وقتی جناب مسلم در خانه جناب هانی بودند به راحتی میتوانستندابن زیاد را با توجه به موقعیتی که برایشان پیش آمده بود بکشنداما در آن لحظه این کلام حضرت امیر ع به ذهنشان آمد الایمان قید الفتک .در صورتی که می توانست با کشتن او از جریان عاشورا جلوگیری کندو چه حادثه و جریانی از عاشورا بالاتر… و اما امروز این با انجام عملیات های شهادت طلبانه قابل جمع خواهد بود و چه توجیهی برای این مسئله وجود دارد؟
آیه الله کمرهای مینویسد: خصلت عربی باعث شد که هانی، مسلم را پناه بدهد . چگونه این خصلت عربی، هانی را به مهمانکشی وادار می کند ؟!، کسی که به محض ورود در منزل وی عهده دار پذیرایی است، مگر حاضر میشود به مهمانکشی دست بزند؟ و همین خصلت عربی, مسلم (ع) را هم به احترام میزبان وامی دارد .(۱)
اضافه میکنیم که رعایت مسائل اخلاقی از ویژگیهای برجسته اهلبیت (ع) و پیروان آنها بوده است. در تأیید این معنی، یادآوری میکنیم که امیرالمؤمنین علی (ع) وقتی در نبرد صفین با عمرو بنعاص مواجه شد، نیزهای به طرف اوپرتاب کرد که او را به زمین انداخت. عمرو بنعاص که خود را در آستانه مرگ دید، پاهای خود را بالا برد و سپر کرد ، امام روی از او گردانید و او را به حال خود واگذاشت.(۲) مسلم پرورش یافته مکتب همین بزرگواراست،برای همین هرچند میدانست که با کشتن عبیدالله بسیاری از فتنهها رخ نخواهد داد، امّا هیچ وقت بر این عقیده نبود که هدف، وسیله را توجیه میکند، و منش اخلاقی خود را فراموش نکرد.
از این گذشته، بر فرض که هانی و همسرش موافق باشند که در منزل آنها این اتفاق رخ دهد، امّا مسلم با این سخن پیامبر(ص) چه میکرد که فرمود: «اَلایمَانُ قَیَّدَ الفَتْک، مَنْ أمَّنَ رَجُلاً عَلی دَمِه فَقَتَلَهُ، فَأنَا بَرِیءٌ مِنَ القَاتِل وَ إنْ کانَ المَقْتُولُ کافراً»(۳)«ایمان مانع از ترور است، کسی که دیگری را امان دهد، و سپس او را بکشد، من از او بیزارم، اگرچه مقتول کافر باشد». مهمان که وارد خانه کسی میشود در امان است و این یک نوع امان دادن به شمار می آید .
آیه الله کمرهای توضیح میدهد: «شاید گفته شود عبیدالله نه مثل یک نفر کافر عادی بود، نه یک تن یهودی بیآزار یا ارمنی بیآزار که میان کوچه سر به زیر و به دنبال کار خود باشد تا قانونِ حراست خون او را مطرح نمود، بیاعلان جنگ نتوان او را کشت و باز امید به هدایت او داشت. عبیدالله کافرکیشی بود که هرچند کارهای آتیهاش مکشوف نگشته بود، امّا آنقدر که مکشوف گشته بود قتل او را ایجاب میکرد، و هیچ جنبهای در عبیدالله نبود که به او و به خون او ارزش بدهد…
جواب داده میشود که اقدام به اینگونه کارها، مستبدانه به نظر میرسد و برای مصالح خلق باید جلوگیری شود و قانون الهی نباید به آن راه دهد، برای آنکه مقتدر همیشه مسلم(ع) نیست. مستبدین با این بهانه راه برای ریختن خون مردم باز میکنند، گذشته از آنکه قانون حفظ خونها و حرمت ترور هم مثل هر قانونی، در وضع، ملاحظه ارزش و بیارزشی یک نفر را نمیکند… بیوزنی و سبکوزنی عبیدالله کافرکیش، منافاتی با سنگینی وزن قانون حراست جانها ندارد. بگذار، در پرتو قانون عدالت، خون یک پشه هم محفوظ بماند. هرچند آن خود ارزش ندارد امّا ارزش عدالت بدست میآید و معلوم میشود که حتّی برّ و فاجر از توسعه آن در امانند.(۴)
ترور از نظر شرع مقدس اسلام امری ناپسند، مذموم و ممنوع شمرده شده است. منابع روایی شیعه و سنّی هم بر این مطلب صحّه گذاشتهاند و روایات متعدّدی در باره ممنوع بودن ترور نقل شده است که مهمترین آنها، همان روایتی است که مسلم(ع) نیز بدان استناد نمود، و بر اساس آن، اقدام به ترور ننمود.
علاوه بر اینها اصلا درست بودن این داستان معلوم نیست و بیشتر به افسانه نزدیک است چون مسلم نماینده امام حسین است و امثال هانی خاک پای او هم نمی شوند و با این حال چطور هانی به خود اجازه می دهد برای نماینده امام چنین برنامه ریزی صورت بدهد . این داستان مسلم را به صورت یک جوان ناپخته نشان می دهد در حالیکه اخوند ملا علی همدانی از مراجع بزرگ شیعه, قبل از انقلاب اسلامی در جلسه ای به ما گفت : من خاک پای مسلم هم نمی شوم .
منبع:پرسمان
۱- میرزا خلیل کمرهای، مسلم بنعقیل و اسرار پایتخت طوفانی، ص۵۴۳٫
۲- نصر بنمُزاحِم مِنْقَرِی، وَقْعَهُ صفین، ص۴۰۷؛ ابنقتیبه، الامامه و السیاسه، ج ۱، ص۱۲۷٫
۳- ابنسلامه، مسندالشهاب، ج۱، ص۱۳۰٫
۴ – کمرهای، مسلم بنعقیل و اسرار پایتخت طوفانی، ص۵۳۹ -۵۳۸٫
پاسخ دهید