«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْریَ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏»[۱].

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ العَالَمینَ وَ الصّلَاهُ عَلَی خَاتَمِ الْمُرْسَلِینَ طَبِیبِنا حَبیِبنَا شَفِیعِ ذُنوبِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ سِیَّمَا الْحُجَّهُ بَقِیَّهِ اللهِ فِی الْعَالَمِینَ عَجَّلَ اللهُ فَرَجَهُ وَ رَزَقَنَا اللهُ صُحبَتَهُ وَ اللَّعْنُ عَلَی أَعْدَائِهِمْ أَجْمَعِینَ‏».

مقدّمه

«رحم الله عمی العبّاس کانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِىٍّ نافِذَ البَصیرَهِ، صٌلبَ الإِیمانِ»[۲]

خدای متعال را شکر می‌کنیم که یک مرتبه‌ی دیگر هم محرّم را دیدیم، خدای متعال توفیق داد سرِ سفره‌ی عاشورا با عزاداران عزاداری کنیم و یادِ امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا در دلِ ما مستقرّ بشود، و جزوِ انصارِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام با این وفاداری و اظهار علاقه نوشته بشویم.

وجودِ معصومین نور است

همه جای داستانِ کربلا درس است، تابلو است، فلش است، و حرکت و سیرِ به سویِ خدای متعال است، «رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ»[۳]، همه‌ی این‌ها مصادیقِ بارزِ این آیه‌ی کریمه بودند، حرکت‌شان من الله بود، فی الله بود، بالله بود، و الی الله بود، مبدأ و مسیر و مقصد همه خدای متعال بود و همه‌ی این عزیزان و بزرگواران اقمارِ شمسِ وجودِ حضرت سالار شهیدان بودند، ولی در میدانِ این اقمار حضرت اباالفضل علیه السلام شهره‌ی آفاق است که قمرِ منیر است، قمرِ منیر است یعنی هیچگاه حجابی بینِ این قمر و شمس نیست، پروردگارِ عالَم وجود نازنین حضرت خاتم صلی الله علیه و آله و سلّم و دوازده امام علیهم السلام را «خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَنْوَارا فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ جَعَلَ صَلاتَنَا عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طِیبا لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَهً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَهً لَنَا وَ کَفَّارَهً لِذُنُوبِنَا»[۴].

ما به امامانِ معصوم‌مان بر حسبِ تابلویی که خودشان نصب کرده‌اند و از خودشان توصیفی برای ما جهتِ افزایشِ معرفت ارائه فرموده‌اند، خدای متعال این‌ها را نور خلق کرده است.

ما متولّد می‌شویم و تا مدّتی عقل فعّال نیست و ما بر سرِ دو راهی نیستیم، کودک تا کودک است فقط غریزه است و مادر او را اداره می‌کند، وقتی معلوماتِ او آرام آرام با دیدن و سیر کردن و شنیدن بیشتر می‌شود و در ذهنِ او انباشتی از حقایقی که گاهی حتّی مفهوم ندارد در ذهنِ او هست، این‌ها مبدأ انتقال از یک مرحله به مرحله‌ی جدید است، بعد از دورانِ شیرخوارگی دیگر از چیزهایی خوشش می‌آید و از چیزهایی هم خوشش نمی‌آید، آرام آرام در این سیر به جایی می‌رسد که ملکه‌ی تقوا پیدا می‌کند، با آنکه می‌تواند کارِ بد کند انجام نمی‌دهد، خودِ بچّه چیزی را انجام ندهد با اینکه خوشش می‌آید تصوّر ندارد، بچّه است! از هر چیزی که خوشش بیاید… از آتش خوشش می‌آید و دست می‌برد و می‌سوزد، از آب خوشش می‌آید و می‌رود و می‌افتد، او «نباید انجام بدهم» ندارد، به هر چیزی که جذب بشود انجام می‌دهد.

اما در مرحله‌ی دوّم آرام آرام می‌بینید با بعضی از بچّه‌ها قهر می‌کند، می‌گوید او بچّه‌ی بدی است و مرا اذیّت می‌کند، دیگر خوش به سراغِ آن بچّه نمی‌رود، در کارهای دیگر هم خودِ او تصمیم می‌گیرد، اما باز هم تصمیمِ او تصمیمِ بچّگانه است، تحت هدایتِ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم و عقل نیست، تا به تدریج سیرِ دینی در چارچوبِ رعایتِ واجبات و پرهیز از محرّمات جزوِ متّقین می‌شود، «ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَرَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ»[۵]، آدمِ باتقوایی هست امّا نور نیست، از نور استفاده می‌کند، ذات و گوهرِ حضرات معصومین علیهم السلام نور است، نورِ ما اکتسابی است، ما هر دوی نور و ظلمت را کسب می‌کنیم، گناهانِ ما برای ما ایجادِ ظلمت و تاریکی می‌کند، عبادت‌های ما و ترکِ گناه برای ما ایجادِ نور در دلِ ما و در جانِ ما می‌کند، هر دوی این‌ها اکتسابی است، حضرات معصومین علیهم السلام قبل از آنکه در دارِ تکلیف قدم بگذارند و مشمولِ خطاباتِ شرعِ انور قرار بگیرند آنچه را که شریعت آمده است تا ما را به آنجا برساند، ائمه آن را در حدّ کمال دارا بودند، خدای متعال به این‌ها یک نوری داده است که «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ»[۶]، این نورِ آسمان‌ها و زمین حضراتِ معصومین علیهم السلام هستند، «أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا»[۷] این نورِ امام زمان ارواحنا و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه است، این‌ها حقیقتِ نوریّه هستند و همراهِ عصمت به این عالَم قدم گذاشته‌اند، عصمتِ آن‌ها هم «وَسَلَامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَیَوْمَ یَمُوتُ وَیَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا»[۸] است، سیرِ امامانِ ما از ابتدا تا انتها در مسیرِ نور است و هیچگاه هیچ ظلمتی بر آن‌ها عارض نمی‌شود، این‌ها نسبت به ظلمت دافعه دارند، وجودِ این‌ها آنچنان شیطان را پرت می‌کند که شیطان جرأت نزدیک شدن به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم و امامانِ معصومِ ما را ندارد.

در قرآن کریم برای مخلصین اموری است که از ویژگی‌های مخلصین است، یکی همین است که شیطان به حریمِ این‌ها راه ندارد، خودِ شیطان به این معنا اقرار کرده است، قرآن شریف نقل می‌کند که شیطان قسم می‌خورد «قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»[۹]، من به همه‌ی بندگانِ خدای متعال طمع دارم!… و خدای متعال عملِ هیچ کسی را ضایع نکرده است، شیطان شش هزار سال نماز خوانده است، شش هزار سال در فضای ملائکه عمر گذرانده است و در این امتحانِ ولایت رفوزه شده است و از بهشت رانده شده است و گرفتارِ لعنتِ ابدی گردیده و راهِ برگشت ندارد، اما در عینِ حال این عبادت‌ها اثرِ خود را گذاشته است.

اهمیّتِ نیّتِ عمل

ریاضتِ مرتاض‌هایی که مشرک هم هستند یک حالتی، یک انبساطی در روحِ آن‌ها ایجاد می‌کند که اسرارِ من و شما را می‌دانند و گاهی آنچنان قدرتی دارند که با اشاره قطار را متوقّف می‌کند، این ترکِ هوا و هوس و پا گذاشتنِ روی امیالِ نفسانی و شیطانی که خدای متعال را به حقیقتِ حضرت اباالفضل علیه السلام قسم می‌دهم، ما عمرِ خود را تابحال ضایع کرده‌ایم، در این چند روزِ باقی‌مانده توفیق بدهد که هوای خودمان را داشته باشیم و اهلِ مراقبت باشیم، مواظبِ خودمان باشیم، این بقیّه‌ی عمر را به شیطان ندهیم، این بقیّه‌ی عمرمان را اسیرِ هوا و هوسِ خودمان نباشیم، هر کاری که می‌کنیم خدای متعال باشد و هر کجا که دیدیم هوا هست ولو اینکه حلال باشد به دنبالِ آن نرویم، جهتِ همه‌ی حرکت‌های‌مان خدای متعال باشد، هیچ قدمی که خدای متعال راضی نباشد و نپسندد را بر نداریم، هر حرفی را که خدای متعال نمی‌پسندد نگوییم، هر نگاهی را که خدای متعال به آن رضایت نمی‌دهد آن نگاه را نداشته باشیم، که اگر ما اینطور بودیم، «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا»[۱۰] خدای متعال به ما قول داده است، اگر شما اهلِ جهاد باشید، تنبل نباشید…

خدای متعال آیت الله فهری را رحمت بفرماید، مرحوم آقای قاضی اعلی الله مقامه الشّریف را دیده بود، با مرحوم آقای بهجت اعلی الله مقامه الشّریف هم دوره بودند، می‌فرمودند: ما غذای‌مان را با آقای بهجت باهم می‌خوردیم؛ درس مرحوم آقا میرزا علی آقای قاضی اعلی الله مقامه الشّریف هم می‌رفته‌اند، می‌گفت: گاهی آقای قاضی می‌فرمودند که بعضی‌ها استعداد و ظرفیّت دارند امّا تنبل هستند و به جایی نمی‌رسند؛ در ادامه می‌فرمودند: منظورِ ایشان من بودم! و حسرت هم می‌خوردند… به آقای بهجت رحمه الله علیه هم گفته بودند، گفته بودند که ما باهم بودیم ولی شما سیرِ آسمان کردید و به مقصدِ اعلی رسیدید و ما جاماندیم! اینجا بود که از آقای بهجت خواسته بود که از آنچه دیده‌اند جمله‌ای بگویند، بعد آقای بهجت آن داستانِ حضرت رضا علیه السلام را برای ایشان گفته بودند که امام رضا علیه السلام فرمودند: (آقای بهجت از خودِ امام رضا علیه السلام نقل کرده‌ بودند) حضرت رضا علیه السلام به من فرمودند آیا ممکن است که کسی به ما پناه بیاورد و ما به او پناه ندهیم؟…

این مطلب را مرحوم بهجت اعلی الله مقامه الشّریف از خودِ امام رضا علیه السلام به مرحوم فهری نقل کرده بودند.

یا امام رضا! ما همیشه در پناهِ تو هستیم…

«وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا»، اوّلین شرط این است که انسان علیهِ هوا و هوسِ خود قیام کند، علیهِ زیاده طلبی‌های خود قیام کند، علیه شهرت‌طلبی‌های خود قیام کند، علیهِ جاه‌طلبی‌های خود قیام کند، علیهِ کامجویی‌های خود قیام کند، و این جهاد مانندِ مجاهده‌ی مرتاض‌های هند نباشد، مثلِ بعضی از انسان‌های بی‌دینی که ریاضت‌های خاص می‌کشند اما لیبرال هستند، مثلاً معاذالله قرآن را به نجاست می‌کشد تا شیطان برای او کارهایی کند، آن‌ها هم در آن راهِ شیطانی‌شان گاهی به ماوراء آنچه که مردمِ متعارف دسترسی دارند دسترسی پیدا می‌کنند، اما قرآن می‌فرماید که این قیامِ شما، این مجاهدتِ شما «فینا» باشد!

تمامِ این مشقّت‌ها و زحمت‌ها و ترکِ هوا و هوس و محرومیّت‌هایی که خودتان برای خودتان انتخاب می‌کنید در مسیرِ ما باشد، سیرِ أسمائی داشته باشید، این «فینا» کمی فرق دارد، علی القاعده «جَاهَدُوا فِی سَبیلِ الله» باید با «فینا» تفاوت داشته باشد، سیرِ توحیدِ افعالی داشته باشید، بعد سیرِ أسمائی داشته باشید تا بی‌رنگ بشوید، تا رنگِ خدای متعال را بگیرید، «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا».

اگر انسان اهلِ قیام بود، اگر انسان مَرد بود، اگر انسان رزمنده بود، اگر انسان توانست با نفسِ خود مصاف بدهد و جنگ کند و مقابله کند و حواسِ او باشد که آتشِ نفسِ امّاره او را نسوزاند، خدای متعال می‌فرماید که ما خودمان هدایتِ او را به عهده می‌گیریم! «لَنَهْدِیَنَّهُمْ»، این هدایت تفاوت دارد با آن هدایتی که قرآن کریم می‌فرماید: «هُدیً لِنّاس»، این «هُدیً لِنّاس» تابلو زدن است، فِلِش زدن است، پلاکارد زدن است، نصب کردنِ بنر است، انسان که با دیدنِ تابلو به مقصد نمی‌رسد، انسان باید برود، رفتن طول می‌کشد، اگر شما در دامانِ ما قرار گرفتید همیشه در مقصد هستید، «لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا»، ما شما را می‌بریم، هم راه را به شما نشان می‌دهیم و هم دردسر را از شما کم می‌کنیم، ما از درهای مختلفِ رحمت شما را به عَرصه‌های نوری وارد می‌کنیم و جلوه‌های مختلفی را که پروردگار متعال… «با هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را»، همه‌ی عالَم جلوه‌ی خدای متعال است، و هر جایی و هر لحظه‌ای یک دری به سوی خدای متعال باز است، همه چیز پنجره است، که از این پنجره‌ها که نسیمِ الهی بر دلِ انسان می‌وزد، منظرِ انسان منظرِ الهی است و نور می‌بیند، «وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا».

اگر ما اهلِ جهاد بودیم

اگر ما اهلِ جهاد بودیم به ائمه‌ علیهم السلام می‌رسیم و جزوِ اقمارِ ائمه علیهم السلام می‌شویم، «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ»[۱۱]، خدای متعال بیوتی را قرار داده است که این‌ها بیت الله هستند، بیت الله الحرام هستند، این قلبِ ائمه‌ی ما علیهم السلام است، وجودِ امام علیه السلام باطنِ کعبه است، بیت الله الحرام است و همه باید در طوافِ با او خدای متعال را راضی کنند، ما باید دورِ کعبه بگردیم، اگر این دلِ ما قمر شد دورِ شمسِ وجود امام زمان ارواحنا فداه گردش می‌کند، مادامی که با او هست نور نصیبِ او می‌شود و قمرِ منیر می‌شود، اما هر کجا که حائلی پیدا شد، یک زمینی، یک کُره‌ای از این کُراتِ نفسانی بینِ دلِ ما و امام زمانِ ما ارواحنا فداه حائل بشود دیگر ما قمرِ منیر نیستیم، ممکن است قمر باشیم اما دیگر نوری به ما نمی‌تابد که ما منیر باشیم و نورانی باشیم.

«خَلَقَکُمُ اللهُ اَنْواراً»[۱۲]، خدای متعال شما را نور قرار داده است و شما عرشی هستید، خدای متعال به ما منّت گذاشته است، شما نزولِ اجلال فرموده‌اید، شما تجلّیِ خدای متعال شده‌اید، شما آیه‌ی حق شده‌اید، به دلِ ما تابیده‌اید و ما را به خودتان مجذوب کرده‌اید، در اثرِ جذبه‌ی شماست که ما به شما ادای احترام می‌کنیم، به زیارتِ شما می‌آییم، می‌گوییم: «السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ»[۱۳] عَرضه می‌داریم «السلامُ عَلَیکَ یا اَبا عَبدالله»، «السلامُ عَلَیکَ یا أمیرَالمؤمنین»، «السلامُ عَلَیکُم یا أهل بیتِ النّبوّه»، این صلوات‌ها و سلام‌ها و زیارت‌هایی که ما نثارِ نورِ مقدّسِ عرشیانِ خود می‌کنیم، آن‌ها آنقد پُر هستند، آنقدر تمام هستند، آنقدر کمال هستند که این سلام و صلواتِ ما چیزی بر آن‌ها اضافه نمی‌کند، ما از خودشان می‌گیریم و به خودشان برمی‌گردانیم، مانندِ باران که این باران از دریا گرفته شده است اما به دریا هم می‌بارد، دریا دریاست و آبِ آن بخار شده است و به آسمان رفته است و به باران تبدیل شده است و مجدداً هم به دامانِ دریا بازمی‌گردد.

اگر ما هر عبادتی، هر نُسُکی، هر مجاهدتیف هر تعلیمی، هر تعلّمی که نوری باشد داشته باشیم «إِنْ ذُکِرَ الخَیْرُ کُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَأصْلَهُ وَفَرْعَهُ وَمَعْدِنَهُ وَمَأْواهُ»[۱۴]، آن‌ها چشمه هستند و ما از آن چشمه نوشیده‌ایم، ما از این درخت چیده‌ایم، از این گلزار گلی نصیبِ ما شده است، همه‌ی آن از خودشان است، اما گلی را هم که به ما داده‌اند ما هم یک طاقِ گل نصیبِ آن‌ها می‌کنیم تا ما را آزاد کنند.

حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام کنیزی داشتند، یک طاق گل به امام حسین علیه السلام هدیه کرد، حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام فرمودند: من تو را آزاد کردم… کسی که ناظر بود به این کَرَم، به این بزرگی، به این عظمت اعجاب کرد و حیرت کرد و عَرضه داشت: آقاجان! برای یک طاق گل یک کنیز را آزاد کردید؟ امام حسین علیه السلام فرمودند: ما به قرآن عمل می‌کنیم، «وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا»[۱۵]، اگر کسی به شما محبّت کرد سعی کنید محبّتِ شما بیشتر باشد، او در حدّ خود محبّت کرد و گل آورد، ما هم در حدّ خودمان محبّت می‌کنیم و او را آزاد می‌کنیم.

حال اگر ما بخواهیم امروز یک دسته‌ گلی از طریق حضرت اباالفضل العباس علیه السلام به امام حسین علیه السلام تقدیم بداریم تا ما را هم از این بندگیِ نفس و بردگیِ هوا و هوس نجات بدهد… «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند…» عنایت داشته باشید بصورتِ دست جمعی یک دسته گل صلواتی به محضرشان تقدیم بداریم:

الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ

ارزشِ شیعیان

منتها در این اتّصالی که ما به خورشیدِ وجودِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام و قمر منیرِ ایشان پیدا می‌کنیم «وَجَعَلَ صَلاتَنا عَلَیْکُمْ وَما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ»[۱۶] که خدای متعال در خداییِ خود اراده کرده است تا در خمیره‌ی ما ولایتِ امیرالمؤمنین علیه السلام و محبّتِ ائمه‌ی اطهار علیهم السلام را با قلمِ تکوین در وجودِ ما قرار داد که فرمود: «شیعَتُنَا عُجِنُوا»[۱۷] شیعیانِ ما به چشمه‌ی ولایتِ علوی عجین شده‌اند، از این چشمه‌ی ولایتِ علوی رشحاتی… آیا دیده‌اید که دریا جزر و مد دارد؟ ساحلِ کنارِ دریا خیس می‌شود، این نَمی است که به این اطرافِ دریا سرایت می‌کند، این یَمِ وجودِ حضراتِ معصومین علیهم السلام جوشش کرده است و وجودِ ما از رطوبتِ آن ایجاد شده است، «شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا وعجنوا بماء ولایتنا»… هم این «مِن فاضلِ طینَتِنا» سرریز هستند، مملوّ هستند، رشحات دارند، از آن اضافی که از سرریزِ وجودِ مبارک‌شان به اطراف‌شان می‌ریزد ما تشکیل شده‌ایم و با آبِ ولایت، با چشمه‌ی ولایت خدای متعال قطراتی در وجودِ ما قرار داده است که ما کشش پیدا می‌کنیم.

اگر سنخیّت نباشد انسان نمی‌تواند امام حسین علیه السلام را دوست داشته باشد، هر کسی که عاشق‌تر است از آن «فاضل طینت» بیشتر در وجودِ او ریخته‌اند، هر کسی دل شکسته‌تر است خمیره‌ی او را بیشتر از آن چشمه‌ی ولایت سیراب کرده‌اند.

«وَجَعَلَ صَلاتَنا عَلَیْکُمْ وَما خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ»، این «خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ» همان «مِن فاضلِ طینَتِنا» است، و «عجنوا بماء ولایتنا» است، و «خَصَّنا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ» چه آثاری دارد؟

یک: «طِیباً لِخَلْقِنا»، این خلقتِ ما بوی امیرالمؤمنین علیه السلام را می‌دهد، اگر کسی چشمِ برزخی داشته باشد آن کسی را که شیعه‌ی امیرالمؤمنین علیه السلام است را می‌شناسد، لذا ائمه‌ی اطهار علیهم السلام امکان ندارد که بگذارند شیعیان به جهنّم بروند، چون تا این فاضلِ طینت، تا این ماء ولایت در وجودِ اوست او نسوز است، او سنخیّتی با جهنّم ندارد، هر اندازه که گناه کرده باشد، یک حقیقتِ فوقِ آن حرف‌هاست، جَذبه‌اش چیزی است که از همه‌ی لجن‌ها بیرون می‌کشد، اگر خروارها لجن روی ان ریخته باشید دستِ امیرالمؤمنین علیه السلام و جَذبه‌ی امیرالمؤمنین علیه السلام است و از همه‌ی این‌ها بیرون می‌کشد، این است که فرمود: «حُبُّ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ حَسَنَهٌ، لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَهٌ»[۱۸].

وقتی خلقتِ ما، خمیره‌ی ما با این آمیخته شده است یک عطرِ مرموزی، یک عطرِ مکتومی در هر شیعه نهفته است، «طِیباً لِخَلْقِنا وَ طَهارَهً لأِنْفُسِنَا»، مادامی که نَفسِ ما تعلّقات دارد طاهر نیست، تعلّقاتِ دنیا انسان را به لجنِ دنیا آلوده می‌کند، اما هر وقتی که یادِ امام حسین علیه السلام می‌کنید، هر وقت یادِ قمر منیر بنی‌هاشم می‌کنید طهارت پیدا می‌کنید، الآن هیچ کسی به فکرِ کسب و کار و زن و بچّه‌ی خود نیست، از همه جا بریده است و آمده است و دامانِ حضرت اباالفضل علیه السلام را گرفته است، «طَهارَهً لأِنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَهً لَنا» آن چیزی که رشد می‌دهد… وقتی که به نهال آب ندهید رشد نمی‌کند، هم باید شیره‌اش را تقویت کنید و هم باید به آن آب بدهید تا رشد کند، این اتّصال با دریای وجود حضرات معصومین علیهم السلام باعث می‌شود که ما تزکیه بشویم، در تزکیه هم رهایی وجود دارد و هم پالایش وجود دارد، این اتّصالِ با امام حسین علیه السلام، این اکسیرِ عشق ما را خالص می‌کند.

راهِ نزدیک شدن به امام حسین علیه السلام

لذا اگر کسی بخواهد ماه بشود، زیبا بشود، خوشدل بشود، جز ارتباط با کانون‌هایِ نورِ عرشی که چهارده معصومِ پاک هستند راهِ دیگری وجود ندارد، حال که راه این است ما باید به هر بهانه‌ای در دلِ دوست «در دل دوست به هر شیوه رهی باید جست» ما باید با هر بهانه‌ای یک طوری باید خودمان را در دلِ امام حسین علیه السلام جا کنیم.

یکی از اموری که ما را به امام حسین علیه السلام نزدیک می‌کند این است که هر کسی را که امام حسین علیه السلام بیشتر دوست دارد ما به سراغِ او برویم، بابِ پیامبرِ خدا صلی الله علیه و آله و سلّم در نشرِ معارف، در نشرِ انوار «أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها»[۱۹].

بابِ امام حسین علیه السلام حضرت اباالفضل العباس علیه السلام است، هر کسی می‌خواهد چیزی از حضرتِ سیّدالشّهداء علیه السلام بدست بیاورد باید سراغ قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس علیه السلام برود، این مطلب را گاهی کراراً در خدمتِ دوستان گفته‌ایم ولی وصف العیش است، روحِ انسان پرواز می‌کند…

استادِ عرفای عصرِ ما، آن آیتِ حق آقا میرزا علی آقای قاضی می‌فرموده است که خدای متعال ما را به باطنِ عالَم اشراف داد، باطنِ این عالَم را دیدم، در آن عالَمِ حقیقت که خدای متعال حجاب‌ها را رفع کرد و ما محضِ جلوه‌های الهی را، وجه اللهِ عالم را که بُعدِ بقاء عالَم است، بُعدِ ثباتِ عالَم است، وقتی که آن‌ را دیدم آن چیزی را که من یافتم این بود که خدای متعال همه‌ی کائنات را به دستِ امام حسین علیه السلام قرار داده است، صاحب اختیار در عالَمِ باطن حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام است، جان امام حسین علیه السلام است، محور امام حسین علیه السلام است، سفره سفره‌ی امام حسین علیه السلام است، همه‌ی عطاءهای الهی سرِ سفره‌ی سیّدالشّهداء علیه السلام است، به هر کسی هر چیزی که داده می‌شود از وجودِ امام حسین علیه السلام به عالَم ترشّح می‌کند و عالَم از عطایایِ امام حسین علیه السلام سیراب می‌شود، ولی دیدم مجرا حضرت اباالفضل العباس علیه السلام است.

امام حسین علیه السلام به هر کسی که بخواهد عنایت کند به دستِ حضرت اباالفضل علیه السلام کَرَم می‌کند، این باب الحسین علیه السلام است.

«یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ علیه السلام»

وقتی محبّتِ انسان محبّتِ تام بود که در زیارت جامعه‌ی کبیره خطاب به این معصوم عرضه می‌داریم، «وَ التَّامِّینَ فِی مَحَبَّهِ اللَّهِ»، در دلِ این‌ها جایی برای غیرِ خدا باقی نیست، تمامِ دل در اختیارِ خدای متعال است، عشق اینطور می‌کند، عشق تعدّد را از بین می‌برد، عاشق و معشوق یک حقیقت می‌شوند، آن روزی که عاشقِ امام حسین علیه السلام شدید شما هم زهیر می‌شوید، ان شاء الله من هم حرّ بشوم… حرّ هم حسین شده است، دیگر حرّی نیست، آن حرّی که آن روز مقابل امام حسین علیه السلام را گرفت، آن حرّی که بدنِ فرزندانِ امام حسین علیه السلام را لرزاند، امام حسین علیه السلام آن حرّ را بکلّی زائل کرد، این حرّی که در کربلا سر به امام حسین علیه السلام داد و سرِ او در دامانِ امام حسین علیه السلام قرار گفت… چه سعادتی… چه کَرَمی… چه جَذبه‌ای…

چرا ناامید باشیم؟ کَرَم دیده‌ایم، بزرگی دیده‌ایم، گذشت دیده‌ایم، چرا ناامید باشیم؟

این حرّی که امام حسین علیه السلام در کربلا سرِ او را به دامان گرفت، این حرّ تولیدِ خودِ امام حسین علیه السلام است، بذرِ او را خودِ امام حسین علیه السلام پاشیده است، نهالِ او را خودِ امام حسین علیه السلام رشد داده است، و خودِ سیّدالشّهداء علیه السلام یکی از میوه‌های قیامِ کربلا را حرّ معرّفی کرد، جناب حرّ علیه السلام میوه‌ی شیرینی است، کامِ بشریّت را روشن می‌کند، حرّ کلاسِ امید است، حرّ کلاسِ عاقبت بخیری است، حرّ برای ما عبرتِ سازنده است، این است که او هم دیگر حرّ نیست، او جلوه‌ی حرّیّتِ حسینی است، ابوالأحرار حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام است، «المرء یحفظ فی ولده»، این بچّه‌ی امام حسین علیه السلام است، این میوه‌ی وجودِ امام حسین علیه الصلاه و السلام است.

لذا جایگاه حضرت اباالفضل العباس علیه السلام یک جایگاهی است که افقِ بلندِ افکارِ عادی به آنجا نمی‌رسد، او جلوه‌ی مطلقِ خدای متعال شده است، او بسطِ وجود پیدا کرده است، او در آسمان و زمین، در ظاهر و باطن، در شرق و غرب، برای مسلمان و غیر مسلمان سفره‌ی کَرَمِ خدای متعال را منبسط کرده است و باب الحوائجِ بین المللی و علی الاطلاق است، او مظهرِ غیاث المستغیثین است، هر کسی که بی‌پناه شد، هر کسی بیچاره شد بگوید: «یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ اِکْشِفْ کَرْبى بِحَقِ اَخْیکَ الْحُسَیْنِ علیه السلام».

این است که همه‌ی بزرگانِ ما، مراجعِ ما، شیخِ انصاریِ ما، علامه‌ی حلّیِ ما، خواجه نصیرِ طوسیِ ما، همه و همه… افتخارِ این‌ها این است که خاکِ رهِ اباالفضل العبّاس علیه السلام باشند.

عباس است! قمر است! قمرِ منیر است! نورِ امام حسین علیه السلام در وجودِ او انعکاس دارد.

روضه‌ی روز تاسوعای حسینی

وقتِ روضه است و دل‌ها هم آماده است.

این چیزی که در این محرّم به ذهنِ من آمده است و دلِ من سوخته است و دلِ دوستان هم با همین می‌سوزد این است که اهل بیتِ امام حسین علیه السلام برای هیچ شهیدی از خیمه‌ها بیرون نیامدند و فقط حضرت زینب سلام الله علیها بودند که برای حضرت علی اکبر علیه السلام، آن هم بخاطرِ حضرت علی اکبر علیه السلام نبود و بخاطرِ امام حسین علیه السلام بود… اوّلین مرتبه هم بود که نامحرمان قامتِ حضرت زینب سلام الله علیها را می‌دیدند… حضرت زینب سلام الله علیها پرده‌نشین بودند، همیشه در حجابِ عفّت درّ مکنون بود، صدف بود، امّا نمی‌دانم محبّت امام حسین علیه السلام چطور او را بیچاره کرده بود، تا صدای حضرت علی اکبر علیه السلام را شنیدند شدّتِ علاقه‌ی امام حسین علیه السلام را به حضرت علی اکبر علیه السلام می‌دانستند، نگرانِ جانِ امام حسین علیه السلام شدند، حضرت زینب سلام الله علیها از خیمه بیرون آمدند، به طرفِ معرکه می‌دویدند و فریاد می‌زدند: «وا ثمره فؤادی…»، ولی غیر از حضرت زینب سلام الله علیها هیچ کدام از بانوان بیرون نیامدند، حضرت رباب سلام الله علیها بیرون نیامدند، حضرت سکینه سلام الله علیها بیرون نیامدند…

در روز عاشورا فقط دو مرتبه این اتّفاق افتاد، یکی از آن‌ها برای حضرت اباالفضل علیه السلام بود، علّتِ آن این بود که حضرت عباس علیه السلام برای جنگ نرفته بودند، با بانوانِ حرم وداع نکرده بودند، خاطرِ این‌ها جمع بود که عمو آب می‌آورد، این بود که دسته جمعی به استقبال آمده بودند و می‌گفتند که عمو می‌آید…

در راهِ علقمه آمدند، مدام لحظه‌شماری می‌کنند، چه به سرِ او آمده است؟ او که خوش قول بوده است، او که شجاع بوده است، او که مهربان بوده است، او که حتّی خودش آب نخورده است و آن را به حضرت علی اصغر علیه السلام داده است، حال چه شده است که معطّل شده است؟

در این حالتِ انتظار و دلشوره بودند که ناگهان دیدند امام حسین علیه السلام از کنارِ نهرِ علقمه به خیمه برمی‌گردد… دورِ امام حسین علیه السلام را گرفتند، نازدانه جلو رفت، «هَل لَکَ خَبَرٌ للعمّی العبّاس؟»، بابا… چه به سرِ عموی من آمده است؟ آیا خبری از عمو آورده‌ای؟…

اینجا برخی نقل می‌کنند که سیّدالشّهداء علیه السلام بی‌بی حضرت زینب سلام الله علیها را کنار کشیدند، فرمودند: خواهرم برو لباسِ کودکان را عوض کن، برو گوشواره‌ها را از گوشِ دختران بیرون بیاور، دیگر اسیریِ شما مسلّم شده است، شیری که این روباه‌ها از آن می‌ترسیدند و از ترسِ او به حرم نزدیک نمی‌شدند از دستِ من رفت…

نقل می‌کنند که امام حسین علیه السلام به خیمه‌ی حضرت عباس علیه السلام تشریف آوردند و عمودِ خیمه را کشیدند، یعنی بچّه‌ها! سرِتان سلامت… دیگر عمو ندارید…

ولی تعبیرِ امام حسین علیه السلام تعبیرِ جانسوزی است، کنارِ بدن حضرت علی اکبر علیه السلام این را نفرموده است، کنارِ بدن حضرت قاسم علیه السلام این را نفرموده است، عبدالله بن الحسن علیه السلام روی سینه‌ی امام حسین علیه السلام ذبح شدند اما امام حسین علیه السلام این تعبیر را نفرمودند، اما کنارِ بدنِ پاره پاره‌ی حضرت عباس علیه السلام فرمود: «الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حِیلَتی»[۲۰]….

لا حول و لا قوّه الا بالله العلی العظیم

دعا

خدایا! به عظمتِ حضرت اباالفضل علیه السلام به ما نورِ حسینی و ولایی عنایت بفرما.

خدایا! ما را هم قمرِ شمسِ آل بیت علیهم السلام قرار بده.

خدایا! مشکلاتِ این کشور را به دستِ گره‌گشای باب الحوائجِ ما برطرف بفرما.

خدایا! حاضرین در این محفلِ نورانی، حوائجِ دنیوی و اخرویِ آنان را برآورده بفرما.

خدایا! گرفتاری‌های منظورین را برطرف بفرما.

خدایا! به محمّد و آل محمّد علیهم السلام ما را در دنیا و آخرت از امام حسین علیه السلام جدا مفرما.

خدایا! سایه‌ی پربرکتِ رهبرِ عزیزمان را مستدام بفرما.

خدایا! جوان‌های ما را به ساحل سعادت و حسنِ عاقبت نائل بفرما.

خدایا! امام و شهدا را از ما راضی نگه دار.

غفر الله لنا و لکم

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته


 پی نوشت:

[۱] سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸

[۲] عمده الطّالب، صفحه ۳۵۶ (امام صادق علیه السلام : کانَ عَمُّنَا العَبّاسُ بنُ عَلِیٍّ نافِذَ البَصیرَهِ صُلبَ الإیمانِ جاهَدَ مَعَ أبی عَبدِاللّه ِ و أبلى بَلاءً حَسَنا و مَضى شَهیدَا)

[۳] سوره مبارکه نور، آیه ۳۷ (رِجَالٌ لَّا تُلْهِیهِمْ تِجَارَهٌ وَلَا بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاهِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاهِ ۙ یَخَافُونَ یَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ)

[۴] زیارت جامعه کبیره (وَ مَنْ رَدَّ عَلَیْکُمْ فِی أَسْفَلِ دَرْکٍ مِنَ الْجَحِیمِ أَشْهَدُ أَنَّ هَذَا سَابِقٌ لَکُمْ فِیمَا مَضَى وَ جَارٍ لَکُمْ فِیمَا بَقِیَ وَ أَنَّ أَرْوَاحَکُمْ وَ نُورَکُمْ وَ طِینَتَکُمْ وَاحِدَهٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ خَلَقَکُمُ اللَّهُ أَنْوَارا فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِینَ حَتَّى مَنَّ عَلَیْنَا بِکُمْ فَجَعَلَکُمْ فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ جَعَلَ صَلاتَنَا [صَلَوَاتِنَا] عَلَیْکُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ مِنْ وِلایَتِکُمْ طِیبا لِخَلْقِنَا [لِخُلُقِنَا] وَ طَهَارَهً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْکِیَهً [بَرَکَهً] لَنَا وَ کَفَّارَهً لِذُنُوبِنَا فَکُنَّا عِنْدَهُ مُسَلِّمِینَ بِفَضْلِکُمْ وَ مَعْرُوفِینَ بِتَصْدِیقِنَا إِیَّاکُمْ)

[۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۲

[۶] سوره مبارکه نور، آیه ۳۵ (اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ ۖ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ ۖ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ ۚ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ ۚ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ)

[۷] سوره مبارکه زمر، آیه ۶۹ (وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ الْکِتَابُ وَجِیءَ بِالنَّبِیِّینَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَهُمْ لَا یُظْلَمُونَ)

[۸] سوره مبارکه مریم، آیه ۱۵

[۹] سوره مبارکه ص، آیات ۸۲ و ۸۳

[۱۰] سوره مبارکه عنکبوت، آیه ۶۹ (وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ)

[۱۱] سوره مبارکه نور، آیه ۳۶ (فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ)

[۱۲] زیارت جامعه کبیره (خَلَقَکُمُ اللهُ اَنْواراً فَجَعَلَکُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقینَ حَتّى مَنَّ عَلَیْنا بِکُمْ)

[۱۳] زیارتنامه حضرت عباس علیه السلام (السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَ سَلَّمَ السَّلامُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ وَ مَغْفِرَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ وَ عَلَى رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ)

[۱۴] زیارت جامعه کبیره

[۱۵] سوره مبارکه نساء، آیه ۸۶ (وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّهٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا ۗ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ حَسِیبًا)

[۱۶] زیارت جامعه کبیره

[۱۷] شجره طوبى، جلد ١، صفحه ٣ (وقال الصادق (ع): رحم الله شیعتنا خلقوا من فاضل طینتنا وعجنوا بماء ولایتنا یحزنون لحزننا ویفرحون لفرحنا.)

[۱۸] نهج الحقّ و کشف الصدق، صفحه ۲۵۹ (حُبُّ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ حَسَنَهٌ، لَا یَضُرُّ مَعَهَا سَیِّئَهٌ، وَ بُغْضُهُ سَیِّئَهٌ لَا تَنْفَعُ مَعَهَا حَسَنَه)

[۱۹] المستدرک على الصحیحین، جلد ۳، صفحه ۱۳۸، حدیث ۴۶۳۹، (أنَا مَدینَهُ العِلمِ وعَلِیٌّ بابُها، فَمَن أرادَ العِلمَ فَلیَأتِ البابَ.)

[۲۰] بحار الأنوار، جلد ‏۴۵، صفحه ۴۱