ابتدا باید به این نکته توجّه کرد که در جهان هستى، بسیارى مطالب از اسرار است و انسان ها از آنها بى خبرند. برخى نیز تنها به ظواهر پدیده ها توجّه دارند و فهم خویش را در همان نمود، محدود مى کنند و هیچ گاه نمى اندیشند که در وراى امر ظاهرى، امرى مهم تر و عظیم تر نهفته است.

گریه نیز از جمله همین امور است. بسیارى تخیّل مى کنند که گریه صرفا امرى است حکایتگر و نشان دهنده تألّم و عواطف آدمى. برخى نیز کودکانه گریه را به باد استهزا گرفته، آن را نشانه اى از ارتجاع تلقى مى کنند. عده اى دیگر منتقدانه مى گویند: گریه جز خمودى، چیز دیگرى به ارمغان نمى آورد و حال آن که دنیاى امروز، دنیاى تحرّک و نشاط است و انسان جدید طالب شادى است؛ نه تشنه آب چشم.

  امیدواریم با توضیحى مختصر از ابعاد گوناگون این پدیده، دیدگاه تشیع در خصوص حقیقت و جایگاه گریه مشخص شود.

 

الف. انواع گریه

 

گریه انواع و اقسامى دارد که مهم ترین آن با شرحى مختصر چنین است:[۱]

 ۱ – گریه ترس و هراس: این نوع گریه غالبا در اطفال وجود دارد و در واقع کودک با این وسیله، ترس خویش را نمایان مى کند.

 ۲ – گریه جلب ترحّم: خود بر دو قسم است: «طبیعى» که بسیار مؤثر و برانگیزاننده است؛ مانند گریه کودکى که پدر و مادر خویش را از دست داده است. «تصنعى»؛ که در ظاهر به دیگران مى خواهد بباوراند که ناراحت و اندوهگین است.

  ۳ – گریه غم و اندوه: این گریه انعکاسى از ظلمتى که فضاى درون را فرا گرفته ابراز مى کند. جنبه مثبت این نوع گریه تنها تخلیه درون است و به همین جهت است که پس از آن، آدمى کمى احساس آرامش مى کند.

  ۴ – گریه شوق و شادى: این نوع گریه ناشى از رقّت قلبى است که غالبا پس از دوره اى از یأس و ناامیدى درباره موضوعى نمودار مى گردد.

  ۵ – گریه تقوا و رشد روحانى: این نوع گریه مختص مردان و زنان الهى است و بیان سوز درون و ابراز عجز و پشیمانى، پریشانى، توبه و عشق به معبود است. این گریه، موجب پالایش روح و زمینه ساز قرب به خداوند است.

  گریه تقوا و پرهیزگارى، همان اشکى است که اگر از سوز دل، بر گونه ها جارى گردد؛ توجه حضرت حق را به بنده خود جلب کرده، بستر رحم و فضل او را فراهم مى سازد.

تا نگرید ابر، کى خندد چمن

 تا نگرید طفل، کى جوشد لبن

طفل یک روزه همى داند طریق

 که بگریم تا رسد دایه شفیق

تو نمى دانى که دایه دایگان

 کم دهد بى گریه شیر او را رایگان

گفت: فلیبکوا کثیرا گوش دار

 تا بریزد شیر فضل کردگار[۲]

 براى این گریه عواملى شمارش کرده اند:

  ۵ـ۱ – ندامت از گناهان؛ گاهى اشک مردان الهى، به دلیل پشیمانى از گناهى است که مرتکب شده اند. این اشک باعث مى شود که آدمى از عمل زشت خود پشیمان گشته، عزم خود را بر ترک افعال ناپسند تقویت کند، چنان که امام على (علیه السلام) مى فرماید: «خوشا کسى که به فرمانبردارى پروردگار روى آرد و بر گناه خود بگرید».[۳]

ورنمى تانى به کعبه لطف پر

 عرضه کن بیچارگى بر چاره گر

زارى و گریه قوى سرمایه اى است

 رحمت کلى قوى تر دایه اى استدایه و مادر بهانه جو بود

 تا که کى آن طفل او گریان شود

طفل حاجات شما را آفرید

 تا بنالید و شود شیرش پدید

گفت: ادعو الله بى زارى مباش

 تا بجوشد شیرهاى مهرهاش[۴]

 ۵ـ۲ – احساس ابهام در بازگشت نهایى به سوى خدا؛ مشتاقان کوى الهى همیشه خود را در خطر مى بینند و نگران از آن که آینده چه خواهد شد؟ و آنان چگونه به منزل مقصود بار خواهند یافت و با چه کیفیتى در محضر پروردگار حاضر خواهند شد؟! آیا تا رسیدن به معبود ازلى، از خدعه هاى نفس و مکر شیطان در امان اند؟ این نگرانى و احساس ابهام در رجعت به سوى خداوند، موجب گریه آنان مى شود.

  فرازهایى از مناجات امام سجاد (علیه السلام)  حکایتگر این عامل است: «و مالى لا ابکى ولا ادرى الى مایکون مصیرى و ارى نفسى تخادعنى و ایامى تخاتلنى و قد خفقت عند رأسى اجنحه الموت فما لا ابکى، ابکى لخروج نفسى، ابکى لظلمه قبرى ابکى لضیق لحدى …».[۵]

 ۵ـ۳ – شوق و محبت؛ دوستداران حقیقى پروردگار، از آنجا که تنها محبوب را او مى دانند، گاهى از شوق و نشاط لقاى او مى گریند و زمانى از هجران او در شکوه اند. چنین گریه اى هم از فراق یار است و هم از شوق دیدار او.

ز دو دیده خون فشانم زغمت شب جدایى

 چه کنم که هست اینها گل خیر آشنایى[۶]

 ۵ـ۴ – خشیت؛ ترسى مبتنى بر بینش و فهم است و هنگامى که مردان و زنان الهى، عظمت خداوند را درک مى کنند ـ البته به قدر فهمشان ـ خوف از حضرتش پیدا کرده، این ترس موجب گریستن آنان مى شود. امام صادق (علیه السلام)  مى فرماید: «هر چشمى در روز قیامت گریان است، مگر چشمى که از محارم خدا اجتناب کند و چشمى که شب را در طاعت خدا بیدار باشد و چشمى که در دل شب از خشیت خدا گریه کند».[۷]

 ۵ـ۵ – فقدان دوستان حقیقى؛ از آنجا که از دیدگاه آیات قرآن و روایات، محبوبان الهى در شمار دوستان حقیقى به شمار مى آیند و محبت به آنها، محبت به خدا است؛[۸] در صورت فقدان ظاهرى چنین محبوبانى، مردان الهى گریان اند و گریه آنها در واقع به دلیل هجرانى است که در مراتب پایین تر از محبوب ازلى و انسان هاى کامل، براى آنان پیش آمده است.

این محبت از محبت ها جداست

 حبّ محبوب خدا حبّ خداست  گریه ائمه (علیهم السلام)  بر یکدیگر، گریه رسول اکرم صلى الله علیه و آله بر از دست دادن حمزه و همسر خود و … همه ریشه در چنین گریه اى دارد.[۹]

 ۵ـ۶ – نداشتن فضایل و اوصاف راستین؛ گاهى اشک مردان الهى بر نبود اوصافى است که باید در وجودشان تجلى مى یافت و این گریه در هنگام اندیشه در داشته هاى انسان هاى برتر و راه طى کرده ها و فقدان آن در گریه کننده؛ شدت مى گیرد و موجب آن مى شود که آدمى در نیل به آن اوصاف کوشش کند.

به کنج میکده گریان و سرفکنده شدم

 چرا که شرم همى آیدم زحاصل خویش[۱۰]

 فرازى از دعاى امام سجاد نیز حکایتگر این عامل است: «واعنى بالبکاء على نفسى فقد افنیت با التسویف والآمال عمرى».[۱۱]

 

 ب. گریه ارزشى

 

هر چند در خصوص انواع گریه هاى دیگر، منعى وارد نشده است؛ ولى آنچه که در آموزه هاى قرآنى و روایى بر آن تأکید شده است؛ همان گریه تقوا و رشد روحانى است. گریه اى که در این سوى پرده، «سوز دل» و در آن سوى پرده «آرامش، لذت، ابتهاج و کرامت» است.[۱۲] این سو، «غم و پریشانى دل» است و آن طرف، «ابتهاج، شراب طهور و لذت شهود».[۱۳]

شاد از غم شو که غم دام لقاست

 اندر این ره سوى پستى ارتقاست

غم یکى گنجست و رنج تو چوکان

 لیک کى درگیرد این در کودکان[۱۴]

 این طرف گریه روحانى، گریه کردن است و در همان حال آن سوى قضیه، به حضرت معبود نزدیک شدن.[۱۵]

حافظا شاید اگر در طلب گوهر وصل

دیده دریا کنم از اشک ود ر او غوطه خورم

از دیدگاه قرآن و روایات این گریه، داراى خصایص ذیل است:

یکم. منشأ آن فهم و شعور است؛ گریه رشد روحانى ـ باتمام عواملش ـ از فهم و شعور سرچشمه مى گیرد و از روى تقلید و گمان جارى نمى شود.

گریه پرجهل و پرتقلید و ظن

 نیست همچون گریه آن مؤتمن

تو قیاس گریه بر گریه مساز

 هست زین گریه بدان راه دراز[۱۶]

 قرآن مى فرماید: «اى رسول ما! به امت بگو: شما به این کتاب ایمان بیاورید یا نیاورید (مرا یکسان است) به درستى که به آنان که پیش از این به مقام علم و دانش رسیدند، هرگاه این آیات برایشان تلاوت شود همه با کمال خضوع و فروتنى سر طاعت بر حکم آن فرود آورند و گویند: پروردگار ما! پاک و منزّه است. البته وعده خداى ما محقّق واقع خواهد شد و آنها با چشم گریان همه سر به خاک عبودیت نهاده و پیوسته بر خوف و ترسشان از خدا مى افزاید».[۱۷]

 از این آیات به روشنى استفاده مى شود که: هر کس از علم بالا، فهم بالا و معرفت بالا بهره مند باشد؛ با شنیدن آیات قرآن به حقایق پى مى برد و در این حال در محضر ربوبى، صورت بر خاک مى نهد و با سوز دل اشک مى ریزد به امید آن که به اشک چشم او نظرى شود و عنایتى به سراغ وى آید. بنابراین آن که نمى فهمد، نه سوزى در دل دارد و نه اشکى در چشم.

آب در جوزان نمى گیرد قرار

 زانک آن جو نیست تشنه و آب خوار[۱۸]

 مثلاً شخصى که نمى فهمد حقیقت گناه چیست و گناه چه تأثیر سویى در روح آدمى مى گذارد؛ به راحتى معصیت مى کند و همین معاصى موجب قساوت قلب او شده و قلب قسى، هیچ گاه سوز دل ندارد تا اشکى داشته باشد. از این رو در روایات وارد شده که: خشکى چشم به دلیل قساوت قلب است[۱۹] و قساوت قلب تنها به واسطه کثرت گناهان ایجاد مى شود[۲۰] و مع الاسف این بدبختى نیز ریشه در جهل و عدم معرفت دارد.

 تا نداند خویش را مجرم عنید

آب از چشمش کجا داند دوید[۲۱]

 دوم. گریه سرمایه جهاد اکبر است؛ در جنگ با دشمن درونى، اسلحه انسان آه و گریه است؛ چنان که حضرت على (علیه السلام)  در دعاى شریف کمیل فرموده است: «و سلاحه البکاء». خداوند این اسلحه کارآمد را به همه داده است؛ ولى افسوس که قدر و منزلت آن را نمى شناسیم.

 سوم. گریه از انعام و تفضلات الهى است؛ خداوند متعال مى فرماید: «آنان کسانى از پیامبران بودند که خداوند برایشان نعمت ارزانى داشت: از فرزندان آدم بودند و از کسانى که همراه نوح بر کشتى سوار کردیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل و از کسانى که آنان را هدایت نمودیم و برگزیدیم و هرگاه آیات خداى رحمان برایشان خوانده مى شد، سجده کنان و گریان به خاک مى افتادند».[۲۲]

 خداوند در این آیه، سوز دل و گریه را از خصوصیات بارز پیامبران ـ که تعلیم دهندگان عارفان واقعى اند ـ مى شمارد.

سوز دل، اشک روان، آه سحر

 این همه از نظر لطف شما مى بینم[۲۳]

چهارم. گریه از علایم الهى بودن عبد است؛ خداوند متعال مى فرماید: «و چون آیاتى که به رسول فرستاده شد بشنوند، از دیدگان آنان اشک جارى مى شود؛ زیرا حقانیت آنچه بر رسول نازل شده شناخته، گویند: بارالها! ما به رسول تو محمد و کتابت قرآن ایمان آوردیم، ما را در زمره گواهان صدیق او بنویس».[۲۴]

 پنجم. باطنش خنده و شادى است؛ گریه ارزشى از جمله اسرار الهى است که در این سوى پرده، سوز و آتش است؛ ولى در آن سوى پرده، شادى، ابتهاج، لذت و لقا است.[۲۵]

 آتشى را شکل آبى داده اند

و اندر آتش چشمه اى بگشاده اند[۲۶]

 این طرف غم و پریشانى دل و اشک دیده ها است و آن طرف شادى دل.

غبار غم برود، حال به شود حافظ

تو آب دیده ازین رهگذر دریغ مدار

 

ج. گریه ارزشى در روایات

 

منزلت گریه ارزشى ـ که همان گریه رشد و تقواى روحانى است ـ از پاره اى روایات، از جمله احادیث ذیل روشن مى شود:

  ۱ – امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «نزدیک ترین حالت بنده نسبت به پروردگار عزّوجل، حالتى است که او در سجده با گریه است».[۲۷]

 ۲ – امام باقر (علیه السلام) مى فرماید: «هیچ قطره اى نیست که نزد خداى عزوجل محبوب تر باشد از قطره اشک در ظلمت شب که از خوف خدا باشد و غیر از جانب او منظورى نباشد».[۲۸]

 ۳ – «واعوذ بک من قلب لایخشع و من عین لاتدمع؛ پناه مى برم به تو از قلبى که خاشع و چشمى که اشک بار نباشد».[۲۹]

 ۴ – «واعنى بالبکاء على نفسى؛ و مرا به گریه به حال خود یارى کن».[۳۰]

 ۵ – امام صادق (علیه السلام) مى فرماید: «اگر اشک چشمى نداشتى براى گریستن، حالت تباکى و حزن و اندوه داشته باش».[۳۱]

 چو نالان آیدت آب روان پیش

 مدد بخشش زآب دیده خویش

 

نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه ها

نویسنده:گروه مؤلفان


[۱] – در این خصوص نگا: تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى، ج ۲، دفتر ۲، صص ۲۶۳ ـ ۲۷۲٫

[۲] – مثنوى، ج ۳، دفتر ۵٫

[۳] – نهج‌البلاغه، خ ۱۷۶، ص ۱۸۵٫

[۴] – مثنوى، ج ۱، دفتر ۲٫

[۵] – مفاتیح‌الجنان، دعاى ابوحمزه ثمالى.

[۶] – حافظ.

[۷] – اصول کافى، ج ۲، کتاب الدعاء، باب البکاء.

[۸] – نگا: دوست‌شناسى و دشمن‌شناسى در قرآن، فصل ۳٫

[۹] – نگا: السیره الحلبیه، ج ۲، ص ۲۴۷؛ بحارالانوار، ج ۳۶، ص ۳۴۹، ج ۴۳، ص ۲۳۸، ج ۲۸، ص ۳۷، ج ۲۲، ص ۴۸۴، همان، ج ۸۲، ص ۱۰۴، همان، ج ۴۲، ص ۲۸۳ و ص ۲۸۸ و … .

[۱۰] – حافظ.

[۱۱] – دعاى ابوحمزه ثمالى.

[۱۲] – اصول کافى، ج ۲، کتاب‌الدعاء، باب البکاء.

[۱۳] – بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۱۵۷٫

[۱۴] – مثنوى، ج ۲، دفتر ۳٫

[۱۵] – اصول کافى، همانجا.

[۱۶] – مثنوى، ج ۳، دفتر ۵٫

[۱۷] – اسراء ۱۷، آیه ۱۰۷ ـ ۱۰۹٫

[۱۸] – مثنوى، ج ۱، دفتر ۲٫

[۱۹] – میزان‌الحکمه، ج ۱، ص ۴۵۵، روایت ۱۸۴۵٫

[۲۰] – همان، ح ۱۸۴۶٫

[۲۱] – مثنوى، ج ۳، دفتر ۵٫

[۲۲] – مریم ۱۹، آیه ۵۸٫

[۲۳] – حافظ.

[۲۴] – مائده ۵، آیه ۸۳٫

[۲۵] – مقالات، ج ۳، ص ۳۷۹٫

[۲۶] – مثنوى، ج ۳، دفتر ۵٫

[۲۷] – اصول کافى، همانجا.

[۲۸] – همان.

[۲۹] – مفاتیح‌الجنان، دعاى بعد از زیارت امیرالمؤمنین.

[۳۰] – دعاى ابوحمزه ثمالى.

[۳۱] – مرآه‌العقول، ج ۱۲، ص ۵۶٫