از مرحوم میرزا محمّد تقى شیرازى(از مراجع کربلا.) نقل شده که مى  فرمود: « از بس اقوال متخالف فقهى به نظرم مى  رسد، به طورى که گویا محال است که بتوانم به یک قول جازم شوم. » و این کار کأنّه براى ایشان همیشه اتفاق مى  افتاده است و شاید در هیچ موردى قاطع به حکم نبودند.

آقاى سیّد محمود شاهرودى(از مراجع تقلید نجف اشرف.) ـ رحمه اللّه ـ هم مى فرمود: « مکرّر مى نویسم و قلم مى زنم، دوباره مى نویسم و قلم مى زنم، کأنّه محال است به یک فکر و نظر جازم شوم. »

از این مطالب و اشباه آن انسان مى فهمد که « مِدادُ الْعُلَمآءِ أَفْضَلُ مِنْ دِمآءِ الشُّهَدآءِ. » (به این مضمون: من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۳۹۸؛ بحار الانوار، ج ۲، ص ۱۴ و ۱۶؛ ج ۷، ص ۲۲۶٫)؛ (مداد دانشمندان از خون شهیدان برتر است.) باید به یک معناى عالى تفسیر شود؛ زیرا « دِمآءِ الشُّهدآءِ » هم با « مِدادُ الْعُلَماءِ » با ارزش مى شود، وگرنه باطل است و منزلت و حرمتى ندارد. البتّه مداد علما کنایه از معلوماتشان مى  باشد نه مکتوبات و موءلّفات آن  ها، والاّ برخى مثل مرحوم آقا سیّد ابوالحسن اصفهانى اصلاً اهل مداد و تألیف نبودند، به گونه  اى که از بعضى از معاصرین ایشان نقل شده که ایشان فرموده بود: « در نظر داشتم کتابى در وقف یا قضا بنویسم، ولى فقط اسم کتاب را نوشتم و بس! »

به گمانم حاج آقا حسین قمى(از مراجع کربلا.) ـ رحمه اللّه   ـ هم نتوانسته چیزى بنویسد، از معلّم ملاّ مکتبى حاج آقا حسین در ایّام طفولیّتشان، نقل شده که مى  گفته است: « خیلى  ها را خوش خط کردم، ولى براى ایشان بسیار زحمت کشیدم تا خطّش را بد کردم! » بعضى  ها نیز امضاهایى دارند که مثل خطّ جن مى  ماند، اما در بحث و حافظه و استحضار در مسایل علمى ممتاز بودند.

منبع: کتاب در محضر حضرت آیت الله العظمی بهجت- جلد۱ / محمد حسین رخشاد