اتفاقا بر عکس آنچه شما ذکر کردید، امیرالمومنین علی علیه السلام وقتی درخواست کمک برادرش را شنید آنرا رد نکرد و به او پیشنهاد داد از مال خویش چنین کمکی را به وی بکند اما چون مال درخواستی عقیل بسیار سنگین بود(صدهزار درهم) و امیرالمومنین نیز در آن موقع از مال شخصی خویش چنین پولی را نداشت به برادرش فرمود صبر کند تا پس از مدتی با تهیه این پول از مال شخصی خود تا آنجا که امکان دارد به وی کمک کند اما عقیل این پیشنهاد را نپذیرفت و درخواست داشت که از بیت المال سریع به وی چنین پولی داده شود که امیرالمومنین این درخواست را رد کرد.(برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: بحار الانوار، جلد۹، صفحه ۶۱۳ ،چاپ تبریز)

البته از این نمونه ماجراها در سیره امیرالمومنین به وفور دیده می شود که برخی از دوستان و نزدیکان حضرت به طمع اینکه آن بزرگوار حاکم و خلیفه شده به آن حضرت مراجعه می کردند اما جواب برای همه یکی بوده است که به طور نمونه به دو مورد اشاره میشود:

اسامه بن زید، پیکی نزد حضرت فرستاد و گفت: «عطای مرا بفرست، شما می دانی که اگر در دهان شیر بروی، با شما می آیم».امیرمؤمنان علیه السلام در پاسخ نوشت: «انّ هذا المال لمن جاهد علیه، و لکن لی مالاً بالمدینه فأصب منه ما شئت؛(شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج ۴، ص ۱۰۲٫)این مال برای کسی است که در جهاد شرکت کرده باشد؛ اما من در مدینه مالی دارم، هرچه می خواهی از آن بگیر
امام صادق علیه السلام می فرماید: یکی از دوستان امیرمؤمنان علیه السلام از ایشان مالی درخواست نمود، حضرت فرمود: «یخرج عطائی فأُقاسِمُک هُو؛ آنگاه که حقوق من رسید، از آن به تو می دهم»؛ ولی آن شخص به آن مقدار قانع نشد و گفت: برایم کافی نیست. و به معاویه پیوست.( نهج السّعاده فی مستدرک نهج البلاغه، ج ۴، ص ۱۴۶ و ۱۴۷.)

 

منبع: پرسمان