گفتنی است؛ مناسبت های قطعی دینی ای که اثری متفاوت از حیث شادی و غم داشته باشند و در یک روز واقع شده باشند، وجود خارجی ندارند. اما به صورت کلی و در تمام مناسبت های دینی، اجتماعی و ملی، اگر چنین تقارنی رخ داد، باید سنجید که کدام یک از این مناسبت ها مهم تر از دیگری است. در این صورت باید به اقتضای مناسبت مهم تر عمل شود، و در غیر این صورت می توان عزاداری را بر شادی کردن برتری داد، به شرط این که در عزاداری اعتدال رعایت شود و در حد وسیع و گسترده برگزار نشود، تا بی احترامی به مناسبت دیگر را موجب شود؛ زیرا معمولاً با وجود موضوعی غم بار، شادی کردن لغو می شود و عقلا در زمانی که دو موضوع شاد و غم انگیز به یک اندازه دارند، نمی توانند به شادی بپردازند.

 

گفتنی است؛ مناسبت های قطعی دینی ای که اثری متفاوت از حیث شادی و غم داشته باشند و در یک روز واقع شده باشند، وجود خارجی ندارند، مگر این که به اقوال ضعیف در باب ولادت و شهادت ائمه اطهار (ع) استناد کنیم. موردی نیز که در متن سؤال به آن اشاره شده، از همین باب است؛ زیرا هفتم صفر مصادف است با ولادت امام موسی کاظم (ع) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) در ۲۸ ماه صفر بوده و تداخلی این چنینی در این روز به وجود نمی آید.

اما به صورت کلی و در تمام مناسبت های دینی، اجتماعی و ملی، اگر چنین تقارنی رخ داد، باید سنجید که کدام یک از این مناسبت ها مهم تر از دیگری است. به نظر می رسد در این گونه موارد:

۱ – باید بین دو یا چند مناسبتی که واقع شده اند، مقایسه ای انجام داد و اهمیت هر یک را با دیگری مقایسه کرد، سپس دید که کدام یک از اینها در مقابل دیگری از اهمیت کمتری برخوردار است. به عنوان مثال اگر یک واقعه مهم دینی؛ مانند ایام عاشورا در زمان یک آیین شاد ملی؛ مانند عید نوروز قرار بگیرد، چه باید کرد؟ در موارد این چنینی وقتی یک واقعه مهم تر فرض شد، طبیعی است که از حیث شادی یا غم نیز مقدم بر مناسبت دیگر است. البته این به معنای بی احترامی به مناسبت دیگر نیست.

 

۲ – اما اگر نشود یکی از دو رخ داد را بر دیگری مقدم داشت، به نظر می رسد در هر دو طرف باید اعتدال را مراعات کرد و از انجام با صلابت آن خودداری نمود؛ زیرا انجام هر یک به صورت مفصل و با تدارکات بسیار، دیگری را متضرر می کند و موجب بی احترامی به مناسبت دیگر می شود.

 

۳ – در شرایط یکسان و اهمیتی برابر و بدون اجرای برنامه مفصل، کدام یک از این دو بر دیگری مقدم است؟ در این مورد می توان به حدیثی از پیامبر اکرم استناد کرد:

“شخصی از پیامبر (ص) پرسید که اگر به ولیمه و تشییع جنازه دعوت شدیم، کدام یک برتری بر دیگری دارد و به کدام یک جواب مثبت دهیم. پیامبر فرمودند: درخواست تشییع جنازه را اجابت کنید. تشییع جنازه شما را به یاد آخرت می اندازد و درخواست حضور در مجلس ولیمه را رها کنید؛ زیرا آن شما به یاد دنیا می اندازد.”[۱]

این حدیث اگر چه موضوعیتی کلی ندارد، اما می تواند شاهدی بر مقدم داشتن عزاداری باشد.

 

این حکم مورد تأیید عقل نیز می باشد. عقل حکم می کند، اگر دو مناسبت با یک دیگر مساوی بوده باشند و نتوان راه جمع بین آن دو را یافت و یکی را مقدم بر دیگری دانست، عزاداری مقدم بر شادی کردن است؛ زیرا شادی کردن حتی به در حد کم، بی احترامی به عزاداری است. از این باب مشاهده می شود، اگر در خانواده ای برنامه شادی همچون عروسی وجود داشته باشد و مصادف شود با فوت یکی از اعضای خانواده، مجلس جشن منتفی شده و به زمانی دیگر منتقل می شود، هر چند این عروسی اهمیتی یکسان داشته باشد؛ زیرا که یک نوع بی احترامی را نسبت به عزاداری به همراه دارد که در نقطه مقابل آن این بی احترامی یافت نمی شود. همچنین موقعیت های عزاداری بیشتر مورد توجه می باشند و در میان عامه این مناسبت ها از برتری بیشتری برخوردار هستند.

 

منبع: اسلام کوئست


[۱]. شیخ طوسی، تهذیب، ج ۱، ص ۴۶۲، دار الکتب الإسلامیه، تهران، ۱۳۶۵ هـ ش.