در آیات اول سوره «فتح» آمده است: «لِیَغْفِرَ لَکَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ»؛ منظور از انتساب «ذنب» و گناه به پیامبر (صلی الله علیه وآله) چیست؟
قرآن مى فرماید: «إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً»؛[۱] «به درستى که ما برایت فتحى نمایان کردیم تا خداوند، آثار گناهانى که بدهکار مشرکان بودى [ و به جهت آن تو را مستحق آزار و شکنجه مى دانستند]، از دل هاى آنان بزداید ـ چه گذشته ات و چه آینده ات را ـ و نعمت خود را بر تو تمام نمود و به سوى صراط مستقیم رهنمونت کرد».
مفسران درباره این آیه و منظور از «ذنب» پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) ، نظرهاى مختلفى دارند. علامه طباطبایى در المیزان مى نویسد: «ذنب» در آیه شریفه، به معناى گناه؛ یعنى، مخالفت با تکلیف مولوى نیست. «ذنب» در لغت، عبارت از عملى است که آثار و تبعات بدى دارد؛ حال هر چه باشد. «مغفرت» هم در لغت، عبارت از پرده افکنى بر روى هر چیز است.
از دیگر سو، قیام رسول خدا به دعوت مردم و نهضت آن حضرت علیه کفر، قبل از هجرت و ادامه آن تا بعد از هجرت در مدینه و جنگ هایى که بعد از هجرت با مشرکان رخ داد، داراى آثار نگران کننده اى براى پیامبر (صلی الله علیه وآله) بود و از این جهت مصداقى براى کلمه «ذنب» بود؛ یعنى، مشرکان به آن حضرت نگاه منفى داشته و در پى آزار آن حضرت بودند و تا زمانى که شوکت و نیروى خود را محفوظ داشتند، به حساب خود هرگز آن حضرت را نمى بخشیدند و خون هایى را که از بزرگان آنان ریخته شده بود، از یاد نمى بردند! بنابراین تا زمانى که از راه انتقام و محو شریعت پیامبر (صلی الله علیه وآله) ، کینه هاى خود را تسکین نمى دادند، دست بردار نبودند!! اما خداى سبحان با صلح حدیبیه و سپس فتح مکه، شوکت و نیروى مشرکان را درهم شکست و در نتیجه آنچه را که آنان تقصیر و گناه پیامبر (صلی الله علیه وآله) مى انگاشتند، پوشانید و آن حضرت را از شرّ قریش ایمن داشت.
پس مراد از کلمه «ذنب»، تبعات و آثار خطرناکى است که در پى دعوت رسول خدا به آیین توحید از ناحیه کافران و مشرکان به بار مى آمد. این آثار از نظر لغت «ذنب» است؛ زیرا در نظر آنان، اینها پیامبر (صلی الله علیه وآله) را مستحق عقوبت مى دانستند. موسى (علیه السلام) نیز در جریان کشتن جوان قبطى، خود را حامل گناه معرفى کرد: «وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ»؛[۲] بدون آنکه کشتن آن شخص واقعا گناه بوده باشد؛ زیرا وى در مقام دفاع بود. آنچه گذشت معناى گناهان گذشته رسول خدا (صلی الله علیه وآله) است.
اما گناهان آینده، عبارت بود از خون هایى که بعد از هجرت از بزرگان قریش در جنگ ها ریخته مى شد. مغفرت خدا نسبت به گناهان آن حضرت نیز عبارت بود از پوشاندن آنها و ابطال پیامدهاى آن؛ یعنى، خداوند قدرت، شوکت و عظمت کفار قریش را از آنان گرفت. مؤید این معنا، چند مطلب است:
۱ – خداوند فرمود: «إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ»؛ «ما براى تو فتحى آشکار کردیم تا ببخشاید (بپوشاند) برتو». در این آیات علت پیروز گرداندن پیامبر (صلی الله علیه وآله) ، «بخشیدن» قلمداد شده است. در حالى که اگر مراد از ذنب، گناه و نافرمانى پروردگار باشد، پیروز کردن پیامبر (صلی الله علیه وآله) ، هیچ نقشى در بخشش او ندارد و بى معنا است که پیروزى، علت و سبب بخشش آن حضرت قرار گیرد. از این رو پیروزى یاد شده، مى تواند سبب دفع شرّ کافران و تأمین امنیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) شود.
۲ – مؤید دیگر جمله «وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ … وَ یَنْصُرَکَ اللّهُ نَصْراً عَزِیزاً» است.[۳] امام رضا (علیه السلام) در روایتى مى فرماید: «در نظر مشرکان عرب، هیچ کس گناه کارتر از رسول خدا و گناهش عظیم تر از او نبود؛ براى اینکه آنها ۳۶۰ بت داشتند و پیامبر (صلی الله علیه وآله) همه آنها را از خدایى انداخت و مردم را به توحید و اخلاص فرا خواند. این در نظر آنها بسیار سنگین و عظیم بود؛ پس مى گفتند: «أَ جَعَلَ الاْلِهَهَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَیْءٌ عُجابٌ وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى الِهَتِکُمْ إِنَّ هذا لَشَیْءٌ یُرادُ ما سَمِعْنا بِهذا فِى الْمِلَّهِ الاخِرَهِ إِنْ هذا إِلاَّ اخْتِلاقٌ»؛[۴] «آیا آن همه خدا را یکى کرده، این خیلى شگفت آور است بزرگانشان براى تحریک مردم به راه افتادند که برخیزید و از خدایان دفاع کنید که این وظیفه اى است مهم، ما چنین چیزى را در هیچ کیشى نشنیده ایم! این جز سخنى خود ساخته نیست».
بر این اساس وقتى خداى متعال، مکه را براى پیامبرش فتح کرد، فرمود: «إِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً … .»؛ یعنى، این فتح آشکار را برایت کردیم تا دیگر در صدد آزارت بر نیایند و همین طور نیز شد. بعد از فتح مکه، عده اى مسلمان شدند و برخى از مکه فرار کردند و کسانى که ماندند، قدرت بر انکار توحید نداشتند و با دعوت مردم آن را پذیرفتند (هر چند در ظاهر). پس با فتح مکه گناهانى که رسول خدا نزد مشرکان مکه داشت، بخشیده شد؛ یعنى، دیگر نتوانستند دست از پا خطا کنند.[۵]
پی نوشت ها
[۱]– فتح ۴۸، آیه ۱ و ۲٫
[۲]– شعراء، ۲۶، آیه ۱۴٫
[۳]– المیزان، ج ۱۸، ص ۲۵۳ و ۲۷۱؛ نیز ر.ک: محمدهادى، معرفت، تنزیه الانبیاء، صص ۱۷۲ـ۱۷۹٫
[۴]– ص ۳۸، آیه ۵ـ۷٫
[۵]– المیزان، ج ۱۸، ص ۲۷۱٫
پاسخ دهید