این داستان در بسیاری از منابع حدیثی با نقل های مختلف آمده است. هرچند منابع و کتاب هایی که این داستان را نقل کرده اند از منابع دسته اول روائی نیستند، ولی از آن جا که اولاً: در منابع متعدد اعم از منابع شیعه و اهل سنت آمده، ثانیاً: مؤلفان این کتاب ها و ناقلان این داستان از علمای معروف و شناخته شده هستند. ثالثاً: محتوای این داستان بر خلاف عقل و نقل نیست، بلکه عقل و نقل امکان وقوع چنین حادثه را تأیید می کند؛ بنابراین براساس معیار های علمی نقل و بیان اصل این داستان اشکالی ندارد.

 

این داستان در بسیاری از منابع حدیثی با نقل های مختلف آمده است. هرچند منابع و کتاب هایی که این داستان را نقل کرده اند از منابع دسته اول روائی نیستند، ولی از آن جا که اولاً: در منابع متعدد اعم از منابع شیعه و اهل سنت؛ مانند: ارشاد القلوب دیلمی، الانوار النعمانیه، المناقب المرتضویه، حلیه الابرار، منتهی الآمال،محجه البیضاء، و هم چنین کتاب های فقهی مثل عروه الوثقی آمده است.[۱]

 

ثانیاً: مؤلّفان این کتاب ها و ناقلان این داستان از علمای معروف و شناخته شده هستند. ثالثاً: محتوای این داستان بر خلاف عقل و نقل نیست، بلکه عقل و نقل امکان وقوع چنین حادثه را تأیید می کنند؛ بنابراین، براساس معیار های علمی نقل و بیان اصل این داستان اشکالی ندارد.

 

در توجیه عقلایی این مسئله دو دلیل می توان ذکر کرد:

 ۱ – از ویژگی‏های مهم علی بن ابی طالب (ع)، عشق به عبادت است. تا جایی که ابن ابی الحدید معتزلی درشرح نهج البلاغه می‏نویسد: “حضرت علی (ع) در عبادت، عابدترین مردم بود؛ نماز و روزه‏اش از همگان بیشتر بود و مردم نماز شب و ملازمت بر اذکار و مستحبات را از او آموختند”.[۲]

آن حضرت چنان خاشعانه به عبادت می‏پرداختند و با تمام وجود به خدا توجّه داشتند که برای خارج کردن تیری که در جنگ صفین به پای حضرت اصابت کرده بود و نمی‏توانستند آن را از پایش در آورند، در نماز در حال سجده از پای او خارج کردند. و چون حضرت از نماز فارغ شدند، متوجّه خارج شدن تیر گردیدند. و قسم یاد کردند که اصلاً خارج کردن تیر را احساس نکردند؛[۳] زیرا نماز که عمود دین است، ستون خیمه معراج و مناجات خواهد بود و نمازگزار در عروج به سوی معبود و در نجوای با او است. بنابراین، چشم و گوش و دست و پا در اختیار معبود است نه در اختیار خود نمازگزار و چون ایمان علی بن ابی طالب (ع) بر اساس شناخت حقیقی بود و عبادت خدا را به عنوان زیارت او می دانست و نماز را شهود الاهی و زیارت معبود می داند و خدا را زیبای مطلق می بیند، هرگز خود را نمی بیند و آزادانه خدا را می پرستد و از هرچه رنگ تعلق دارد، آزاد است.[۴]

 

۲ – حالات پیامبران، امامان و اولیای خداوند در نماز همیشه به یک حال و به یکمنوال نیست. گاهی با حفظ حضور قلب، به عالم کثرت و مظاهر مادیهم توجّه دارند و از آنها غافل نیستند و اگر مسئله ای پیش آید، در صورت لزوم واکنش نشان می دهند و گاهی هم غرق در عالم ملکوت می شوند و به جز ذات پاک کبریایی، چیزی نمی بینند و به آنچه در اطرافشان رخ می دهد، هیچ توجهی ندارند؛ حتی از بدن خود غافل می شوند انگار که دستگاه حواس ظاهری آنان در هنگام جذبه عشق و عرفان ربانی، از فعالیت خویش باز می ماند و آنچه را مربوط به بدن هایشان می شود، احساس نمی کنند. بیرون کشیدن تیر از پای امام علی (ع) در هنگام نماز در حال سجده از این قبیل است.[۵]

 

بنابر این با توجه به این که نقل های متعدد و متفاوتی از این قضیه شده است که در بعضی ها ظاهراً بوی غلو و اغراق استشمام می شود اما این به اصل داستان صدمه ای نمی زند و به نظر ما اصل داستان همان است که از کتاب های شرح نهج البلاغه و حیات عارفانه امام علی (ع) در قسمت توجیه اول بیان کردیم.

 

و این قضیه، نه تنها موجب آسیب رساندن به مقام و شأن حضرت امام علی (ع) نیست بلکه موجب تکریم و تعظیم نسبت به آن حضرت خواهد شد؛ زیرا همان طور که زنان مصر از دیدن جمال حضرت یوسف (ع)، دیگر خود را ندیدند و در اختیار خود نبودند و به جای ترنج انگشتان خود را بریدند، حضرت علی (ع) هم، چون فقط زیبای مطلق را می بیند و تمام اعضای بدن در اختیار خدای متعال و معبود و معشوق حقیقی است، دیگر خود را نمی بیند و به مظاهر مادی توجهی ندارد و پیکان تیر را از پای آن حضرت در سجده نماز بیرون آوردند و آن حضرت عنایتی نداشتند.

 

 منبع: اسلام کوئست


[۱]  دیلمی، ارشاد القلوب ج ۲، ص ۲۵و ۲۶، انتشارات ناصر، قم، چاپ اول، ۱۳۷۶؛ جزایری، سید نعمت الله، الانوار النعمانیه، ج ۲، ص ۳۷۱، چاپ شرکت چاپ تبریز؛ کشفی حنفی ،محمد صالح، المناقب المرتضویه، ص ۳۶۴؛ بحرانی، سید هاشم، حلیه الابرار، ج ۲، ص۱۸۰؛ قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ص ۱۸۱، چاپخانه احمدی، چاپ نهم، ۱۳۷۷؛ فیض کاشانی، محجه البیضاء، ج۱، ص ۳۹۷و ۳۹۸، بیروت؛ انوار النعمانیه، ص‏۳۴۲؛ و همچنین کتاب های فقهی؛ مثل عروه الوثقی، محمد کاظم یزدی، بحث عبادات، باب صلاه.

[۲] . عبد الحمید ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۷، دار احیاء الکتب العربیه.

[۳] .حبیب الله، خویی، شرح نهج البلاغه، ج ۸، ص ۱۵۲؛ جوادی آملی، عبدالله، حیات عارفانه امام علی (ع)، ص ۶۳و ۶۴٫ مرکز نشر اسراء، چاپ چهارم، ۱۳۸۵؛ و کتب مذکور در پاورقی شماره۱٫

[۴]. جوادی آملی، عبدالله، حیات عارفانه امام علی (ع)، ۶۲ – ۶۴، با تغییر و تلخیص.

[۵] . با استفاده از حیات عارفانه امام علی (ع)، ص۶۲ – ۶۴؛ مطهری، مرتضی، امامت و رهبری  قم: صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۶۵، با استفاده از ص‏۱۸۰ و ۱۸۱ .