسط خدای متعال

حالا در سوره‌ی مبارکه‌ی حجرات «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ»[۹] مرحوم علّامه‌ی بزرگوار، تفسیر صاحب المیزان استفاده‌هایی که از این آیات کردند یکی این است که حکم برای خدای منّان است، پیغمبر هم در کنار خدا قرار گرفته است، آنچه را که خدا به طور مستقیم برای ما به عنوان حکمی، حلالی، حرامی، خوبی، بدی چه در حکمت نظری که است یا نیست، چه در حکمت عملی باید چه چیزی باشد، چه چیزی نباید باشد، بایدها و نبایدها و هست‌ها و نیست‌ها را که پروردگار متعال برای ما تبیین فرموده و روشن کرده است، برای همه‌ی کنش‌ها و واکنش‌های ما، برای همه‌ی فعل‌ها و ترک‌های ما پروردگار متعال حکم مشخّص فرموده است. بخشی از کارها را به پیغمبر واگذار کرده است، به عنوان قرآن نیست، ولی پیغمبر از جانب پروردگار متعال شارع است و برای زندگی ما چه قانون الزامی و چه قانون رجحانی وضع کرده است.

سلسله قوانین از جانب پروردگار متعال

 یک سلسله قوانینی است که واجبات را برای ما ضروری معرّفی می‌کند، الزامات شارع است، یک سلسله مقرّرات و الزامات است ولی در حد ضرورت نیست، بلکه نوافل است. یک سری قواعد و قوانینی است که دست ما را باز گذاشته است، برای ما الزام نیاورده است. ولی خود ما می‌سنجیم و این کار را انجام می‌دهیم، می‌توانیم انجام ندهیم. انجام بدهیم یا انجام ندهیم ما را کتک نمی‌زنند، مباح بود می‌توانستیم انجام دهیم، می‌توانستیم انجام ندهیم. از آن طرف پروردگار متعال چیزهایی را حرام کرده است و الزام برای ترک بعضی چیزها نیست، ولی رجحان در ترک آن‌ها است. آن‌جا یک الزام استحبابی وجود دارد که اسم آن مکروه است. آقای طباطبایی می‌فرمایند: روح آیه اقتضا می کند که ما دین را یک چتری ببینیم که تمام زندگی ما را زیر سایه‌ی خود گرفته است.

گرفتن برنامه در تمام ابعاد زندگی از خدا و رسول او

ما در تمام اعمال و رفتار و فکر و ذکر باید از خدا و رسول برنامه را بگیریم یعنی خدایی که به خورشید برنامه داده است، به ماه برنامه داده است، به گیاهان و حبوبات نظم و نظام و برنامه داده است، راه حیوانات را با غرایز مشخّص کرده است، ما را بی‌برنامه نگذاشته است. ما هم هماهنگ با همه‌ی موجودات عالم از جانب خدا باید برنامه بگیریم و این آیه‌ی کریمه هم به ما آموزش می‌دهد، در باز می‌کند که گنجینه‌ی احکام پیش خدا و رسول است، گنجینه‌ی اخلاق نزد خدا و رسول است، گنجیه‌ی طرز تفکّر و اعتقادات نزد خدا و رسول است. اگر می‌خواهید با دست پر از این عالم به عالم آخرت بروید، بیایید این سرمایه‌ها را در این بازار اخذ کنید و معامله کنید. بر خدا و رسول پیشی نگیرید به این معنا است که بدون اخذ سبک فکر، سبک اخلاق و سبک رفتار خودسرانه زندگی نکنید، یک زندگی دینی و خداپسند داشته باشید. دینی دارید که تمام زوایای زندگی شما را دیده است، هیچ گوشه و زاویه‌ای نیست که خدای متعال آن‌جا را مغفول گذاشته باشد، پیغمبر ندیده باشد. پروردگار متعال برای تمام زندگی شما نظم و برنامه‌ای را پیش‌بینی کرده است.

بنابراین از اوّل که از خواب برمی‌خیزید تا به خواب می‌روید برای همه‌‌ اهل مراقبه باشید، نکند یک کاری را خودسرانه انجام دهید، بعد می‌بینید شما یک خیر کثیری را از دست دادید «وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ عَلیمٌ».

داشتن برنامه و رسیدن به مقامات عالیه

 وجود مقدّس حق تعالی بعد از این خیرخواهی که به شما کرده است، دیگر شما راهنما دارید، راهبر دارید، شما برنامه و نظم دارید، شما قانون‌گذار و شارع دارید، بدون مراجعه‌ی به این قانون‌گذار و قانون خودسرانه اقدام نکنید، منتظر شوید «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»[۱۰] خوشا به حال کسانی که استاد داشتند، به آن‌ها برنامه‌ی خواب، برنامه‌ی بیداری، برنامه‌ی ذکر، برنامه‌ی فکر می‌دادند. آن‌ها آقای بهجت می‌شدند، آن‌ها ملّا حسین همدانی می‌شدند.

مرحوم آقای سیّد علی شوشتری سر سلسله‌ی فقهای عارف سالک ما، اوّلین کسی است که وجود مقدّس امام عصر (ارواحنا فداه) با یکی از رجال الغیب او را از شوشتر را به نجف اشرف کشاند. او مجتهد بود، با احکام شرع زندگی می‌کرد، لکن در امر باطن کسی نبود که او را مشمول عنایت خاص قرار دهد و با جذبه‌ها راه خود را تسریع کند، تا این‌که دیر وقت کسی در خانه‌ی او را می‌زند، ایشان می‌گوید چه کسی هستی؟ می‌گوید: من ملّا قلی جولا هستم، با شما کاری دارم. ایشان می‌گوید برو فردا بیا. ولی او سماجت می‌کند، می‌گوید من باید همین الآن کار خود را به شما بگویم. همسر مرحوم آیت الله آقای سیّد علی شوشتری هم به ایشان عرض می‌کند، کسی که این موقع شب آمده است لابد یک مشکلی دارد، شاید یک بیچاره‌ای باشد، گرفتاری باشد او را رد نکن. می‌آید و به ایشان می‌گوید آمدم بگویم بساط خود را جمع کن، به نجف اشرف برو. این مسیر و این شغلی که الآن شما دارید، شما را به جهنّم می‌برد. این را می‌گوید و می‌رود. فردا شب مجدّداً مراجعه می‌کند و آقای سیّد علی شوشتری پشت در می‌آید، می‌گوید: چه کسی هستی؟ می‌گوید: من همان ملّا قلی شب گذشته هستم. شب گذشته آمدم چیزی به تو گفتم، ولی جدّی نگرفتی. حالا آمدم به تو بگویم قضاوتی که کردی، این قضاوت حقّی را ضایع کرد و مدارک این مسئله در فلان جا مدفون شده است. آقای سیّد علی شوشتری می‌بیند او رند است، او همین‌طور چیزی را نمی‌گوید، او خبر از اسرار می‌دهد، فردا بر اساس آن آدرسی که جولا داده بود مدارکی را کشف می‌کند، می‌بیند همین‌طور است. شب سوم می‌گوید حالا که برای تو یقینی شد ما همین‌طور سراغ شما نیامدیم، به نجف برو بعد از ۷۰ روز من سراغ تو می‌آیم و آن‌جا به تو برنامه و نسخه می‌دهم. بعد از ۷۰ روز مرحوم آقای سیّد علی شوشتری می‌گوید: در وادی السّلام بودم، توجّه من به اطراف بود، یک مرتبه دیدم مردی جلوی من حاضر شد، یقین دارم از اطراف نیامد، از آسمان نازل شد یا از زمین جوشید من همین‌قدر دیدم که جلوی من حاضر است.

عمل کردن به ظواهر شرع و عطا شدن استعدادهایی از عالم غیب الهی

قرآن کریم دارد که «وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا»[۱۱] (آب کم جو، تشنگی آور به دست) اگر شما به ظواهر شرع عمل کنید، خدا در باطن هم برای شما افرادی را مأمور می‌کند که بر حسب استعدادی که دارید به شما خوراک بدهد و تمام عمر شما با ادب در محضر الهی تطبیق دهد تا روز قیامت یک ناهماهنگی، یک کار بی‌ربط مثل آدم بی‌ادب که حرف بی‌ربط می‌زند و غلط دارد، یک غلط از دیکته‌هایی که در این عالم نوشتید، در آن عالم از شما نگیرند.

Sadighi-Masjed-13940609 (5)

ذخیره کردن سربلندی و افتخار کردن به آن

وقتی آدم کارنامه را می‌بیند که از همه‌ی آن‌ها نمره‌ی خوبی گرفته است، قرآن کریم در یکی از آیات دارد آن مرد موفّقی که مدام برای خود سربلندی ذخیره کرده است، فریادش بلند می‌شود «هاؤُمُ اقْرَؤُا کِتابِیَهْ»[۱۲] آی بندگان خدا همه بیایید بخوانید، به گذشته‌ی خودش افتخار می‌کند. امّا آن‌که غلط زندگی کرده است، غلط حرف زده است، غلط تولید کرده است، غلط مصرف کرده است، آن‌جا می‌بیند دیکته‌ی او پر از غلط است. او می‌گوید «یا لَیْتَنی‏ لَمْ أُوتَ کِتابِیَهْ»[۱۳] ای کاش کارنامه‌ی خود را ندیده بودم «وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِیَهْ»[۱۴] خدا نکند روزهای آخر بچّه‌ از مدرسه بیاید و سرشکسته باشد، نتواند کارنامه‌ی خود را به پدرش نشان بدهد. خوشا به حال آن بچّه‌ای که وقتی باید درس می‌خواند، خوب درس خواند، نمرات ممتاز آورده است، به محض این‌که کارنامه‌ی خود را می‌بیند با شوق می‌دود، هر چه زودتر می‌خواهد همه بدانند که او چه کرده است.

حفظ حریم الهی و ادب در برابر آن

این آیات مبارکه‌ی سوره‌ی حجرات که در زمینه‌ی تأدیب ما است و ابتدائاً رعایت ادب در پیشگاه خدا و رسول را مطرح می‌کند، در پایان می‌فرماید: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ»[۱۵] حریم خدا را حفظ کنید، خدایی که برای شما دستور صادر کرده است، خودش ناظر است، نه این‌که غایب باشد ببیند شما به دین او عمل می کنید، به قوانین دین او در زندگی خود وقعی می‌نهید، اعتنا می‌کنید یا نه؛ «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» حریم خدا را حفظ کنید، حرمت خدا را نگه دارید، ادب به محضر الهی را رعایت کنید که خدای متعال سمیع و علیم است.

به آنچه گفتید خدا می‌شنود، سمیع است، آنچه می‌گویید او می‌شنود و آنچه عمل می‌کنید او می‌داند. بنابراین هم عمل شما با ادب باشد و هم گفتار شما منظم باشد، با نزاکت باشد، به جا باشد، به موقع باشد تا این‌که إن‌شاء‌الله جزء کسانی باشیم که کارنامه‌ی خود را آن‌جا اعلان کنیم ای خلاق، اهل محشر همه بیایید، ببینید من چه سابقه‌ی خوبی دارم.


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– سوره‌ی بقره، آیه ۲٫

[۳]– سوره‌ی مائده، آیه ۴۱٫

[۴]– سوره‌ی حشر، آیه ۱۹٫

[۵]– سوره‌ی بقره، آیه ۱۵۲٫

[۶]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۹۰٫

[۷]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۹۱٫

[۸]– غرر الحکم و درر الکلم، ص ۷۶۸٫

[۹]– سوره‌ی حجرات، آیه ۱٫

[۱۰]– سوره‌ی نحل، آیه ۴۳٫

[۱۱]– سوره‌ی عنکبوت، آیه ۱۶۹٫

[۱۲]– سوره‌ی حاقه، آیه ۱۹٫

[۱۳]– همان، آیه ۲۵٫

[۱۴]– همان، آیه ۲۶٫

[۱۵]– سوره‌ی حجرات، آیه ۱۲٫